Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️در جستجوی دیوانگی از دسترفته
✍️سهند ایرانمهر
سعدی میگوید:
پس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
نه فقط سعدی که من و احتمالا شما هم برای بیخردی و شیرینعقلی و کار عبث، بچهها را مثال میزنم و میزنیم. آنها با منطق معیشتاندیش ما جفتوجور نیستند.نمیدانند که باید جمع کرد، باید اندیشه فردا کرد، نباید الکی خوش بود، نباید زود فراموش کرد و باید حواسمان جمع باشد که روزی کلاهی سرمان نگذارند و روزی کلاهی از سرمان برندارند، کودکان اما به قول سعدی در پی گنجشک پریده میدوند. میگذارند و میگذرند، بیدلیل در آغوش میکشند، جدی نمیگیرند، به سر میبرند و اندیشه سرانجام ندارند. جستخیز میکنند و میخندند. اصلا خلاصهاش کنم: بچهها دیوانهاند.
در گذشته در پی هر دیوانهای، کودکانی هم به شادی و خنده روان و دوان بودند. شاید ضربالمثل «دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید» ربطی به این ماجرا داشته باشد. اصلا کودکان و دیوانه در اشعار «مراعات النظیر» بودند. چندانکه صائب میسرود:
دیوانهای به تازگی از بند جسته است
این مژده را به حلقه طفلان که میبرد؟!
یا
صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند
بر جنون میزنم امروز که بازاری هست!
با همه این احوالات، وقتی بزرگ میشویم و زمان، رد فرسایش و اصطکاک با همه چیزهای رمقگیر زندگی را مثل پیکرتراش روی مرمر تن و ابریشم روحمان میزند و اولی را سنگخارای سیاه و دومی را کَنَف زبر میکند، تنها آن دیوانگیهای کودکانه است که رنگ شادی را بر طرح لبمان میزند.
اینجاست که «رابیندرانات تاگور» با تحسر به این «حکمت شادان» غبطه میخورد و در «ماه نو و مرغان آواره» مینویسد:«ای کاش میتوانستم در راهی که از جانِ کودک میگذرد و به آن سوی تمامیِ مرزها میرسد سفر کنم. آنجا که عقل از قوانینش بادبادک میسازد و هوا میکند، و حقیقت، واقعیت را از بندهایش آزاد میکند».
کریستین بوبن راز این دنیای کودکانه را در «ممکن بودن همه چیز» برای ارواحی میداند که هنوز طعم خیانت را نچشیدهاند در اینکه کودکان هنوز از بهشت هبوط نکردهاند. در «فراتر از بودن» مینویسد: «بهشت شاید همان جایی باشد که در آن حضور کامل داریم و میدانیم کسی ما را نخواهد میراند، جایی که در آن دلی گشاده به سان آسمان داریم که هیچکس آن را به آتش نخواهد کشید. بهشت شاید همان جایی باشد که در آن، در عین بیدفاع بودن، احساس نمیکنیم که چیزی ما را تهدید میکند».
#یکآن_یکنوشته
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
سعدی میگوید:
پس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
نه فقط سعدی که من و احتمالا شما هم برای بیخردی و شیرینعقلی و کار عبث، بچهها را مثال میزنم و میزنیم. آنها با منطق معیشتاندیش ما جفتوجور نیستند.نمیدانند که باید جمع کرد، باید اندیشه فردا کرد، نباید الکی خوش بود، نباید زود فراموش کرد و باید حواسمان جمع باشد که روزی کلاهی سرمان نگذارند و روزی کلاهی از سرمان برندارند، کودکان اما به قول سعدی در پی گنجشک پریده میدوند. میگذارند و میگذرند، بیدلیل در آغوش میکشند، جدی نمیگیرند، به سر میبرند و اندیشه سرانجام ندارند. جستخیز میکنند و میخندند. اصلا خلاصهاش کنم: بچهها دیوانهاند.
در گذشته در پی هر دیوانهای، کودکانی هم به شادی و خنده روان و دوان بودند. شاید ضربالمثل «دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید» ربطی به این ماجرا داشته باشد. اصلا کودکان و دیوانه در اشعار «مراعات النظیر» بودند. چندانکه صائب میسرود:
دیوانهای به تازگی از بند جسته است
این مژده را به حلقه طفلان که میبرد؟!
یا
صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند
بر جنون میزنم امروز که بازاری هست!
با همه این احوالات، وقتی بزرگ میشویم و زمان، رد فرسایش و اصطکاک با همه چیزهای رمقگیر زندگی را مثل پیکرتراش روی مرمر تن و ابریشم روحمان میزند و اولی را سنگخارای سیاه و دومی را کَنَف زبر میکند، تنها آن دیوانگیهای کودکانه است که رنگ شادی را بر طرح لبمان میزند.
اینجاست که «رابیندرانات تاگور» با تحسر به این «حکمت شادان» غبطه میخورد و در «ماه نو و مرغان آواره» مینویسد:«ای کاش میتوانستم در راهی که از جانِ کودک میگذرد و به آن سوی تمامیِ مرزها میرسد سفر کنم. آنجا که عقل از قوانینش بادبادک میسازد و هوا میکند، و حقیقت، واقعیت را از بندهایش آزاد میکند».
کریستین بوبن راز این دنیای کودکانه را در «ممکن بودن همه چیز» برای ارواحی میداند که هنوز طعم خیانت را نچشیدهاند در اینکه کودکان هنوز از بهشت هبوط نکردهاند. در «فراتر از بودن» مینویسد: «بهشت شاید همان جایی باشد که در آن حضور کامل داریم و میدانیم کسی ما را نخواهد میراند، جایی که در آن دلی گشاده به سان آسمان داریم که هیچکس آن را به آتش نخواهد کشید. بهشت شاید همان جایی باشد که در آن، در عین بیدفاع بودن، احساس نمیکنیم که چیزی ما را تهدید میکند».
#یکآن_یکنوشته
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎