#خاطرات_شهیدانه🕊⚘
▫️در دانشگاه امام حسین علیه السلام هر وقت همدیگر را میدیدیم، سلاممان رنگ خنده میگرفت. مصافحه میکردیم و یکدیگر را در آغوش میگرفتیم. عباس به شوخی در گوشی میگفت: انشاءالله شهید بشی، تیکه تیکه بشی!
▫️من هم همین جمله را به خودش برمیگرداندم. همین جمله و این شوخیها باعث میشد که لبخند بر چهره هر دوی ما نقش ببندد و خستگیهایمان برطرف شود.
✍راوی: حسین جهانشاهی/همکار شهید
#شهید_عباس_دانشگر🕊🌷
باشــهداء_تـاســیدالــشــهــداء
•┈••✾•🌿🌸🌸🌸🌿•✾••┈•
▫️در دانشگاه امام حسین علیه السلام هر وقت همدیگر را میدیدیم، سلاممان رنگ خنده میگرفت. مصافحه میکردیم و یکدیگر را در آغوش میگرفتیم. عباس به شوخی در گوشی میگفت: انشاءالله شهید بشی، تیکه تیکه بشی!
▫️من هم همین جمله را به خودش برمیگرداندم. همین جمله و این شوخیها باعث میشد که لبخند بر چهره هر دوی ما نقش ببندد و خستگیهایمان برطرف شود.
✍راوی: حسین جهانشاهی/همکار شهید
#شهید_عباس_دانشگر🕊🌷
باشــهداء_تـاســیدالــشــهــداء
•┈••✾•🌿🌸🌸🌸🌿•✾••┈•
#خاطرات_شهیدانه🕊⚘
▫️در دانشگاه امام حسین علیه السلام هر وقت همدیگر را میدیدیم، سلاممان رنگ خنده میگرفت. مصافحه میکردیم و یکدیگر را در آغوش میگرفتیم. عباس به شوخی در گوشی میگفت: انشاءالله شهید بشی، تیکه تیکه بشی!
▫️من هم همین جمله را به خودش برمیگرداندم. همین جمله و این شوخیها باعث میشد که لبخند بر چهره هر دوی ما نقش ببندد و خستگیهایمان برطرف شود.
✍راوی: حسین جهانشاهی/همکار شهید
#شهید_عباس_دانشگر....🕊🌷
🌷باشــهداء_تـاســیدالــشــهــداء
•┈••✾•🌿🌸🌺🌸🌿•✾••┈•
▫️در دانشگاه امام حسین علیه السلام هر وقت همدیگر را میدیدیم، سلاممان رنگ خنده میگرفت. مصافحه میکردیم و یکدیگر را در آغوش میگرفتیم. عباس به شوخی در گوشی میگفت: انشاءالله شهید بشی، تیکه تیکه بشی!
▫️من هم همین جمله را به خودش برمیگرداندم. همین جمله و این شوخیها باعث میشد که لبخند بر چهره هر دوی ما نقش ببندد و خستگیهایمان برطرف شود.
✍راوی: حسین جهانشاهی/همکار شهید
#شهید_عباس_دانشگر....🕊🌷
🌷باشــهداء_تـاســیدالــشــهــداء
•┈••✾•🌿🌸🌺🌸🌿•✾••┈•