🌹محفل شهدا🌹
568 subscribers
44.9K photos
36.7K videos
650 files
1.83K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
#دعوت_به_نماز با شیوه نامه‌نگاری

خانم منصوره بابایی ـ خواهر
#شهید #عباس_بابایی ـ می گوید: من و همسرم در لنگرود زندگی می‌کردیم و کمتر عباس را می دیدیم.

🌷 با این حال مدام برایم نامه می نوشت و من را راهنمایی می کرد.

[ اولین سال معلمی من بود] چند روز قبل از اول مهر، نامه ای از عباس
به دستم رسید. نوشته بود: روز اول که می روی سر کلاس، بسم الله بگو و از خدا کمک بخواه .

🌷 هر روز یک سوره برای بچه ها بخوان و معنی کن. بگذار بچه ها در کنار درس با
#قرآن و احکام هم آشنا شوند.

در انتهای نامه ، آیه ۴۲ سوره زمر را برایم نوشته بود؛ آیه ای که مربوط
به اسرار خواب است.

🌷 می گفت: هر کاری رو برای ارضای خدا انجام بده. حتی اگه خونه خودت رو داری جارو می‌کنی، بگو خدایا، این کار رو برای رضای تو انجام می‌دم.

#نمازت رو همیشه #اول_وقت بخون. قرآن رو سرمشق زندگیت قرار بده.

📖 کتاب لبیک در آسمان، خاطراتی از شهید عباس بابایی ، صفحه ۳۵.


روحش شاد ویادش گرامی صلوات 🌷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ؛ خدا رو شکر نماز صبح بچه‌ها قضا نشد🌹

🎙 شهید ابراهیم هادی

یا کار بسیج را زودتر تمام کنید
یا بچه ها را تا
نماز صبح نگه دارید!
که نمازشان قضا نشود...

#نماز
#دعوت_به_نماز
#نماز_قضا
#شهید_ابراهیم_هادی
#مرکز_تخصصی_نماز

🌷روحش شاد ویادش گرامی صلوات 🌷
شهید دستغیب و کمونیست بی نما

آن زندانی کمونیست می‌گوید:
من خوابیده بودم پتو روی بدنم بود، یک وقت متوجه شدم دستی آمد روی سرم و شروع کرد
به نوازش کردن، گفت: عزیزم نماز دارد قضا می‌شود، آفتاب دارد می‌زند. این آقا خودش خیلی وقت بود که بیدار بود، می‌گوید: پا شدم. با عصبانیت پتو را کنار زدم، شروع کردم به او بد و بیراه گفتن، به این پیرمرد که بالای سرم آمده بود گفتم: من کمونیستم #نماز نمی خوانم، من خدایی را قبول ندارم. آن
پیرمرد خیلی عذرخواهی کرد بعد هم که صبح شد و من بیدار شدم، آمد کنارم نشست و گفت: آقا ببخشید، من نمیدانستم شما کمونیست هستید! تصورم این بود این بند، بند زندانی‌های مسلمان است. می‌گوید: در همه ی عمرم آن چنان این روحانی را دوست داشتم که در شهادتش بسیار گریه کردم. آن عالم بزرگوار مرحوم
#شهید_دستغیب بود. این فرد کمونیست می‌گوید از او خواهش کردم بیا با من هم سلولی شو با هم در یک جا باشیم.
یک برخورد شهید دستغیب او را
به ارادت دائمی مبتلا کرد و در پی آن مرید اسلام
شد. این اثر تواضع است.
[سلسله سخنرانی های استاد رفیعی - جلد ۱، صفحه ۱۴۴]

#دعوت_به_نماز
#مرکز_تخصصی_نماز

روحش شاد ویادش گرامی صلوات