موسسه مهر ماندگار ناصری
134 subscribers
1.54K photos
189 videos
6 files
785 links
ارتباط با مهر ماندگار: تلگرام
@mehremandegar93
ویا تماس با شماره:
021-22887914

سفارش استند یادبود:
09901212167
Download Telegram
#معرفي_كتاب

کتاب: #لاوینیا (چاپ چهارم)

 

نویسنده: #جیوکوندا_بلی

مترجم: #ملیحه_محمدی

 

درباره کتاب:

لاوینیا دختری جوان و ثروت مند است که از پدر و مادرش جدا شده از محیط آنها بریده و به عنوان یک معمار در یک شرکت بزرگ کار می کند . در آن شرکت با مردی به نام فیلیپه آشنا می شود که در یک سازمان مخفی بر علیه رژیم حاکم مبارزه می کند . در این میان در خانه لاوینیا درخت پرتقالی است که روح یک زن بومی قدیمی در آن جریان دارد و زندگی لاوینیا و خودش را مقایسه می کند .

قسمت های زیبایی از کتاب

انسان باید یاد بگیرد چگونه خودش هم صحبت خودش باشد .

 

ما همیشه می ترسیدیم که مبادا خورشید یک بار برای همیشه غروب کند . زیرا چه کسی می تواند با اطمینان بگوید که فردا دوباره خورشید خواهد درخشید ؟

 

عشق طبیعی ترین پدیده ی جهان است ! نمی فهمم چرا باید از آن بترسی .

 

رشد یعنی از مرزهای شخصی گذشتن و توانایی ها را آزمودن که انسان از وجود آن ها در خود بی خبر بوده است .

 

انسان هرگز به مرگ عادت نمی کند .

 

پرش درباره ی عشق همیشه زنانه است و چرا که نه ؟

 

ما همه مرد سالاریم . حتی شما زن ها هم کمی از مردسالاری با خود دارید . مهم این است که انسان بفهمد این خصلت خوبی نیست . میان حرف و عمل راه درازی است . من تلاشم را می کنم ...

 

راستی چه از عشق باقی می ماند اگر زن ها غم آن را نمی خوردند .

 

وقتی انسان عاشق است منطقی بودن چه قدر دشوار می شود .


#کتاب_بخوانیم
#کتاب_و_کتابخوانی
#کتاب_خوب

#مهرتان_ماندگار
https://t.me/mandegarmehr/1355
#معرفي_كتاب

کتاب: #همین_امشب_برگردیم

نویسنده: #پیمان_اسماعیلی


درباره کتاب
 
پیمان اسماعیلی از موفق‌ترین و پُرمخاطب‌ترین داستان‌نویسان یک دهه‌ی اخیر ایران است. اسماعیلی تاکنون برای آثار داستانی‌اش از جمله کتابِ برف و سمفونی ابری جوایز مهمی مانند جایزه‌ی منتقدان و نویسندگان مطبوعات، جایزه‌ی بنیاد هوشنگ گلشیری، جایزه‌ی روزی‌روزگاری و... را از آن خود کرده است. همین امشب بر‌گردیم چهارمین کتاب اوست و سومین مجموعه ‌داستانش. کتابی که پنج داستان کوتاه از نویسنده‌ای ا‌ست که به‌زعم برخی منتقدان از درخشان‌ترین کوتاه‌نویسان ادبیات معاصر ایران محسوب می‌شود. داستان‌ها هر چند فضاهای متفاوتی دارند باز در تمام‌شان دغدغه‌ی مشهورِ نویسنده آشکار است: هراس... هراسی که در شکل‌های گوناگون قرار است خواننده‌ی خود را غافلگیر و او را با لحظاتی روبه‌رو کند که پیش‌بینی‌نشدنی ا‌ست. اصولًا این گریز از منطق روزمره‌ی روابط است که داستان‌های اسماعیلی را صاحب فرصت‌های تجربی تازه و بدیع می‌کند. در کتابِ همین امشب بر‌گردیم خواننده با ماجراهایی در مکان‌هایی خاص روبه‌رو می‌شود که امنیت ذهنش را مختل خواهد کرد. اسماعیلی مدام نشان می‌دهد که آن بیرون چیزی یا کسی یا شاید جمعی به کمین نشسته‌اند و منتظر فرصت‌اند تا کار را تمام کنند...
کتاب همین امشب برگردیم اخیرا نامزد جایزه ادبی شیراز شده است.


بخشی از یک داستان او با صدای نویسنده:
«توی اتاق که راه می‌رفت شلوار جین رنگ‌رفته‌اش توی پاهای لاغرش لق می‌زد. گفت زن من مرده. اولش خیلی سخت بود. نیمه‌شب‌ها از خواب بلند می‌شدم. گرسنه‌ام بود. زیاد. برای خودم غذا درست می‌کردم. پیتزا درست می‌کردم به این بزرگی. نشانه‌ای از زندگی بود. توی سه ماه ۱۵ کیلو چاق شدم. زنم مرده بود و من هی چاق می‌شدم. بعد خندید و لیوان سبزرنگ را باز هل داد جلوی من. گفت از این بخور. گفتم کار ظفر را راه بیاندازی ما می‌رویم. گفت من سه سال است از این خانه بیرون نرفتم. بعد سرش را تکان داد و با دست به طبقه پایین اشاره کرد و گفت: خانه که نه. همین که می‌بینی. هر روز دعوا می‌کنند. عربده می‌کشند. هوای اتاق ساکن بود. هیچ جریانی از هوا در اتاق نبود. هیچ پنجره‌ای توی اتاق نبود و فقط صدای نفس‌زدن‌های نامنظم جوان بود که به نظرم خیلی عجیب و نامأنوس بود. پرسید چیزی می‌خورم یا نه و بعد گفت: من اینجا انتظار می‌کشم. شماها باید این چیزها را درک کنید. سه سال است اینجا نشسته‌ام و منتظرم؛ و الان واقعاً خوشحالم کسی را می‌بینم که از کرمانشاه آمده و می‌فهمد انتظار کشیدن یعنی چه. بعد موهایش را از صورت کنار زد و گفت خیلی مهم است که این چیزها را بفهمی؛ و با دست به طبقه پایین اشاره کرد و سرش را به تأسف تکان تکان داد.»


#کتاب_بخوانیم
#کتاب_و_کتابخوانی
#کتاب_خوب

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1375
#معرفي_كتاب

کتاب: #سالتو

نویسنده: #مهدی_افروزمنش


درباره کتاب:

دومین رمان مهدی افروزمنش فضایی مهیج و پُرداستان دارد. او که نخستین رمانش یعنی تاول ، جایزه بهترین رمانِ سالِ جایزه هفت اقلیم را از آن خود کرد، در دومین رمانش به قهرمانی پرداخته که از اعماق شهر و از حوالی میدان مشهور فلاح تهران برآمده است. قهرمان او کشتی‌گیری فرز و تکنیکی است که رمان سالتو بر اساس جهان او شکل می‌گیرد، کشتی‌گیری جسور که ناگهان بخت به او رو می‌کند و یک عشق کُشتیِ ثروتمند تصمیم می‌گیرد از او حمایت کند. او مردی است مرموز و مشکوک که برای این مبارز قصه‌هایی دارد و این نقطه‌ای است که از آن به بعد فضای رمان حال و هوایی جنایی-معمایی پیدا می‌کند...

افروزمنش با سال‌ها تجربه روزنامه‌نگاری بخش اجتماعی، توجه خاصی به انسانِ برآمده از تکه‌های تیره شهر دارد. او در این رمان آدم‌های گوناگون این شهر را مقابل این قهرمانِ فرز و از همه جا بی‌خبر قرار می‌دهد و ناچارش می‏‌کند درباره چیزهایی تصمیم بگیرد که بین مرگ و زندگی در نوسان اند. سالتو با روحی قصه گو و رئالیستی تلاش می‌کند برای مخاطب غافلگیری بزرگی رقم بزند. پسری برآمده از جنوبِ شهر که حالا می‌خواهد سلطان باشد ....

بخش‌هایی از کتاب:
آدم ها به خاطر مرده‌ها نیست که گریه می‌کنند. به خاطر زنده‌هاست. به خاطر آنهایی که مانده‌اند.

کشتن آدم اصلا ساده نیست. نه به‌خاطر جرئت فشار دادن ماشه یا چاقو، نه به‌خاطر دلهره‌ی بی‌حدوحصرش. بلکه فقط به‌این دلیل ساده که بعد هر قتل یک‌نفر به زندگی شما اضافه می‌شود. توی خواب‌هاتان می‌آید. موقع رانندگی کنارتان می‌نشیند. با شما شیرجه می‌زند توی استخر.‌ کنار تشک کشتی می‌نشیند و نگاه‌تان می‌کند. همه‌جا با شماست.

عذاب‌وجدان یک افسانه است مخصوص آدم‌های بی‌هدف. کسانی که نخ‌شان را به هر طرف بچرخانی خودشان هم می‌چرخند. حتا آن وقت‌ها فکر می‌کردم عذاب‌وجدان ساخته شده تا مردم در یک محدوده‌ی مشخص قابل کنترل باشند. مثل شرافت. مثل صداقت یا نوع‌دوستی.


#کتاب_و_کتابخوانی
#کتاب_بخوانیم
#کتاب_خوب

#مهرتان_ماندگار

https://t.me/mandegarmehr/1398