🔆«تجدد و تغییرات اجتماعی در روستا»یادداشتهای آبادی(1)🔆
@mardomnameh
💢بچه که بودم پدر بزرگم مکتوبهای را که در خصوص املاکش برای یکی از ادارههای دولتی در شهر نوشته بود به من داد که ببرم و به امضای اعضای شورای روستا که در آن ایام هنوز به آنها «کدخدایان» و یا «ریش سپیدان» آبادی گفته میشد، برسانم. تشریفاتِ امضای برگه مذکور بهخوبی در خاطرم مانده است. چون داشتن سواد شرط «کدخدایی» و «ریشسپیدی» نبود، آنکه سواد نداشت برای توقیع مکاتبات از مُهری فلزی که نامش بر آن حک شده بود استفاده میکرد. این مُهر فلزی زردرنگ با بَندی نازک، و وسواس و ظرافتی تمام به گوشهای از جیب کُت متصل میشد که یکوقت خدایناکرده گم نشود و به دست نااهل نیفتد و البته جعبه استامپی کوچک هم که داخل مشمایی پیچیده میشد، همیشه این مُهر نازنین را همراهی میکرد. آنهایی که نیمچه سوادی داشتند خود مکتوبات را میخواندند، در غیر این صورت کسی از معتمدان خود را مأمور تبیین آن مینمودند تا در جریانِ آن قرار گیرند؛ گاهی هم از روحانی آبادی میخواستند که متن نامه را برایشان بخواند. هر چه بود ارزش و اهمیت مُهری را که بر پای مکتوبات اهالی آبادی مینشاندند، بااینکه غالباً بیسواد بودند، میدانستند! در اهمیت آن همین بس که حتّی برای یک لحظه هم «مُهر» را از خود دور نکرده و یا در خانه جا نمیگذاشتند.. باری، وقتی برگه را بُردم مهتر ریشسپیدان که پیرمردی هفتاد هشتاد ساله مینمود، در گرمای کمرمق چاشتگاه پاییزی روی سکویی در حیاط نشسته بود. برگه را دادم و موضوع را مطرح کردم. گفت: «ظهر بیا و برگه را ببر!». چون سواد نداشت، میخواست در این فرصت در جریان مکتوبه قرار گیرد و نامه ناخوانده بر آن مهر ننشاند!
وقتی صدای پای «تجدد» در روستا شنیده شد و سخن از «انتخابات» و «شوراها» به میان آمد، «ریشسپیدان» و «کدخدایان» جایگاه خود را از دست دادند. البته هنوز آن جایگاه «ریشسپیدی» و «کاریزمای» نیمبند را در اذهان همنسلیهای خود داشتند، امّا بهتدریج با رفتنِ آنها دیگر رمَقی برای «یاران سنّت» باقی نماند! نسل جدید دَم از «انتخابات»، «سواد» و «نشاط» میزد و از نظر آنان عصر «پیران» آبادی به سر آمده بود. گو اینکه این یک سنّت الهی است که هر نسلی خواهان اداره خود به دست خویش است. به هر جهت، بازار «مُهر فلزی» و همراهانش از رونق افتاد و عصر امضاهای رنگارنگ نسل جدید فرا رسید و «هنگامۀ تجدد» درگرفت. فرآیند تغییر با سرعتی باورنکردنی، چونان هجوم راهزنان ازخدا بیخبر بر سرِ کاروانیان حجیج در شبی قرینه، پیش رفت. اگرچه پای «انتخابات» و «قانون» به میان کشیده شد، امّا آنچه «پیران» با فراست و تجربه و «ریشسپیدی» در نزاع های همیشگی اهالی آبادی بر سر هر موضوع ریز و درشتی در پیش میگرفتند و به رتق و فتق امور می پرداختند، «فرزندان تجدد» با پشتیبانی قانون هم از پس آن بر نیامدند!
موسم انتخابات که میرسید هر طایفهای علاوه بر افراد خود در آبادی، به شهر رفتگان خود را هم برای رأی دادن به نمایندهاش، فراخواند میخواند. در این پارادیم هیچ توجهی به شایستگی و بایستگی افراد نمیشد و نمیشود، آنچه مهم بود فراچنگ آوردنِ دست بالای «ایل» و برنده شدنِ نماینده آن و رأی نیاوردنِ نمایندگان طوایف دیگر بود.
در سنّت ریشسپیدی، «تجربه»، «عقل»، «موی سپید»، «رفتارِ درخور» و البته «طایفهدار» بودن برای «کدخدایی» ضرورت داشت. در تجدد هم حداقل روی کاغذ، «شایستگی و بایستگی» و البته «انتخابی بودن» شرط به شمار میآمد. در بافت ایلی، انتخاباتی در همان قوارۀ انتخابات تجدد ترتیب داده میشد وانگهی نماینده ایل و طایفه قَدر قدرتتر برنده میشد! به عبارتی، هم «سنّت» را، البته از نوع ایلیِ آن، حفظ کردیم و هم پای در عصر تجدد نهادیم! بهاینترتیب، هلهلهکنان و لاحول گویان برای «تجدد» سور و سات ایلی گرفتیم و به ریش «سنّت» و «تجدد» توأمان خندیدیم!💢
@mardomnameh
✴️ سید جلال محمودی
@mardomnameh
💢بچه که بودم پدر بزرگم مکتوبهای را که در خصوص املاکش برای یکی از ادارههای دولتی در شهر نوشته بود به من داد که ببرم و به امضای اعضای شورای روستا که در آن ایام هنوز به آنها «کدخدایان» و یا «ریش سپیدان» آبادی گفته میشد، برسانم. تشریفاتِ امضای برگه مذکور بهخوبی در خاطرم مانده است. چون داشتن سواد شرط «کدخدایی» و «ریشسپیدی» نبود، آنکه سواد نداشت برای توقیع مکاتبات از مُهری فلزی که نامش بر آن حک شده بود استفاده میکرد. این مُهر فلزی زردرنگ با بَندی نازک، و وسواس و ظرافتی تمام به گوشهای از جیب کُت متصل میشد که یکوقت خدایناکرده گم نشود و به دست نااهل نیفتد و البته جعبه استامپی کوچک هم که داخل مشمایی پیچیده میشد، همیشه این مُهر نازنین را همراهی میکرد. آنهایی که نیمچه سوادی داشتند خود مکتوبات را میخواندند، در غیر این صورت کسی از معتمدان خود را مأمور تبیین آن مینمودند تا در جریانِ آن قرار گیرند؛ گاهی هم از روحانی آبادی میخواستند که متن نامه را برایشان بخواند. هر چه بود ارزش و اهمیت مُهری را که بر پای مکتوبات اهالی آبادی مینشاندند، بااینکه غالباً بیسواد بودند، میدانستند! در اهمیت آن همین بس که حتّی برای یک لحظه هم «مُهر» را از خود دور نکرده و یا در خانه جا نمیگذاشتند.. باری، وقتی برگه را بُردم مهتر ریشسپیدان که پیرمردی هفتاد هشتاد ساله مینمود، در گرمای کمرمق چاشتگاه پاییزی روی سکویی در حیاط نشسته بود. برگه را دادم و موضوع را مطرح کردم. گفت: «ظهر بیا و برگه را ببر!». چون سواد نداشت، میخواست در این فرصت در جریان مکتوبه قرار گیرد و نامه ناخوانده بر آن مهر ننشاند!
وقتی صدای پای «تجدد» در روستا شنیده شد و سخن از «انتخابات» و «شوراها» به میان آمد، «ریشسپیدان» و «کدخدایان» جایگاه خود را از دست دادند. البته هنوز آن جایگاه «ریشسپیدی» و «کاریزمای» نیمبند را در اذهان همنسلیهای خود داشتند، امّا بهتدریج با رفتنِ آنها دیگر رمَقی برای «یاران سنّت» باقی نماند! نسل جدید دَم از «انتخابات»، «سواد» و «نشاط» میزد و از نظر آنان عصر «پیران» آبادی به سر آمده بود. گو اینکه این یک سنّت الهی است که هر نسلی خواهان اداره خود به دست خویش است. به هر جهت، بازار «مُهر فلزی» و همراهانش از رونق افتاد و عصر امضاهای رنگارنگ نسل جدید فرا رسید و «هنگامۀ تجدد» درگرفت. فرآیند تغییر با سرعتی باورنکردنی، چونان هجوم راهزنان ازخدا بیخبر بر سرِ کاروانیان حجیج در شبی قرینه، پیش رفت. اگرچه پای «انتخابات» و «قانون» به میان کشیده شد، امّا آنچه «پیران» با فراست و تجربه و «ریشسپیدی» در نزاع های همیشگی اهالی آبادی بر سر هر موضوع ریز و درشتی در پیش میگرفتند و به رتق و فتق امور می پرداختند، «فرزندان تجدد» با پشتیبانی قانون هم از پس آن بر نیامدند!
موسم انتخابات که میرسید هر طایفهای علاوه بر افراد خود در آبادی، به شهر رفتگان خود را هم برای رأی دادن به نمایندهاش، فراخواند میخواند. در این پارادیم هیچ توجهی به شایستگی و بایستگی افراد نمیشد و نمیشود، آنچه مهم بود فراچنگ آوردنِ دست بالای «ایل» و برنده شدنِ نماینده آن و رأی نیاوردنِ نمایندگان طوایف دیگر بود.
در سنّت ریشسپیدی، «تجربه»، «عقل»، «موی سپید»، «رفتارِ درخور» و البته «طایفهدار» بودن برای «کدخدایی» ضرورت داشت. در تجدد هم حداقل روی کاغذ، «شایستگی و بایستگی» و البته «انتخابی بودن» شرط به شمار میآمد. در بافت ایلی، انتخاباتی در همان قوارۀ انتخابات تجدد ترتیب داده میشد وانگهی نماینده ایل و طایفه قَدر قدرتتر برنده میشد! به عبارتی، هم «سنّت» را، البته از نوع ایلیِ آن، حفظ کردیم و هم پای در عصر تجدد نهادیم! بهاینترتیب، هلهلهکنان و لاحول گویان برای «تجدد» سور و سات ایلی گرفتیم و به ریش «سنّت» و «تجدد» توأمان خندیدیم!💢
@mardomnameh
✴️ سید جلال محمودی
Forwarded from فرهنگ، هنر و تاریخ
Audio
ãÍãÏ ãÇáÌæ
Forwarded from فرهنگ، هنر و تاریخ
Audio
سید هاشم آقاجری
✴️«سیاست» آنال و تاریخ تکه تکه✴️
🖋محمد جواد عبدالهی، دانش آموخته دکتری تاریخ از دانشگاه تهران
@mardomnameh
🔺پس از جنگ جهانی دوم، با فراگیر شدن آوازه و دستاوردهای مکتب آنال، حول این مکتب فکری همچون تمامی مکتب های فکری دیگر، سنت های تفسیری مختلفی شکل گرفت. نخستین سنت تفسیری که تقریباً قدمت آن به اندازه قدمت خود مکتب آنال است، سنت تفسیری مخالفان آنال است. طبیعی بود که برآمدن مجله ای تاریخی که دعاویی نو در جهان تاریخنگاری داشت، همچون هر امر جدید دیگری مخالفت مورخان سنتی را به شدت برمی انگیخت. مخالفت های این مورخان به دلیل تکرار مکرر استدلال هایشان تقریبا برای بیشتر مورخان آشناست. این مورخان به ویژه مورخان سنتی انگلیسی، از منظر تجربه گرایی خامی که از دل تاریخ گرایی رانکه ای برآمده بود، مخالف کاربست نظریه در تاریخ بودند. نامدارترین این مخالفان جفری التون مورخ تجربه گرای انگلیسی است که منصوره اتحادیه بخش هایی از کتاب وی را با عنوان «شیوه تاریخنگاری» به فارسی ترجمه کرده است. سنت تفسیری دیگر سنت برآمده از دل خود مورخان منسوب به جنبش آنال است. این مورخان در متونی که پیرامون سبک تاریخنگاری مورخان آنالی انتشار داده اند عموماً سعی در انکار «مکتب بودن» آنال دارند. آن ها وجود الگویی در میان خود و همکارانشان را به عنوان الگوی تبیینی غالب نمی پذیرند و می کوشند آنال را به مثابه جنبشی معرفی کنند که صرفاً به دنبال نوآوری در تاریخ و گسترش موضوعات تاریخی است. شاید بتوان یکی از قدیمی ترین آثار در این دسته را خودزندگینامه نوشت برودل با عنوان «شهادت نامه شخصی» دانست که به فارسی هم ترجمه شده است. از آثار شاخص این سنت تفسیری می توان کتاب آندره بورگیر را با عنوان «آنال: گونه ای تاریخ اندیشه» را هم ذکر کرد. سنت تفسیری دیگری را که در این میان می توان شناسایی کرد سنت موافقان و همراهان جنبش آنال در دیگر کشورها به ویژه انگلستان است که مورخان گوناگونی را از اریک هابسبام گرفته تا پیتر برک در می گیرد. این مورخان با آنکه کاملاً با پروژه آنال همراه نیستند، جنبش آنال را به مثابه همپیمانی می بینند که می تواند در برابر مورخان سنتی، مسیر را برای نوآوری در تاریخ نگاری کشورهای آن ها هموار کند. کتاب پیتر برک هم با عنوان «انقلاب تاریخی فرانسه» به فارسی ترجمه شده است. اما در این میان آنچه به کتاب «تاریخ تکه تکه» در میان این سنت های تفسیری مختلف، تمایزی ویژه می بخشد، آیرونی است که این تفسیر بر پایه آن شکل گرفته است. مخالفت با سیاست و به تبع آن تاریخ سیاسی بی هیچ تردیدی اصلی ترین برنامه آنال از آغاز تا به حال بوده است. فرانسوا دوس اما در این کتاب کوشیده است از منظر سیاست و به ویژه سیاست های دانشگاهی (academic policies) دلالت های سیاسی جنبش آنال را بررسی کند، اینکه آنال از سیاست چه تأثیری پذیرفته و بر سیاست چه تأثیری گذاشته است، موضوعی که جذابیت ویژه کتاب است. درباره کیفیت ترجمه فارسی کتاب بسیار می توان چون و چرا کرد. با این حال ادبیات مربوط به مکتب آنال به زبان فارسی آنچنان تنک و کم مایه است که حتی ترجمه این کتاب از زبان عربی را هم باید به فال نیک گرفت.🔺
@mardomnameh
🖋محمد جواد عبدالهی، دانش آموخته دکتری تاریخ از دانشگاه تهران
@mardomnameh
🔺پس از جنگ جهانی دوم، با فراگیر شدن آوازه و دستاوردهای مکتب آنال، حول این مکتب فکری همچون تمامی مکتب های فکری دیگر، سنت های تفسیری مختلفی شکل گرفت. نخستین سنت تفسیری که تقریباً قدمت آن به اندازه قدمت خود مکتب آنال است، سنت تفسیری مخالفان آنال است. طبیعی بود که برآمدن مجله ای تاریخی که دعاویی نو در جهان تاریخنگاری داشت، همچون هر امر جدید دیگری مخالفت مورخان سنتی را به شدت برمی انگیخت. مخالفت های این مورخان به دلیل تکرار مکرر استدلال هایشان تقریبا برای بیشتر مورخان آشناست. این مورخان به ویژه مورخان سنتی انگلیسی، از منظر تجربه گرایی خامی که از دل تاریخ گرایی رانکه ای برآمده بود، مخالف کاربست نظریه در تاریخ بودند. نامدارترین این مخالفان جفری التون مورخ تجربه گرای انگلیسی است که منصوره اتحادیه بخش هایی از کتاب وی را با عنوان «شیوه تاریخنگاری» به فارسی ترجمه کرده است. سنت تفسیری دیگر سنت برآمده از دل خود مورخان منسوب به جنبش آنال است. این مورخان در متونی که پیرامون سبک تاریخنگاری مورخان آنالی انتشار داده اند عموماً سعی در انکار «مکتب بودن» آنال دارند. آن ها وجود الگویی در میان خود و همکارانشان را به عنوان الگوی تبیینی غالب نمی پذیرند و می کوشند آنال را به مثابه جنبشی معرفی کنند که صرفاً به دنبال نوآوری در تاریخ و گسترش موضوعات تاریخی است. شاید بتوان یکی از قدیمی ترین آثار در این دسته را خودزندگینامه نوشت برودل با عنوان «شهادت نامه شخصی» دانست که به فارسی هم ترجمه شده است. از آثار شاخص این سنت تفسیری می توان کتاب آندره بورگیر را با عنوان «آنال: گونه ای تاریخ اندیشه» را هم ذکر کرد. سنت تفسیری دیگری را که در این میان می توان شناسایی کرد سنت موافقان و همراهان جنبش آنال در دیگر کشورها به ویژه انگلستان است که مورخان گوناگونی را از اریک هابسبام گرفته تا پیتر برک در می گیرد. این مورخان با آنکه کاملاً با پروژه آنال همراه نیستند، جنبش آنال را به مثابه همپیمانی می بینند که می تواند در برابر مورخان سنتی، مسیر را برای نوآوری در تاریخ نگاری کشورهای آن ها هموار کند. کتاب پیتر برک هم با عنوان «انقلاب تاریخی فرانسه» به فارسی ترجمه شده است. اما در این میان آنچه به کتاب «تاریخ تکه تکه» در میان این سنت های تفسیری مختلف، تمایزی ویژه می بخشد، آیرونی است که این تفسیر بر پایه آن شکل گرفته است. مخالفت با سیاست و به تبع آن تاریخ سیاسی بی هیچ تردیدی اصلی ترین برنامه آنال از آغاز تا به حال بوده است. فرانسوا دوس اما در این کتاب کوشیده است از منظر سیاست و به ویژه سیاست های دانشگاهی (academic policies) دلالت های سیاسی جنبش آنال را بررسی کند، اینکه آنال از سیاست چه تأثیری پذیرفته و بر سیاست چه تأثیری گذاشته است، موضوعی که جذابیت ویژه کتاب است. درباره کیفیت ترجمه فارسی کتاب بسیار می توان چون و چرا کرد. با این حال ادبیات مربوط به مکتب آنال به زبان فارسی آنچنان تنک و کم مایه است که حتی ترجمه این کتاب از زبان عربی را هم باید به فال نیک گرفت.🔺
@mardomnameh
Forwarded from فرهنگ، هنر و تاریخ
عاشورا شناسی
äÞÏ ÊÇÈ
Forwarded from فرهنگ، هنر و تاریخ
عاشورا شناسی
äÞÏ ÊÇÈ
Forwarded from فرهنگ، هنر و تاریخ
عاشورا شناسی
äÞÏ ÊÇÈ
✳️اعلان برگزاری مجمع عادی سالیانه انجمن ایرانی تاریخ، 27 مهرماه 1396، آرشیو ملی ایران✳️
@mardomnameh
@mardomnameh
مردمنامه (تاریخ مردم)
فایل صوتی گفتگوی دوم برنامه زاویه با حضور داریوش رحمانیان، مدیر مسئول و سردبیر مردم نامه و موسی نجفی درباره مفهوم آزادی در دوره مشروطه. این برنامه یکم شهریور ماه از شبکه 4 سیما پخش شد 👇👇👇
✳️فایل صوتی قسمت دوم برنامه زاویه با موضوع مفهوم آزادی نزد مشروطه خواهان ایرانی را پیشتر به اشتراک گذاشته بودیم، اینک شما همراهان گرامی می توانید با مراجعه به لینک زیر این گفتگو را به شکل تصویری ببینید و در صورت تمایل آن را دانلود کرده یا به اشتراک بگذارید.✳️
این گفتگو با حضور داریوش رحمانیان و موسی نجفی برگزار شد.
@mardomnameh
👇👇👇
http://www.telewebion.com/episode/1671786
این گفتگو با حضور داریوش رحمانیان و موسی نجفی برگزار شد.
@mardomnameh
👇👇👇
http://www.telewebion.com/episode/1671786
✳️فراخوان همایش بینالمللی فریدالدّین عطّار نیشابوری: زندگی، آثار و افکار✳️
@mardomnameh
✴️موضوعات و زمینه های همایش:
شناخت زندگی عطّار
بررسی مقام عطّار در مقایسه با دیگر عارفان
شناخت جایگاه ادبی عطّار
بررسی ویژگی های بلاغی و زیبایی شناختی آثار عطّار
بررسی ویژگیهای فلسفی و عرفانی و کلامی آثار عطّار
بررسی ظرفیت های نمایشی آثار عطّار
مطالعات بینارشته ای در مورد آثار عطّار
بازتاب آثار عطّار در ادبیات کودک و نوجوان
بررسی ویژگی های زبانی آثار عطّار
معرفی نسخههای خطی و نفیس آثار عطّار
بررسی آثار عطّار از منظر دیگر علوم و فنون
بررسیهای مقایسهای میان عطّار و دیگران
و دیگر موضوعات مرتبط
💢گاهشمار همایش
نام نویسی و فرستادن اصل مقاله 30 /10/1396
اعلام نتایج 20/12/1396
روزهای برگزاری 25/1/ 1397تا 26/1/1397
@mardomnameh
❇️ برای اطلاعات تکمیلی به لینک زیر مراجعه کنید👇👇👇👇
http://iistmu.ut.ac.ir/-/فراخوان-همایش-بینالمللی-فریدالدین-عطار-نیشابوری-زندگی،-اثار-و-افکار
@mardomnameh
✴️موضوعات و زمینه های همایش:
شناخت زندگی عطّار
بررسی مقام عطّار در مقایسه با دیگر عارفان
شناخت جایگاه ادبی عطّار
بررسی ویژگی های بلاغی و زیبایی شناختی آثار عطّار
بررسی ویژگیهای فلسفی و عرفانی و کلامی آثار عطّار
بررسی ظرفیت های نمایشی آثار عطّار
مطالعات بینارشته ای در مورد آثار عطّار
بازتاب آثار عطّار در ادبیات کودک و نوجوان
بررسی ویژگی های زبانی آثار عطّار
معرفی نسخههای خطی و نفیس آثار عطّار
بررسی آثار عطّار از منظر دیگر علوم و فنون
بررسیهای مقایسهای میان عطّار و دیگران
و دیگر موضوعات مرتبط
💢گاهشمار همایش
نام نویسی و فرستادن اصل مقاله 30 /10/1396
اعلام نتایج 20/12/1396
روزهای برگزاری 25/1/ 1397تا 26/1/1397
@mardomnameh
❇️ برای اطلاعات تکمیلی به لینک زیر مراجعه کنید👇👇👇👇
http://iistmu.ut.ac.ir/-/فراخوان-همایش-بینالمللی-فریدالدین-عطار-نیشابوری-زندگی،-اثار-و-افکار
iistmu.ut.ac.ir
فراخوان همایش بینالمللی فریدالدّین عطّار نیشابوری: زندگی، آثار و افکار
بسمه تعالی اطلاعات بیشتر در مورد فراخوان، موضوعات و زمینههای همایش، شیوهنامة نگارش، هزینهها، تمدید مهلت و روش ارسال مقاله ...
گزارش نقد و بررسی کتاب عاشورا شناسی نوشته محمد اسفندیاری را در لینک زیر بخوانید. 👇👇👇👇
این جلسه با حضور داریوش رحمانیان، سید هاشم آقاجري و نویسنده کتاب عصر دوشنبه، 24 مهرماه 1396 در محل پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
@mardomnameh
http://www.ibna.ir/fa/doc/report/252931/آقاجری-مولف-تحلیلی-غیرتاریخی-جامعه-شناختی-نسبت-شهر-کوفه-انتقاد-رحمانیان-حذف-روایت-های-کلامی-کتاب
این جلسه با حضور داریوش رحمانیان، سید هاشم آقاجري و نویسنده کتاب عصر دوشنبه، 24 مهرماه 1396 در محل پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
@mardomnameh
http://www.ibna.ir/fa/doc/report/252931/آقاجری-مولف-تحلیلی-غیرتاریخی-جامعه-شناختی-نسبت-شهر-کوفه-انتقاد-رحمانیان-حذف-روایت-های-کلامی-کتاب
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
ایبنا - آقاجری: مولف تحلیلی غیرتاریخی و جامعهشناختی نسبت به شهر کوفه دارد/ انتقاد رحمانیان از حذف روایتهای کلامی در کتاب
هاشم آقاجری نشست بررسی کتاب «عاشوراشناسی» گفت: مولف این اثر تحلیلی غیرتاریخی و جامعهشناختی نسبت به شهر کوفه دارد. رحمانیان نیز دیگر منتقد این اثر بیان کرد که اسفندیاری در مقام یک مولف روایات کلامی را در کار خود حذف کرده است در حالی که روایتهای کلامی باید…
Forwarded from فرهنگ، هنر و تاریخ
160924_001
My Recording
فایل صوتی کامل نشست نقد و بررسی کتاب عاشورا شناسی
با سخنرانی به ترتیب
استاد اسفندیاری
استاد آقاجری
استاد رحمانیان
و بخش پرسش و پاسخ
https://telegram.me/group_chis
با سخنرانی به ترتیب
استاد اسفندیاری
استاد آقاجری
استاد رحمانیان
و بخش پرسش و پاسخ
https://telegram.me/group_chis
♦️گذر از شورهزار «تقلید» و گام نهادن بر زمینِ حاصلخیزِ «ابداع»♦️
@mardomnameh
🔗کسانیکه نمیاندیشند به طریق اولی اهل نوآوری و ابداع هم نیستند. در حقیقت قوّه ابداع آنان کور شده و رشک کسی را هم بر نمیانگیزاند؛ افزون بر آن، «تقلید» جزو سرشت ثانویه آنان شده است. انواع و اقسام شیوههای تقلیدی که مبتلابه آنان است از دایره احصا برون است؛ با این وصف، جملگی را میتوان در دو طیف دستهبندی کرد: «تقلیدِ قدیم» و «تقلیدِ جدید».
ماهیّتِ تقلید چنان در مزاج آنان رسوخ کرده است که تقلیدِ جدیدیها را، تقلید به شمار نمیآورند، بلکه به عکس، آنرا آب حیاتی میدانند که دروازههای ورود به مدرنیته را بر آنها میگشاید! واقعیت آنست که ضرر و خسارتِ ناشی از این نوع تقلید، کمتر از تقلید گذشتگان نیست! به دلیل آنکه این چنین تقلیدی، نزد آنان اصالت و تاریخ ندارد. از طرف دیگر، ادواتِ دخل و تصرّف در آنرا هم، حسب شرایط و مطلوب مدّ نظرِ خود، در اختیار ندارند. طُرفهتر آنکه، عمل به آن را هم، به همان شکل و سیاقِ اصلی، ضروری و واجب میدانند و خود و نسلهای آتی را بر اساس آن تربیت مینمایند! همه اینها به دلیل فهم نادرستی است که از روح مدرنیته نزدِ آنان شکل گرفته است و این فهم بین بزرگان ایشان هم شایع و رایج است.
هیچکس صاحبِ روحِ[مدرنیته] نیست، مگر کسی که نفس خود را ملزم سازد که در هر چیزی نوآوری و ابداع نماید. حتی باید در نوآوری دیگران هم ابداع کند ولو اینکه جدیدترین چیز باشد، به طریقی که نوآوری او به ذهنِ ابداعکننده نخستین، نرسیده باشد.
امّا، سوگمندانه، باید گفت حال مسلمانان، زمانی که «جدیدی» دریافت میکنند، وخیم تر از آنست که «بازآفرینی»اش کنند؛ بل حتّی در امکان بازآفرینیاش هم به خود، جرأت و جسارت نمیدهند، چه برسد به اینکه بدیلی برای آن برسازند! همه همّوغمّشان آنست که این شیءِ جدید تازه وارد را، درست مانند نمونه اصلیِ آن، بکاربندند حتّی اگر این کار منجرِ به «بردگی» آنان شود! آنها نمیدانند با این رویّه نه تنها به کنه و مغز «مدرنیته» دست نخواهند یافت، بلکه بهمانند تیر رها شده از چلّه، از آن دور و دورتر میگردند.
این وضعیت نوآوری مقلّدانهای است که مسلمانان بایستی در آن بازنگری و تجدیدنظر نموده و از نو برسازند. به امید آن روز.🔗
@mardomnameh
📚منبع: روح الحداثة: المدخل إلی تأسیس الحداثة الإسلامیة؛ طه عبدالرحمن، الدار البیضاء ــ مغرب؛ الطبعة الأولی، 2006م.؛ صص:42-43.
🖋ترجمه و تلخیص با اندکی تصرّف ــ سیدجلال محمودی
@mardomnameh
🔗کسانیکه نمیاندیشند به طریق اولی اهل نوآوری و ابداع هم نیستند. در حقیقت قوّه ابداع آنان کور شده و رشک کسی را هم بر نمیانگیزاند؛ افزون بر آن، «تقلید» جزو سرشت ثانویه آنان شده است. انواع و اقسام شیوههای تقلیدی که مبتلابه آنان است از دایره احصا برون است؛ با این وصف، جملگی را میتوان در دو طیف دستهبندی کرد: «تقلیدِ قدیم» و «تقلیدِ جدید».
ماهیّتِ تقلید چنان در مزاج آنان رسوخ کرده است که تقلیدِ جدیدیها را، تقلید به شمار نمیآورند، بلکه به عکس، آنرا آب حیاتی میدانند که دروازههای ورود به مدرنیته را بر آنها میگشاید! واقعیت آنست که ضرر و خسارتِ ناشی از این نوع تقلید، کمتر از تقلید گذشتگان نیست! به دلیل آنکه این چنین تقلیدی، نزد آنان اصالت و تاریخ ندارد. از طرف دیگر، ادواتِ دخل و تصرّف در آنرا هم، حسب شرایط و مطلوب مدّ نظرِ خود، در اختیار ندارند. طُرفهتر آنکه، عمل به آن را هم، به همان شکل و سیاقِ اصلی، ضروری و واجب میدانند و خود و نسلهای آتی را بر اساس آن تربیت مینمایند! همه اینها به دلیل فهم نادرستی است که از روح مدرنیته نزدِ آنان شکل گرفته است و این فهم بین بزرگان ایشان هم شایع و رایج است.
هیچکس صاحبِ روحِ[مدرنیته] نیست، مگر کسی که نفس خود را ملزم سازد که در هر چیزی نوآوری و ابداع نماید. حتی باید در نوآوری دیگران هم ابداع کند ولو اینکه جدیدترین چیز باشد، به طریقی که نوآوری او به ذهنِ ابداعکننده نخستین، نرسیده باشد.
امّا، سوگمندانه، باید گفت حال مسلمانان، زمانی که «جدیدی» دریافت میکنند، وخیم تر از آنست که «بازآفرینی»اش کنند؛ بل حتّی در امکان بازآفرینیاش هم به خود، جرأت و جسارت نمیدهند، چه برسد به اینکه بدیلی برای آن برسازند! همه همّوغمّشان آنست که این شیءِ جدید تازه وارد را، درست مانند نمونه اصلیِ آن، بکاربندند حتّی اگر این کار منجرِ به «بردگی» آنان شود! آنها نمیدانند با این رویّه نه تنها به کنه و مغز «مدرنیته» دست نخواهند یافت، بلکه بهمانند تیر رها شده از چلّه، از آن دور و دورتر میگردند.
این وضعیت نوآوری مقلّدانهای است که مسلمانان بایستی در آن بازنگری و تجدیدنظر نموده و از نو برسازند. به امید آن روز.🔗
@mardomnameh
📚منبع: روح الحداثة: المدخل إلی تأسیس الحداثة الإسلامیة؛ طه عبدالرحمن، الدار البیضاء ــ مغرب؛ الطبعة الأولی، 2006م.؛ صص:42-43.
🖋ترجمه و تلخیص با اندکی تصرّف ــ سیدجلال محمودی