🌹محفل شهدا🌹
568 subscribers
44.9K photos
36.7K videos
650 files
1.83K links
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل الفرجهم اینجا محفل شهداست به محفل شهدا خوش آمدید
Download Telegram
چندین سال پشت کنکور ماند، چون گفته بود فقط و فقط #دانشگاه #شهید بهشتی و آن‌هم رشته #پزشکی. حتی رشته پزشکی شهرستان قبول می‌شد اما می‌گفت: «من نباید از خانواده‌ام دور شوم.»
🍃🌷🍃
به روایت از پدر #شهیده:
۶ ماه بیشتره که ماشین شیرین در حیاط خانه تکان نخورده 😭با همین ماشین مدام در رفت و آمد بین بیمارستان و خانه بود😭
🍃🌷🍃
#کوچک‌ترین #کارهایمان را هم انجام می‌داد از گرفتن #نان و #میوه تا #یادآوری اینکه #قرص‌هایمان را چه زمانی #بخوریم درحالی‌که همیشه سرش #شلوغ بود. بسیار کار می‌کرد.😭
🍃🌷🍃
هیچ بیماری را از #پشت در اتاقش #رد نمی‌کرد. ما بچه‌های دیگری هم داریم که آنها هم خیلی خوب‌اند؛ اما #شیرین به #خواهر و #برادرهایش فرصت نمی‌داد؛ #همیشه #پیش‌قدم #کمک بود، حتی #دستگیر #خواهر و #برادرهایش هم بود.
🍃🌷🍃
بعد از رفتنش متوجه شدیم که #شیرین چقدر #دست‌به‌خیر بوده. هیچ‌وقت از #بخشش‌هایی که داشت #تعریف #نمی‌کرد ما فقط شاهد بودیم که بدون اینکه ریالی از همسایه‌ها بگیرد برای آنها آزمایش می‌نوشت.😭
🍃🌷🍃
#همیشه_حق_ادب_را_ادعا_میکرد

اهل شوخی بود؛ آنهم زیاد. حتی خیلی زیاد. اما می دانست با چه کسی و کجا شوخی بکند و حدود آنرا با بعضی هم نگه می داشت. با کسانی همیشه شوخی داشت و با کسانی، هیچوقت. سهیل کریمی از مستندسازانی است که محمودرضا را در سوریه دیده است. وقتی برای مراسم تشییع به تبریز آمده بود، شب در منزل هنرمند بسیجی و عکاس جنگ، حاج بهزاد پروین قدس، تعریف می کرد: محمودرضا شیطنت داشت اما وقتی توی کار می رفت خیلی جدی می شد. یکبار من کنارش ایستاده بودم، برگشت خیلی با تندی گفت اینها را از دور و بر من ببر کنار من کار دارم. من هم یقه یکی را گرفتم و کشیدم کنار و با او دعوا کردم که کنار بایستد بعد متوجه شدم یقه محمد دبوق _ کارگردان لبنانی مستند “امام روح الله” _ را گرفته ام! محمودرضا گاهی با اهلش بقدری شوخ بود که تا سر کار گذاشتن وحشتناک طرف پیش میرفت، گاهی هم اینطور جدی بود. من بعنوان برادرش هیچوقت طرف شوخی او قرار نگرفتم. این از چیزهایی است که هنوز هم یادآوریش مرا شرمنده می کند. محمودرضا ادب بسیار زیادی با بزرگتر داشت و حق ادب را ادا می کرد. با هم زیاد می خندیدیم. خیلی پیش می آمد که چیزی از اتفاقات کارش یا مسائل روزمره یا حتی سر کار گذاشتن دوستانش تعریف می کرد و می خندیدیم اما هیچوقت نشد من طرف شوخی کوچکی از او قرار بگیرم.
شادی روح مدافع حرم شهید آق محمود رضا بیضایی صلوات.
اغثنی بابای کوثر....
چندین بار به ماموریتهاے محوله در ڪردستان رفت تا ضد انقلابیونے ڪه خود را طرفدار خلق ڪرد مے شمردند و در حقیقت ، هدفے جز نابودے خلق و تجزیه ایران اسلامے نداشتند ، سرڪوب ڪند ، به قدرے دامنه فعالیتهایش گسترده بود ڪه دیگر زندگے و ازدواج را فراموش ڪرد.

#همیشه مے گفت : «اگر در این موقعیت حساس ڪه ملت مسلمان ایران با دادن بیش از صد هزار شهید🥀 ، انقلاب اسلامے را زنده ڪرده اند ، ما آن را مفت از دست بدهیم . #در برابر خدا مسئول هستیم و من این ننگ را تحمل نخواهم ڪرد😔.

.....سنندج به‌ وسيله اشرار و جدايي‌ طلبان در محاصره بود . بي‌گناه و گناهكار در آماج گلوله‌هاي اشرار به خاك و خون كشيده مي‌شدند😔
بالگرد آنها چرخ‌ زنان در آسمان شهر ظاهر مي‌شه و طوفان راكت و گلوله‌هایشان سينه مهاجمان را مي‌شكافد و آنها را عقب مي‌راند.

ديگر بالگردهاي ترابي هوانيروز ، فرود آمدند تا مجروحان و زنان و كودكان را از باشگاه افسران به منطقه امن تخليه ڪنند#در آخرين پرواز بالگرد كبري كه خلبانش شهید محسن درخشان و احمد پيشگاه‌ هاديان بودند هدف اصابت گلوله قرار گرفتند خلبان هاديان چاره‌اي جز فرود اضطراري در اطراف شهر نداشت.
فرمانده عملیاتے تیپ ذوالفقار لشگر 27 محمد رسول الله بودن ، در شیمیایے سال 67 حلبچه ، شیمیایے شدن 😔 موقع قبول قطعنامه مثل بارون گریه مے ڪردند😔 تو عملیات مرصاد ، بعد قطعنامه ، با پرواز به جبهه میرن براے باز پس گیرے محور عملیاتے شلمچه

اول به دو ڪوهه میرن و سه روز خودشو تو یه اتاق حبس مے ڪنن و مناجات مے ڪنند ڪه : خدایا ! من فڪر نمے ڪردم درِ شهادت🥀 بسته بشه و ...همیشه دائم الوضو بودند به تمام معنا ، #همیشه آستینش براے وضو گرفتن بالا بوداگه شب تا صبح ، چند بارم بیدار میشد ، باید حتماً وضو مے گرفتند.

علاقه شدیدے به سوره واقعه داشتند قبل از خواب مے خواندند.
همیشه قرآن مے خواندند و....

عڪس پسرمون محسن همیشه همراهش بود ، #ولے روزاے آخر ، عڪس رو تو ساڪش گذاشت (انگار چیزے ڪه مانع شهادتش🥀 شده بود ، همین محبت بود) 😭تاریخ شهادت🥀 : ساعت 7 شب روز جمعه مورخ 67/5/7 بود.

تو رادیوهاے بیگانه خبر شهادتشون🥀 اعلام شدتشییعش تو چند تا شهر انجام شد و یک هفته طول ڪشید برسه تهران آوردنش سردخونه پایگاه شهید بهشتے تو نظام آباد موقع ڪنار زدن روپوش شهید🥀 ، بوے عجیبے از بدنش مے اومد و معطر بودن😔
#همیشه_حق_ادب_را_ادعا_میکرد

اهل شوخی بود؛ آنهم زیاد. حتی خیلی زیاد. اما می دانست با چه کسی و کجا شوخی بکند و حدود آنرا با بعضی هم نگه می داشت. با کسانی همیشه شوخی داشت و با کسانی، هیچوقت. سهیل کریمی از مستندسازانی است که محمودرضا را در سوریه دیده است. وقتی برای مراسم تشییع به تبریز آمده بود، شب در منزل هنرمند بسیجی و عکاس جنگ، حاج بهزاد پروین قدس، تعریف می کرد: محمودرضا شیطنت داشت اما وقتی توی کار می رفت خیلی جدی می شد. یکبار من کنارش ایستاده بودم، برگشت خیلی با تندی گفت اینها را از دور و بر من ببر کنار من کار دارم. من هم یقه یکی را گرفتم و کشیدم کنار و با او دعوا کردم که کنار بایستد بعد متوجه شدم یقه محمد دبوق _ کارگردان لبنانی مستند “امام روح الله” _ را گرفته ام! محمودرضا گاهی با اهلش بقدری شوخ بود که تا سر کار گذاشتن وحشتناک طرف پیش میرفت، گاهی هم اینطور جدی بود. من بعنوان برادرش هیچوقت طرف شوخی او قرار نگرفتم. این از چیزهایی است که هنوز هم یادآوریش مرا شرمنده می کند. محمودرضا ادب بسیار زیادی با بزرگتر داشت و حق ادب را ادا می کرد. با هم زیاد می خندیدیم. خیلی پیش می آمد که چیزی از اتفاقات کارش یا مسائل روزمره یا حتی سر کار گذاشتن دوستانش تعریف می کرد و می خندیدیم اما هیچوقت نشد من طرف شوخی کوچکی از او قرار بگیرم.
شادی روح مدافع حرم شهید آق محمود رضا بیضایی صلوات.
اغثنی بابای کوثر....
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽

#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید ابراهیم هادی🌺

🟣 #کلام_شهید

آدم هر کاری از #دستش بر میاد باید درحد توانش برای بندگان خداانجام بدهد،که بنا به فرموده امام کاظم(علیه السلام) اگر چنین نکنیم هیچ #عملی ازماپذیرفته نمیشود...

☝️" حــــجـــاب "
#یادگار حضرت زهـــراست
ایــمان زن وقتی کـامل میشود
کـه حجابش راکامـل #رعـایت کند...

#چادر برای زن یک حریم است،یک #قلعه ویک پشتیبان است.

💦🌹از این #حریم خوب نگهبانی کنید.

#همیشه میگفت:به #حجاب احترام بگذارید که حفظ آرامش #وبهترین امر به معروف برای شماست.

🎁#به‌مناسبت_سالروز_ولادت

#شهیدگمنام
#شهیدابراهیم‌هادی.
#سالروزولادت🌸


#اندازه‌ارادتتان‌به‌شهداگل #صلوات‌هدیه‌کنید🥀

🦋الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ


#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا


🦋🦋🦋
فرمانده عملیاتے تیپ ذوالفقار لشگر 27 محمد رسول الله بودن ، در شیمیایے سال 67 حلبچه ، شیمیایے شدن 😔 موقع قبول قطعنامه مثل بارون گریه مے ڪردند😔 تو عملیات مرصاد ، بعد قطعنامه ، با پرواز به جبهه میرن براے باز پس گیرے محور عملیاتے شلمچه

اول به دو ڪوهه میرن و سه روز خودشو تو یه اتاق حبس مے ڪنن و مناجات مے ڪنند ڪه : خدایا ! من فڪر نمے ڪردم درِ شهادت🥀 بسته بشه و ...همیشه دائم الوضو بودند به تمام معنا ، #همیشه آستینش براے وضو گرفتن بالا بوداگه شب تا صبح ، چند بارم بیدار میشد ، باید حتماً وضو مے گرفتند.

علاقه شدیدے به سوره واقعه داشتند قبل از خواب مے خواندند.
همیشه قرآن مے خواندند و....

عڪس پسرمون محسن همیشه همراهش بود ، #ولے روزاے آخر ، عڪس رو تو ساڪش گذاشت (انگار چیزے ڪه مانع شهادتش🥀 شده بود ، همین محبت بود) 😭تاریخ شهادت🥀 : ساعت 7 شب روز جمعه مورخ 67/5/7 بود.

تو رادیوهاے بیگانه خبر شهادتشون🥀 اعلام شدتشییعش تو چند تا شهر انجام شد و یک هفته طول ڪشید برسه تهران آوردنش سردخونه پایگاه شهید بهشتے تو نظام آباد موقع ڪنار زدن روپوش شهید🥀 ، بوے عجیبے از بدنش مے اومد و معطر بودن😔
چندین بار به ماموریتهاے محوله در ڪردستان رفت تا ضد انقلابیونے ڪه خود را طرفدار خلق ڪرد مے شمردند و در حقیقت ، هدفے جز نابودے خلق و تجزیه ایران اسلامے نداشتند ، سرڪوب ڪند ، به قدرے دامنه فعالیتهایش گسترده بود ڪه دیگر زندگے و ازدواج را فراموش ڪرد.

#همیشه مے گفت : «اگر در این موقعیت حساس ڪه ملت مسلمان ایران با دادن بیش از صد هزار شهید🥀 ، انقلاب اسلامے را زنده ڪرده اند ، ما آن را مفت از دست بدهیم . #در برابر خدا مسئول هستیم و من این ننگ را تحمل نخواهم ڪرد😔.

.....سنندج به‌ وسيله اشرار و جدايي‌ طلبان در محاصره بود . بي‌گناه و گناهكار در آماج گلوله‌هاي اشرار به خاك و خون كشيده مي‌شدند😔
بالگرد آنها چرخ‌ زنان در آسمان شهر ظاهر مي‌شه و طوفان راكت و گلوله‌هایشان سينه مهاجمان را مي‌شكافد و آنها را عقب مي‌راند.

ديگر بالگردهاي ترابي هوانيروز ، فرود آمدند تا مجروحان و زنان و كودكان را از باشگاه افسران به منطقه امن تخليه ڪنند#در آخرين پرواز بالگرد كبري كه خلبانش شهید محسن درخشان و احمد پيشگاه‌ هاديان بودند هدف اصابت گلوله قرار گرفتند خلبان هاديان چاره‌اي جز فرود اضطراري در اطراف شهر نداشت.
ترس #شهید شدنش را #همیشه داشتم اما هیچ‌وقت مانع نمی‌شدم چون خیلی علاقه داشت آن زمان هم #جنگ بود و همه می‌رفتند و کسی ممانعت نمی‌کرد ما هم به این امر رضایت داشتیم چون #وظیفه‌ای بر عهده همه بود. اما در عین‌ حال #نگران بودیم و آمادگی هم داشتیم که هر #خبری را دریافت کنیم.😭
🍃🌷🍃
#حاجی #بیشتر وقت‌ها در #مأموریت بود #حتی وقتی هم #پیش ما در بروجرد بود زیاد #خانه #نبود اگر برای یک روز هم بود صبح به #مأموریت می‌رفت و #غروب برمی‌گشت.
🍃🌷🍃
#سخت بود بارها به او می‌گفتم
اما در جواب به من می‌گفت : ما #سربازان
#امام زمان "علیه السلام"هستیم، نمی‌توانیم همیشه در خانه بمانیم و از همان ابتدا #سودای #دفاع از #کشور و #سربازی اسلام را داشت.
🍃🌷🍃
وقتی به او می‌گفتیم دیگر وقت بازنشستگی شما رسیده می‌گفت: «یک #پاسدار #هیچ‌وقت بازنشسته نمی‌شود مخصوصاً در حال حاضر و در این شرایط ما باید #پشتیبان #رهبر باشیم».
🍃🌷🍃
#شهیدانه

گفت
#عاشقی را چگونه یاد گرفته ای؟
گفتم از آن
#شهید گمنامی که معشوق را حتی به قیمتِ از دست دادن هویتش ، خریدار بود.

خدایا بحق
#شهدا ما رو یک لحظه هم به حال خودمون توی این دنیا رها نکن.
غرق دنیا شده را جام
#شهادت ندهند.

🕊
#شهدا
🕊🌹
#همیشه
🕊🌹🕊
#نگاهی

❁اللَّهمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد و عجّل فرجهُم ❁

•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
#چفیه
#حرف_آخـر

هنوز هم #شهادت می دهند
اما به اهل #درد
نه بی خیال ها
فقط دم زدن از #شهــدا افتخار نیست
باید زندگیمان، حرفمان، نگاهمان، لقمه هایمان، رفاقتمان هم بوی #شــهدا بگیرد .

🌹 #شهدا
🌹🕊 #همیشه
🌹🕊🌹 #نگاهی

🇮🇷🌷
🌹جاذبه‌ها همیشه به سمت پایین نیستند!
کافیست پیشانی‌ات به خاک باشد
به سمت آسمان خواهی رفت ...

📸‌۲۷ تیرماه ۱۳۶۱، #عراق
شرق بصره منطقه عملیاتی #رمضان،
تصویر یک تخریب‌چی‌ که به حالت
#سجده به #شهادت رسیده است.
#عکاس : علی فریدونی

#عملیات_رمضان
#یاد_شهدا_باصلوات
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀

#شهیدانه

صداهایمان روز به روز
ضعیف تر می شود
عهدهایمان هم به مرور سست‌تر !
بی‌سیم را به زمین بگذار
و دیگر وضع را گزارش مده !

ما به اندازه مردانگیتان
#شرمنده‌ایم !

🌹
#شهدا
🌹🕊
#همیشه
🌹🕊🌹
#نگاهی

#یـادشان_بـا‌_ذڪـر‌_صـلـوات

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹محفل شهدا

آنان ڪہ . . .
طعم عبادت را چشیدہ اند
شهـادت را نیز چون زندگی
شیرین می دانند

#سپهبدشهـید_علی_صیادشیرازی


◻️تاریخ ولادت: ۱۳۲۳/۰۳/۲۳
◻️محل ولادت: شهرستان درگز_خراسان رضوی
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۷۸/۰۱/۲۱
◻️محل شهادت: تهران

#سپهبد_شهید_صیاد_شیرازی در بامداد ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ به وسیله عوامل مسلح مجاهدین خلق در پوشش رفتگر، مقابل درب منزل مسکونی‌اش واقع در تهران و در برابر دیدگان فرزندش کشته شد. در مراسمی با حضور رهبر انقلاب سید علی خامنه ای و مقامات لشکری و کشوری و جمع کثیری از دوستدارانش، علی صیاد شیرازی در قطعه ۲۹ بهشت زهرا راهی خانه ابدی خود شد .

#سالروز_شهادت......🕊
#همیشه_به_یادتیم_فرمانده

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

•┈••✾•🌿🌸🌺🌸🌿•✾••┈•
🔰شهیدی که سنگ مزارش #همیشه معطر است

●او فرمانده آر پی‌چی‌زن‌های گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار می‌کرد.

●خدمت به رزمنده ها را دوست داشت. مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بودبرایش مهم نبود که بدنش همیشه #بوی_بد توالتها را بدهد.

●او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد می‌کند و او شهید و در زیر آوار مدفون می‌شود.

●بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه می‌شوند که بوی شدید "گلابی" از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار می‌زدند با پیکر پاک این شهید روبرو می‌شوند که غرق در بوی گلاب بود.

●هنگامی که پیکرآن شهید را در #بهشت_زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه سنگ قبر این شهید نمناک می‌باشد به‌طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از #گلاب مرطوب می شود.

#شهید_احمد_پلارک
#سالروز_ولادت 🎈🎂🌺

•┈••✾•🌿🌸🌺🌸🌿•✾••┈•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شرف و انسانیت را مبدأ خواسته هایتان قرار دهید☝️👌

#همیشه...
حساب«نعمت هایت»را داشته باش
نه «مصیبت هایت»
حساب «داشته هایت»را داشته باش
نه«باخته هایت»
حساب«دوستانت»را داشته باش
نه«دشمنانت»
حساب«سلامتی ات»راداشته باش
نه«سکه هایت»

🍃🍃🌸🍃🍃