مَندیر˘˘
357 subscribers
125 photos
52 videos
117 links
خانه‌ی محبوبِ چیزهای غایب



۱:۲۰

همه چی و هیچی!

https://telegram.me/man_dir_bot?start
Download Telegram
مبین شکفتگی ظاهرم، غمِ دل بین!
که خار در جگر و پای در حنا دارم...

"سلیم تهرانی" گفت.
1
Forwarded from |حلویات|
بعضی شبا میگه
عیني ما تاخذها النوم
چشمم رو خواب نمیبره..

بله یُما بله قلبِ خونه
کم کم ما هم دیگه‌ گرفتار این مسئله شدیم..

@holviyat
4
عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز
خواب می‌گیرد و شهری ز غمت بیدارند!

"سعدی" گفت‌.
2
گویی قمارخانه‌ی «هیچ» است روزگار
هربار شادمان شدم از بُرد، باختم...

"حسین دهلوی" گفت.
3
دیده‌ی حسرت مدام دور و برت داشتم
از همه‌ی دیگران دوست‌ترت داشتم...

"سیّدتقی سیّدی" گفت.
5
بگو که نامه نوشتی؛ به دست من نرسیده.
5
شب که آرام‌تر از پلک تو را می‌بندم
با دلم طاقتِ دیدارِ تو تا فردا نیست...

"محمدعلی بهمنی" گفت‌.
🌚1
غرض نقشی‌ست کَز ما بازمانده.
2
چون حل نمی‌شود به سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایده‌ی قیل‌و‌قال چیست؟!

"هلالی جغتایی" گفت.
2
تنِ من قایقِ لنگر‌زده در طوفان است
خودم اینجا، دلِ من پیش تو سرگردان است...

"فاضل نظری" گفت.
2
اگر گم کرده‌ام خود را
مرا در گریه پیدا کن
اگر از شکوه لب بستم
سکوتم را تماشا کن...
5
هر شادمانی‌ام به غمی کهنه مبتلاست.
4
حدیثِ بحر فراموش شد، که دور از تو
ز بس گریسته‌ام آب برده دریا را...

"کلیم کاشانی" گفت.
3
Forwarded from مَندیر˘˘
سال ۱۳۸۰، استاد شفیعی کدکنی در کلاسی، ضمن بحث درباره‌ی قابلیت تأویل‌پذیری شعر حافظ، ماجرای روضه‌خوان پیر کدکن را نقل کردند و بعد از تعریف خاطره و خواندن این بیت، متأثر شدند و گریستند.
روضه‌خوان، ماجرای عاشورا و اسارت اهل بیت علیهم السلام را با خواندن بیتی از حافظ شرح داده‌بود:
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری، وین پرده‌نشین باشد
4
تا بود گفتگو، سخنم ناتمام بود
نازم به خامُشی که سخن را تمام کرد!

"غنی کشمیری" گفت.
2
دریاب که نقشی ماند از طرحِ وجودِ من
چون یادِ تو می‌آرم، خود هیچ نمی‌مانم...

"سعدی" گفت.
5
تو چند ساله شدی؟ آه! چند ساله شدم؟
کجا دگر خبر از سال و ماه و شب دارم؟!

۲۷ مردادماه
۲۶ سالگی:)
8
دل این جفا که ز بیدادِ روزگار کشید
ستم نبود، مکافاتِ سخت‌جانی بود...

"کلیم کاشانی" گفت‌.
1