مَندیر˘˘
352 subscribers
128 photos
52 videos
117 links
خانه‌ی محبوبِ چیزهای غایب



۱:۲۰

همه چی و هیچی!

https://telegram.me/man_dir_bot?start
Download Telegram
مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا

چه‌تان شده که به بزرگواری خدا امید ندارید؟!

"سوره‌ی نوح، آیه‌ی ۱۳"
11
واقعا چه‌مان شده؟!
4🌚3
مَندیر˘˘ pinned «مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا چه‌تان شده که به بزرگواری خدا امید ندارید؟! "سوره‌ی نوح، آیه‌ی ۱۳"»
زندگی با همدمِ نااهل جان فرسودن است
من چنین زندانی‌ام با خویش در یک‌ پیرهن...!

"فاضل نظری" گفت.
7
ز بی‌قراری ما فارغ است خاطرِ یار
دلِ گُهر چه خبر دارد از تپیدنِ موج!

"بیدل دهلوی" گفت.
6
مژگان کشید رشته به سوزن؛ ولی چه سود!
دیگر به چاکِ سینه مجالِ رفو نبود...

"شهریار" گفت.
4
مَندیر˘˘
مژگان کشید رشته به سوزن؛ ولی چه سود! دیگر به چاکِ سینه مجالِ رفو نبود... "شهریار" گفت.
او بود در مقابلِ چشمِ ترم ولی
آوخ که پیشِ چشمِ دلم دیگر او نبود
4
حاشا که تیغِ صبحِ قیامت جدا کند
از فکرِ او سری که به زانو گذاشتیم...!

"صائب تبریزی" گفت.
6
حافظ چه نالی گر وصل خواهی؟
خون بایدت خورد در گاه و بی‌گاه!

"حافظ" گفت.
3
چو گفتمش که دلم را نگاه‌دار، چه گفت؟
ز دستِ بنده چه خیزد؟ خدا نگه‌دارد!

"حافظ" گفت.
4
وقتی یکی رو بعد از سال‌ها می‌بینم و توقع داره مثل قبل‌ترها باشم، دوست‌ دارم مثل حافظِ عزیزم بگم:
"از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدار
کان تحمّل که تو دیدی همه بر باد آمد"
3
چه این پیام رو بخونید، چه نخونید، به نیت عاقبت بخیری و برطرف شدن گرفتاری‌هاتون دو رکعت نماز تو حرم امام رضا خونده شد.
29
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
7
سلیمانا! بیا بردار بار از شانه‌ی موری
مرا باری‌ست از غم‌ها که سنگین است بر دوشم...
15
به نیتتون چایی هم خوردم. کاش می‌تونستم به نیت یک یکتون چایی بخورم. هم خوش‌مزه‌ست هم خوش می‌گذره.🚶🏻‍♀️🫠
11
نشستم روبه‌روی گنبد و گفتم:"فقط خودت می‌تونی مرتبم کنی. راست و ریسم کن که دارم خودمو هدر می‌دم." زخمی و وارفته و نخ‌کش رفتم و مرمّت‌شده و بخیه‌خورده برگشتم. فعلا اینه؛ بهترم می‌شم.
11
هرگزت شیرین نمی‌بردم گمان ای شهدِ عشق
تلخ می‌دانستمت؛ اما نه این مقدار تلخ!

"طالب آملی" گفت.
5
فقدْتُ،
وفي فقدِ الأحبةِ غربَةٌ
و هجرانُ من أحببتُ أعظمُ داءِ.

از دست دادم،
و در از دست دادنِ عزیزان غربتی‌ست
و فراقِ کسی که دوستش داری بزرگترین بیماری‌ست...

"الشريف الرضي" گفت.
5
غمِ غربت به نامِ خویش زد ویرانه‌ی ما را
مگر گم کرده‌ای ای دوست راهِ خانه‌ی ما را؟

شبِ مستی تو را پیمان‌شکن خواندم، خطا کردم!
ببخش ای مهربان، هذیانِ بی‌شرمانه‌ی ما را...

"حسین دهلوی" گفت.
4
رها نمی‌کند ایام در کنارِ منش
که دادِ خود بستانم به بوسه از دهنش...

همان کمند بگیرم که صیدِ خاطرِ خلق
بدان همی ‌کُنَد و درکشم به خویشتنش!

"سعدی" گفت.
3