#عبید_زاکانی
خواب دیدم #قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله #نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ی #ایرانیان. خود را به #عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»گفت:....
میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.» خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد #هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!
#داستانک
@mahmudabad 💯
خواب دیدم #قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله #نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ی #ایرانیان. خود را به #عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»گفت:....
میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.» خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد #هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!
#داستانک
@mahmudabad 💯