MANAME / مانامە
588 subscribers
372 photos
36 videos
11 files
1.11K links
کانال تلگرامی معرفی آثار، اشعار و نوشتار علیرضا سپاهی لایین (کاوە زێدان) به زبانهای کوردی و فارسی.
Download Telegram
دله‌کی ئاشق

ل رۆژا هەلبەستڤانێ مەزن و میناکا خوەباوەریێ و زمان‌هەزیێ؛ فردۆسی, ئەڤ چارۆک پێشکەش ل؛ گشتی ئەڤیندار، نڤیسکار، هەلبەستڤان و پارێزڤانێن زمانێ داییکێ؛

موهم نینە خواندە‌کارە، مامۆستایە یا شڤانەک
سەرێ مالێ، هەیە سا خوە، رێنڤیس و رێزمانەک
ل ئۆرتا ڤێ دبستانا، ل ڤێ مالا هەرکەس‌زانا؛
دلەکی ئاشق دخوازە، تا کوردی‌خوان کە، خزانەک!

Dilekî aşiq

Li roja helbestvanê mezin، mînaka xwebawerî û zimanhezîyê; Firdosî, ev çarok pêşkeş li evîndar، nivîskar, helbestvan û parêzvanên zimanê dayîkê;

Muhim nîne xwandekar e, mamosta ye, ya şivanek
Her malekî heye sa xwe, rênivîs û rêzimanek
Li orta vê dibistana, li vê mala herkes zana
Dilekî aşiq dixwaze, ta kurdîxwan ke xizanek!

دلی عاشق

در روزیاد فردوسی بزرگ کە نماد خودباوری است، یک چاروک تقدیم به؛ عاشقان، نویسندگان، شعرا و نگهبانان زبان مادری؛

مهم نیست معلم است، دانش‌آموز یا یک چوپان
هر خانه‌ای برای خودش رسم‌الخط و دستور زبانی دارد
در چنین مدرسه‌ و  داناخانه‌ای
دلی عاشق می‌خواهد که فرزندی را زبان مادری بیاموزد!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
MANAME / مانامە
دله‌کی ئاشق ل رۆژا هەلبەستڤانێ مەزن و میناکا خوەباوەریێ و زمان‌هەزیێ؛ فردۆسی, ئەڤ چارۆک پێشکەش ل؛ گشتی ئەڤیندار، نڤیسکار، هەلبەستڤان و پارێزڤانێن زمانێ داییکێ؛ موهم نینە خواندە‌کارە، مامۆستایە یا شڤانەک سەرێ مالێ، هەیە سا خوە، رێنڤیس و رێزمانەک ل ئۆرتا ڤێ…
سەرێ مالێ رێنڤیسەک!!

پێشکەش ل؛ ئسمائیلێ برا

ئەڤ گۆتنا کو؛ "کوردێن خۆراسانێ، سەرێ مالێ رێ‌نڤیسەکی خوە هەنە" پر سالان بەرێ نکا، برایێ من دوکتور ئسمائیلێ هوسێن‌پوور دگۆت و مخابن هین ژی هالێ مە و خەلکێ مە، راستیا ڤێ گۆتنا ئسمائیل، تینە بیرا مە. ئەڤ چارۆک و چارۆکا بەرێ، ل سەر ڤێ گۆتنا هاتنە ستراندن؛

«سەرێ مالێ، رێنڤیسەک»
تەڤ‌ ل‌هەڤە رەش و سیسەک
ڤا یە هالێ مە کو؛ هین ژی
ناس ناکنی زێڕ ژ میسەک!

«Serê malê rênivîsek»
Tev lihev e reş û sîsek;
Va ye halê me ku hîn jî
Nas nakinî zêr ji mîsek!!

«هرخانه‌ای رسم‌الخط خودش را دارد»
سیاه و سپیدی به هم درآمیخته‌اند
این است حال ما که همچنان
طلا را از مس بازنمی‌شناسیم!


این سخن را کە؛ در میان ما، هر خانه‌ای رسم‌الخط خودش را دارد، سالها پیش برادرم دکتر اسماعیل حسین‌پور می‌گفت و ما به چشم طنزی تلخ در آن می‌نگریستیم و می‌گریستیم. این چاروک و‌ چاروک پیش از این، اشاره‌ای‌است به آن سخن بجا و ما که همچنان می‌نگریم و می‌نگاریم و می‌گرییم😢🙏

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
پدربزرگ من، بە زبان کودکی..‌.

پدر بزرگم، عصرهایی کە نە سرد بود و نە گرم، گاهی در ایوان خانه‌‌باغ می‌نشست و به کمک عینک و ذره‌بین دسته‌دارش، قرآن می‌خواند. قرآن را با صدایی رسا و حزن‌انگیز قرائت می‌کرد و هیچوقت از این کار خسته نمی‌شد. برای من اما، نکته اینجا بود که او جز قرآن، کتاب دیگری نمی‌خواند، یعنی نمی‌توانست که بخواند...
یک روز، از باب مزاح و امتحان، یک بیت از شعر فردوسی را کە در کتاب فارسی‌ ابتدایی‌ام بود، شبیه حروف قرآن زیر و زبر گذاشتم و دادم دست پدربزرگ.
گفتم؛ بابا جان، می‌توانی این آیه را که توی کتاب ما آمده، بخوانی؟
پدر بزرگ، کتاب را گرفت و بعد از مکث و ملاحظه‌ای مفصل، با تردید و تانی، شروع به خواندن کرد؛

توانا بود، هر کە دانا بود
ز دانش، دل پیر برنا بود...

پدر بزرگ، این دو سطر را خیلی شمرده خواند و یادم هست که پ را، ب تلفظ کرد اما خدا می‌داند از کشفی که در ذوق پدربزگ کرده‌بودم و شعری که از زبانش شنیدم، چقدر کیف کردم.
بعد، به همان روش، برایش این جمله‌ی کوردی کوتاه را نوشتم؛
ککو جان! تو پر رندی...
پدربزرگ، جمله را سه بار خواند و هر بار لبخند زد. بعد دستم را گرفت و پیشانی‌ام را بوسید و بوسیدنش چقدر چسبید. شعر فردوسی، آن خوانش شیرین و بعد بوسه‌ی پدربزرگ، به یکی از کشف‌های جالب و خاطره‌های خوش کودکی‌ام بدل شد. خاطره‌ای که روزهای بعد هم تکرار شد و هر بار، پس از خواندن هر جمله‌، لبخندی زیبا به لب‌های پدربزرگ می‌نشاند و حس رضایتی خوشایند به دلم می‌داد، همراە این تامل و پرسش کە؛ پدبزرگ، سواد‌ خواندن زبان خودش را دارد، ولی نمی‌داند و نمی‌تواند؛ چرا؟
روانش شاد و یادش مانا.


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
رباعی/ چارینە/ çarîne

بلبل

سا خوه نیشانه خەلکێ بدی، جک مەکە خوه
تو چنگێ چیانی باڤۆ، قچک مەکە، خوه....
تە ناس دکن ئەڤ گولێن زەر و سۆر‌ و کەسک
تو، بلبلێ باغێ مە یی، چوووچک مەکە، خوه!

Bilbil

Sa xwe nîşane xelkê bidî, cik meke xwe
Tu çingê çîyanî bavo, qiçik meke xwe...
Te nas dikin ev gulên zer û sor û kesk
Tu, bilbilê baxê me yî, çûçik meke xwe!

بلبل

برای اینکه خودت را به دیگران اثبات کنی، هر کاری نکن
تو، قله‌ی کوه‌هایی بزرگوار، خودت را کوچک نکن
همه‌ی این گل‌های رنگارنگ تو را می‌شناسند
تو، بلبل باغ مایی، ادای گنجشک را درنیاور!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
نوشیدن از کانیادل، در باران بی‌قرار بهار

۲۶ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳، حسب اعلام و دعوت قبلی، سومین نشست کانیادل در سال جدید، مثل همیشه در دفتر کانون دانشگاهیان خراسان برگزار شد و به‌رغم باران شدید و محدودیت‌های آمد و شد، عشاق شعر و موسیقی کوردی و هم‌سازان باران و بهار، دل به دریا زدند و دورهمی فرهنگی کانیادل را با حضور و مهربانی و شعرخوانی و دوتارنوازی و دمسازی خویش، به‌زیبایی آراستند.

ادامه در پست بعد.
@kaniyadil
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
نوشیدن از کانیادل، در باران بی‌قرار بهار

۲۶ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳، حسب اعلام و دعوت قبلی، سومین نشست کانیادل در سال جدید، مثل همیشه در دفتر کانون دانشگاهیان خراسان برگزار شد و به‌رغم باران شدید و محدودیت‌های آمد و شد، عشاق شعر و موسیقی کوردی و هم‌سازان باران و بهار، دل به دریا زدند و دورهمی فرهنگی کانیادل را با حضور و مهربانی و شعرخوانی و دوتارنوازی و دمسازی خویش، به‌زیبایی آراستند.
به روال معمول جلسات، شعرخوانی شاعران و هنرنمایی هنرمندان باتجربه و جوان و صدالبته گفت‌وگو پیرامون مباحث روز فرهنگی و ادبی و زبانی و ازجمله توضیحاتی پیرامون سخنان جناب دکتر جواد رضایی در نشست پیشین انجمن، مهمترین بخش‌های نشست اخیر بود که با مدیریت برادرم محمد حسین‌پور و همکاری جوانان حاضر، به‌خوبی آغاز و اجرا و انجام یافت و همین‌جا لازم است، علاوه بر امتنان همیشگی از حمایت کانون محترم دانشگاهیان خراسان، قدردان همراهی بی‌دریغ یکایک یاران فرهنگ‌مدار و دلسوز و باورمندی باشیم که به‌رغم مشکلات آب‌وهوایی و ناگزیری از طی مسافت‌های طولانی، حسب آزادی و آگاهی و اراده‌ی ذاتی و اهمیتی که برای دانش و آموزش ادبی قایلند، آمدند و اسباب دلگرمی دوستان خود شدند.
این گزارش کوتاه را، با این عرض و خواهش به اتمام برسانم که؛ تداوم زیست فرهنگی ما، جز با ادای احترام‌ به وقت دیگران و مراعات قرارهای فی‌مابین، ممکن نیست. در برنامه‌ی اخیر انجمن کانیادل، حضور به‌هنگام برخی عزیزان و تاخیر طبق معمول برخی عزیزان دیگر، برنامه‌ریزی و اجرا را با مشکل مواجه کرد و بالطبع، اغلب یارانی که در ساعت مقرر در انجمن حاضر شدند، ناگزیر در پایان وقت اعلام شده رفتند تا به قرارهای دیگر برسند و جلسه عملا با جمعی آغاز و تقریبا با جمعی دیگر تمام شد. خواهش اکید من و دوستان شورای مرکزی انجمن کانیادل این است که ما کوردهای کورمانج خراسانی، به عنوان یک نشانه و نماد از رشد فرهنگی، برای وقت یکدیگر و حضور به‌هنگام در مراسم، احترام قایل باشیم.
نشست بعدی کانیادل از طریق کانال و گروه اختصاصی این انجمن، اطلاع‌رسانی خواهد شد.

برادرتان؛ علیرضا سپاهی‌لایین
@kaniyadil
دوور بفکر و‌ کوور بفکر

پرانیا شەرێن ناڤ‌بەرا مە کوردان، ل سەر باش‌نەفکرینا مە و زووقارینا مە چێ دبن. باوەرا مەزنێن مە چقەس دورست بوو کو دگۆتن؛ دوور بفکر، هوور بفکر، کوور بفکر....
گەر کو ئەم کورد دوور و هوور و‌ کوور بفکرنی، هایدار دبنی کو تشتەک موهمتر ژ یەکتیا مە نینە و یەکتیا مە ژی، ب رێیا هەزکرن و هێز گرتن ژ هەڤ چێ دبە، ئەڤیەک ژی ب رێیا دوور و هوور و کوور فکرینا کوردان.
ئەڤ چارینە، ل سەر بیرانین و پاراستنا وێ گۆتنا هێژا یا کالان، هاتیە ستراندن؛

کالێ مە دگۆت؛ «دوور و‌ هوور و کوور بفکر»؛
گەر دخوازی خوەش ببینی، ژ ژوور بفکر....
کالێ مە دورست دگۆت، لێ هایا مە نەبوو
ئەنجامێ؛ ل هال و مالا خاپوور بفکر....


Dûr bifikir û kûr bifikir

Piranîya şerên navbera me Kurdan, li ser baş nefikirîna me û zûqarîna me çê dibin. Baweriya mezinên me çiqas durist bû ku digotin; dûr bifikir, hûr bifikir, kûr bifikir...
Ger ku em dûr û hûr û kûr bifikirin, haydar dibin ku tiştekî girîngtir ji yekitîya me nîne û yekitîya me jî, tenê bi rêya dûr û hûr û kûr fikirînê û hez kirin û rêz girtina kurdan çê dibe. Ev çarîne, li ser bîranîn û parastina wê gotina hêja ya kalan hatîye stirandin;


Kalê me digot; "dûr û hûr û kûr, bifikir"
Ger dixwazî xweş bibînî, ji jûr bifikir...
Kalê me durist digot, lê haya me nebû
Encamê; li hal û mala xapûr bifikir!

پدربزرگ ما می‌گفت؛ دور و ریزبینانه و عمیق نگاه کن و بیندیش
اگر می‌خواهی خوب ببینی، از بالاتر نگاه کن
پدربزرگ درست می‌گفت، ولی ما متوجه نبودیم
نتیجه‌اش را در ویرانی حال و خانه‌هامان ببین...


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
از نو

برخیز و به صبح کن سلامی از نو
بفرست به نام دل، پیامی از نو؛
شاید که دوباره بخت یارت شد و عشق
انداخت به راه دوست، دامی از نو...


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
چارینە/ رباعی/ çarîne

ئشق

یەک ئشق، دو ئشق، بیست ئشق و سەد ئشق
هەر چ ل جهانێ هەیە، رند و رەد؛ ئشق...
مە، سا چ دترسینن ژ مەرزان، خەلکۆ؛
ئەم کوردنی،‌ کورد ئشقە و سەرهەد، ئشق!

êşq

yek êşq, du êşq, bîst êşq û sed êşq
her çi li cihanê heye; rind û red, êşq...
me, sa çi ditirsînin ji merzan xelko;
em kurdinî, kurd êşq e û serhed, êşq!

عشق

اول عشق، دوم عشق، بیست عشق و صد هم عشق
هرچه در این جهان هست اعم از خوب و مردود، همه عشق است
مردم، چرا ما را از مرزها می‌ترسانید
ما کورد هستیم؛ کورد عشق است و مرزش، عشق!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49