🌹محفل شهدا🌹
599 subscribers
50K photos
42.5K videos
693 files
1.9K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
پشت همه داستان‌های ما
#مادرها هستند چون آن‌ها
همان‌جایی هستند که ما
آغاز شده‌ایم....

هیچ قهرمانی بزرگ‌تر از مادر نیست
مخصوصا اگر #مادر_شهید باشد...
سلام خدا بر مادران صبور سرزمینم...

#مادر_شهید_محمد_عمویی🌷


🏴 التماس دعای فرج وشهادت 🏴

🌷روحش شاد ویادش گرامی صلوات🌷
#حاج حسین آنجا از #مادر شهید کاظمی میخواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و #مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش در حق شهید بادپا و ماجرای شیرینی که آغازش از اول رجب، ماه رحمت و عافیت آغاز شد.
ابراهیم ادامه داد: حاج حسین برخی اوقات با من شوخی می کرد و می گفت ابراهیم اگر شهید شدی من و حاج قاسم می آییم خونه شما و به خانواده ات دلداری می دهیم تو نگران نباش، راحت برو جلو.وی ادامه داد: من همیشه احترام حاج حسین را نگه می داشتم و کمتر با او شوخی می کردم اما آن شب شاید خدا این حرف را روی زبانم گذاشت که در جواب حاج حسین وقتی که گفت امشب احساسم فرق می کند من هم به شوخی روی پایش زدم و گفتم حاجی این حس، حس شهادته، شک نکن!
حاج حسین در جواب من گفت نه سید، من شهید نمی شم، گفتم حاجی؛ شب اول ماه رجبه در رحمت خدا بازه، بپر که شهادت رو گرفتی.
حاج حسین با این جمله من به فکر فرو رفت و بعد از چند لحظه گفت، آره؛ اگه شهید بشم خیلی خوبه ولی یه مشکلی هست. گفتم چی؟ گفت اگر من شهید بشم حاج قاسم خیلی ناراحت میشه.
#حاج حسین آنجا از #مادر شهید کاظمی میخواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و #مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش در حق شهید بادپا و ماجرای شیرینی که آغازش از اول رجب، ماه رحمت و عافیت آغاز شد.
ابراهیم ادامه داد: حاج حسین برخی اوقات با من شوخی می کرد و می گفت ابراهیم اگر شهید شدی من و حاج قاسم می آییم خونه شما و به خانواده ات دلداری می دهیم تو نگران نباش، راحت برو جلو.وی ادامه داد: من همیشه احترام حاج حسین را نگه می داشتم و کمتر با او شوخی می کردم اما آن شب شاید خدا این حرف را روی زبانم گذاشت که در جواب حاج حسین وقتی که گفت امشب احساسم فرق می کند من هم به شوخی روی پایش زدم و گفتم حاجی این حس، حس شهادته، شک نکن!
حاج حسین در جواب من گفت نه سید، من شهید نمی شم، گفتم حاجی؛ شب اول ماه رجبه در رحمت خدا بازه، بپر که شهادت رو گرفتی.
حاج حسین با این جمله من به فکر فرو رفت و بعد از چند لحظه گفت، آره؛ اگه شهید بشم خیلی خوبه ولی یه مشکلی هست. گفتم چی؟ گفت اگر من شهید بشم حاج قاسم خیلی ناراحت میشه.
∘ سعیددوستی‌صمیمی‌به‌نام
∘ "شهید #ابوالفضل_راه_چمنی "داشت.
∘ ازبچگی‌باهم‌بودند
∘ وَهمه‌جاحتی‌سوریه‌نیزباهم‌بودند.
∘ وقتی‌که‌دوستش‌درسوریه‌شهیدشد،
∘ می‌گفت‌تاسالِ‌اونشده،
∘ باید‌منم‌شهیدبشوم!
∘ من‌به‌اومی‌گفتم:پسرم!
∘ هرکسی‌یک‌قسمتی‌دارد!
∘ چرااین‌حرف‌رامی‌زنی؟
∘ امادقیقاً‌خواسته‌ی‌سعیدمحقّق‌شد
∘ وَ‌به‌سالگرد‌شهید‌راه‌چمنی‌نرسیده،
∘ خودش‌هم‌‌درسوریه‌شهیدشد
∘ وَبه‌کاروانِ‌شهدای‌مدافع‌حرم‌پیوست!

•|🕊|•#شهید #سعید_خواجه_صالحانی
•|🗣|•#بہ‌نقل‌از #مادر_شهید
•|💌|•#خاطرات_‌شہدا

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•