متاسفانه اینجوری کار نمیکنه که بخوابی بیدار شی چند هفته یا چندماه گذشته باشه. متاسفم ولی باید لحظه لحظهشو تجربه کنی.
Forwarded from بعد از تابستان (Himmel)
وقتی از دنیا و آدما ناامید و خسته میشی، پناه بردن به کتابها بهترین کاره.
شاید کسی متوجه حرفها و نگرشت نسبت به زندگی نشه، اما کامو درک میکنه، بالزاک میفهمه و چخوف تمام حرفهای تو ذهنت رو از قبل توی نمایشنامههاش گفته.
شاید کسی متوجه حرفها و نگرشت نسبت به زندگی نشه، اما کامو درک میکنه، بالزاک میفهمه و چخوف تمام حرفهای تو ذهنت رو از قبل توی نمایشنامههاش گفته.
یاحسین چقد به این ابیات حافظ بیتوجهی کردیم! چه تصویری اسماعیل
[شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم]
[شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم
کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم]
مصارع العشاق 𓂆
به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم؟ حافظ
- یاد باد آنکه سر کوی تو ام منزل بود -
پس امروز زیارت مخصوصه... میگم ذهنم همهش از کوچه سرشور رد میشه میرسه بابالجواد دم صحن جامع سلام میده بعدش از دالونای گوهرشاد میشینه کنج صحن پایینپا و بعد اینکه چندساعت به گنبد زل زد میره صحن عتیق یه لیوان آب از اسمالطلا برمیداره بعد میره چایخونه حضرتی ها... همینه پس
روزای انتخابات عجیبه. هربار که میرم اینستا و توییتر با ذکر بابا ببندین دهناتونو خارج میشم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیا بد تا کرده باهام عباس
نماهنگ ای صنما
امیر طلاجوران
هیچوقت دوستش نداشتم راستش. خیلی دوپس دوپسی و آوانگارد بود برام. از شعرشم اصلا خشم نمیومد. ولی یهو درحالی که دلم برا امام رضا تنگ شده بود تو اینستا دیدم یکی گوشه صحن قدس داره در ادامهی تو بگو عشق من میگم رقیه، میخونهش خیلی رقیق شدم