قلب خودم انگار همان لحظه داشت بیرون می زد و بغض سنگینی خفه ام میکرد. دلم آشوب بود.😔 از همان لحظه دلتنگی ام شروع شد ولی سعی کردم طوری رفتار کنم که نگران نشه و حتی اشکی برای رفتنش نریزم که مبادا دلش بلرزه.😔
روزهای اول هر روز چند بار تماس میگرفت و از #حرم حضرت زینب (س) و #غربت آنجا برایم حرف می زد و میگفت کاش در کنارش بودم و#غربت آنجا را می دیدم.😭
اما کم کم به دلیل اعزام به مناطق تماس ها کم شد و نگرانی و دلتنگی من بیشتر تا اینکه آخرین باری که تماس گرفت ٨ فروردین ماه ٩۶ بود ساعت حدودا ٣ بعد از ظهر
گفت که برای برداشتن مهمات به منطقه برگشته و باید دوباره به خط بروند و قرار شد لحظه ی آخر دوباره تماس بگیره و حدود یک ربع بعد دوباره زنگ زد.
آخرین جملاتی که بین ما رد و بدل شد این بود که گفتم مراقب خودت باش یه #یدالله که بیشتر ندارم. همسرم هم در جواب من گفت : نگران نباش ، من هر لحظه بیادتم ... 😔
بعد از این تماس تا روز #شهادتش تماس نگرفت و من خیلی نگران بودم . ظهر روز ١٢ فروردین ماه این حالت به اوج خود رسید و من نتونستم از شدت نگرانی لب به چیزی بزنم.
روزهای اول هر روز چند بار تماس میگرفت و از #حرم حضرت زینب (س) و #غربت آنجا برایم حرف می زد و میگفت کاش در کنارش بودم و#غربت آنجا را می دیدم.😭
اما کم کم به دلیل اعزام به مناطق تماس ها کم شد و نگرانی و دلتنگی من بیشتر تا اینکه آخرین باری که تماس گرفت ٨ فروردین ماه ٩۶ بود ساعت حدودا ٣ بعد از ظهر
گفت که برای برداشتن مهمات به منطقه برگشته و باید دوباره به خط بروند و قرار شد لحظه ی آخر دوباره تماس بگیره و حدود یک ربع بعد دوباره زنگ زد.
آخرین جملاتی که بین ما رد و بدل شد این بود که گفتم مراقب خودت باش یه #یدالله که بیشتر ندارم. همسرم هم در جواب من گفت : نگران نباش ، من هر لحظه بیادتم ... 😔
بعد از این تماس تا روز #شهادتش تماس نگرفت و من خیلی نگران بودم . ظهر روز ١٢ فروردین ماه این حالت به اوج خود رسید و من نتونستم از شدت نگرانی لب به چیزی بزنم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
؛💚🟡💚🟡💚🟡•°•○
؛💚🟡💚 •°•○
؛🟡💚
؛🟡
.🟡•﷽•💚
#حرم_حضرٺ_عشـق❤️
ماهے ڪه در آن برڪٺ بسیار روان اسٺ
ایامِ خوشِ خاطره سازِ #رمضان اسٺ
جز #ڪرببلا در رمضان، نیسٺ دعایم
آنجا حرم الله ترین شهر جهان اسٺ
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا🌺🍃
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله ✋
اَلسَّلٰامُ عـَلـَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْـدِ اللهِ
وَعلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنـٰائِكَ
عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ
و َبَقِىَ اللَّيْلُ و َالنَّهٰارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْــــــــــ♥️】°
اللهم ارزقنا زیارت الحسینــــــــــ「ع」
#آخرینشبجمعهماهمبارکرمضان🕌
#کانالمحفل شهدا♥️
#لطفاکانالرابهدوستانخودمعرفیکنید🙏🦋
🟡
🟡💚
💚🟡💚 •°•○
💚🟡💚🟡💚🟡•°•○
؛💚🟡💚 •°•○
؛🟡💚
؛🟡
.🟡•﷽•💚
#حرم_حضرٺ_عشـق❤️
ماهے ڪه در آن برڪٺ بسیار روان اسٺ
ایامِ خوشِ خاطره سازِ #رمضان اسٺ
جز #ڪرببلا در رمضان، نیسٺ دعایم
آنجا حرم الله ترین شهر جهان اسٺ
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا🌺🍃
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله ✋
اَلسَّلٰامُ عـَلـَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْـدِ اللهِ
وَعلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنـٰائِكَ
عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ
و َبَقِىَ اللَّيْلُ و َالنَّهٰارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْــــــــــ♥️】°
اللهم ارزقنا زیارت الحسینــــــــــ「ع」
#آخرینشبجمعهماهمبارکرمضان🕌
#کانالمحفل شهدا♥️
#لطفاکانالرابهدوستانخودمعرفیکنید🙏🦋
🟡
🟡💚
💚🟡💚 •°•○
💚🟡💚🟡💚🟡•°•○
ما را ببر به دیدن شش گوشه عاقبت
دل با فراق کرب و بلا کم نساخته
#ارباب_دلم
#حرم_لازمم
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
•||•
دل با فراق کرب و بلا کم نساخته
#ارباب_دلم
#حرم_لازمم
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
•||•
همان چند روزی که #عراق بود خیلی عربها با او دوست شده بودند. آن قدر که حاضر نبودند به مناطق خطرناک برود اما #جواد میگفت من آمده ام تا به هر شکلی که هست هر کاری که از دستم بر میآید انجام دهم و به #شهادت برسم.
#پسرم گاهی به #آسایشگاه جانبازان امام خمینی (ره) در پارک ملت نیز سر میزد. #جانبازان را حمام می برد و آنها را خیلی دوست داشت. بعضی از جانبازان با صندلی های چرخ دارشان از تهران برای شرکت در مراسمش آمده بودند.😔🍃⚘🍃
#ارادت خاصی به امام رضا (ع)♡ داشت. #خادم افتخاری حضرت بود در کنار صاحب اسمش هم به #شهادت رسید. #فلوجه نزدیک #حرم امام جواد (ع) است. #جواد در همان مکان پر کشید.😔
روی هیچ یک از قبور #شهدا نام « ثارالله » حک نشده است اما روی مزار #فرزندم نوشته اند : « مدافع حرم ثارالله » اولین کسی که از مشهد در عراق #شهید شد فرزند من بود.😔
سرانجام #شهید جواد کوهساری هم در تاریخ ٩۴/۴/٢۶ در فلوجه ی عراق به آرزویش که همانا #شهادت بود رسید.
مزار شهید⚘
مشهد مقدس ، بهشت حضرت رضا (ع)
#پسرم گاهی به #آسایشگاه جانبازان امام خمینی (ره) در پارک ملت نیز سر میزد. #جانبازان را حمام می برد و آنها را خیلی دوست داشت. بعضی از جانبازان با صندلی های چرخ دارشان از تهران برای شرکت در مراسمش آمده بودند.😔🍃⚘🍃
#ارادت خاصی به امام رضا (ع)♡ داشت. #خادم افتخاری حضرت بود در کنار صاحب اسمش هم به #شهادت رسید. #فلوجه نزدیک #حرم امام جواد (ع) است. #جواد در همان مکان پر کشید.😔
روی هیچ یک از قبور #شهدا نام « ثارالله » حک نشده است اما روی مزار #فرزندم نوشته اند : « مدافع حرم ثارالله » اولین کسی که از مشهد در عراق #شهید شد فرزند من بود.😔
سرانجام #شهید جواد کوهساری هم در تاریخ ٩۴/۴/٢۶ در فلوجه ی عراق به آرزویش که همانا #شهادت بود رسید.
مزار شهید⚘
مشهد مقدس ، بهشت حضرت رضا (ع)
قلب خودم انگار همان لحظه داشت بیرون می زد و بغض سنگینی خفه ام میکرد. دلم آشوب بود.😔 از همان لحظه دلتنگی ام شروع شد ولی سعی کردم طوری رفتار کنم که نگران نشه و حتی اشکی برای رفتنش نریزم که مبادا دلش بلرزه.😔
روزهای اول هر روز چند بار تماس میگرفت و از #حرم حضرت زینب (س) و #غربت آنجا برایم حرف می زد و میگفت کاش در کنارش بودم و#غربت آنجا را می دیدم.😭
اما کم کم به دلیل اعزام به مناطق تماس ها کم شد و نگرانی و دلتنگی من بیشتر تا اینکه آخرین باری که تماس گرفت ٨ فروردین ماه ٩۶ بود ساعت حدودا ٣ بعد از ظهر
گفت که برای برداشتن مهمات به منطقه برگشته و باید دوباره به خط بروند و قرار شد لحظه ی آخر دوباره تماس بگیره و حدود یک ربع بعد دوباره زنگ زد.
آخرین جملاتی که بین ما رد و بدل شد این بود که گفتم مراقب خودت باش یه #یدالله که بیشتر ندارم. همسرم هم در جواب من گفت : نگران نباش ، من هر لحظه بیادتم ... 😔
بعد از این تماس تا روز #شهادتش تماس نگرفت و من خیلی نگران بودم . ظهر روز ١٢ فروردین ماه این حالت به اوج خود رسید و من نتونستم از شدت نگرانی لب به چیزی بزنم.
روزهای اول هر روز چند بار تماس میگرفت و از #حرم حضرت زینب (س) و #غربت آنجا برایم حرف می زد و میگفت کاش در کنارش بودم و#غربت آنجا را می دیدم.😭
اما کم کم به دلیل اعزام به مناطق تماس ها کم شد و نگرانی و دلتنگی من بیشتر تا اینکه آخرین باری که تماس گرفت ٨ فروردین ماه ٩۶ بود ساعت حدودا ٣ بعد از ظهر
گفت که برای برداشتن مهمات به منطقه برگشته و باید دوباره به خط بروند و قرار شد لحظه ی آخر دوباره تماس بگیره و حدود یک ربع بعد دوباره زنگ زد.
آخرین جملاتی که بین ما رد و بدل شد این بود که گفتم مراقب خودت باش یه #یدالله که بیشتر ندارم. همسرم هم در جواب من گفت : نگران نباش ، من هر لحظه بیادتم ... 😔
بعد از این تماس تا روز #شهادتش تماس نگرفت و من خیلی نگران بودم . ظهر روز ١٢ فروردین ماه این حالت به اوج خود رسید و من نتونستم از شدت نگرانی لب به چیزی بزنم.