MANAME / مانامە
588 subscribers
372 photos
36 videos
11 files
1.11K links
کانال تلگرامی معرفی آثار، اشعار و نوشتار علیرضا سپاهی لایین (کاوە زێدان) به زبانهای کوردی و فارسی.
Download Telegram
Khan
G
خان...

ده‌نگ و هه‌لبه‌ست؛

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from کانیا دل (محمد حسین پور)
یاران همیشگی و هم‌قلمان کانیادل

درود بر شما.
احتراما، مستحضرید که فرارسیدن فصل کشت و کار و همچنین در پیش بودن نوبت دوم کنکور و امتحانات نهایی مدارس، بیشتر خانواده‌های عزیز را درگیر خود کرده است. از طرفی آن‌دسته از دوستداران کانیادل که در مشهد حضور ندارند و از جلسات حضوری آن محرومند، خواهان راه‌اندازی دوباره‌ی کانیادل در کلاب‌هاوس هستند.
بر این اساس، شورای مرکزی کانیادل، موارد را به شور گذاشت و آخرین تصمیم این شد که عجالتٱ جلسات حضوری انجمن در کانون دانشگاهیان خراسان، ماهی یک نوبت باشد و هر دو هفته یکبار نیز جلسات کانیادل در کلاب‌هاوس، برگزار شود.
جهت استحضار، اولین جلسه‌ی کلاب هاوس روز چهارشنبه ۱۶ خرداد ماه از ساعت ۲۱ الی ۲۳ در کلاب؛ "هەنگ و هەلبەستا کوردێن خۆراسانێ" برگزار می‌شود.

از آنجا که کلاب هاوس رفع فیلتر شده و سرعت مناسبی هم دارد، خواهشمند است از هم اکنون این نرم‌افزار رادیویی را بدون فیلترشکن، نصب و بر روی لینک ذیل، کلیک کنید تا وارد کلاب‌هاوس کانیادل شوید و منتظر قرار موعود، بمانید.

لینک کلاب‌هاوس کانیادل👇
https://www.clubhouse.com/house/انجمن-فرهنگی-ادبی-کانیادل

انجمن فرهنگی ادبی کانیادل
دومالک/ دوبیتی

چ زانی...

دبێژە؛ زانمە سەد غەم هەیە تە
لێ، سا چ هین غەما ئادەم هەیە تە؟!
دبێژم؛ راستە، لێ یەک ژی تو، رابە...
چ زانی تا چ وەختێ دەم هەیە تە؟!

Çi zanî...

Dibêje; zanime sed xem heye te
lê, sa çi hîn xema adem heye te?!
dibêjim; rast e, lê yek jî tu, rabe...
Çi zanî ta çi wextê dem heye te?!

چه می‌دانی...

می‌گوید: می‌دانم که صد اندوه داری
چگونه است که هنوز غم دیگران داری؟
می‌گویم؛ درست است، اما یکی هم تویی برخیز...
چه می‌دانی که تا چه زمانی فرصت داری؟



#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from عکس نگار
کلنل پسیان در خراسان
و تکرار سوگ‌نامه‌ی سهراب!

آخرین اثر برادرم استاد دکتر یوسف متولی حقیقی یعنی کتاب «همراه با کلنل محمدتقی خان پسیان و جنبش او در خراسان» را که ویرایشی تازه از این کتاب است و اخیرا از سوی نشر برید مشهد منتشر شده‌است،  ضمن چند شب خواندم و البته چندین بار گریستم، چرا که نه تنها سرگذشت سوگبار یک قهرمان ملی است، بلکه آیینه‌ی زلالی از تکرارهای تلخ تاریخ ایرانزمین است.
باری، نمی‌خواهم و نیازی نیست به جزئیات کتاب بپردازم چرا که میل دارم شما خواننده‌ی عزیز این یادداشت، خود کتاب را بخوانید و تلخی شراب‌وار این داستان و سرگذشت غم‌نوشت پسیان را به‌عنوان نخستین خلبان ایرانی و یکی از جوانترین فرماندهان تاریخ میهن، با همه‌ی وجود حس کنید. اما....
یک نکته‌ی کلی و مهم در این کتاب یافتم و آن؛ شباهت شگفت سرنوشت پسیان و سهراب شاهنامه است.
جالب این‌که؛ پسیان، چنان شاهنامه را دوست می‌داشت که بارها به ترجمه و‌ خوانش آن اقدام کرد و این تعلق خاطر موجب شد تا خود عملا به سهراب ثانی و شهید مظلوم شاهنامه‌ی معاصر بدل شود.
خلاصه بگویم که؛ مستند به مندرجات کتاب؛ پسیان، یکی از خاندانهای کرد ایرانی است که در پی تحولات تاریخی، در قفقاز و ارمنستان ساکن شدند و پس از عهدنامه‌ی ترکمانچای ناچار به تبریز آمدند و آنجا ماندند.... و این کرد‌زاده‌ی ایرانی متولد تبریز، در این شهر زبان ترکی و سالها بعد چند زبان اروپایی آموخت و چنان در غبار زمان و زبان گم شد که همچون سهراب، در نهایت طی جنگی ناخواسته با ایرانیان همنژاد و کردهای همخون خراسانی، به‌شکلی غریبانه و مظلومانه به شهادت رسید؛ حکایت غم‌انگیزی که بارها برای کردها تکرار شده تا آنها را در جامه و جمعی ناشناس، به مسلخ هم بفرستد و به قربانی یکدیگر بدل کند!
باقی ماجرا را بهتر است خود در کتاب بخوانید که خواندنش برای هر ایرانی آگاه و میهن‌پرستی ضروری است. کتابی که به تعبیر فردوسی؛
یکی داستان است پر آب چشم....
به سرور‌ و برادرم دکتر یوسف متولی حقیقی برای نشر این کتاب و این پژوهش جامع و جالب تبریک می‌گویم و برایشان، تندرستی و سربلندی‌ و شادکامی مدام، آرزومندم.

ارادتمند؛ علیرضا سپاهی لایین


https://t.me/maname49
ما و غم‌های
دکتر یوسف متولی حقیقی

اکنون که صحبت از کتاب برادرم دکتر یوسف متولی حقیقی و زندگی کلنل پسیان در میان است، اجازه می‌خواهم،‌ یک سروده‌ی نیمایی تقدیمتان کنم که چندسال پیش، در مضمون مظلومیت و شهادت کلنل در جعفرآباد سروده‌ام و استاد متولی عزیز، افتخار نشرش را در کتاب اخیر به من داده‌اند؛

ما

خان پسیان
از زمین برخاست
خان پسیان
بار دیگر از زمین برخاست
کربلایش را نگاهی کرد
در میان گریه، آهی کرد؛
آه از این تقدیر تکراری
آه از این بیهودگی‌ها
این خودآزاری...
آه از این رُستم‌‌فریبی‌ها
از این رسم ستم‌کاری؛
این پسر کشتن، سپس عمری عزاداری...
خان پسیان
بار سوم از زمین برخاست
زیر کوهی از گرانباری و دلتنگی
با دو چشم خون‌چکان بر خاک بی‌ننگی
دید آن پایی
که دستش را بگیرد، نیست
دید کاری
جز که در میدان بمیرد، نیست؛
خان پسیان، با عصای آخرین فریاد
کوه زخمش را تکانی داد
بعد کم کم مثل اشک مادرش ایران
فروغلتید روی خاک باداباد
و سرش
در دامن خونین ما، افتاد!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
لۆ- نیمایی

ترس

ئەز ژی، پر دترسمه
لێ، تەنێ ژ قەومەکی دترسمە
ئەز، تەنێ ژ کۆمەکی دترسمە
ژ کەسێن کو زۆرێ خوە هەنە؛
زۆرێ خوە هەنە
و ل جەم مە نە...
لێ
نە مڵەتێن کو مێرێ خوە هەنە
یان کەسێن کو شێرێ خوە هەنە
یان کو زێرێ خوە هەنە
ئەز تەنێ
ژ وان کەسان دترسمە کو زۆرا وان
ل نەزانتیێ
ل خزانتیێ
ل جەهالەتا هەشە
ئەز ژ وان دترسمە، تو ژی بترس!
بترس، ئەگەر چ ناخوەشە!

**
ترس

من هم می‌ترسم
اما من، فقط از یک قوم می‌ترسم
من فقط از یک گروه می‌ترسم؛
از آنان که زور دارند
زور دارند و در میان ما هستند....
اما
نه مردمی که مردانی دارند
نه آنانی که شیرانی دارند
و نه آنانی که زر دارند
من
ترسم تنها از کسانی است
که زورشان
در نادانی
و کودکانه بودن
و در نادانی هوش است...
من، از آنان می‌ترسم
تو، هم بترس
بترس، اگرچه زیبنده نیست!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
رباعی

چرخە!

از درد زمانه، بایدت می‌ خوردن
از می، به خدا پناه باید بردن....‌
از خشم خدا به شیخ و‌ از او به سبو
این است‌ و همین؛ چرخه‌‌ی غم تا مردن!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
چارینە/ çarîne

ئشق

دەردێ ڤان زمانێن کو بوونە لال، ئشقە
دەرمانێ دلێ ڤێ خەلکێ بێ‌هال، ئشقە
لێ، ئەم ل رەدا چ نی کو هین ل ڕێ نی؟؛
وەندا بووییا مە مالە و مال، ئشقە!

êşq

derdê van zimanên ku bûne lal, êşq e
dermanê dilê vê xelkê bêhal, êşq e
lê, em li reda çi nî ku hîn li řê nî?
wenda bûyîya me mal e û mal, êşq e!

عشق

مشکل این زبان‌های ساکت‌شده، عشق است
داروی دل‌های ناخوش مردم، عشق است
ما پی چه چیزی می‌گردیم که هنوز هم در راهیم
گم‌شده‌ی ما خانه است و خانه، عشق است!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
با خودمم!

کاری نکن از عربده‌ات، لال شوند
حق‌ها همە در دست تو، پامال شوند...
من با خودمم، به هیچ کس برنخورد؛
کاری نکن از مرگ تو خوشحال شوند!!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
چارینە/ رباعی/ çarîne

دنیا

زانم کو تو زانی و دبێژم ناچار
ئەڤ دنیا، چیایە و هەبوونا مە هەوار
هایا مە هەبە کو نەکنی هەر ده‌نگی
ئەم هەر چ کنی، چیا دکە سامه دوجار...



dinya

zanim ku tu zanî û dibêjim naçar
Ev dinya çiyaye û hebûna me hewar
haya me hebe ku nekinî her dengî;
Em her çi kinî, çiya dike sa me ducar!

دنیا

می‌دانم که خودت می‌دانی و من به‌ناچار بازمی‌گویم
این دنیا کوه است و هستی ما چون فریاد است
حواسمان باشد که هر صدایی درنیاوریم
ما، هر کار بکنیم، کوه برایمان تکراش خواهد کرد!

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
کپی‌کاران!

شاه کپی اند و در کلاه کپی اند
اشک کپی از چشم‌ و نگاه کپی اند...
این خیل مجازیان متروک حجاز
در گوشه‌ی «داد»، دستگاه کپی اند!

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
دومالک/ دوبیتی

نەچاری

دلێ کانیان دخوازه کو چیا بن
تژی مەرخ و گول و چووک و گیا بن...
لێ، وەقەس گەزگەزۆک دۆرە دکن وان
کو نەچار بن، ل بەرچاڤان زیا بن!

neçarî

dilê kaniyan dixwaze ku çîya bin
tijî merx û gul û çûk û gîya bin
lê, weqes gezgezok dore dikin wan
ku neçar bin, li ber çavan zîya bin!

ناگزیری!

دل چشمه‌ها هم می‌خواهد که بدل به کوه شوند
تا لبریز شوند از سروکوهی و چوک و گل و گیاه...
اما، گزنه‌ها چنان محاصره‌شان می‌کنند
تا از سر ناگزیری، در مقابل چشم‌ها بخشکند!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
تقدیر ما، تدبیر ماست!

اقبال لاهوری را معمار پاکستان می‌دانند و چنین دغدغه و اراده‌ی را در تمام اندیشه‌‌ها و آثاری که در زندگی و در کتابهای اقبال ازآنچه به زبانهای مختلف و بالاخص پارسی نوشته و سروده‌است، به‌وضوح می‌توان دید.
شعر پارسی اقبال، جدای از اندکی ضعف تالیف که دارد - و این برای کسی که زبان مادری‌اش پارسی نبوده، امری طبیعی‌ و توانی در خور احترام است- براستی خلاصه‌ی تمام احساسات و آرزوهای ملل دربند و زیردست و بعضا ازخودگریز، است.
با استناد به شعر اقبال، بیان و تبیین آرزویی چون خودباوری نژادی و تکریم شخصیت زبانی و قومی و بالیدن به هویت فرهنگی و تاریخی، به‌ویژه برای آنان که هنوز درنیافته‌اند در قلمروی قدرت همسایگان، نمی‌توان به تداوم حیات و نشاط امید چندانی داشت، شاید خالی از فایده نباشد.
کتابی می‌خوانم که نگاهی به زندگی و اندیشه‌ی اقبال دارد و رسیده‌ام به این دوبیت شعر که جدای از ضعف تالیف خفیف و طبیعی، قوت و قدرتی قابل تحسین در مضمون شاعرانه و اقناع فکری و احتجاج فلسفی دارد. آن را تقدیم می‌کنم به همزبانان کورد خراسانی‌ام که چون من محتاج تعالیم اجتماعی و معرفتی اقبال اند؛

خدا، آن ملتی را سروری داد
که تقدیرش به دست خویش بنوشت
به آن ملت سروکاری ندارد
که دهقانش، برای دیگری کشت!

امیدوارم، دریابیم که؛
برای دیگران کاشتن، یک مصداقش دامن زدن به کسادی بازار خویشان است و از جمله رموز خودی و اسرار بی‌خودی موکد و مکتوب در اندیشه‌ی اقبال، دور نهادن اختلافات خودپرستانه است بر مبنای عشق عمومی و احترام به همگان و صدالبته ارج‌نهادن به داشته‌های هویتی خویش و تشخیص و مدیریت اولویت‌های عصری و اجتماعی خویش، برای نیل به موفقیت محتوم.


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
ابلهان را جواب، خاموشی است
این جواب، از سر فراموشی است!

زیلان‌ جانم که مدتی است به‌عنوان منیجر فعالیت‌های قلمی پدرش، بر فعالیت‌های نگارشی من و سفارش‌های ویرایشی و نگارشی دوستان و سفارش‌دهندگان بخصوص در تلگرام و اینستاگرام نظارت می‌کند، امشب گفت؛ باڤۆ! ژنەکە نەهێژا و بێ‌تالیم کو ناس ناکم کیە، هاتیە ناڤ ئینستاگرامێ‌ و... یک خانم خیلی بی‌ادب ناارجمند، در اینستاگرام اقدام به هتاکی بە شما کرده‌است، چه جوابش بدهم؟
گفتم؛ دخترم، آنکه هتاکی کند، به‌یقین ابله است و ابلهان را جواب خاموشی است.
و اضافه کردم؛ زیلان جان، در میان زنان کورد‌ و کوردهای دانا و دلسوزی که در فضای مجازی فعالند، حتی یک نفر هم نمی‌شناسم که هتاک باشد و فاقد فهم علمی و رفتار فرهنگی و درک حرمت کوردی. پس این‌یکی را هم به حساب شیرین‌کاری یک جوان گمنام بگذار که عقده‌ی دیده‌شدن دارد و برای تکدی‌گری یک جواب و اندکی جلب‌توجه، آمده‌است.
و بعد دیدم برای اینکه احیانا آن فقیده‌ی سعیده‌‌ی پدیدە‌ی ندیده‌، دست‌خالی برنگردد و احتمالا دلخور نشود، بهتر است حرفم را موقتا فراموش‌کنم و این رباعی را که پیشتر نوشته‌ام، اینجا به اشتراک بگذارم و تقدیم آن هرچ حقیر حسرت‌بە‌دل و جاهل کنم، به‌ نیت نشاندن لبخندی بر‌لبان شما خوبان غم‌آباد و با مضمون مثلی مانده‌به‌یاد از زبان آقای احمدی‌نژاد؛

رباعی/çarîne /چارینه

خالتی‌هرچ

لێ‌ هرچا، ژ چاڤێ خەلکێ باقل دا کەتی!
هەرکەس زانە کو تو سا چ را ناراهەتی...
ژ شوونا ڤێ کووزەکووزا بێ‌شوون، خالتیک؛
ئاڤێ برژین، قە وێ دەرا ئار پێ‌کەتی!

xaltîhirç!

lê hirça ji çavê xelkê baqil da ketî!
herkes zane ku, tu sa çi ra narahetî...
ji şûna vê kûzekûza bêşûn, xaltîk;
avê birijîn, qe wê dera ar pêketî!

خاله‌خرسه

آی خرسی که از چشم مردم دانا افتاده‌ای
همه می‌دانند که ناراحتی‌ات از چیست
به‌جای این غوغای بی‌جا، خاله‌خانم
آب را، بریز درست همانجایی که آتش گرفته‌است!

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
چارینە/ çarîne/ رباعی

زمانێ خوەش!

گۆت: زمانێ داییکا تە، پر دێرینە
گۆت: زمانێ مە، پر شکەر و شێرینە...
من گۆت: «لێ، زمانێ خوەش چ پەس، کوردۆ جان؟
گۆت: باڤۆ! بزان کو ئەڤ زمان؛ زێڕینە!

Zimanê xweş!

Got: zimanê dayîka te, pir dêrîn e
Got: zimanê me, pir şiker û Şêrîn e...
Min got: lê zimanê xweş çi pes, kurdo can?
Got: bavo bizan ku ev ziman; zêrîn e!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
زبان مادر

می‌گفت: زبان ما-دری- دیرین است
می‌گفت: زبان مادری، شیرین است...
گفتم کە: «زبان خوش» چە؟ برخاست و گفت:
من معتقدم؛ زبان مادر، این است! 


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
چارینە/çarîne/ رباعی

ئەو ژی کو...

هەر تشت، سا ڤی وەلاتا ئامادە بوویە
وەقەس خوەدێ دایە کو جهان چاڤ ب دوویە
ڤێ خەلکا تەنێ ژین و ئەڤینەک کێمە
ئەو ژی کو؛ ل خێرا مەڵەیێن دین، چوویە!

ew jî ku...

hertişt, sa vî welata amade bûye
weqes xwedê daye ku cihan çav bi dû ye
vî xelka tenê jîn û evînek kêm e;
ew jî ku; li xêra melleyên dîn çûye!

که آن هم...

همه چیز برای این سرزمین مهیا شده‌است
خدا آنقدر بخشیده‌است که جهان به آن چشم طمع دارد
این مردم، فقط یک زندگی و عشق کم دارند
که آنهم برای روح مجانین خیرات شده‌است...


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
غم تو

یک دسته غزال مست، یعنی غم تو
یک قوم غزل‌پرست، یعنی غم تو...
باغی همە زخم دوست، یعنی دل من
داغی همە کار دست، یعنی غم تو!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
ب‌جارێ

هەزاران جان، ب قوربانا تە یارێ
کو جانی سا شەهیدێن رۆزگارێ...
بکەن ئێرۆ، گولا کەسک و زەر و سۆر؛
کو دەرمان کی هەزار دەردان، ب جارێ!

Bi carê

Hezaran can, bi qurbana te yarê
Ku canî, sa şehîdên rozigarê...
Biken îro, gula kesk û zer û sor
Ku derman kî hezar derdan, bi carê!

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
خانەباد

شبیه لالەزاری مانده در باد
به هر جا رفتە لبخندم به هر باد
نمی‌داند کی و از کی بگیرد
سراغ خانە را، این خاک بر باد؟!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49