🌕 پیشِ ما صد سال و یکساعت یکی است
کـه دراز و کـوتَـه از مـا مُـنْـفَـکـی اسـت
🔸مدّتها در ذهنم نسبت به قضیۀ اصحاب کهف مشکلی وجود داشت که چگونه این افراد بعد از این اینکه به اصطلاح زنده شدند و متنبّه شدند، موقعیت خود را درک نکردند؟! چه میشود که انسان به موقعیت جدید آشنا نباشد و با همان موقعیت قدیمی که در حافظهاش بوده و با آن به خواب و موت رفته، دوباره با همان زنده شود!؟ این مسئله برای من مشکل بود، که آن زمانها که مجرّد هم بودیم، با حسابهای من نمیساخت!
🔹خدا برای ما اینچنین مسئلهای را پیش آورد. در یک روز سهشنبهای تنها بودم و خودم آبگوشت را بار گذاشته بودم و بعد، ساعت 2 بعد از ظهر، به خواب رفته بودم و ساعت 6 بعد از ظهر از خواب بیدار شدم. با خود گفتم بروم غذا بخورم. رفتم دیدم که آشپزخانه سیاه است. چرا اینطور شده است؛ [غذا سوخته است]؟! بلند شدم نماز ظهر و عصرم را بخوانم که قضا نشود.
🔹بعد رفتم روزنامهفروشی. گفتم: «چرا روزنامه فردا را امروز آوردهای؟!» یارو یک نگاه به من کرد و گفت: «حاج آقا! امروز چهارشنبه است!» با خودم توجیه کردم که حتما فردا چهارشنبه تعطیل است و روزنامۀ فردا را امروز چاپ کردهاند. به همین صورت رفتم سراغ موضوع بعدی. مانند همین اصحاب کهف که از دیدن مثلاً فلان درخت تعجّب میکرد که این درخت اینجا چکار میکند!؟
🔹و تازه شبِ همان روز سهشنبه، از طرف مرحوم علامه، قرار ملاقات با یکی از آقایان داشتهام. ده دقیقهای معلّق بین زمین و آسمان بودیم تا مستقر شویم و موقعیت خود را بازیابی کنیم.
🔹تازه برایم کشف شد که عجب، 28 ساعت خوابیدهام؛ قربةً الی الله! از ساعت 2 بعد از ظهر روز سهشنبه تا ساعت 6 بعد از ظهر روز چهارشنبه. دیگر معلوم بود که خدا چه دیازپامی به ما زده است! آنوقتی که از خواب بیدار شده بودم هیچ احساسی در من نبود. انگار نه انگار! یعنی تمام 28 ساعت پاک شد و از سهشنبه پریدیم چهارشنبه. تازه قضیۀ اصحاب کهف را متوجّه شدم!
🎙. حضرت آیة الله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی قدّساللهسرّه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔉. #درس_خارج_فقه (حج) جلسات 68 و 126، ملخّص و منقّح.
#تربیت_الهی #امتحان_الهی #مشیت_الهی #اصحاب_کهف #فتح_باب
@maktabevahyorg
🔘..🔘..🔘..🔘
کـه دراز و کـوتَـه از مـا مُـنْـفَـکـی اسـت
🔸مدّتها در ذهنم نسبت به قضیۀ اصحاب کهف مشکلی وجود داشت که چگونه این افراد بعد از این اینکه به اصطلاح زنده شدند و متنبّه شدند، موقعیت خود را درک نکردند؟! چه میشود که انسان به موقعیت جدید آشنا نباشد و با همان موقعیت قدیمی که در حافظهاش بوده و با آن به خواب و موت رفته، دوباره با همان زنده شود!؟ این مسئله برای من مشکل بود، که آن زمانها که مجرّد هم بودیم، با حسابهای من نمیساخت!
🔹خدا برای ما اینچنین مسئلهای را پیش آورد. در یک روز سهشنبهای تنها بودم و خودم آبگوشت را بار گذاشته بودم و بعد، ساعت 2 بعد از ظهر، به خواب رفته بودم و ساعت 6 بعد از ظهر از خواب بیدار شدم. با خود گفتم بروم غذا بخورم. رفتم دیدم که آشپزخانه سیاه است. چرا اینطور شده است؛ [غذا سوخته است]؟! بلند شدم نماز ظهر و عصرم را بخوانم که قضا نشود.
🔹بعد رفتم روزنامهفروشی. گفتم: «چرا روزنامه فردا را امروز آوردهای؟!» یارو یک نگاه به من کرد و گفت: «حاج آقا! امروز چهارشنبه است!» با خودم توجیه کردم که حتما فردا چهارشنبه تعطیل است و روزنامۀ فردا را امروز چاپ کردهاند. به همین صورت رفتم سراغ موضوع بعدی. مانند همین اصحاب کهف که از دیدن مثلاً فلان درخت تعجّب میکرد که این درخت اینجا چکار میکند!؟
🔹و تازه شبِ همان روز سهشنبه، از طرف مرحوم علامه، قرار ملاقات با یکی از آقایان داشتهام. ده دقیقهای معلّق بین زمین و آسمان بودیم تا مستقر شویم و موقعیت خود را بازیابی کنیم.
🔹تازه برایم کشف شد که عجب، 28 ساعت خوابیدهام؛ قربةً الی الله! از ساعت 2 بعد از ظهر روز سهشنبه تا ساعت 6 بعد از ظهر روز چهارشنبه. دیگر معلوم بود که خدا چه دیازپامی به ما زده است! آنوقتی که از خواب بیدار شده بودم هیچ احساسی در من نبود. انگار نه انگار! یعنی تمام 28 ساعت پاک شد و از سهشنبه پریدیم چهارشنبه. تازه قضیۀ اصحاب کهف را متوجّه شدم!
🎙. حضرت آیة الله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی قدّساللهسرّه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔉. #درس_خارج_فقه (حج) جلسات 68 و 126، ملخّص و منقّح.
#تربیت_الهی #امتحان_الهی #مشیت_الهی #اصحاب_کهف #فتح_باب
@maktabevahyorg
🔘..🔘..🔘..🔘