آرامش یعنی؛ در میان صدها مشکل عین خیالت هم نباشد لبخند بزنی، زندگی کنی...
چون میدانی خدایی داری که هوایت را دارد...
👁🌺👁
@mamatiir
چون میدانی خدایی داری که هوایت را دارد...
👁🌺👁
@mamatiir
شکست خوردن یک تجربه آموختنیست.
به تو می آموزد که باید
سخت تر تلاش کنی.❗️شکست یک "انگیزه قدرتمند" است🍃
#سلام_صبح_بخیر
👁🌺👁
@mamatiir
به تو می آموزد که باید
سخت تر تلاش کنی.❗️شکست یک "انگیزه قدرتمند" است🍃
#سلام_صبح_بخیر
👁🌺👁
@mamatiir
P...M
@mamatiir
واسه یک شب هم که شده قدرشناس باشیم...
قدر خودمون
قدر خانواده
قدر خدای بزرگی که حواسش بهمون هست...
👁🌺👁
@mamatiir
قدر خودمون
قدر خانواده
قدر خدای بزرگی که حواسش بهمون هست...
👁🌺👁
@mamatiir
#ورزش_و_جوانان
جلسه با حضور نماینده محترم مردم جناب آقای پوربافرانی و رئیس اداره ورزش و جوانان شهر نایین جناب آقای حمیدی تحت عنوان مسایل شورای ورزشی محمدیه و باشگاه شاهین.
👁🌺👁
@mamatiir
جلسه با حضور نماینده محترم مردم جناب آقای پوربافرانی و رئیس اداره ورزش و جوانان شهر نایین جناب آقای حمیدی تحت عنوان مسایل شورای ورزشی محمدیه و باشگاه شاهین.
👁🌺👁
@mamatiir
#قصه_های_ولایت
این قصه: #گنج_عزت_بیگم
👈با امشب، هفت شب میشد که ...
قصه ای از : #ناصر_طالبی_نژاد_محمدی
#امشب_ساعت_21
👁🌺👁
@mamatiir
این قصه: #گنج_عزت_بیگم
👈با امشب، هفت شب میشد که ...
قصه ای از : #ناصر_طالبی_نژاد_محمدی
#امشب_ساعت_21
👁🌺👁
@mamatiir
#شب_های_قدر
بیاییم برای یک شب هم که شده به یاد هم باشیم، قدر همدیگرو بدونیم و قدرشناس خدای بزرگ باشیم. #التماس_دعا
وعده ی ما امشب کلیه مساجد محمدیه💐
👁🗨👁
@mamatiir
بیاییم برای یک شب هم که شده به یاد هم باشیم، قدر همدیگرو بدونیم و قدرشناس خدای بزرگ باشیم. #التماس_دعا
وعده ی ما امشب کلیه مساجد محمدیه💐
👁🗨👁
@mamatiir
آرزو می کنم دقایق امروز برایتان سرشار از عشق، سلامتی، برکت و تندرستی باشد
و به هرآنچه آرزویش را دارید برسید...
👁🗨👁
@mamatiir
و به هرآنچه آرزویش را دارید برسید...
👁🗨👁
@mamatiir
🌸 به آب نوشیدنی گلاب اضافه کنید
گلاب غنی از آنتیاکسیدان و دارای خاصیت ضدالتهابی است و کاهش دهنده لکهها و بهبوددهنده رنگ پوست بوده و مقوی معده، قلب، کبد، اعصاب و آرامبخشی قوی است.
👁🗨👁
@mamatiir
گلاب غنی از آنتیاکسیدان و دارای خاصیت ضدالتهابی است و کاهش دهنده لکهها و بهبوددهنده رنگ پوست بوده و مقوی معده، قلب، کبد، اعصاب و آرامبخشی قوی است.
👁🗨👁
@mamatiir
#قصه_های_ولایت
#گنج_عزت_بیگم قسمت اول
با امشب، هفت شب میشد که ابراهیم و محمود مشغول کندن تونل بودند. هر شب کمتر از یک متر پایین رفته بودند؛ باید آرام و بیسروصدا کار میکردند و خاکش را هم توی محوطه قلعه پخشوپلا میکردند تا مبادا اگر کسی گذرش به آنجا افتاد، متوجه چیزی شود. از همان اول کار قرار گذاشته بودند، از شب نوزدهم رمضان تا شب بیست و چهارم کارشان را تعطیل کنند؛ طبق برنامه چند روز قبل از عید فطر هم کارشان به اتمام میرسید. این پیشگویی عزت بیگم بود که از روی رمل و اسطرلاب به آنها گفته بود؛ عزت بیگم پیرزنی بود که در محله پشت کویهِ ولایت زندگی میکرد. شوهرش که از خوانین و مال دارهای قدیم بوده، سالها پیش یعنی یک سال بعد از عروسیشان، با کاروان به سفر کربلا رفته بود و هیچوقت هم برنگشته بود؛ گرچه عابدو که همراهش بوده، بارها برای عزت بیگم گفته بود که به چشم خودش مردن سید محمد را نزدیک کربلا دیده و آب شهادت را هم خودش به گلویش ریخته و جسدش را هم بر جهاز شتر بسته و در نزدیکهای نجف دفن کرده و حتی شال کمر سبزرنگ سید محمد را هم به او تحویل داده بود اما عزت بیگم هیچوقت سیاه نپوشید و حاضر نشد دوباره شوهر کند. هنوز یک سال از مرگ سید محمد نگذشته بود که تقریباً همه مردهای ولایت یکجورهایی چشمشان دنبال عزت بیگم بود. زنان ولایت هم هوی و هوس شوهرانشان را بهحساب سحر و جادوی عزت بیگم میگذاشتند چرا که یک پیرزن عشایری دعا نویس را که حال و روز خوشی نداشت تا زمان کوچ دوباره قبیله اش چند ماهی در منزلش نگهداری کرده بود. گرچه پشت سرش هزار جور حرفوحدیث میساختند و می بافتند اما ته دلشان میدانستند آنچه باعث شیفتگی شوهرانشان شده، زیبایی خدادادی عزت بیگم بود که بیهیچ بزک و دوزکی دل هر مردی را میربود. عزت بیگم نه بچهای داشت و نه فک و فامیل درست حسابی. طی همه این سالهای تنهاییاش با وجود دست و دلبازی وصف ناشدنی اش، هرگز دستش را پیش کسی دراز نکرده بود و با مال و منالی که از شوهرش برجای مانده بود زندگیاش را گذرانده بود... ادامه دارد
🖊#ناصر_طالبی_نژاد
👁🌺👁
@mamatiir
#گنج_عزت_بیگم قسمت اول
با امشب، هفت شب میشد که ابراهیم و محمود مشغول کندن تونل بودند. هر شب کمتر از یک متر پایین رفته بودند؛ باید آرام و بیسروصدا کار میکردند و خاکش را هم توی محوطه قلعه پخشوپلا میکردند تا مبادا اگر کسی گذرش به آنجا افتاد، متوجه چیزی شود. از همان اول کار قرار گذاشته بودند، از شب نوزدهم رمضان تا شب بیست و چهارم کارشان را تعطیل کنند؛ طبق برنامه چند روز قبل از عید فطر هم کارشان به اتمام میرسید. این پیشگویی عزت بیگم بود که از روی رمل و اسطرلاب به آنها گفته بود؛ عزت بیگم پیرزنی بود که در محله پشت کویهِ ولایت زندگی میکرد. شوهرش که از خوانین و مال دارهای قدیم بوده، سالها پیش یعنی یک سال بعد از عروسیشان، با کاروان به سفر کربلا رفته بود و هیچوقت هم برنگشته بود؛ گرچه عابدو که همراهش بوده، بارها برای عزت بیگم گفته بود که به چشم خودش مردن سید محمد را نزدیک کربلا دیده و آب شهادت را هم خودش به گلویش ریخته و جسدش را هم بر جهاز شتر بسته و در نزدیکهای نجف دفن کرده و حتی شال کمر سبزرنگ سید محمد را هم به او تحویل داده بود اما عزت بیگم هیچوقت سیاه نپوشید و حاضر نشد دوباره شوهر کند. هنوز یک سال از مرگ سید محمد نگذشته بود که تقریباً همه مردهای ولایت یکجورهایی چشمشان دنبال عزت بیگم بود. زنان ولایت هم هوی و هوس شوهرانشان را بهحساب سحر و جادوی عزت بیگم میگذاشتند چرا که یک پیرزن عشایری دعا نویس را که حال و روز خوشی نداشت تا زمان کوچ دوباره قبیله اش چند ماهی در منزلش نگهداری کرده بود. گرچه پشت سرش هزار جور حرفوحدیث میساختند و می بافتند اما ته دلشان میدانستند آنچه باعث شیفتگی شوهرانشان شده، زیبایی خدادادی عزت بیگم بود که بیهیچ بزک و دوزکی دل هر مردی را میربود. عزت بیگم نه بچهای داشت و نه فک و فامیل درست حسابی. طی همه این سالهای تنهاییاش با وجود دست و دلبازی وصف ناشدنی اش، هرگز دستش را پیش کسی دراز نکرده بود و با مال و منالی که از شوهرش برجای مانده بود زندگیاش را گذرانده بود... ادامه دارد
🖊#ناصر_طالبی_نژاد
👁🌺👁
@mamatiir
امشب این دل یاد مولامی کند
لیله القدر است و احیامی کند
بشنوید ای گوش ها،بی صدا
نغمه ی فزت ورب الکعبه را
ایام ضربت خوردن مولای متقیان راتسلیت عرض می نمایم.
👁🌺👁
@mamatiir
لیله القدر است و احیامی کند
بشنوید ای گوش ها،بی صدا
نغمه ی فزت ورب الکعبه را
ایام ضربت خوردن مولای متقیان راتسلیت عرض می نمایم.
👁🌺👁
@mamatiir
نا امید از در رحمت
به کجا شاید رفت؟
یا رب از هرچه خطا رفت، هزار استغفار...
#سلام_صبحتون_بخیر
👁🌺👁
@mamatiir
به کجا شاید رفت؟
یا رب از هرچه خطا رفت، هزار استغفار...
#سلام_صبحتون_بخیر
👁🌺👁
@mamatiir
#شب_های_قدر_قدرشناس_باشیم
قدر خانواده ها!
قدر خدای بزرگی که حواسش بهمون هست...
#محمدیه_مسجد_منصوران 97/03/13.
👁🌺👁
@mamatiir
قدر خانواده ها!
قدر خدای بزرگی که حواسش بهمون هست...
#محمدیه_مسجد_منصوران 97/03/13.
👁🌺👁
@mamatiir
Forwarded from 尺.丂卄.爪
قابل توجه دوستان عزیز
یک عدد گوشی موبایل در محدوده میدان بالای محمدیه گم شده اگه کسی پیدا کرد به خدمات کامپیوتر کوثر واقع در محمدیه خیابان عبرت اطلاع بده... با تشکر💐
#گروه_ساباط گروهی متفاوت...
https://telegram.me/joinchat/CprFtjxaI__XEaI-RsUodw
یک عدد گوشی موبایل در محدوده میدان بالای محمدیه گم شده اگه کسی پیدا کرد به خدمات کامپیوتر کوثر واقع در محمدیه خیابان عبرت اطلاع بده... با تشکر💐
#گروه_ساباط گروهی متفاوت...
https://telegram.me/joinchat/CprFtjxaI__XEaI-RsUodw
#شب_های_قدر_قدرشناس_باشیم
قدر بزرگترها!
قدر خدای بزرگی که حواسش بهمون هست...
#محمدیه_مسجد_تاریخی_سرکوچه 97/03/13.
👁🌺👁
@mamatiir
قدر بزرگترها!
قدر خدای بزرگی که حواسش بهمون هست...
#محمدیه_مسجد_تاریخی_سرکوچه 97/03/13.
👁🌺👁
@mamatiir
دغدغه مجلس
❗️قرعهکشی در مجلس برای اعزام ۶نماینده به جامجهانی
واقعاً آدم اشک تو چشماش جمع میشه از بس نمایندهها به فکر مردم هستن!
👁🌺👁
@mamatiir
❗️قرعهکشی در مجلس برای اعزام ۶نماینده به جامجهانی
واقعاً آدم اشک تو چشماش جمع میشه از بس نمایندهها به فکر مردم هستن!
👁🌺👁
@mamatiir
#شب_های_قدر_قدرشناس_باشیم
قدر خودمون!
قدر خدای بزرگ و مهربون که حواسش بهمون هست...
#محمدیه_مسجدسید 97/03/13.
👁🌺👁
@mamatiir
قدر خودمون!
قدر خدای بزرگ و مهربون که حواسش بهمون هست...
#محمدیه_مسجدسید 97/03/13.
👁🌺👁
@mamatiir