#معرفی_کتاب
کتاب: #زندگی_خصوصی_درختان
نویسنده: #آله_خاندرو_ساندرا
مترجم: #ونداد_جلیلی
درباره کتاب:
«زندگی خصوصی درختان» داستان مردی به نام خولیان است که شبی تا صبح در انتظار بازگشتن همسرش، ورونیکا، مینشیند و در گذشته و آینده و حال تأمل میکند، چنان که راوی میگوید «وقتی ورونیکا بیاید داستان تمام میشود، کتاب تا آنجا ادامه دارد که او برگردد یا تردیدی در ذهن خولیان باقی نماند که ورونیکا برنخواهد گشت.»
کتاب به نثری بسیار ساده اما سنجیده، شاعرانه و ضمناً روان نوشته شده است و ویژگیهای متمایز کار سامبرا از قبیل آسیبشناسی جامعهٔ پس از دیکتاتوری، تنهایی در دنیای امروز و اثرات مخرب جابهجاییهای فرهنگی در این کتاب بهوضوح مشهود است.
خولیان زندگیاش را بدون مخاطب مرور میکند و راوی قصهٔ گذشتهاش را با نامزد سابق و آشناییاش را با همسر کنونیاش بازمیگوید و در این میان بدون ماجراجوییهای شلوغ و آشفته خواننده را بیوقفه تا پایان کتاب و دریافتن فرجام داستان با خود میبرد.
آلهخاندرو سامبرا در این کتاب نیز، البته به گونهای متفاوت از کتاب دیگرش «راههای برگشتن به خانه»، جایگاه نویسنده، خواننده و کاراکتر اصلی را در هم آمیخته است.
📕📗📘📙📚📕📗📘📙📚📕📗📘📙📚
بخشی از کتاب:
شب میشود، کتابخانهی جدید را در اتاقنشیمن میچینند و پدر همهی اعضای خانواده را دور صفحهی بازی متروپولیس جمع میکند. خانوادههایی هست که سر ساعت نُه ِشب مردشان خودش را به مشروب میسپرد و زنشان به اتو زدن لباسها، بیخبر از سرنوشت بچهها که در ایوان بازی میکنند و ادای زخمی شدن درمیآورند، یا در تاریکی اتاقشان سر میکنند، یا در دستشویی با صابون حباب میسازند یا در آشپزخانه با شیر ترش دسرهای عجیبوغریب درست میکنند. خانوادههایی هم هست که حین گفتوگوهای جدی در اتاقنشیمن گذشتن شب را نظاره میکنند. همینطور خانوادههایی که در این ساعت شب به یاد مردگانشاناند و هالهای از درد چهرهشان را در بر گرفته است. نه کسی بازی میکند و نه کسی حرفی میزند: بزرگترها نامههایی را بازنویسی و اصلاح میکنند که هیچکس نخواهد خواندشان و بچهها سؤالهایی میکنند که هیچکس پاسخشان نخواهد داد.
#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1910
کتاب: #زندگی_خصوصی_درختان
نویسنده: #آله_خاندرو_ساندرا
مترجم: #ونداد_جلیلی
درباره کتاب:
«زندگی خصوصی درختان» داستان مردی به نام خولیان است که شبی تا صبح در انتظار بازگشتن همسرش، ورونیکا، مینشیند و در گذشته و آینده و حال تأمل میکند، چنان که راوی میگوید «وقتی ورونیکا بیاید داستان تمام میشود، کتاب تا آنجا ادامه دارد که او برگردد یا تردیدی در ذهن خولیان باقی نماند که ورونیکا برنخواهد گشت.»
کتاب به نثری بسیار ساده اما سنجیده، شاعرانه و ضمناً روان نوشته شده است و ویژگیهای متمایز کار سامبرا از قبیل آسیبشناسی جامعهٔ پس از دیکتاتوری، تنهایی در دنیای امروز و اثرات مخرب جابهجاییهای فرهنگی در این کتاب بهوضوح مشهود است.
خولیان زندگیاش را بدون مخاطب مرور میکند و راوی قصهٔ گذشتهاش را با نامزد سابق و آشناییاش را با همسر کنونیاش بازمیگوید و در این میان بدون ماجراجوییهای شلوغ و آشفته خواننده را بیوقفه تا پایان کتاب و دریافتن فرجام داستان با خود میبرد.
آلهخاندرو سامبرا در این کتاب نیز، البته به گونهای متفاوت از کتاب دیگرش «راههای برگشتن به خانه»، جایگاه نویسنده، خواننده و کاراکتر اصلی را در هم آمیخته است.
📕📗📘📙📚📕📗📘📙📚📕📗📘📙📚
بخشی از کتاب:
شب میشود، کتابخانهی جدید را در اتاقنشیمن میچینند و پدر همهی اعضای خانواده را دور صفحهی بازی متروپولیس جمع میکند. خانوادههایی هست که سر ساعت نُه ِشب مردشان خودش را به مشروب میسپرد و زنشان به اتو زدن لباسها، بیخبر از سرنوشت بچهها که در ایوان بازی میکنند و ادای زخمی شدن درمیآورند، یا در تاریکی اتاقشان سر میکنند، یا در دستشویی با صابون حباب میسازند یا در آشپزخانه با شیر ترش دسرهای عجیبوغریب درست میکنند. خانوادههایی هم هست که حین گفتوگوهای جدی در اتاقنشیمن گذشتن شب را نظاره میکنند. همینطور خانوادههایی که در این ساعت شب به یاد مردگانشاناند و هالهای از درد چهرهشان را در بر گرفته است. نه کسی بازی میکند و نه کسی حرفی میزند: بزرگترها نامههایی را بازنویسی و اصلاح میکنند که هیچکس نخواهد خواندشان و بچهها سؤالهایی میکنند که هیچکس پاسخشان نخواهد داد.
#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1910