موسسه مهر ماندگار ناصری
133 subscribers
1.54K photos
189 videos
6 files
785 links
ارتباط با مهر ماندگار: تلگرام
@mehremandegar93
ویا تماس با شماره:
021-22887914

سفارش استند یادبود:
09901212167
Download Telegram
گاهی اوقات بهتر است
دست از جستجوی
خوشبختی برداریم
و
فقط
خیلی ساده
شاد باشیم


#خوشبختی
#شادزي
#زندگي_آرام

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr
چهل روز گذشت.

از دقایق ابتدایی پس از زلزله، همه هموطنان از سراسر کشور به هر طریقی که در حد توانمان بود ابراز همدردی کردیم با خانواده های داغدار.
در حد توانمان کوشیدیم تا گوشه از مشکلات پس از زلزله را رفع کنیم. که مسلماً جای تقدیر دارد.

اما چهل روز گذشت و بسیاری از عزیزان زلزله زده علاوه بر تحمل داغ از دست دادن عزیزانشان، بالاجبار باید با کمبودهای نیازهای ضروری و اولیه خود و خانواده‌شان دست و پنجه نرم کنند. وسعت نیاز هموطنانمان زیاد است. امیدواریم هرچه سریعتر برای اسکان دائم و رفع نیازهای اولیه خانواده‌های عزیز زلزله زده تدبیری اندیشه شود.

تیم مؤسسه مهرماندگار ناصری پس از ملاقات و دلجویی از ۱۰۰خانواده‌ای که اعضای خودرا در زلزله از دست داده‌اند به پایتخت باز گشت تا در آینده‌ای نزدیک وارد فاز سوم خدمت رسانی به یکی از روستاهای کرمانشاه شود. گزارشات دقیقتر متعاقباً به استحضار خواهد رسید.


#گزارش_کرمانشاه
#زلزله_کرمانشاه
#درد_هموطن
#چهلمین_روز
#مسئولیت_اجتماعی
#به_استواریتان_ماندگارید

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1351
موسسه مهر ماندگار ناصری pinned «چهل روز گذشت. از دقایق ابتدایی پس از زلزله، همه هموطنان از سراسر کشور به هر طریقی که در حد توانمان بود ابراز همدردی کردیم با خانواده های داغدار. در حد توانمان کوشیدیم تا گوشه از مشکلات پس از زلزله را رفع کنیم. که مسلماً جای تقدیر دارد. اما چهل روز گذشت…»
چه سخاوتمند است پاییز
که شکوه بلندترین شبش را
عاشقانه💖
پیشکش تولد زمستان کرد!!

زمستانتان سفید و سلامت...

یلدا مبارک

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr
#معرفي_كتاب

کتاب: #لاوینیا (چاپ چهارم)

 

نویسنده: #جیوکوندا_بلی

مترجم: #ملیحه_محمدی

 

درباره کتاب:

لاوینیا دختری جوان و ثروت مند است که از پدر و مادرش جدا شده از محیط آنها بریده و به عنوان یک معمار در یک شرکت بزرگ کار می کند . در آن شرکت با مردی به نام فیلیپه آشنا می شود که در یک سازمان مخفی بر علیه رژیم حاکم مبارزه می کند . در این میان در خانه لاوینیا درخت پرتقالی است که روح یک زن بومی قدیمی در آن جریان دارد و زندگی لاوینیا و خودش را مقایسه می کند .

قسمت های زیبایی از کتاب

انسان باید یاد بگیرد چگونه خودش هم صحبت خودش باشد .

 

ما همیشه می ترسیدیم که مبادا خورشید یک بار برای همیشه غروب کند . زیرا چه کسی می تواند با اطمینان بگوید که فردا دوباره خورشید خواهد درخشید ؟

 

عشق طبیعی ترین پدیده ی جهان است ! نمی فهمم چرا باید از آن بترسی .

 

رشد یعنی از مرزهای شخصی گذشتن و توانایی ها را آزمودن که انسان از وجود آن ها در خود بی خبر بوده است .

 

انسان هرگز به مرگ عادت نمی کند .

 

پرش درباره ی عشق همیشه زنانه است و چرا که نه ؟

 

ما همه مرد سالاریم . حتی شما زن ها هم کمی از مردسالاری با خود دارید . مهم این است که انسان بفهمد این خصلت خوبی نیست . میان حرف و عمل راه درازی است . من تلاشم را می کنم ...

 

راستی چه از عشق باقی می ماند اگر زن ها غم آن را نمی خوردند .

 

وقتی انسان عاشق است منطقی بودن چه قدر دشوار می شود .


#کتاب_بخوانیم
#کتاب_و_کتابخوانی
#کتاب_خوب

#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1355
#تقويم_نگار

خجسته میلاد سیدالکریم، حضرت عبدالعظیم حسنی، مبارک باد.


#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خاطره استاد فریدون جنیدی
مدیر بنیاد نیشابور،بنیاد پژوهش فرهنگ ایران


در فرهنگ ایرانی ما استاد به کسی است که به شاگردانش علاوه بر یک فن، «زندگی» بیاموزد.

#فرهنگ
#مسئولیت_اجتماعی
#انسانیت
#تقويم_نگار
فرا رسیدن ولادت باسعادت پیامبر بزرگ الهی، حضرت روح الله، عیسی‌بن‌مریم(ع)، نویدبخش و بشارت‌دهنده ظهور آخرین نبی خدا(ص) براهالی توحید وایمان گرامی باد.

#کریسمس
#عیسی_مسیح


#مهرتان_ماندگار
‏Let us remember that the Christmas heart is a giving heart, a wide open heart that thinks of others first. The birth of the baby Jesus stands as the most significant event in all history, because it has meant the pouring into a sick world of the healing medicine of love which has transformed all manner of hearts for almost two thousand years. Underneath all the bulging bundles is this beating Christmas heart.

<George Mathew Adams>

#merry_christmas
#Jesus_Christ
#congratulations

https://t.me/mandegarmehr/1363
ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺧﻮﺍﺳﺖ:
ﯾﮏ ﮔﻞ ﻭ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ
ﺍﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ ،
ﯾﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺱ ﻭ ﯾﮏ ﮐﺮﻡ ﺑﻮﺩ!

ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ
ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻬﯽ نمی‌کند...
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ...
ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﺎﮐﺘﻮﺱ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﺭ ، ﮔﻠﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﯾﯿﺪﻩ ﺷﺪ
ﻭ ﺁﻥ ﮐﺮﻡ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ‌ﺍﯼ زیبا شده بود

ﺍﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﻭ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﺮﺩﯾﺪ،
ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨﯿد ...
ﺧﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ گل‌های ﻓﺮﺩﺍﯾﻨﺪ...

#توکل
#اعتماد
#خدا_با_ماست
#صبر_و_استقامت

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1368
۸ ربیع الثانی، میلاد با سعادت پیشوای یازدهم شیعیان، امام حسن عسکری (ع)، به پیشگاه امام زمان مهدی موعود (عج) و تمامی مسلمانان تبریک و تهنیت باد.

مؤسسه مهرماندگار ناصری

https://t.me/mandegarmehr
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از او پرسیده شد: از ما چی میخواهی؟
گفت: مامانمو

بخشی از انشای مبینا: مادرم مرا ساعت‌ها بغل کرد و نگذاشت بمیرم ولی خودش فدا شد و برادرهایم از دست رفتند.


#به_استواریتان_ماندگارید
#مهرتان_ماندگار
#تقويم_نگار

◼️وفات کریمه اهل بیت، اخت الرضا(ع)، حضرت فاطمه مهصومه سلام الله علیها تسلیت باد.◼️

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr
#معرفي_كتاب

کتاب: #همین_امشب_برگردیم

نویسنده: #پیمان_اسماعیلی


درباره کتاب: 
 
پیمان اسماعیلی از موفق‌ترین و پُرمخاطب‌ترین داستان‌نویسان یک دهه‌ی اخیر ایران است. اسماعیلی تاکنون برای آثار داستانی‌اش از جمله کتابِ برف و سمفونی ابری جوایز مهمی مانند جایزه‌ی منتقدان و نویسندگان مطبوعات، جایزه‌ی بنیاد هوشنگ گلشیری، جایزه‌ی روزی‌روزگاری و... را از آن خود کرده است. همین امشب بر‌گردیم چهارمین کتاب اوست و سومین مجموعه ‌داستانش. کتابی که پنج داستان کوتاه از نویسنده‌ای ا‌ست که به‌زعم برخی منتقدان از درخشان‌ترین کوتاه‌نویسان ادبیات معاصر ایران محسوب می‌شود. داستان‌ها هر چند فضاهای متفاوتی دارند باز در تمام‌شان دغدغه‌ی مشهورِ نویسنده آشکار است: هراس... هراسی که در شکل‌های گوناگون قرار است خواننده‌ی خود را غافلگیر و او را با لحظاتی روبه‌رو کند که پیش‌بینی‌نشدنی ا‌ست. اصولًا این گریز از منطق روزمره‌ی روابط است که داستان‌های اسماعیلی را صاحب فرصت‌های تجربی تازه و بدیع می‌کند. در کتابِ همین امشب بر‌گردیم خواننده با ماجراهایی در مکان‌هایی خاص روبه‌رو می‌شود که امنیت ذهنش را مختل خواهد کرد. اسماعیلی مدام نشان می‌دهد که آن بیرون چیزی یا کسی یا شاید جمعی به کمین نشسته‌اند و منتظر فرصت‌اند تا کار را تمام کنند...
کتاب همین امشب برگردیم اخیرا نامزد جایزه ادبی شیراز شده است.


بخشی از یک داستان او با صدای نویسنده:
«توی اتاق که راه می‌رفت شلوار جین رنگ‌رفته‌اش توی پاهای لاغرش لق می‌زد. گفت زن من مرده. اولش خیلی سخت بود. نیمه‌شب‌ها از خواب بلند می‌شدم. گرسنه‌ام بود. زیاد. برای خودم غذا درست می‌کردم. پیتزا درست می‌کردم به این بزرگی. نشانه‌ای از زندگی بود. توی سه ماه ۱۵ کیلو چاق شدم. زنم مرده بود و من هی چاق می‌شدم. بعد خندید و لیوان سبزرنگ را باز هل داد جلوی من. گفت از این بخور. گفتم کار ظفر را راه بیاندازی ما می‌رویم. گفت من سه سال است از این خانه بیرون نرفتم. بعد سرش را تکان داد و با دست به طبقه پایین اشاره کرد و گفت: خانه که نه. همین که می‌بینی. هر روز دعوا می‌کنند. عربده می‌کشند. هوای اتاق ساکن بود. هیچ جریانی از هوا در اتاق نبود. هیچ پنجره‌ای توی اتاق نبود و فقط صدای نفس‌زدن‌های نامنظم جوان بود که به نظرم خیلی عجیب و نامأنوس بود. پرسید چیزی می‌خورم یا نه و بعد گفت: من اینجا انتظار می‌کشم. شماها باید این چیزها را درک کنید. سه سال است اینجا نشسته‌ام و منتظرم؛ و الان واقعاً خوشحالم کسی را می‌بینم که از کرمانشاه آمده و می‌فهمد انتظار کشیدن یعنی چه. بعد موهایش را از صورت کنار زد و گفت خیلی مهم است که این چیزها را بفهمی؛ و با دست به طبقه پایین اشاره کرد و سرش را به تأسف تکان تکان داد.»


#کتاب_بخوانیم
#کتاب_و_کتابخوانی
#کتاب_خوب

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1375
#کرمانشاه

نامه تشکر یکی از مردم شریف اسلام آباد غرب به عنوان سپاسگزاری از خیرین خدمت‌رسان به کرمانشاه:


لپ تاپی داشتم.همه ی زندگیم شده بود و امانتدار تمام خاطراتم، نوشته هایم، پروژه های کاریم. روزی زدند بردند همه ی آنچه که بدان وابسته بودم. انگاربا رفتنش همه ی زندگیم رفت. دوستی داشتم که میگفت:" سرقت و زلزله عین هم اند. هردو اتفاقی رخ میدهند و دردناک اند." ای دوست! کجایی؟ که ببینی زلزله زده هم شدم.
از آدم های دنیا خسته بودم. دلم میخواست یکی داد بزند: انسانیت آورده ام، خریدارش کو؟ زلزله آنچنان فریادی کشید که صدای انسانیت فروش، گوش فلک را کر کرد. آدم هایی به میدان آمدند و بساطشان را برپا کردند و فروختند، عده ای شفقت و عده ای دیگر نامهربانی را. عده ای در این میان قاصد امانت هایشان شدند و سبب ساز به تصویر کشاندن مهربانی ها.

دراین آشفته بازار، قاصد خوش قلبی را دیدم که بساطش جور بود. خریدارش شدم و اتفاقی خورجینم رااز مهربانی، تواضع و دلدادگی پرکرد. قاصد خوش قلب من! در این هوای آلوده مراقب خوبی ها و قلب مهربانت باش! خدایی در این نزدیکی است که دعای زیر قبه ات را مقصد نرسیده مستجاب میکند. نیک آمده ای ای دوست! که آواز مهربانیت قصه ی اتفاق های پرباری را روایت می کند. قدمت پربرکت باد!

قصه ی انسان های دلخسته که هرکدام تکه ای از پازل قلبشان در این مهلکه نهفته بود و باید جانانه دل در گروش میگذاشتند و برای به آرامش رسیدن به دیدار تلخی ها رهسپارمی شدند. آمدند تا کنارهم سرود "بنی آدم اعضای یکدیگرند" را سر دهند. همه شان دریک چیز مشترک بودند، "درد انسانیت داشتن".

قاصد خوش قلب و یارجان مازنی اش که پابه پای هم در این ایام، زندگی را نفس می کشیدند.
حاج عمو، مردی از سرزمین پرازغوغای سکوت که گویا هر محرمی را به حرم دلش راه نمیدهد." در نظربازی اش بی خبران حیرانند.
" آقای نونوا که با نوای دلش به میدان می رود؛ امانقاب ناتوان منطق را به سرو رویش میکشد! آقای نونوا! حکم دلت به ثمرنشست زمانیکه زنی سقف دلش با بساطی که شما براه انداختی، تکان خورد. احساس میکنم پازل قلبش را در مراسم سوگواری محلی مردمانی یافت که در تمام اینمدت به عمق غمشان پی نبرده بود.
من لقب شیرزن کوههای دالاهو نمیگویم؛ چراکه او رفت تا غم شیرزنانی را تسکین دهد که زیرآوار غم و رنج کمرخم نمی کنند وجانانه ادامه می دهند. من میگویم:" بانویی آزاده دل ".

آقای نونوا! همچنان دفاع کن برای آب و خاکت. می دانی چرا؟ چون یک روزی ازدل همان آب و خاک دختری می آید که تو باز هم باید برایش پدری کنی و به او بفهمانی تمام چیزهایی را که بخاطر حفظ فرهنگ و اخلاقیاتش ازدست داده، می ارزد به تکان خوردن سقف دل بانوی آزاده دل ، به گریستن مردانی که یک عمر در خلوت گریستند تامبادا ضعیف بنظربرسند، غافل ازاینکه زلالی قلبشان در لابه لای اشک هایشان نهفته بود. تادختر مرصاد بفهمد تاوان خودبودنش می ارزد به تسکین دل مردمان داغ دیده اش و زین پس شجاعانه دل به راهش میسپارد. ما ازدیار فرهادیم ازهدف دل نمیکنیم لازم باشد بخاطرش کوه میکنیم.
رسم براینست که حقایق پنهان می مانند از چشم نامحرمان. اماغمی نیست، نعره ی زلزله پرده ها را کنارمی زند.
راستی آقای نانوا! هنوز یک کارناتمام در دیار فرهاد داری. هم رزم همیشگی ات لیمو پرتقال و دنده کباب نخورده بارسفربست. دین ات را ادا کن!

لپ تاپم را بردند. هیچگاه دزدش را نفرین نکرده ام. امیدوارم که همه خاطراتم برایش وسیله خیرشود. این را از قاصد خوش قلب و یارمازنی اش یاد گرفتم که دعایشان این بود: خدایا ما را وسیله خیر قرار بده!
امیدآن دارم که انسانیت را بشود دید، تا مبادا برای خریدنش فریاد زلزله درآید.
ولی من نمیدانم آوار زلزله به یافتن پازل گمشده قلب آدمیان می ارزد؟

تو مگو همه بجنگند و زصلح من چه آید
تو یکی نه ای هزاری، تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن زهزار مرده بهتر
که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز

فرزانه...



#زلزله_کرمانشاه
#درد_هموطن
#مسئولیت_اجتماعی
#به_استواریتان_ماندگارید

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr
آغاز سال ۲۰۱۸ میلادی را به تمامی مسیحیان جهان و هموطنان عزیزمان تبریک می‌گوییم.

🌹❄️سال نو میلادی مبارک❄️🌹


#مهرتان_ماندگار
#تقويم_نگار

https://t.me/mandegarmehr
زمان؛

زود می‌گذرد
بی‌بی ها هم روزی نی‌نی بودند
فقط گذر زمان
نقطه‌هایشان را جا به جا کرده است.
پس از لحظه لحظه زندگیتون
لذت ببرید...

#زندگی_جاریست
#انرژي_مثبت

#مهرتان_ماندگار

t.me/mandegarmehr
#معرفي_مؤسسات_خيريه

سازمان مردم نهاد جمعیت زنجیره کرامت با هدف حمایت از خانواده های آسیب دیده (زنان سرپرست خانوار ، کودکان کار و...) تشکیل شده است.
اساس کار این سازمان فعالسازی حلقه های مردمی است. هر یک از ما پیرامون خود گروهی از افراد را داریم که به ما اعتماد دارند ؛ از همیاری آنان حلقه ی نیکوکاری شکل میگیرد و این حلقه ها زنجیره کرامت را می سازند.
مبنای خدمت رسانی این جمعیت ، کرامت انسانی است و بکارگیری روش های علمی مددکاری و تامین تمام نیازهای خانواده ها برای نیل به توانمندی و خودکفایی در دستور کار آن قرار دارد.
این سازمان با شماره۴۲۳۸۲ ثبت شده و دارای پروانه فعالیت از استانداری تهران می باشد.

https://t.me/zanjirehkeramat