Forwarded from عکس نگار
گزیدهای از چند نوشتار به مناسبت زادروز رضاشاه بزرگ
«ایران در سده بیستم برای زنده ماندن میجنگید؛ جامعهای بود که بایست همه چیز را از پایین میساخت و مسیر درست را کورمال کورمال میجست. برجستهترین ایرانیان به ناچار نه از قلمرو فرهنگ یا اقتصاد، که از جهان سیاست بودند. تا نیمه سده بیستم در عرصه سیاست، رضاشاه بهعنوان مهمترین ایرانی، مسلم گرفته میشد.
پیکار سیاسی و تبلیغاتی که پس از سقوط او برای آلودن نام و یادبودش درگرفت گواه دیگری بر اهمیت او بود.
نوستالژی با گذشت زمان میپژمرد و در جهان امروزی ما پدیدهای رو به ضعف است، و ایرانیان در گرماگرم تغییر پارادایم، مانند پیشرفتهترین مردمان، بیشتر به دستاوردها و پیروزیها، ارزش خواهند گذاشت.
او را میباید پادشاه زیرساختها شمرد و آنقدر زیرساخت بود که بدست او بوجود آید که توقع دمکراسی و توسعه مستقیم سیاسی را به دشواری میتوان از او داشت. زیرساخت اصلی و مهمترین، بازسازی ایران به عنوان یک کشور و در صورت نوین دولت ـ ملت بود.
دستاوردها و پیام پیشرفت و نوسازندگی او هنوز اساساً تعیینکننده راهی است که جامعه ایرانی میباید بپیماید و تا ما خود را به پای اروپایی برسانیم که آرزوی او میبود خواهد ماند.
ایرانی امروزین بهتر میتواند ببیند که پدر ایران نوین از کجاها بایست آغاز میکرد و با چه دشواریهایی روبرو میبود.» [۱]
«استعداد رضاخان آن بود که دریافت مردم بهشدت آرزومند حکومت مقتدر مرکزیاند تا به بینظمی خاتمه دهد، ملوکالطوایفی عشایر و وابستگی آنها را به خارجیان از بین ببرد و به جنگهای داخلی و جنبشهای جداییطلب پایان بخشد. رضاخان در همان سال اول وزارت جنگ خود، سه شورش عمده را در شمال فرونشاند و به ایلات مرکزی یورش برد و مملکت را از مثله شدن نجات داد.
موضوع مهم دیگری که بدان توجه داشت «هدفِ دوم انقلاب مشروطه، یعنی نوین و امروزیکردن دولت بود... رضاخان فرزند انقلاب مشروطۀ ایران بود، همانطور که ناپلئون فرزند انقلاب کبیر فرانسه بود».
سال پیش از سرنگونی قاجار، تکیهکلام دائمی رضاخان این بود که تا تکلیف قاجاریه روشن نشود او نمیتواند هیچ نوع برنامهریزی درازمدت برای نوسازی کشور برعهده گیرد.
رضاشاه کارگردان بیچونوچرای اوضاع و احوال بود و خود را مکلف میدید که وعدههای دیرینهاش را محقق سازد. نوعی دولت مقتدر مرکزی بهوجود آورده بود و حالا میباید دست به اقداماتی بزند که آن را کارآمد نگهدارد.
مهمترین هدف رضاشاه به وجود آوردن دولتی مُدرن بود.» [۲]
«رضاشاه کوشش در توسعه و تجدید بنای ایران و همساز کردن آن با دول پیشرفته داشت و محیطی بوجود آورد که تمام کسانی که شیفتهی خدمت به ایران بودند میتوانستند امیدوار باشند که تلاششان به ثمر میرسد.» [۳]
۱.داریوش همایون، "رضاشاه، بزرگترین ایرانی سده بیستم"، نشر تلاش، سال چهارم، شماره ۲۰، ویژهنامۀ رضاشاه
۲."ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها"، سیروس غنی، ترجمه حسن کامشاد، تهران، انتشارات نیلوفر، ۱۳۹۲، ص ۴۱۶-۴۱۴
۳."خدمت به میهن" سنت روشنفکری دوران رضاشاهی/ گفتگو با استاد احسان یارشاطر، فصلنامه تلاش شماره ۲۳
#رضاشاه_روحت_شاد
#رضاشاه_بزرگ
#بازگشت_به_مشروطه
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg
«ایران در سده بیستم برای زنده ماندن میجنگید؛ جامعهای بود که بایست همه چیز را از پایین میساخت و مسیر درست را کورمال کورمال میجست. برجستهترین ایرانیان به ناچار نه از قلمرو فرهنگ یا اقتصاد، که از جهان سیاست بودند. تا نیمه سده بیستم در عرصه سیاست، رضاشاه بهعنوان مهمترین ایرانی، مسلم گرفته میشد.
پیکار سیاسی و تبلیغاتی که پس از سقوط او برای آلودن نام و یادبودش درگرفت گواه دیگری بر اهمیت او بود.
نوستالژی با گذشت زمان میپژمرد و در جهان امروزی ما پدیدهای رو به ضعف است، و ایرانیان در گرماگرم تغییر پارادایم، مانند پیشرفتهترین مردمان، بیشتر به دستاوردها و پیروزیها، ارزش خواهند گذاشت.
او را میباید پادشاه زیرساختها شمرد و آنقدر زیرساخت بود که بدست او بوجود آید که توقع دمکراسی و توسعه مستقیم سیاسی را به دشواری میتوان از او داشت. زیرساخت اصلی و مهمترین، بازسازی ایران به عنوان یک کشور و در صورت نوین دولت ـ ملت بود.
دستاوردها و پیام پیشرفت و نوسازندگی او هنوز اساساً تعیینکننده راهی است که جامعه ایرانی میباید بپیماید و تا ما خود را به پای اروپایی برسانیم که آرزوی او میبود خواهد ماند.
ایرانی امروزین بهتر میتواند ببیند که پدر ایران نوین از کجاها بایست آغاز میکرد و با چه دشواریهایی روبرو میبود.» [۱]
«استعداد رضاخان آن بود که دریافت مردم بهشدت آرزومند حکومت مقتدر مرکزیاند تا به بینظمی خاتمه دهد، ملوکالطوایفی عشایر و وابستگی آنها را به خارجیان از بین ببرد و به جنگهای داخلی و جنبشهای جداییطلب پایان بخشد. رضاخان در همان سال اول وزارت جنگ خود، سه شورش عمده را در شمال فرونشاند و به ایلات مرکزی یورش برد و مملکت را از مثله شدن نجات داد.
موضوع مهم دیگری که بدان توجه داشت «هدفِ دوم انقلاب مشروطه، یعنی نوین و امروزیکردن دولت بود... رضاخان فرزند انقلاب مشروطۀ ایران بود، همانطور که ناپلئون فرزند انقلاب کبیر فرانسه بود».
سال پیش از سرنگونی قاجار، تکیهکلام دائمی رضاخان این بود که تا تکلیف قاجاریه روشن نشود او نمیتواند هیچ نوع برنامهریزی درازمدت برای نوسازی کشور برعهده گیرد.
رضاشاه کارگردان بیچونوچرای اوضاع و احوال بود و خود را مکلف میدید که وعدههای دیرینهاش را محقق سازد. نوعی دولت مقتدر مرکزی بهوجود آورده بود و حالا میباید دست به اقداماتی بزند که آن را کارآمد نگهدارد.
مهمترین هدف رضاشاه به وجود آوردن دولتی مُدرن بود.» [۲]
«رضاشاه کوشش در توسعه و تجدید بنای ایران و همساز کردن آن با دول پیشرفته داشت و محیطی بوجود آورد که تمام کسانی که شیفتهی خدمت به ایران بودند میتوانستند امیدوار باشند که تلاششان به ثمر میرسد.» [۳]
۱.داریوش همایون، "رضاشاه، بزرگترین ایرانی سده بیستم"، نشر تلاش، سال چهارم، شماره ۲۰، ویژهنامۀ رضاشاه
۲."ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها"، سیروس غنی، ترجمه حسن کامشاد، تهران، انتشارات نیلوفر، ۱۳۹۲، ص ۴۱۶-۴۱۴
۳."خدمت به میهن" سنت روشنفکری دوران رضاشاهی/ گفتگو با استاد احسان یارشاطر، فصلنامه تلاش شماره ۲۳
#رضاشاه_روحت_شاد
#رضاشاه_بزرگ
#بازگشت_به_مشروطه
#سازمان_مشروطه_ایران
@mashrootehorg