مه‌لقا خانوم
1.07K subscribers
570 photos
53 videos
137 links
Download Telegram
تازه وقتی می‌بینی آدم‌ها چجوری بهم اهمیت می‌دن یادت می‌افته که چقدر خواهان دارم؟ خب الان دیگه دیره برای حسودی کردن ‌و ادای آدم‌های حساس رو درآوردن، شما از لیست حذف شدی.
اون وقتی که حسودی می‌کنی ولی نمی‌تونی کاری کنی چون چیزی بین ما نیست»»»
بالاخره که یک روز فراموشت می‌کنم و دیگه منتظرت نیستم.
از عاشقی کردن، دیگه بیزارم من.
مریض‌تر از من وجود نداره، همیشه می‌رم دنبال چیزهایی که نفسم رو بند می‌آره و سلول‌هام رو بغضی می‌کنه و بعد می‌شینم می‌گم چرا حالم بده.
کارهایی که با هزار خواهش و التماس برای من نمی‌کردی رو برای یکی دیگه داری می‌کنی و هنوز هم اصرار داری عاشق من بودی؟
ولی حاضرم قسم بخورم پسرا هیچوقت عاشق دخترایی که با همه چی کنار می‌آن، عاشقشونن، به حرفاشون گوش می‌دن و .... نمی‌شن. همیشه عاشق دخترای دنبال پول، پرو و خودخواه می‌شن.
نوشته بود: من از کویر می‌خواستم، مواظب گل باشه.
تا وقتی ازت سو استفاده کنن خوبی، وقتی دیگه سودی نداشته باشی، می‌گن از اول هم به درد نخور بودی.
ولی من دلم برای پانتومیم بازی کردن‌هامون ‌و یار بودن باهات تنگ شده. چقدر کنار هم تیم قشنگی بودیم.
نوشته بود: اگر خداوند در مورد اندوه من از تو سوال کرد چه؟
امشب یه مورچه کشتم، یعنی نمی‌خواستم بکشم، به خاطر ترس و موقعیت بدون فکر، طی یک ثانیه باعث شدم بمیره. وقتی عذاب وجدان گرفتم، برای دلداری دادن خودم گفتم خب مورچه‌ست دیگه، همه می‌کشن، چیزی نیست. بعد با خودم گفتم اگه یه سگ یا گربه بود هم همینو می‌گفتی؟ مگه زنده نبود؟ چون ضعیفه؟ چون کوچیکه؟ اگه داشت زندگیش رو می‌کرد چی؟ اگه می‌خواست برای بچه‌ش غذا ببره، اگه کسی منتظرش بود چی؟ خوشت می‌آد چون ضعیفی و کوچیکی بقیه بهت آسیب بزنن؟
بیا دوباره تو هوای سرد روی برف‌ها راه بریم، دکمه‌ی پیراهنت رو ببندم، منو کول کن برو و من بترسم که سر بخوریم ولی بهت اعتماد کنم و بخندم.
گفت من بعد از تو خیلی تنها شدم، و تنهایی دختری بود بور و آرام.
Forwarded from نارنگی
یه روزی با واقعیت تصادف میکنی، همون لحظه رویات میمیره...
_ناشناس
آدم تراز :
گاهی به پذیرش نیست، به برگشتن قبل اون روزیه که اون اتفاق، اتفاق افتاده. گاهی باید قبول کنی هرچی که دیدی خواب بوده؛ چه تلخ و چه شیرین.
گفت: روی ذهن باید نوشت دور از دسترس دین، و روی قلب دور از دسترس آدم‌ها.
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم، دیدمش وز یاد بردم گفته‌های خویش را.
می‌خوایی نشون ندی ولی هنوزم نمی‌تونی روم حساس نباشی.