موسسه مهر ماندگار ناصری
133 subscribers
1.54K photos
189 videos
6 files
785 links
ارتباط با مهر ماندگار: تلگرام
@mehremandegar93
ویا تماس با شماره:
021-22887914

سفارش استند یادبود:
09901212167
Download Telegram
#معرفي_كتاب


كتاب: #مثل_خون_در رگهاي_من


نويسنده: #احمد_شاملو

درباره كتاب:

شعرهای لطیف و زیبای شاملو از جمله معروف ترین اشعار عاشقانه هستند. #آیدا_سرکیسیان همسر اوست که ورودش به زندگی شاملو تاثیر بزرگی داشت و آثار « #درخت_و_خنجر_و_خاطره » و « #آیدا_در_آینه » به دلیل حضور او نوشته شده اند.

کتاب «مثل خون در رگ های من»، مجموعه ای از ۲۰ نامه ی عاشقانه شاملو به آیدا است. نامه هایی پر از عشق و حس زیبا، عشقی که بعد از تجربه ناموفق شاملو بوجود آمده است، عشقی خالصانه که هر خواننده ای را جذب خود میکند. دلیل دوست داشتنی بودن این نوشته ها این است که از عشقی واقعی سرچشمه گرفته اند و حتما شنیده اید که «آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند»
علاوه بر بار عاطفی نامه ها، این کتاب بخشی از زندگی شاعر را هم بطور غیر مستقیم به مخاطب نشان میدهد، بخش هایی مانند آشنایی اش با برخی شخصیت های سرشناس یا سفرها و ..

این نامه های زیبا و عاشقانه بین دهه ۴۰ تا ۵۰ شمسی نوشته شدند و بیشتر هم مربوط به ابتدای آشنایی آنهاست و ۱۵ سال پس از فوت شاملو اجازه انتشارشان توسط همسرش، آیدا، داده شده است.


در اینجا بخش کوچکی از یکی از این نامه ها را بخوانید :
دست های تو در دست من است. امید تو با من است. اطمینان تو با من است. چه چیز ممکن است بتواند مانع پیشرفت من شود؟ کوچکترین لبخند تو مرا از همه ی بدبختی ها نجات می دهد. کوچک ترین مهربانی تو مرا از نیروی همه ی خداها سرشار می کند… یقین داشته باش که احمد تو مفلوک و شکست خورده نیست. تمام ثروت های دنیا، تمام لذت های دنیا، تمام عالم وجود، برای من در وجود ” آیدا ” خلاصه می شود. تو باش ، بگذار من به روی همه ی آن ها تف کنم. بگذار به تو نشان بدهم که عشق ، عجب معجزه یی است. تو فقط لبخند بزن. قول بده که فقط لبخند بزنی ، امیدوار باشی و اعتماد کنی. همین!

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/952
« داستانِ جنگارک »
] روایت دوم [
تصویر 2 از ۳‌

• این درخت بزرگ زیبا نامش «شِریش» است و سال‌ها پیش به دست «مَهیم» شوهر صدگنج کاشته شده است. مهیم و صدگنج اولین افرادی بودند که حدود هفتاد سال پیش به جنگارک آمدند. درخت شریش در این سال‌ها طوفان‌های زیادی از سر گذرانده و حالا تنومند و با صلابت، محلی شده است برای نشستن اهالی زیر سایه‌اش. هفتاد سال است که کودکان روستای جنگارک زیر سایه درخت شریش کنار مسجد بازی می‌کنند، بزرگ می‌شوند و خودشان زنان و مردان بزرگی می‌شوند و فرزندانی به دنیا می‌آورند. زندگی در روستای جنگارک مثل سرسبزی همین درختِ زیبا در جریان است.


عکس‌ها و روایت :
‏مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #مسجد #درخت #شریش #داستان_جنگارک
« داستانِ جنگارک »
] روایت دوم [
تصویر ۳ از ۳‌

• اسم من «اسلام» است. روزی پنج نوبت از دیوار کوتاه و گلِی مسجد روستا بالا می‌روم و اذان را با صدای رسا به گوش طایفه میرسانم. از روی دیوار مسجد می‌بینم که اهالی از هر سو برای نماز خودشان را به مسجد می‌رسانند. سالها‌ست که من موذن روستا هستم و اینجا مسجد کوچک گِلی جنگارک است که پیر و جوان در آن شانه به شانه عرش را طی میکنند.



عکس‌ها و روایت :
‏مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #مسجد #درخت #شریش #داستان_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است