درآن #مأموریت پر مخاطره #هلیکوپتر حامل #دکتر چمران مورد #اصابت گلوله واقع شد و در نتیجه در #محاصره مهاجمان #مسلّح گرفتار آمدند و #دوشادوش #نیروهای #ژاندارمری و #پاسدار به #مقابله و #مقاومت در برابر عناصر فریب خورده پرداختند.
🍃🌷🍃
#پایگاه سوم شکاری که از قبل در جریان تحرکات گروهکها در منطقه بود و آمادگی انجام هر گونه عملیاتی را براساس دستور داشت
پس از مطلع شدن از ماجرا، با به پرواز درآوردن 2# فروند هواپیمای «اف- 4» بر فراز شهر و شکستن دیوار صوتی لحظات پراضطرابی را برای مهاجمان مسلّح فراهم نمود.
🍃🌷🍃
ایشان از جمله #داوطلبانی بود که برای #سرکوب این یاغیان سر از پا نمیشناخت و بر این پیمان نیز#جانش را #فدا کرد و #مشتاقانه #پذیرای #مأموریتی
#بی بازگشت شد.
🍃🌷🍃
سرانجام در مورخ 1358.5.25#به #همراه #شهید #ستوان یکم #خلبان بشیر موسوی (کابین عقب) که به جهت #پشتیبانی از #بالگردهای #نیروی زمینی ارتش و #ستون اعزامی #کرمانشاه به #پاوه اعزام شده بود.
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر صلوات🌷}
🍃🌷🍃
پس از انجام #عملیات، در حین #انجام گشتهای هوایی #هواپیمای ایشان مورد #اصابت #آتشبار عناصر ضد انقلاب قرار گرفت و از #کنترل خار
🍃🌷🍃
#پایگاه سوم شکاری که از قبل در جریان تحرکات گروهکها در منطقه بود و آمادگی انجام هر گونه عملیاتی را براساس دستور داشت
پس از مطلع شدن از ماجرا، با به پرواز درآوردن 2# فروند هواپیمای «اف- 4» بر فراز شهر و شکستن دیوار صوتی لحظات پراضطرابی را برای مهاجمان مسلّح فراهم نمود.
🍃🌷🍃
ایشان از جمله #داوطلبانی بود که برای #سرکوب این یاغیان سر از پا نمیشناخت و بر این پیمان نیز#جانش را #فدا کرد و #مشتاقانه #پذیرای #مأموریتی
#بی بازگشت شد.
🍃🌷🍃
سرانجام در مورخ 1358.5.25#به #همراه #شهید #ستوان یکم #خلبان بشیر موسوی (کابین عقب) که به جهت #پشتیبانی از #بالگردهای #نیروی زمینی ارتش و #ستون اعزامی #کرمانشاه به #پاوه اعزام شده بود.
🍃🌷🍃
{یاد #شهیدان با ذکر صلوات🌷}
🍃🌷🍃
پس از انجام #عملیات، در حین #انجام گشتهای هوایی #هواپیمای ایشان مورد #اصابت #آتشبار عناصر ضد انقلاب قرار گرفت و از #کنترل خار
من در منزل خواهرم بودم. سر سفره صبحانه شوهر خواهرم شروع به صحبت کرد و گفت باید #صبر #حضرت زینب🌷را داشته باشید که من متوجه شدم #ستار #شهید شده.😭😭
🍃🌷🍃
#شهید همیشه می گفت اگر #خدا خواست و من #شهید شدم مبادا #نامحرمی #صدایتان را بشنود. همه حرف هایش در #یک لحظه از #نظرم #گذشت. خودم را #کنترل کردم و فقط #آرام #گریه کردم.😭😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام# سردار شهید ستار محمودی هم درتاریخ ۱۳۹۴/۹/۲۴# در #سوریه به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
شیراز گلزار #شهدای زادگاه ایشان، روستای مهرنجان و در #جوار #برادر #شهیدش خاکسپاری شد.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید ستار محمودی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
🍃🌷🍃
#شهید همیشه می گفت اگر #خدا خواست و من #شهید شدم مبادا #نامحرمی #صدایتان را بشنود. همه حرف هایش در #یک لحظه از #نظرم #گذشت. خودم را #کنترل کردم و فقط #آرام #گریه کردم.😭😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام# سردار شهید ستار محمودی هم درتاریخ ۱۳۹۴/۹/۲۴# در #سوریه به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار #شهید :
شیراز گلزار #شهدای زادگاه ایشان، روستای مهرنجان و در #جوار #برادر #شهیدش خاکسپاری شد.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید ستار محمودی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
Forwarded from ♡
✨﷽✨
🔴 غیبت یعنی چه؟
غیبت آن واقعیتی است که
شما حق گفتنش را ندارید،
مثلاً به خانه کسی می روید که غذایش
بد شده، شما حق ندارید بیرون خانه
بگویید غذای او بد بود.
مرحوم فقیه یزدی نقل می کند روزی
مادرم شروع به غیبت یکی از عروس ها
کرد، گفتم غیبت نکن، گفت حقش
است و به غیبت ادامه داد.
فقیه یزدی سرش را روی پای مادرش
گذاشت و شروع کرد به ضجه زدن، که
مادر بس کن،
مادر دلش به رحم آمد و ادامه نداد
اما فقیه یزدی گفت باید بروی حلالیت
هم بطلبی.
بعدها به فقیه یزدی گفتند چه شد
که اینگونه ضجه زدید؟ این ضجه ها
عجیب بود.
فرمود من در آن لحظه با چشمان خود
دیدم که مادرم را داخل آتش بردند.
این یعنی همان لحظه که شما غیبت
می کنید، در آتش رفته اید اما آن چشم
بینا ندارید آتش را ببینید؛
در قیامت پرده از روی آتش بر می دارند.
«استاد #تراشیون»
#غیبت
#کنترل_رفتار
🔴 غیبت یعنی چه؟
غیبت آن واقعیتی است که
شما حق گفتنش را ندارید،
مثلاً به خانه کسی می روید که غذایش
بد شده، شما حق ندارید بیرون خانه
بگویید غذای او بد بود.
مرحوم فقیه یزدی نقل می کند روزی
مادرم شروع به غیبت یکی از عروس ها
کرد، گفتم غیبت نکن، گفت حقش
است و به غیبت ادامه داد.
فقیه یزدی سرش را روی پای مادرش
گذاشت و شروع کرد به ضجه زدن، که
مادر بس کن،
مادر دلش به رحم آمد و ادامه نداد
اما فقیه یزدی گفت باید بروی حلالیت
هم بطلبی.
بعدها به فقیه یزدی گفتند چه شد
که اینگونه ضجه زدید؟ این ضجه ها
عجیب بود.
فرمود من در آن لحظه با چشمان خود
دیدم که مادرم را داخل آتش بردند.
این یعنی همان لحظه که شما غیبت
می کنید، در آتش رفته اید اما آن چشم
بینا ندارید آتش را ببینید؛
در قیامت پرده از روی آتش بر می دارند.
«استاد #تراشیون»
#غیبت
#کنترل_رفتار