This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به خدا که وصل شوی،
آرامش وجودت را فرامی‌گيرد!
نه به راحتی می‌رنجی،
و نه به آسانی می رنجانی!
آرامش،
سهم دل‌هايی است،
که به سَمت خداست...
👁🌸👁
@mamatiir
آرامش وجودت را فرامی‌گيرد!
نه به راحتی می‌رنجی،
و نه به آسانی می رنجانی!
آرامش،
سهم دل‌هايی است،
که به سَمت خداست...
👁🌸👁
@mamatiir
شهروندان گرامی از این پس می توانند برای دسترسی به پلیس در بروز حوادث یا جرائم در مواقع حساس و ضروری با شماره های ذیل تماس حاصل فرمایند.
۰۳۱-۲۱۸۳۴۱۱۰
۰۳۱-۴۶۲۵۹۰۲۰
لازم به ذکر است شماره های فوق به تدبیر فرماندهی محترم انتظامی شهرستان جهت رفاه حال همشهریان و برای تسریع حضور پلیس در محل حادثه در نظر گرفته شده است.
👁🌸👁
@mamatiir
۰۳۱-۲۱۸۳۴۱۱۰
۰۳۱-۴۶۲۵۹۰۲۰
لازم به ذکر است شماره های فوق به تدبیر فرماندهی محترم انتظامی شهرستان جهت رفاه حال همشهریان و برای تسریع حضور پلیس در محل حادثه در نظر گرفته شده است.
👁🌸👁
@mamatiir
Mamatiir - کانال پایگاه ممتی
#از_شما_چه_پنهان 🖊: خاطرات مطبوعاتی و سینمایی/ احمد طالبی نژاد ... یک سال از درس عقب افتاده بودم. در کلاس دوم سیکل اول، ثبت نام کردم. تصمیم گرفتم این عقب ماندگی را جبران کنم. همین طور هم شد. اغلب دوستانم که حالا کلاس سوم بودند، مردود شدند و من به اصطلاح…
#از_شما_چه_پنهان
🖊: خاطرات مطبوعاتی و سینمایی/ احمد طالبی نژاد
... کاسه ها وضع چندش آوری پیدا می کردند. باید سریع جمعشان می کردم، می شستم و آماده شان می کردم برای ماست زدن، که کار بعد از ظهر هایمان بود. در حین کار حواسم به اتوبوس های دو طبقه هم بود که ببینم چه فیلم هایی روی پرده است. هر چند باید تاظهر جمعه صبر می کردم ولی گاه کَلک هایی می زدیم. هروز بعد از ظهر دو ساعت وقت خواب داشتیم که بین دو کارگر مغازه تقسیم می شد. من به جای خوابیدن، از وقتم استفاده می کردم، دو تومان به شاگرد بعدی می دادم که، جای من بایستدو نخوابد. او هم که باید برای خانواده اش در یکی از روستا های ولایت خرجی می فرستاد، از خدا می خواست و به کسی هم نمی گفت. من هم تا میدان فوزیه می دویدم و خودم را به سینما می رساندم. همه اش با ترس و لرز و بدو بدو، مبادا دایی زود تر از من برگردد. دایی که خانه اش در خیابان سرباز بود، معمولا ظهر ها می رفت منزل، ناهار می خورد و چرتی می زد. این برنامه تابستانی تا آ خرین روز شهریور ادامه می یافت. با چِندر غازی که جمع می کردم، می رفتم باب همایون و یک شلوار ارزان و یک جفت کفش نیمدار می خریدم وهمان شب راهی ولایت می شدم و فردا اول مهر می رفتم مدرسه. پول ثبت نام که پنج شش تومان بیشتر نبود را هم خودم می دادم. اصولا از بچگی خرج مدرسه ام را خودم در می آ وردم. با شاگرد بنایی، کار در معدن گل سفید که در واقع فسیل جانوران در یایی است وماده اولیه کارخانه های رنگسازی را تشکیل می دهد، و کار هایی از این قبیل، تا بعد ها که برق آمد ولایت ما ومن و برادرم رضا که سیم کشی را از دائی بزرگم که در تهران کارمند فنی اداره برق بود یاد گرفته بودیم، شدیم تنها سیم کش های ولایت و نانمان توی روغن بود. این کار را البته در طول سال تحصیلی انجام می دادیم و برنامه تعطیلات تابستان و تهران وسینما قطع نمی شد... به هر حال فیلم هایی که در این سه ماه دیده بودیم، می شد خوراک نه ماه جمع دوستانی که آن ها هم عاشق سینما بودند اما، امکان حضور مستمر در تهران را نداشتند. گاهی پنج شش روز همراه خانواده می رفتند تهران یا مشهد و یکی دوتا فیلم می دیدند. ولی من و رضا که او هم مثل من دیوانه سینما بود و اغلب تابستان ها باهم می رفتیم پیش دایی، چنته پُری داشتیم. هر روز غروب توی میدانگاهی محله که در واقع یک جور پارک و محل بازی هم بود، و یا خانه یکی از بچه ها جمع می شدیم، حلقه تشکیل می دادیم و هر کس داستان فیلمی که دیده بود را با آب و تاب تعریف می کرد. سید جلال، عاشق فردین بود و جز او کسی را به قول خودش قبول نداشت. موسی بیک ایمانوردی را دوست داشت و سید جلال وقتی می خواست لجش را در آورد، می گفت " دماغ بیک مثل شلغمی است که زیر پا له شده باشد ". این سید جلال رقص هندی فردین در گنج قارون را خیلی دوست داشت و در محافل دوستانه، ادای این رقص را در می آورد و از ما می خواست ایراد هایش را بگیریم. یک شب که محفل در خانه ما تشکیل شده بود، برنامه رقص سید جلال به دیر وقت افتاد. اتاقی که من و برادرم در آن زندگی می کردیم، از توی دالان چند تا پله می خوردو می رفت بالا. در اصل بالا خانه بود. بقیه خانواده، توی یک اتاق کوچک و درب و داغان آن طرف حیاط بودند. به جای کلاه سفید هندی، برادرم یکی از کاسه های چینی سفید که گل های زیبایی رویش نقش بسته و جزو جهیزیه مادرم بود وتا آخر عمر هم ازشان نگهداری کرد را از روی رَف برداشت و گذاشت روی سر سید جلال و برنامه آغاز شد. او رفت پائین پله ها و شروع کرد به شیوه فردین خواندن و رقصیدن " اومدم از هند اومدم، چه بی غم و رند اومدم ..." و پله ها را یکی یکی بالا می آمد که ناگهان مادرم در آستانه دالان ظاهر شد و با صدای بلند داد کشید سَرمان که نصف شبی خجالت نمی کشید؟ مردم خوابند.... کاسه چینی از سر سید جلال افتاد و خرد و خاکشیر شد و معرکه ای بر پاشد که بیا و بنگر...ادامه دارد
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستان‌تان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
🖊: خاطرات مطبوعاتی و سینمایی/ احمد طالبی نژاد
... کاسه ها وضع چندش آوری پیدا می کردند. باید سریع جمعشان می کردم، می شستم و آماده شان می کردم برای ماست زدن، که کار بعد از ظهر هایمان بود. در حین کار حواسم به اتوبوس های دو طبقه هم بود که ببینم چه فیلم هایی روی پرده است. هر چند باید تاظهر جمعه صبر می کردم ولی گاه کَلک هایی می زدیم. هروز بعد از ظهر دو ساعت وقت خواب داشتیم که بین دو کارگر مغازه تقسیم می شد. من به جای خوابیدن، از وقتم استفاده می کردم، دو تومان به شاگرد بعدی می دادم که، جای من بایستدو نخوابد. او هم که باید برای خانواده اش در یکی از روستا های ولایت خرجی می فرستاد، از خدا می خواست و به کسی هم نمی گفت. من هم تا میدان فوزیه می دویدم و خودم را به سینما می رساندم. همه اش با ترس و لرز و بدو بدو، مبادا دایی زود تر از من برگردد. دایی که خانه اش در خیابان سرباز بود، معمولا ظهر ها می رفت منزل، ناهار می خورد و چرتی می زد. این برنامه تابستانی تا آ خرین روز شهریور ادامه می یافت. با چِندر غازی که جمع می کردم، می رفتم باب همایون و یک شلوار ارزان و یک جفت کفش نیمدار می خریدم وهمان شب راهی ولایت می شدم و فردا اول مهر می رفتم مدرسه. پول ثبت نام که پنج شش تومان بیشتر نبود را هم خودم می دادم. اصولا از بچگی خرج مدرسه ام را خودم در می آ وردم. با شاگرد بنایی، کار در معدن گل سفید که در واقع فسیل جانوران در یایی است وماده اولیه کارخانه های رنگسازی را تشکیل می دهد، و کار هایی از این قبیل، تا بعد ها که برق آمد ولایت ما ومن و برادرم رضا که سیم کشی را از دائی بزرگم که در تهران کارمند فنی اداره برق بود یاد گرفته بودیم، شدیم تنها سیم کش های ولایت و نانمان توی روغن بود. این کار را البته در طول سال تحصیلی انجام می دادیم و برنامه تعطیلات تابستان و تهران وسینما قطع نمی شد... به هر حال فیلم هایی که در این سه ماه دیده بودیم، می شد خوراک نه ماه جمع دوستانی که آن ها هم عاشق سینما بودند اما، امکان حضور مستمر در تهران را نداشتند. گاهی پنج شش روز همراه خانواده می رفتند تهران یا مشهد و یکی دوتا فیلم می دیدند. ولی من و رضا که او هم مثل من دیوانه سینما بود و اغلب تابستان ها باهم می رفتیم پیش دایی، چنته پُری داشتیم. هر روز غروب توی میدانگاهی محله که در واقع یک جور پارک و محل بازی هم بود، و یا خانه یکی از بچه ها جمع می شدیم، حلقه تشکیل می دادیم و هر کس داستان فیلمی که دیده بود را با آب و تاب تعریف می کرد. سید جلال، عاشق فردین بود و جز او کسی را به قول خودش قبول نداشت. موسی بیک ایمانوردی را دوست داشت و سید جلال وقتی می خواست لجش را در آورد، می گفت " دماغ بیک مثل شلغمی است که زیر پا له شده باشد ". این سید جلال رقص هندی فردین در گنج قارون را خیلی دوست داشت و در محافل دوستانه، ادای این رقص را در می آورد و از ما می خواست ایراد هایش را بگیریم. یک شب که محفل در خانه ما تشکیل شده بود، برنامه رقص سید جلال به دیر وقت افتاد. اتاقی که من و برادرم در آن زندگی می کردیم، از توی دالان چند تا پله می خوردو می رفت بالا. در اصل بالا خانه بود. بقیه خانواده، توی یک اتاق کوچک و درب و داغان آن طرف حیاط بودند. به جای کلاه سفید هندی، برادرم یکی از کاسه های چینی سفید که گل های زیبایی رویش نقش بسته و جزو جهیزیه مادرم بود وتا آخر عمر هم ازشان نگهداری کرد را از روی رَف برداشت و گذاشت روی سر سید جلال و برنامه آغاز شد. او رفت پائین پله ها و شروع کرد به شیوه فردین خواندن و رقصیدن " اومدم از هند اومدم، چه بی غم و رند اومدم ..." و پله ها را یکی یکی بالا می آمد که ناگهان مادرم در آستانه دالان ظاهر شد و با صدای بلند داد کشید سَرمان که نصف شبی خجالت نمی کشید؟ مردم خوابند.... کاسه چینی از سر سید جلال افتاد و خرد و خاکشیر شد و معرکه ای بر پاشد که بیا و بنگر...ادامه دارد
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستان‌تان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
🔰یکسال گذشت
⚫️مرحوم مغفوره شادروان: عباس تقی زاده محمدی
🌹جهت شادی روح آن مرحوم و تمامی اموات فاتحه مع الصلوات
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستان‌تان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
⚫️مرحوم مغفوره شادروان: عباس تقی زاده محمدی
🌹جهت شادی روح آن مرحوم و تمامی اموات فاتحه مع الصلوات
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستان‌تان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
♦️توصیه جدید سازمان جهانی بهداشت: از پلاسما درمانی در بیماران مبتلا به کرونا خودداری کنید
🔹سازمان جهانی بهداشت روز سه‌شنبه هفت دسامبر (۱۶ آذر)، برای درمان بیماری کووید-۱۹ از طریق پلاسمای خون بیماران بهبود یافته توصیه‌های جدیدی را اعلام کرد.
🔹این نهاد گفت که پلاسمای خون افراد بهبود یافته نباید به افراد مبتلا به کووید-۱۹ با علائم خفیف یا ملایم تزریق شود/ خبر فوری
قبلا هم صلیب سرخ اعلام کرده بود:
هر کسی که واکسن کرونا دریافت کرده باشد، نمی تواند پلاسمای سالم برای کمک به سایر بیماران کرونایی در بیمارستان ها اهدا کند.
👁🌸👁
@mamatiir
🔹سازمان جهانی بهداشت روز سه‌شنبه هفت دسامبر (۱۶ آذر)، برای درمان بیماری کووید-۱۹ از طریق پلاسمای خون بیماران بهبود یافته توصیه‌های جدیدی را اعلام کرد.
🔹این نهاد گفت که پلاسمای خون افراد بهبود یافته نباید به افراد مبتلا به کووید-۱۹ با علائم خفیف یا ملایم تزریق شود/ خبر فوری
قبلا هم صلیب سرخ اعلام کرده بود:
هر کسی که واکسن کرونا دریافت کرده باشد، نمی تواند پلاسمای سالم برای کمک به سایر بیماران کرونایی در بیمارستان ها اهدا کند.
👁🌸👁
@mamatiir
"هنگام شب"
به آسمان نگاه کن...
همه‌چیز را فراموش كن!
حتی خودت را...
آن وقت است که میشنوی
موسیقی بی‌صدای هستی را...
شبتون در پناه خدا🌙
👁🌸👁
@mamatiir
به آسمان نگاه کن...
همه‌چیز را فراموش كن!
حتی خودت را...
آن وقت است که میشنوی
موسیقی بی‌صدای هستی را...
شبتون در پناه خدا🌙
👁🌸👁
@mamatiir
قابل توجه همشهریان عزیز
برنامه حضور متخصصین محترم در روز چهارشنبه ۱۷ آذرماه
✅متخصص رادیولوژی سونوگرافی آقای دکتر رضایی
✅متخصص طب فیزیکی و توانبخشی خانم دکتر ایروانی
✅متخصص بیماریهای داخلی آقای دکتر فرمحمدی
❌از مراجعین محترم تقاضامندیم حتما با ماسک مراجعه فرمایند
‼️‼️رزرو نوبت ساعت ۸ صبح فقط از طریق سامانه تلفنی کلینیک
☎️۳۳۰۳۳۷۷۰☎️
👁🌸👁
@mamatiir
برنامه حضور متخصصین محترم در روز چهارشنبه ۱۷ آذرماه
✅متخصص رادیولوژی سونوگرافی آقای دکتر رضایی
✅متخصص طب فیزیکی و توانبخشی خانم دکتر ایروانی
✅متخصص بیماریهای داخلی آقای دکتر فرمحمدی
❌از مراجعین محترم تقاضامندیم حتما با ماسک مراجعه فرمایند
‼️‼️رزرو نوبت ساعت ۸ صبح فقط از طریق سامانه تلفنی کلینیک
☎️۳۳۰۳۳۷۷۰☎️
👁🌸👁
@mamatiir
Mamatiir - کانال پایگاه ممتی
⚫️ ترحیم ⚫️ مرحوم مغفور کربلایی سیدمهدی موسی کاظمی جهت شادی روحش فاتحه مع الصلوات 🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇 🌐دوستان‌تان را نیزمهمان کنید؛ 👇 👁🌸👁 @mamatiir
⚫️ یادبود
⚫️ مراسم یادبود مرحوم مغفور کربلایی سیدمهدی موسی کاظمی پنجشنبه 18 آذر ساعت 3 الی 4 بعدازظهر بر سر مزار آن مرحوم در بهشت رضوان محمدیه و به همین مناسبت مراسم قرائت دعای پرفیض کمیل ساعت 8 شب در مسجد سید محمدیه برگزار می گردد.
جهت شادی روحش فاتحه مع الصلوات
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستان‌تان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
⚫️ مراسم یادبود مرحوم مغفور کربلایی سیدمهدی موسی کاظمی پنجشنبه 18 آذر ساعت 3 الی 4 بعدازظهر بر سر مزار آن مرحوم در بهشت رضوان محمدیه و به همین مناسبت مراسم قرائت دعای پرفیض کمیل ساعت 8 شب در مسجد سید محمدیه برگزار می گردد.
جهت شادی روحش فاتحه مع الصلوات
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستان‌تان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
⚫️ چهل روز گذشت...
⚫️ مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم مغفور شادروان عباس محمدی محمدی روز جمعه 19 آذر 1400بر سر مزار آن مرحوم واقع در بهشت رضوان محمدیه ساعت 15:00 الی 16:30 برگزار می گردد.
جهت شادی روحش فاتحه مع الصلوات
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستان‌تان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
⚫️ مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم مغفور شادروان عباس محمدی محمدی روز جمعه 19 آذر 1400بر سر مزار آن مرحوم واقع در بهشت رضوان محمدیه ساعت 15:00 الی 16:30 برگزار می گردد.
جهت شادی روحش فاتحه مع الصلوات
🌐 به کانال پایگاه ممتی بپیوندید 👇
🌐دوستان‌تان را نیزمهمان کنید؛ 👇
👁🌸👁
@mamatiir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ارز_دیجیتال، پدیده ی نوظهوری که امروزه بسیاری از سرمایه گذاری ها و مبادلات تجاری بین المللی را به خود جذب کرده است. افزایش اقبال عمومی به خرید و فروش ارز های دیجیتال هر چند باعث رونق این بازار سودمند شده است اما تامین امنیت سرمایه کاربران را با چالش بسیاری مواجه کرده. از این رو راه های کلاهبرداری زیادی با پیشرفت این فناوری به وجود آمده اند
توجه داشته باشید ارز‌های دیجیتال برای کسانی که آگاهی چندانی از آن ندارند، محل مناسبی برای سرمایه گذاری نیست.
#پلیس_فتا
#کلیک_امن
👁🌸👁
@mamatiir
توجه داشته باشید ارز‌های دیجیتال برای کسانی که آگاهی چندانی از آن ندارند، محل مناسبی برای سرمایه گذاری نیست.
#پلیس_فتا
#کلیک_امن
👁🌸👁
@mamatiir
♦️اگر کارتِ بانک سپه دارید، فردا و پس‌فردا در پمپ‌بنزین پول نقد همراه داشته باشید
🔹رئیس صنف جایگاه‌داران: به دلیل تغییرات در سیستم بانکی، پرداخت با تمام کارت‌های بانک سپه در پمپ‌بنزین‌ها از ساعت ۲۴ امشب تا پایان روز جمعه دچار اختلال می‌شود./ فارس
👁🌸👁
@mamatiir
🔹رئیس صنف جایگاه‌داران: به دلیل تغییرات در سیستم بانکی، پرداخت با تمام کارت‌های بانک سپه در پمپ‌بنزین‌ها از ساعت ۲۴ امشب تا پایان روز جمعه دچار اختلال می‌شود./ فارس
👁🌸👁
@mamatiir
پدر و مادر که باشی مدام دلت می لرزد،
قلبت در جایی بیرون از بدن می تپد،
عشق را با تمام وجودت حس می کنی،
قوی تر می شوی
مهربان تر می شوی
تکیه گاه تر می شوی.
شبتون بخیر
👁🌸👁
@mamatiir
قلبت در جایی بیرون از بدن می تپد،
عشق را با تمام وجودت حس می کنی،
قوی تر می شوی
مهربان تر می شوی
تکیه گاه تر می شوی.
شبتون بخیر
👁🌸👁
@mamatiir