#معرفي_كتاب
کتاب: #اسکارلت_دهه_شصت
نویسنده: #سجاد_افشاریان
مقدمهی «سجاد افشاریان» در مجموعه شعر «اسکارلت دههی شصت»
🦋 کلمات خود گویی هدیهی خدا باشند که بر ما نازل میشوند تا در گوش سالم دلبر زمزمه کنیم.
من به تازگی کارکردهای شعر را دریافتهام که مهمترینشان امنیت است، ما همه در رگهایمان سعدی و خیام و شاملو و نصرت و اخوان و سپهری و مشیری و فروغ درون داریم که حافظ ماست، باورم هست که من، ما و هر انسانی که ربطی به این خاک داشته باشد، در درون خود شعرهای بیشمار شخصی را خاطره ساخته، چنان که یاد که یادش میافتد، گاهی در دلمان قند آب میشود، همین که کسی باشد که برایش دل به دریا بزنیم شعر است، امنیت است. دل آدمی با شنیدن کلماتی که باید، چنان احساس امنیت میکند و امن میشود، که هزار بنا که پیشکش کنید نمیشود، پس حتا اگر آهی در بساط دارید یا ندارید عجله کنید. این که به لحظه اعتباری نیست، حملهی قصار نیست واقعیت محض زندگی است، زندگی بیرحمانه کوتاه است و بیرحمانه جدیتر. کافی است گمان کنیم فردایی نیست، بعد جلو آینه بایستیم و زیر لب زمزمه کنیم لباس بیتفاوتی به ما نمیآید. حتا اگر برای من فردایی نباشد برای آنها که دوستدارشان هستم، هست. مومنم که شعر امنیت است و پیامبر امین حال خوب و دردهای بیصدای یک اجتماع، پس با چشمان باز خوب شهر و دیار خود را با تمام موجودات زندهاش ببینیم، تلفنها را خاموش کنیم، هر آنچه ناگفته در جیب دلداریم بیرون بیاوریم و به حضور چشم در چشم نام یکدیگر را صدا کنیم، گمان میکنم این گونه شاعر یار و دیار خود میشوید.
بخشهایی از کتاب:
📖 مادر تو دلت میخواست
من طلبهی حاج سید علی اصغر شوم
ولی حالا من
تنها
یک غمگین شدهام.
📖 برداشت آخر را از عمد سرفه کردم
تا یکبار دیگر
بیشتر بگویم که چهقدرها دوستت دارم.
📖 گاهی روح معشوق پانسمان میخواهد
باید بر بالینش بنشینی
دست دلش را گرم بگیری
و بر لالهی گوشش زمزمه کنی
آرام بخواب دلکم
تا بیدار شوی
تمام خوابهایت را تعبیر میکنم
#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1439
کتاب: #اسکارلت_دهه_شصت
نویسنده: #سجاد_افشاریان
مقدمهی «سجاد افشاریان» در مجموعه شعر «اسکارلت دههی شصت»
🦋 کلمات خود گویی هدیهی خدا باشند که بر ما نازل میشوند تا در گوش سالم دلبر زمزمه کنیم.
من به تازگی کارکردهای شعر را دریافتهام که مهمترینشان امنیت است، ما همه در رگهایمان سعدی و خیام و شاملو و نصرت و اخوان و سپهری و مشیری و فروغ درون داریم که حافظ ماست، باورم هست که من، ما و هر انسانی که ربطی به این خاک داشته باشد، در درون خود شعرهای بیشمار شخصی را خاطره ساخته، چنان که یاد که یادش میافتد، گاهی در دلمان قند آب میشود، همین که کسی باشد که برایش دل به دریا بزنیم شعر است، امنیت است. دل آدمی با شنیدن کلماتی که باید، چنان احساس امنیت میکند و امن میشود، که هزار بنا که پیشکش کنید نمیشود، پس حتا اگر آهی در بساط دارید یا ندارید عجله کنید. این که به لحظه اعتباری نیست، حملهی قصار نیست واقعیت محض زندگی است، زندگی بیرحمانه کوتاه است و بیرحمانه جدیتر. کافی است گمان کنیم فردایی نیست، بعد جلو آینه بایستیم و زیر لب زمزمه کنیم لباس بیتفاوتی به ما نمیآید. حتا اگر برای من فردایی نباشد برای آنها که دوستدارشان هستم، هست. مومنم که شعر امنیت است و پیامبر امین حال خوب و دردهای بیصدای یک اجتماع، پس با چشمان باز خوب شهر و دیار خود را با تمام موجودات زندهاش ببینیم، تلفنها را خاموش کنیم، هر آنچه ناگفته در جیب دلداریم بیرون بیاوریم و به حضور چشم در چشم نام یکدیگر را صدا کنیم، گمان میکنم این گونه شاعر یار و دیار خود میشوید.
بخشهایی از کتاب:
📖 مادر تو دلت میخواست
من طلبهی حاج سید علی اصغر شوم
ولی حالا من
تنها
یک غمگین شدهام.
📖 برداشت آخر را از عمد سرفه کردم
تا یکبار دیگر
بیشتر بگویم که چهقدرها دوستت دارم.
📖 گاهی روح معشوق پانسمان میخواهد
باید بر بالینش بنشینی
دست دلش را گرم بگیری
و بر لالهی گوشش زمزمه کنی
آرام بخواب دلکم
تا بیدار شوی
تمام خوابهایت را تعبیر میکنم
#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1439
Telegram
موسسه مهر ماندگار ناصری