موسسه مهر ماندگار ناصری
133 subscribers
1.54K photos
189 videos
6 files
785 links
ارتباط با مهر ماندگار: تلگرام
@mehremandegar93
ویا تماس با شماره:
021-22887914

سفارش استند یادبود:
09901212167
Download Telegram
« داستانِ جنگارک »
[ روایت اول ]
تصویر ۱ از ۳

• یازده سر عائله دارم. پنجاه و هفت ساله‌ام اما شناسنامه‌ام می‌گوید چهل و هشت سال زندگی کرده‌ام. بعد از ازدواج برای گذران زندگی برای صید ماهی به دریا می‌رفتم و از آنجا مقصدم شهر دبی بود. خدا می‌داند هر بار در این سفرها چند جنازه در آغوش دریا دیده‌ام و به خود لرزیده‌ام. سالی یکی دوبار برای کار به آنجا می‌رفتم و برمی‌گشتم. کم کم خودم بلدِ راه شدم و دیگران همراهم می‌آمدند. در دبی کارگری می‌کردم برای کسب درآمد و برآمدن از پس هزینه‌های زندگی.
بعد‌ها دیگر نتوانستم این سفر را ادامه دهم. در روستای خودمان جنگارک کشاورزی می‌کردم. اما آسمان نامردی کرد، نبارید، زمین خشک شد، ترک خورد و جام رویاهایم را شکست. حالا بیست و یک سال می‌شود که همین‌جا هستم. در روستایی که آفتابش مثل عضوی از خانواده با من صمیمی‌ست. من اسماعیل هستم، کشاورزی با محاسن سفید از روستای جنگارک.


عکس‌ها و روایت :
‏majid farahani


#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است #مستند #عکس_مستند_اجتماعی #خانواده

www.mehr-mandegar.com
« داستانِ جنگارک »
[ روایت اول ]
تصویر ۱ از ۳

• به تصورات من خوش اومدین. اینجا خونه منه، کمی با روستامون فاصله داره، ما، یعنی من و دوستام بیشتر روزها میایم اینجا، یه سری وسیله رو میچینیم و زندگی کردن رو یاد میگیریم، زندگی رو بازی میکنیم. اینجا زیر یه درخت تمرین میکنیم، غذا پختن رو، خونه داری رو. ما بهش میگیم کلیبو، فکر کنم شما بهش میگین خاله بازی. اینجا یه خونه خیالیه که با بچه خیالی و اسباب خونه خیالی پر شده. خاله، عمو، یه شیر چایی خیالی برات بریزم حالت خوب شه؟
اینجا خونه خیالی منه وسط روستای جنگارک.‌

عکس‌ها و روایت :
‏مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است
« داستانِ جنگارک »
[ روایت اول ]
تصویر ۲ از ۳

• همه اینها رو پیدا کردم. از جاهای مختلف اطراف روستا، حتی بعضی‌ها رو از وسط گرگروک‌ها. من همیشه فکر می‌کنم خونه من زیباترین خونه این روستاست. من یه تیوپ کرم خالی دارم، چند تا جعبه خالی حتی 4 تا لیوان شکسته. عروسک من شیر خشک میخوره تو همون لیوان شکسته. فرش خونه من یه گونی سفید و قشنگه درست مثل بختم که می‌دونم قراره سفید و قشنگ باشه. ‌



عکس‌ها و روایت :
‏مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است
« داستانِ جنگارک »
[ روایت اول ]
تصویر ۳ از ۳

• امروز توکلیبوی خودم مهمون دارم. بچه‌های روستا به من میگن «کبرا مهمون نواز خوبیه». جلوی کلیبو رو جارو می‌زنم و برای مهمونام غذا می‌پزم. زندگی آدمها برای من خیلی مهمه، من دوست دارم قصه همه رو بشنوم، دوست دارم بدونم هر کسی تو کلیبوی خودش چطور زندگی میکنه. من پر از شوق به زندگی آینده‌‌ام. حتما یه روزی تو یه خونه واقعی زندگی می‌کنم. اون روز دوست دارم همه شما مهمون خونه من باشین. برای من قصه بگید از دیار خودتون، منم قصه‌های زندگیمون تو روستای جنگارک رو برای شما تعریف می‌کنم.


عکس‌ها و روایت :
‏مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است
« داستانِ جنگارک »
[ روایت دوم ]
تصویر ۱ از ۳

• این مسجد روستای جنگارک است. جایی برای همه خستگی‌ها و راز و نیاز های اهالی روستای کوچکمان. اینجا جایی‌ست برای جمع شدن، برای خوانش نکاح، برای شورا، برای نماز و عبادت. قبل‌ترها که در روستا مدرسه نداشتیم، بچه‌ها همین‌جا خواندن و نوشتن یاد می‌گرفتند. مسجد روی تپه‌ای مشرف به روستا ساخته شده و دمدمای غروب کنار مسجد که بایستی روستای جنگارک زیر نور سرخی به زیبایی پیداست. چند وقتی‌ست سقف مسجد کمی خراب شده اما به زودی و با کمک اهالی تعمیرش می‌کنیم. غروب که می‌شود اهالی برای نماز به مسجد می‌آیند، بعد از نماز روی حصیر می‌نشینیم و از حال هم خبر می‌گیریم و شیر چایی می‌خوریم. خیلی از مشکلات روستا با همین گپ زدن‌ها حل و فصل می‌شود. اینجا مسجد روستای جنگارک است.‌


عکس‌ها و روایت:
مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #مسجد #داستان_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است #مستند #عکس_مستند_اجتماعی
« داستانِ جنگارک »
] روایت دوم [
تصویر 2 از ۳‌

• این درخت بزرگ زیبا نامش «شِریش» است و سال‌ها پیش به دست «مَهیم» شوهر صدگنج کاشته شده است. مهیم و صدگنج اولین افرادی بودند که حدود هفتاد سال پیش به جنگارک آمدند. درخت شریش در این سال‌ها طوفان‌های زیادی از سر گذرانده و حالا تنومند و با صلابت، محلی شده است برای نشستن اهالی زیر سایه‌اش. هفتاد سال است که کودکان روستای جنگارک زیر سایه درخت شریش کنار مسجد بازی می‌کنند، بزرگ می‌شوند و خودشان زنان و مردان بزرگی می‌شوند و فرزندانی به دنیا می‌آورند. زندگی در روستای جنگارک مثل سرسبزی همین درختِ زیبا در جریان است.


عکس‌ها و روایت :
‏مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #مسجد #درخت #شریش #داستان_جنگارک
« داستانِ جنگارک »
] روایت دوم [
تصویر ۳ از ۳‌

• اسم من «اسلام» است. روزی پنج نوبت از دیوار کوتاه و گلِی مسجد روستا بالا می‌روم و اذان را با صدای رسا به گوش طایفه میرسانم. از روی دیوار مسجد می‌بینم که اهالی از هر سو برای نماز خودشان را به مسجد می‌رسانند. سالها‌ست که من موذن روستا هستم و اینجا مسجد کوچک گِلی جنگارک است که پیر و جوان در آن شانه به شانه عرش را طی میکنند.



عکس‌ها و روایت :
‏مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #مسجد #درخت #شریش #داستان_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است
« داستانِ جنگارک »
[ روایت سوم ]
تصویر ۱ از ۳‌

•بیشتر روزهای عمرِ من روی لنچ و در تلاطم دریا گذشته است. ۵۰ سال از عمر من گذشته و از نوجوانی صیادی پیشه‌ام بوده است. درآمد من و خانواده‌ام در دل دریاست. دریا به من آموخته صبور باشم. تور را که به آب می‌اندازم، مدت‌ها برای بیرون کشیدنش صبوری می‌کنم و در دلم از خدای دریاها و ماهی‌ها طلب رزق و روزی می‌کنم. خدا برای همه بسازد.


عکس‌ها و روایت :
‏مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است #مستند #عکس_مستند_اجتماعی #صیاد

https://t.me/mandegarmehr
« داستانِ جنگارک »
[ روایت سوم ]
تصویر ۲ از ۳

•از دلم اگر بپرسید دوست ندارم هیچ ماهی اسیر من شود. تار و پودم برای جانِ ماهی‌ها درد می‌کشند. دلم برای همه ماهی‌ها که اسیرم می‌شوند می‌سوزد، دلم برای خودم می‌سوزد که بین صید و صیاد ذره ذره فرسوده می‌شوم، رفو می‌شوم و از بین می‌روم.


عکس‌ها و روایت :
‏مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است

https://t.me/mandegarmehr
« داستانِ جنگارک »
[ روایت سوم ]
تصویر ۳ از ۳

•به قصد صید ماهی که از روستا می‌روم، درست کنار تیر برق سوم روستا که می‌رسم، در همان لحظه دلم برای خانه و خانواده‌ام تنگ می‌شود. سالی ۴ یا ۵ ماه دور از کاشانه‌ام و روی لنچ کار می‌کنم. در هر نوبت صیادی با دوستان تازه‌ای آشنا می‌شوم. آن‌ها هم مدام از خانواده‌شان می‌گویند. خیلی وقت‌ها همه ما دلتنگ‌ها روی عرشه لنچ، کنار هم جمع می‌شویم و به غروب آفتاب زُل می‌زنیم. هر کدام داستانی در سینه داریم و دلمان برای خانواده‌مان پر می‌کشد.


عکس‌ها و روایت :
مجید فراهانی


#مهر_ماندگار #جنگارک #داستان_جنگارک #سیستان_و_بلوچستان #مهر_ماندگار_است #صیاد

https://t.me/mandegarmehr