🌹محفل شهدا🌹
593 subscribers
49K photos
41.4K videos
684 files
1.88K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
ایشان در همین دوران توانست با تکمیل #تحصیلات خود در رشته #علوم اجتماعی #دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته و #پایان نامه اش را پیرامون ابعاد #شخصیتی و #اجتماعی #شهید کاوه به رشته تحریر درآورد.
🍃🌷🍃
با حضور طالبان در افغانستان و آغاز ناامنی ها در شرق کشور به عنوان #فرمانده عملیات #تیپ ویژه #شهدا در شرق ایران بار دیگر #حماسه ها و #رشادت های #رزمندگان در #کردستان را در این سوی میهن احیا کرد.
🍃🌷🍃
در کنار تمامی #فعالیت های نظامی از تلاش #علمی غافل نبود و ایشان #توانست با وجود انواع #مأموریت های محوله در مقطع #کارشناسی ارشد #مدیریت دفاعی ادامه تحصیل داده و #پایان نامه خود را با موضوع مسائل #آمایش سرزمینی در #شرق کشور تدوین کند که مورد #تقدیر استادان دانشگاهی قرار گرفت.
🍃🌷🍃
به واسطه رشادت های ایشان در تأمین #امنیت #شرق کشور بارها توسط #مسئولان نظام مورد تقدیر قرار گرفت و جایزه #فرمانده برتر در #مبارزه با مواد مخدر را از #ریاست قوه قضاییه دریافت کرد.
🍃🌷🍃
با حضور نظامی آمریکا در عراق و شرایط حساس مرزهای غربی برای رزمایش نیروی زمینی #سپاه در غرب کشور پس از سال ها ایشان دوباره به منطقه #کردستان اعزام شد.
🍃🌷🍃
آن وقت­ها نتوانستم بفهمم که شوهرم واهان ، چقدر از به دنیا آمدن زوریک خوشحال شده ؛ چون تفاوتی در مهر و محبتش به زوریک🥀 و فرزندهای قبلی نمی­دیدم . عمق علاقه ­اش به زوریک را وقتی فهمیدم که بعد از شهادت🥀 او ، سکته کرد و شانزده سال در خانه زمین­گیر شد. 😔

من و چهار خواهرش ، به زوریک🥀 خیلی محبت می­کردیم ؛ خیلی زیاد . تنها پسرخانواده بود و همه جوره هوایش را داشتیم . بچه خیلی درس­خوان و باهوشی بود . در تمام مقاطع تحصیلی­ اش شاگرد اول شده بود.

گفت من هیچوقت از ایران نمی­روم . دوست دارم به #خاک وطنم خدمت کنم و لباس سربازی بپوشم . گفتم مگر من می­گذارم #تنها پسرم به سربازی برود ؛ اما هر طوری بود ؛ #توانست دل من را نرم کند و رضایتم را بگیرد و به خدمت سربازی برود.😔
سال ۵۸ عازم خدمت سربازی شد و سه ماه آموزشی­ اش را در شاهرود گذراند . بعد از سه ماه آموزشی ، زنگ زد که دوره­ ی سربازی­ ام افتاده است ارومیه و قرار است با قطار برویم ارومیه.
آن وقت­ها نتوانستم بفهمم که شوهرم واهان ، چقدر از به دنیا آمدن زوریک خوشحال شده ؛ چون تفاوتی در مهر و محبتش به زوریک🥀 و فرزندهای قبلی نمی­دیدم . عمق علاقه ­اش به زوریک را وقتی فهمیدم که بعد از شهادت🥀 او ، سکته کرد و شانزده سال در خانه زمین­گیر شد. 😔

من و چهار خواهرش ، به زوریک🥀 خیلی محبت می­کردیم ؛ خیلی زیاد . تنها پسرخانواده بود و همه جوره هوایش را داشتیم . بچه خیلی درس­خوان و باهوشی بود . در تمام مقاطع تحصیلی­ اش شاگرد اول شده بود.

گفت من هیچوقت از ایران نمی­روم . دوست دارم به #خاک وطنم خدمت کنم و لباس سربازی بپوشم . گفتم مگر من می­گذارم #تنها پسرم به سربازی برود ؛ اما هر طوری بود ؛ #توانست دل من را نرم کند و رضایتم را بگیرد و به خدمت سربازی برود.😔
سال ۵۸ عازم خدمت سربازی شد و سه ماه آموزشی­ اش را در شاهرود گذراند . بعد از سه ماه آموزشی ، زنگ زد که دوره­ ی سربازی­ ام افتاده است ارومیه و قرار است با قطار برویم ارومیه.