وقتی اگر برانیام، بندیِ دوزخم بکن
کآتش آن فروکُشد، گریهام از جداییات...
"سعدی" گفت.
کآتش آن فروکُشد، گریهام از جداییات...
"سعدی" گفت.
❤3
هزار جامهى پرهيز دوختيم و هنوز
نظر زِ روى تو بردوختن ميسر نيست!
"اوحدى مراغهای" گفت.
نظر زِ روى تو بردوختن ميسر نيست!
"اوحدى مراغهای" گفت.
❤3
از علی خواستی -مظلومانه و متواضعانه- که تو را شبانه دفن کند و مقبرهات را از چشم همگان مخفی بدارد. میخواستی به دشمنانت بگویی دود این آتش ظلمی که شما برافروختهاید نه فقط به چشم شما، که به چشم تاریخ میرود و انسانیت، تا روز حشر از مزار دُردانهی خدا، محروم میماند. چه سند مظلومیت جاودانهای! و چه انتقام کریمانهای!
"سیّدمهدی شجاعی" گفت.
"سیّدمهدی شجاعی" گفت.
❤6
قفس فَراخ اگر گشت، گلسِتان نشود
بجاست شُکر و شکایت ز آسمان کردن!
غذای ماست فریبِ سرابِ نومیدی
مگو به هیچ قناعت نمیتوان کردن!
"کلیم کاشانی" گفت.
بجاست شُکر و شکایت ز آسمان کردن!
غذای ماست فریبِ سرابِ نومیدی
مگو به هیچ قناعت نمیتوان کردن!
"کلیم کاشانی" گفت.
❤3
خوشم که عشق نکرد امتحانِ پروازم
شکستهبالی من در قفس نهان گردید...
"بیدل دهلوی" گفت.
شکستهبالی من در قفس نهان گردید...
"بیدل دهلوی" گفت.
❤4
ای عقل بپرهیز و مگو عشق چنان است
ای عشق کجایی که ببینند چنینی...!
"فاضل نظری" گفت.
ای عشق کجایی که ببینند چنینی...!
"فاضل نظری" گفت.
❤4
به فکرِ وصلِ تو شد صَرف حاصلِ عمرم،
چو مفلسی که به سودای کیمیا اُفتد...
"سلیم تهرانی" گفت.
چو مفلسی که به سودای کیمیا اُفتد...
"سلیم تهرانی" گفت.
❤3
چارهسازان در صلاحِ کارِ خود بیچارهاند
بِه نسازد موم، زخمِ خانهی زنبور را...
"بیدل دهلوی" گفت.
بِه نسازد موم، زخمِ خانهی زنبور را...
"بیدل دهلوی" گفت.
❤3
اَللّٰهُمَّ اسْقِنَا الْغَیْثَ، وَانْشُرْ عَلَیْنَا رَحْمَتَکَ بِغَیْثِکَ الْمُغْدِقِ.
خداوندا! ما را از باران سیراب فرما و رحمتت را بر ما بگستران؛ با بارانی پرفیض و فراوان.
خداوندا! ما را از باران سیراب فرما و رحمتت را بر ما بگستران؛ با بارانی پرفیض و فراوان.
❤3
بین من و بارون یه پنجره فاصلهست. میخوام برم توی حیاط. امان از کلاس مجازی:(
❤2🌚2