🔅#پندانه
✍ از امروزت لذت ببر
🔹یادته کلاس اول که بودی از املا میترسیدی؟ نگذشت؟ رد نشد؟
🔸يادته واسه ریاضی راهنمایی ترس داشتی؟ الان چی؟ اصلا یادت میاد امتحانش رو؟
🔹یادته واسه امتحان نهاییهای دبیرستان تا صبح بیدار موندی؟!
🔸یادته واسه کنکور چه روزا و شبایی رو با استرس و نگرانی گذروندی؟!
🔹ولی الان چی؟ یه لحظه از اون استرسها موند؟ تموم نشدن؟!
🔸نمیدونم الان تو چه مرحلهای هستی و داری چه فشاری رو تحمل میکنی ولی همهاش رد میشه...
🔹الکی خودتو اذیت نکن و به خودت استرس نده، از امروزت لذت ببر!
🆔 @Masaf
✍ از امروزت لذت ببر
🔹یادته کلاس اول که بودی از املا میترسیدی؟ نگذشت؟ رد نشد؟
🔸يادته واسه ریاضی راهنمایی ترس داشتی؟ الان چی؟ اصلا یادت میاد امتحانش رو؟
🔹یادته واسه امتحان نهاییهای دبیرستان تا صبح بیدار موندی؟!
🔸یادته واسه کنکور چه روزا و شبایی رو با استرس و نگرانی گذروندی؟!
🔹ولی الان چی؟ یه لحظه از اون استرسها موند؟ تموم نشدن؟!
🔸نمیدونم الان تو چه مرحلهای هستی و داری چه فشاری رو تحمل میکنی ولی همهاش رد میشه...
🔹الکی خودتو اذیت نکن و به خودت استرس نده، از امروزت لذت ببر!
🆔 @Masaf
🔅#پندانه
✍ نیروی زیاد دعاهای جمعی
🔹زن کشاورزی بیمار شد. کشاورز به سراغ مرد مقدسی رفت و از او خواست برای سلامتی زنش دعا کند.
🔸مرد دست به دعا برداشت و از خدا خواست همه بیماران را شفا بخشد.
🔹ناگهان کشاورز دعای او را قطع کرد و گفت:
صبر کنید. من از شما خواستم برای زنم دعا کنید؛ اما شما برای همه مریضها دعا میکنید.
🔸مرد گفت:
برای زنت دعا میکنم.
🔹کشاورز گفت:
اما برای همه دعا کردید. با این دعا، ممکن است حال همسایهام که مریض است، خوب شود و من اصلا از او خوشم نمیآید.
🔸مرد گفت:
تو چیزی از درمان نمیدانی. وقتی برای همه دعا میکنم، دعاهای خودم را با دعاهای هزاران نفر دیگری که همین الان برای بیماران خود دعا میکنند، متحد میکنم.
🔹وقتی این دعاها با هم متحد شوند، چنان نیرویی مییابند که تا درگاه خدا میرسند و سود آن نصیب همگان میشود. دعاهای جدا جدا و منفرد، نیروی چندانی ندارند و به جایی نمیرسند.
🆔 @Masaf
✍ نیروی زیاد دعاهای جمعی
🔹زن کشاورزی بیمار شد. کشاورز به سراغ مرد مقدسی رفت و از او خواست برای سلامتی زنش دعا کند.
🔸مرد دست به دعا برداشت و از خدا خواست همه بیماران را شفا بخشد.
🔹ناگهان کشاورز دعای او را قطع کرد و گفت:
صبر کنید. من از شما خواستم برای زنم دعا کنید؛ اما شما برای همه مریضها دعا میکنید.
🔸مرد گفت:
برای زنت دعا میکنم.
🔹کشاورز گفت:
اما برای همه دعا کردید. با این دعا، ممکن است حال همسایهام که مریض است، خوب شود و من اصلا از او خوشم نمیآید.
🔸مرد گفت:
تو چیزی از درمان نمیدانی. وقتی برای همه دعا میکنم، دعاهای خودم را با دعاهای هزاران نفر دیگری که همین الان برای بیماران خود دعا میکنند، متحد میکنم.
🔹وقتی این دعاها با هم متحد شوند، چنان نیرویی مییابند که تا درگاه خدا میرسند و سود آن نصیب همگان میشود. دعاهای جدا جدا و منفرد، نیروی چندانی ندارند و به جایی نمیرسند.
🆔 @Masaf
🔅#پندانه
✍ فقط هدفت را ببین و قدم بردار
🔹شبی، برف فراوانی آمد و همهجا را سفیدپوش کرد.
🔸دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه میرسید.
🔹یکی از آنان گفت:
کار سادهای است!
🔸بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد.
🔹پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند کرد تا به ردپاهای خود نگاه کند. متوجه شد که بهصورت زیگزاگ قدم برداشته است.
🔸دوستش را صدا زد و گفت:
سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی!
🔹پسرک فریاد زد:
کار سادهای است!
🔸بعد سر خود را بالا گرفت، به در مدرسه چشم دوخت و به طرف هدف خود رفت.
🔹ردپای او کاملاً صاف بود.
🆔 @Masaf
✍ فقط هدفت را ببین و قدم بردار
🔹شبی، برف فراوانی آمد و همهجا را سفیدپوش کرد.
🔸دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه میرسید.
🔹یکی از آنان گفت:
کار سادهای است!
🔸بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد.
🔹پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند کرد تا به ردپاهای خود نگاه کند. متوجه شد که بهصورت زیگزاگ قدم برداشته است.
🔸دوستش را صدا زد و گفت:
سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی!
🔹پسرک فریاد زد:
کار سادهای است!
🔸بعد سر خود را بالا گرفت، به در مدرسه چشم دوخت و به طرف هدف خود رفت.
🔹ردپای او کاملاً صاف بود.
🆔 @Masaf
🔅 #پندانه
✍ از آنچه خدا به تو داده، به دیگران ببخش
🔹بزرگی میگفت:
یک وقت جلوی شما یک سبد سیب میآورند، شما اول برای کناریتان برمیدارید، دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی میدهید و...
🔸دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمیدارید سبد مقابل شما میماند.
🔹ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را به طرف نفر بعد میبرد.
🔸نعمتهای خدا نیز اینطور هستند؛ با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید...!
🆔 @Masaf
✍ از آنچه خدا به تو داده، به دیگران ببخش
🔹بزرگی میگفت:
یک وقت جلوی شما یک سبد سیب میآورند، شما اول برای کناریتان برمیدارید، دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی میدهید و...
🔸دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمیدارید سبد مقابل شما میماند.
🔹ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را به طرف نفر بعد میبرد.
🔸نعمتهای خدا نیز اینطور هستند؛ با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید...!
🆔 @Masaf
🔅#پندانه
✍ امروز را از دست ندهید
🔹شخصی دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگی نكرده است. تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خطنخورده باقی بود.
🔸پريشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد.
🔹داد زد و بدوبيراه گفت اما خدا سكوت كرد. جيغ زد و جاروجنجال راه انداخت اما خدا سكوت كرد. آسمانوزمين را بههم ريخت اما خدا سكوت كرد. به پروپای فرشته و انسان پيچيد اما خدا سكوت كرد. كفر گفت و سجاده دور انداخت اما خدا سكوت كرد.
🔸دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد. خدا سكوتش را شكست و گفت:
عزيزم، يک روز ديگر هم رفت. تمام روز را به بدوبيراه و جاروجنجال از دست دادی. تنها يک روز ديگر باقیست، بيا و لااقل اين يک روز را زندگی كن.
🔹لابهلای هقهقش گفت:
اما با يک روز چهكار میتوان كرد؟
🔸خدا گفت:
کسی كه لذت يک روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را درنمیيابد هزار سال هم به كارش نمیآيد.
🔹آنگاه سهم يک روز زندگی را در دستانش ريخت و گفت:
حالا برو و يک روز زندگی کن.
🔸او ماتومبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش میدرخشيد، اما میترسيد حركت كند. میترسيد راه برود. میترسيد زندگی از لابهلای انگشتانش بريزد.
🔹قدری ايستاد، بعد با خودش گفت:
وقتی فردايی ندارم، نگهداشتن اين زندگی چه فايدهای دارد؟ بگذار اين مشت زندگی را مصرف كنم.
🔸آن وقت شروع به دويدن كرد. زندگی را به سر و رويش پاشيد. زندگی را نوشيد و زندگی را بوييد. چنان به وجد آمد كه ديد میتواند تا ته دنيا بدود. میتواند بال بزند. میتواند پا روی خورشيد بگذارد.
🔹او در آن يک روز آسمانخراشی بنا نكرد. زمينی را مالک نشد. مقامی را به دست نياورد.
🔸اما در همان يک روز دست بر پوست درختی كشيد. روی چمن خوابيد. كفشدوزكی را تماشا كرد. سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد.
🔹به آنهايی كه او را نمیشناختند، سلام كرد و برای آنهایی كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد. او در همان يک روز آشتی كرد و خنديد و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشيد. عاشق شد و عبور كرد و تمام شد.
🔸او در همان يک روز زندگی كرد.
💢 زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن میانديشيم، اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگی آن است.
🔺امروز را از دست ندهيد، آيا ضمانتی برای طلوع خورشيد فردا وجود دارد!؟
🆔 @Masaf
✍ امروز را از دست ندهید
🔹شخصی دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگی نكرده است. تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خطنخورده باقی بود.
🔸پريشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد.
🔹داد زد و بدوبيراه گفت اما خدا سكوت كرد. جيغ زد و جاروجنجال راه انداخت اما خدا سكوت كرد. آسمانوزمين را بههم ريخت اما خدا سكوت كرد. به پروپای فرشته و انسان پيچيد اما خدا سكوت كرد. كفر گفت و سجاده دور انداخت اما خدا سكوت كرد.
🔸دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد. خدا سكوتش را شكست و گفت:
عزيزم، يک روز ديگر هم رفت. تمام روز را به بدوبيراه و جاروجنجال از دست دادی. تنها يک روز ديگر باقیست، بيا و لااقل اين يک روز را زندگی كن.
🔹لابهلای هقهقش گفت:
اما با يک روز چهكار میتوان كرد؟
🔸خدا گفت:
کسی كه لذت يک روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را درنمیيابد هزار سال هم به كارش نمیآيد.
🔹آنگاه سهم يک روز زندگی را در دستانش ريخت و گفت:
حالا برو و يک روز زندگی کن.
🔸او ماتومبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش میدرخشيد، اما میترسيد حركت كند. میترسيد راه برود. میترسيد زندگی از لابهلای انگشتانش بريزد.
🔹قدری ايستاد، بعد با خودش گفت:
وقتی فردايی ندارم، نگهداشتن اين زندگی چه فايدهای دارد؟ بگذار اين مشت زندگی را مصرف كنم.
🔸آن وقت شروع به دويدن كرد. زندگی را به سر و رويش پاشيد. زندگی را نوشيد و زندگی را بوييد. چنان به وجد آمد كه ديد میتواند تا ته دنيا بدود. میتواند بال بزند. میتواند پا روی خورشيد بگذارد.
🔹او در آن يک روز آسمانخراشی بنا نكرد. زمينی را مالک نشد. مقامی را به دست نياورد.
🔸اما در همان يک روز دست بر پوست درختی كشيد. روی چمن خوابيد. كفشدوزكی را تماشا كرد. سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد.
🔹به آنهايی كه او را نمیشناختند، سلام كرد و برای آنهایی كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد. او در همان يک روز آشتی كرد و خنديد و سبک شد. لذت برد و سرشار شد و بخشيد. عاشق شد و عبور كرد و تمام شد.
🔸او در همان يک روز زندگی كرد.
💢 زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن میانديشيم، اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگی آن است.
🔺امروز را از دست ندهيد، آيا ضمانتی برای طلوع خورشيد فردا وجود دارد!؟
🆔 @Masaf