👈#زمانی که حق #تعالی ارادۀ #نابودی قوم #لوط نبی را کرد به او فرمود
👈#فریاد تظلم و #دادخواهی #خلایق من از #شهرهای سدوم #و عموره زیاد #شده است و 👈#اکنون زمان دادگری من فرا #رسیده است.
👈#ابراهیم نبی علیه السَّلام فرمود:
#اگر در آن شهر #پنجاه انسان عادل یافتی
👈 #خدایا باز #نابودشان خواهی ساخت؟
#حق تعالی فرمود: اگر ده نفر #عادل
👈#در آن دو شهر #پیدا کنم هرگز #نابودشان نخواهم نکرد.
#اما حق تعالی آن ده نفر عادل را در قوم
👈 #لوط نیافت و تصمیم به #هلاکتشان گرفت و این است 👈#جایگاه اهمیت عدالت در نزد خداوند!!!
👈#برگرفته از کتاب میزان #الحکمه، فصل نبوت خاص
👈#فریاد تظلم و #دادخواهی #خلایق من از #شهرهای سدوم #و عموره زیاد #شده است و 👈#اکنون زمان دادگری من فرا #رسیده است.
👈#ابراهیم نبی علیه السَّلام فرمود:
#اگر در آن شهر #پنجاه انسان عادل یافتی
👈 #خدایا باز #نابودشان خواهی ساخت؟
#حق تعالی فرمود: اگر ده نفر #عادل
👈#در آن دو شهر #پیدا کنم هرگز #نابودشان نخواهم نکرد.
#اما حق تعالی آن ده نفر عادل را در قوم
👈 #لوط نیافت و تصمیم به #هلاکتشان گرفت و این است 👈#جایگاه اهمیت عدالت در نزد خداوند!!!
👈#برگرفته از کتاب میزان #الحکمه، فصل نبوت خاص
به روایت از همسر#شهید:
در آخرین مرخصی که آمده بود علناً به او گفتم که فکر میکنم واقعاً کامل شدهای یک شب قبل از اینکه با او صحبت کنم به محاسن سفیدش نگاهی کرد و احساس کردم که تغییر کرده.😭
🍃🌷🍃
قبل از آن ۴۵#روز به #مأموریت رفته بود و حال و هوایی دیگر داشت و بچهها هم اذعان میکردند که با همه گرمتر بود.
🍃🌷🍃
وقتی که #مرخصی او تمام شد و رفت دقیقاً #شب #لیله الرغائب خبر آوردند که #شهید شده 😭😭نمیدانستم باید باور کنم یا خیر؛ نمیدانستم باید چه بگویم.😭
🍃🌷🍃
نتیجه این همه #سال #مجاهدت و #تلاشهایش این شد که امروز در #جوار #امام حسین (ع)🌷#جایگاه عالی دارد و این مرا آرامش میدهد و امیدواریم بتوانیم راهشان را ادامه بدهیم.
🍃🌷🍃
بیان میکرد که دوست ندارم همه جا درباره #خاطرات و #کارهای من صحبت کنید و بسیار #تو دار بود،اصلاً به ما چیزی نمیگفت. بسیار میترسید که #ریا شود و بسیار #میترسید که #خودنمایی کند و این #امر #مراقبتهای او را نشان میداد.
🍃🌷🍃
چندان #عادت نداشت درباره #کارهایی که میکند صحبت کند برای همین از #بزرگ مردیهایش کسی چیزی #نمیداند او حتی #دوست نداشت #مسائلی که میدانیم جایی #بازگو شود.
در آخرین مرخصی که آمده بود علناً به او گفتم که فکر میکنم واقعاً کامل شدهای یک شب قبل از اینکه با او صحبت کنم به محاسن سفیدش نگاهی کرد و احساس کردم که تغییر کرده.😭
🍃🌷🍃
قبل از آن ۴۵#روز به #مأموریت رفته بود و حال و هوایی دیگر داشت و بچهها هم اذعان میکردند که با همه گرمتر بود.
🍃🌷🍃
وقتی که #مرخصی او تمام شد و رفت دقیقاً #شب #لیله الرغائب خبر آوردند که #شهید شده 😭😭نمیدانستم باید باور کنم یا خیر؛ نمیدانستم باید چه بگویم.😭
🍃🌷🍃
نتیجه این همه #سال #مجاهدت و #تلاشهایش این شد که امروز در #جوار #امام حسین (ع)🌷#جایگاه عالی دارد و این مرا آرامش میدهد و امیدواریم بتوانیم راهشان را ادامه بدهیم.
🍃🌷🍃
بیان میکرد که دوست ندارم همه جا درباره #خاطرات و #کارهای من صحبت کنید و بسیار #تو دار بود،اصلاً به ما چیزی نمیگفت. بسیار میترسید که #ریا شود و بسیار #میترسید که #خودنمایی کند و این #امر #مراقبتهای او را نشان میداد.
🍃🌷🍃
چندان #عادت نداشت درباره #کارهایی که میکند صحبت کند برای همین از #بزرگ مردیهایش کسی چیزی #نمیداند او حتی #دوست نداشت #مسائلی که میدانیم جایی #بازگو شود.
وی ادامه میدهد: زمانی که داعش بهوجود آمد و یک عده به نام اسلام میخواستند چهره اسلام را مخدوش کنند، جنایات فجیعی را انجام میدادند. از صحنههای دلخراش بریدن سرها تا تجاوز به زنان باردار را از گفتوگوهای همسرم شنیده بودم. چطور میشود یک بچه هیئتی مسلمان که توانایی نظامی هم دارد، فقط بنشیند و از دور آنها را نظاره کند، او نمیتوانست اینها را تحمل کند.
همسر شهید مدافع حرم تأکید میکند: همسرم از زندگی دنیایی بهترینها را برای ما میخواست. او در ورزش نیز جایگاه #دان۵ هاپکیدو را داشت وعلاوه بر کارش در بانک به #باشگاههای مختلفی برای ورزش میرفت. عضو بسیج بود و جایگاه اجتماعی خوبی داشت، اما از همه#امکانات مادی و علایق فردی خویش برای بدست آوردن #جایگاه معنوی رفیعتری دست کشید که کار آسانی هم نیست.
سال ۹۴ او برای اولین بار به سوریه اعزام شد. فرزند دوم مان شیرخوار بود و فشار زیادی روی من بود، مدام بعد از خوابیدن بچهها تا صبح گریه میکردم و او برای آرامش من میگفت برای آموزش برادران مهاجر میرود در حالی که او در عملیاتها نیز شرکت میکرد، اما این قسمت را به من نمیگفت. اوضاع روحی من خیلی بههم ریخته بود.
همسر شهید مدافع حرم تأکید میکند: همسرم از زندگی دنیایی بهترینها را برای ما میخواست. او در ورزش نیز جایگاه #دان۵ هاپکیدو را داشت وعلاوه بر کارش در بانک به #باشگاههای مختلفی برای ورزش میرفت. عضو بسیج بود و جایگاه اجتماعی خوبی داشت، اما از همه#امکانات مادی و علایق فردی خویش برای بدست آوردن #جایگاه معنوی رفیعتری دست کشید که کار آسانی هم نیست.
سال ۹۴ او برای اولین بار به سوریه اعزام شد. فرزند دوم مان شیرخوار بود و فشار زیادی روی من بود، مدام بعد از خوابیدن بچهها تا صبح گریه میکردم و او برای آرامش من میگفت برای آموزش برادران مهاجر میرود در حالی که او در عملیاتها نیز شرکت میکرد، اما این قسمت را به من نمیگفت. اوضاع روحی من خیلی بههم ریخته بود.
وی ادامه میدهد: زمانی که داعش بهوجود آمد و یک عده به نام اسلام میخواستند چهره اسلام را مخدوش کنند، جنایات فجیعی را انجام میدادند. از صحنههای دلخراش بریدن سرها تا تجاوز به زنان باردار را از گفتوگوهای همسرم شنیده بودم. چطور میشود یک بچه هیئتی مسلمان که توانایی نظامی هم دارد، فقط بنشیند و از دور آنها را نظاره کند، او نمیتوانست اینها را تحمل کند.
همسر شهید مدافع حرم تأکید میکند: همسرم از زندگی دنیایی بهترینها را برای ما میخواست. او در ورزش نیز جایگاه #دان۵ هاپکیدو را داشت وعلاوه بر کارش در بانک به #باشگاههای مختلفی برای ورزش میرفت. عضو بسیج بود و جایگاه اجتماعی خوبی داشت، اما از همه#امکانات مادی و علایق فردی خویش برای بدست آوردن #جایگاه معنوی رفیعتری دست کشید که کار آسانی هم نیست.
سال ۹۴ او برای اولین بار به سوریه اعزام شد. فرزند دوم مان شیرخوار بود و فشار زیادی روی من بود، مدام بعد از خوابیدن بچهها تا صبح گریه میکردم و او برای آرامش من میگفت برای آموزش برادران مهاجر میرود در حالی که او در عملیاتها نیز شرکت میکرد، اما این قسمت را به من نمیگفت. اوضاع روحی من خیلی بههم ریخته بود.
همسر شهید مدافع حرم تأکید میکند: همسرم از زندگی دنیایی بهترینها را برای ما میخواست. او در ورزش نیز جایگاه #دان۵ هاپکیدو را داشت وعلاوه بر کارش در بانک به #باشگاههای مختلفی برای ورزش میرفت. عضو بسیج بود و جایگاه اجتماعی خوبی داشت، اما از همه#امکانات مادی و علایق فردی خویش برای بدست آوردن #جایگاه معنوی رفیعتری دست کشید که کار آسانی هم نیست.
سال ۹۴ او برای اولین بار به سوریه اعزام شد. فرزند دوم مان شیرخوار بود و فشار زیادی روی من بود، مدام بعد از خوابیدن بچهها تا صبح گریه میکردم و او برای آرامش من میگفت برای آموزش برادران مهاجر میرود در حالی که او در عملیاتها نیز شرکت میکرد، اما این قسمت را به من نمیگفت. اوضاع روحی من خیلی بههم ریخته بود.
به روایت از همسر#شهید:
در آخرین مرخصی که آمده بود علناً به او گفتم که فکر میکنم واقعاً کامل شدهای یک شب قبل از اینکه با او صحبت کنم به محاسن سفیدش نگاهی کرد و احساس کردم که تغییر کرده.😭
🍃🌷🍃
قبل از آن ۴۵#روز به #مأموریت رفته بود و حال و هوایی دیگر داشت و بچهها هم اذعان میکردند که با همه گرمتر بود.
🍃🌷🍃
وقتی که #مرخصی او تمام شد و رفت دقیقاً #شب #لیله الرغائب خبر آوردند که #شهید شده 😭😭نمیدانستم باید باور کنم یا خیر؛ نمیدانستم باید چه بگویم.😭
🍃🌷🍃
نتیجه این همه #سال #مجاهدت و #تلاشهایش این شد که امروز در #جوار #امام حسین (ع)🌷#جایگاه عالی دارد و این مرا آرامش میدهد و امیدواریم بتوانیم راهشان را ادامه بدهیم.
🍃🌷🍃
بیان میکرد که دوست ندارم همه جا درباره #خاطرات و #کارهای من صحبت کنید و بسیار #تو دار بود،اصلاً به ما چیزی نمیگفت. بسیار میترسید که #ریا شود و بسیار #میترسید که #خودنمایی کند و این #امر #مراقبتهای او را نشان میداد.
🍃🌷🍃
چندان #عادت نداشت درباره #کارهایی که میکند صحبت کند برای همین از #بزرگ مردیهایش کسی چیزی #نمیداند او حتی #دوست نداشت #مسائلی که میدانیم جایی #بازگو شود.
در آخرین مرخصی که آمده بود علناً به او گفتم که فکر میکنم واقعاً کامل شدهای یک شب قبل از اینکه با او صحبت کنم به محاسن سفیدش نگاهی کرد و احساس کردم که تغییر کرده.😭
🍃🌷🍃
قبل از آن ۴۵#روز به #مأموریت رفته بود و حال و هوایی دیگر داشت و بچهها هم اذعان میکردند که با همه گرمتر بود.
🍃🌷🍃
وقتی که #مرخصی او تمام شد و رفت دقیقاً #شب #لیله الرغائب خبر آوردند که #شهید شده 😭😭نمیدانستم باید باور کنم یا خیر؛ نمیدانستم باید چه بگویم.😭
🍃🌷🍃
نتیجه این همه #سال #مجاهدت و #تلاشهایش این شد که امروز در #جوار #امام حسین (ع)🌷#جایگاه عالی دارد و این مرا آرامش میدهد و امیدواریم بتوانیم راهشان را ادامه بدهیم.
🍃🌷🍃
بیان میکرد که دوست ندارم همه جا درباره #خاطرات و #کارهای من صحبت کنید و بسیار #تو دار بود،اصلاً به ما چیزی نمیگفت. بسیار میترسید که #ریا شود و بسیار #میترسید که #خودنمایی کند و این #امر #مراقبتهای او را نشان میداد.
🍃🌷🍃
چندان #عادت نداشت درباره #کارهایی که میکند صحبت کند برای همین از #بزرگ مردیهایش کسی چیزی #نمیداند او حتی #دوست نداشت #مسائلی که میدانیم جایی #بازگو شود.