🌷میزبان امروز ما,شهید سید عبدالحمید دیالمه هستند❤️وما همه مهمان این عزیز هستیم. سلام رفقا✋سید عبدالحمید دیالمه هستم😊 خوشحالم مهمون شما شدم☺️ 1333 تو تهران به دنیا اومدم👶خونوادم مذهبی و معتقد بودن😍 دوران تحصیلم رو با موفقیت گذروندم🤓 بعد اخذ دیپلم📜راهی حوزه شدم🚶از جمله علوم منطق، فلسفه و عرفان رو نزد مرتضی مطهری یادگرفتم. 1352 رشته داروسازی 💊🔬دانشگاه فردوسی مشهد قبول شدم😎و شش سال بعد یعنی سال 1358 دکتری گرفتم📃🤓از ابتدای وارد شدنم به دانشگاه کتابخانه اسلامی📚 تاسیس کردم😊تا افراد مذهبی رو جذب کنم😁دعای کمیل رو تو سطح دانشگاه برگزار می کردم😋که بعد درحالت وسیع ترش در حرم امام رضا (ع) برگزار می کردم😌 گروه های چند نفره👬👬 تشکیل میدادم برای نشر افکار اسلامی شیعه همراه با آموزش های عقیدتی و سیاسی😎چندین بار هم توسط ساواک دستگیر شدم😑 دوران جوانی وجریان فعالیت ها ارتباط مستمری با آیت الله مطهری، بهشتی و بازرگان داشتم🙃مجبور به زندگی مخفی طی سال های 52-56 جهت فعالیت های مبارزاتی با رژیم پهلوی بودم😑 برای بررسی مناطق فقیر نشین سیستان و بلوچستان سال 54 به این استان سفر کردم?. مستندی رو از اوضاع اونجا تهیه میکردم📹📸که توسط ساواک دستگیر شدم😏اما چون مدرکی ازم نداشتن آزادشدم😄 این مستند وفیلمهای دیگری که در زمینه تولیدش فعالیت می کردم ناتمام موند😞پس از انقلاب بخش هایی از این فیلم ها تو صدا و سیما پخش شد ☺️ شدیدا با افکار گروه های مجاهدین خلق مخالفت می کردم😒منتقد خط و مشی بنی صدر هم بودم✊گروه هایی رو تشکیل میدادم تا اسناد و مدارک علیه بنی صدر وفعالیت هاش جمع آوری کنیم🤔ازجمله افرادی بودم که در مجلس با ارائه مدارک جهت اثبات عدم کفایت سیاست بنی صدر باعث عزلش شدم😁 سخنرانی های زیادی تو شهرهای تهران و قم و مشهد انجام میدادم🎤دوره اول مجلس شورای اسلامی ازطرف مردم مشهد کاندیدا 😌 و مورد حمایت علمای برجسته قم واقع شدم😋به عنوان نماینده مردم مشهد راهی مجلس شدم😉جوانترین نماینده مجلس بودم😆بعد پیروزی انقلاب اسلامی اولین بار بادعوت اساتید و روحانیون محترم ازجمله شهید هاشمی نژاد، آیت ا... مکارم شیرازی و آیت ا... خزعلی برای سخنرانی 🎤به دانشگاه ها رفتم🚶7 تیرماه 1360 توسط انفجار ساختمان حزب توسط منافقین کوردل همراه با 72 تن از یاران امام دعوت حق رو لبیک گفتیم😇
شهید عبدالحمید دیالمه: مرتّب خود را زير ذرّهبين معيارهاي اسلام قرار دهيد و در كارها و ديدگاههاي تان دقّت داشته باشيد.سرسوزني انحراف از مسير واقعي پس از مدتي شما را به جايي ميرساند كه درمييابيد نسبت به نقطه ابتدايي كه بر آن انطباق داشتهايد زاويه بزرگي پديد آمده و شما را از صراط مستقيم كاملاً دور ساخته است...
💥مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ماباشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می کنیم. فردا نباشد پس فردا سقوط می کنیم؛ چون انقلاب هر زمان یک موج می زند👈 و یک مشت زباله را بیرون می ریزد...
💥ریشه اصلی همه اختلافات را، در عدم اعتقاد بعضی ها به #ولایت_فقیه میدانم عدم #اعتقاد به ولایت فقیه سبب شده است این تصور پیش آید که میشود نوع دیگری از #رهبری را هم داشت و مردم را درآن جهت سوق داد... ما از همه چیزمان در راه اسلام باید بگذریم...
💠شهید دیالمه: کسانی می توانند شیران روز و مردان مبارزه باشند که مثل شب عاشورای امام حسین و یارانش را داشته باشند....👌
📣بخشی از وصیت شهید عبدالحمید دیالمه👈 بزرگترین جرم من این است که حرف هایم را زودتر از زمان میزنم!!!
📣رفقا ریشه همه اختلافات رو عدم اعتقاد به ولایت فقیه می دونم😔 تابع و پشتیبان ولایت باشین🙏 دست دوستی دراز کنین.کمکتون می کنیم😊 یاعلی رفقا✋خوشحالم مهمونم کردین👌
#کتاب_فاتحان_قله_های_عاشقی
#ناصرکاوه
ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷
شهید عبدالحمید دیالمه: مرتّب خود را زير ذرّهبين معيارهاي اسلام قرار دهيد و در كارها و ديدگاههاي تان دقّت داشته باشيد.سرسوزني انحراف از مسير واقعي پس از مدتي شما را به جايي ميرساند كه درمييابيد نسبت به نقطه ابتدايي كه بر آن انطباق داشتهايد زاويه بزرگي پديد آمده و شما را از صراط مستقيم كاملاً دور ساخته است...
💥مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ماباشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می کنیم. فردا نباشد پس فردا سقوط می کنیم؛ چون انقلاب هر زمان یک موج می زند👈 و یک مشت زباله را بیرون می ریزد...
💥ریشه اصلی همه اختلافات را، در عدم اعتقاد بعضی ها به #ولایت_فقیه میدانم عدم #اعتقاد به ولایت فقیه سبب شده است این تصور پیش آید که میشود نوع دیگری از #رهبری را هم داشت و مردم را درآن جهت سوق داد... ما از همه چیزمان در راه اسلام باید بگذریم...
💠شهید دیالمه: کسانی می توانند شیران روز و مردان مبارزه باشند که مثل شب عاشورای امام حسین و یارانش را داشته باشند....👌
📣بخشی از وصیت شهید عبدالحمید دیالمه👈 بزرگترین جرم من این است که حرف هایم را زودتر از زمان میزنم!!!
📣رفقا ریشه همه اختلافات رو عدم اعتقاد به ولایت فقیه می دونم😔 تابع و پشتیبان ولایت باشین🙏 دست دوستی دراز کنین.کمکتون می کنیم😊 یاعلی رفقا✋خوشحالم مهمونم کردین👌
#کتاب_فاتحان_قله_های_عاشقی
#ناصرکاوه
ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷
🍃اگر شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حاج حسین همدانی و دیگر مدافعان حرم نبودند👇
«#کتاب_بازمانده_های_فیروزه» 🍃
🔸سرگذشت تلخ دختران ایزدی در عراق
🔸روایتی از روزهای ابتدایی اشغال موصل توسط داعش
💥در اولین حراج دختران ایزدی 👈 ۱۷ دختر و زن ایزدی در سنین مختلف فروخته شدند. آنها را در یک ردیف به صف کرده و به گردانشان پلاکهایی انداخته بودند که روی آنها شمارههایی نوشته شده بود. از شرم سرهایشان را به زیر انداخته بودند .. پنجاه و دو مرد از نقاط مختلف مناطق تحت اشغال داعش مثل گرگهای گرسنهای که در انتظار فرصت هستند تا شکار خود را تکه و پاره کنند، از آنها دیدن کردند. درخواست تعدادی از خریداران برای خرید مستقیم دو دختر ایزدی و عدم عرضه آنها و انجام تشریفات عرضه و فروش به دلیل زیبایی خیره کنندهای که داشتند و بیم از افزایش تقاضا و بالا رفتن قیمت و عدم توان پرداخت قیمت آنها، اعتراض تعدادی دیگر به این درخواستها را به دنبال داشت و نزدیک بود به درگیری مسلحانه و نزاع خونین بین دو طرف منتهی شود و در حالی که دو طرف با صندلیها به جان هم افتاده بودند، صدایی آنها را به خود آورد... ادامه داستان را در سایت شخص ناصر کاوه به آدرس زیر ملاحضه کنید:👇
قسمت اول 👈🏻 https://b2n.ir/p06121
قسمت دوم 👈🏻 https://b2n.ir/m05626
قسمت سوم 👈🏻 https://b2n.ir/f35832
قسمت چهارم 👈🏻 https://b2n.ir/f97074
قسمت پنجم 👈🏻 https://b2n.ir/w04851
قسمت ششم 👈🏻 https://b2n.ir/a45083
قسمت هفتم 👈🏻 https://b2n.ir/g79925
🔺اگر سپاه، شهید حاج قاسم سلیمانی و یارانش نبودند... 👆
لطفا حداقل برای یکنفر ارسال فرمایید
ارادتمند 👈 #ناصرکاوه
👐التماس دعا
«#کتاب_بازمانده_های_فیروزه» 🍃
🔸سرگذشت تلخ دختران ایزدی در عراق
🔸روایتی از روزهای ابتدایی اشغال موصل توسط داعش
💥در اولین حراج دختران ایزدی 👈 ۱۷ دختر و زن ایزدی در سنین مختلف فروخته شدند. آنها را در یک ردیف به صف کرده و به گردانشان پلاکهایی انداخته بودند که روی آنها شمارههایی نوشته شده بود. از شرم سرهایشان را به زیر انداخته بودند .. پنجاه و دو مرد از نقاط مختلف مناطق تحت اشغال داعش مثل گرگهای گرسنهای که در انتظار فرصت هستند تا شکار خود را تکه و پاره کنند، از آنها دیدن کردند. درخواست تعدادی از خریداران برای خرید مستقیم دو دختر ایزدی و عدم عرضه آنها و انجام تشریفات عرضه و فروش به دلیل زیبایی خیره کنندهای که داشتند و بیم از افزایش تقاضا و بالا رفتن قیمت و عدم توان پرداخت قیمت آنها، اعتراض تعدادی دیگر به این درخواستها را به دنبال داشت و نزدیک بود به درگیری مسلحانه و نزاع خونین بین دو طرف منتهی شود و در حالی که دو طرف با صندلیها به جان هم افتاده بودند، صدایی آنها را به خود آورد... ادامه داستان را در سایت شخص ناصر کاوه به آدرس زیر ملاحضه کنید:👇
قسمت اول 👈🏻 https://b2n.ir/p06121
قسمت دوم 👈🏻 https://b2n.ir/m05626
قسمت سوم 👈🏻 https://b2n.ir/f35832
قسمت چهارم 👈🏻 https://b2n.ir/f97074
قسمت پنجم 👈🏻 https://b2n.ir/w04851
قسمت ششم 👈🏻 https://b2n.ir/a45083
قسمت هفتم 👈🏻 https://b2n.ir/g79925
🔺اگر سپاه، شهید حاج قاسم سلیمانی و یارانش نبودند... 👆
لطفا حداقل برای یکنفر ارسال فرمایید
ارادتمند 👈 #ناصرکاوه
👐التماس دعا
قاتلین ۵۴۰۰ نفر ، #کومله و #دمکرات برای #مهسا فراخوان می دهند، آدمکش هایی که همراه با #منافقان قاتلین ۱۷۰۰۰ نفر، پدر معنوی #داعش می باشند.از امروز به گوشه ای از جنایت این گروه های مزدور می پردازیم(۳)
*ماجرای شهیدی که تکه تکه اش کرده و جگرش را خوردند*
🔹️ #شهیداحمد(سعید)وکیلی* بچه شهر قم بود و در اردیبهشت سال ۵۹ و درجریان عملیات آزادسازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه ، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد.
🔹️ همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت میکرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی برسر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است
◇ بعد از مجروحیت و اسارت دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد:
◇ حدود یك سال و چندی كه در دست #کومله اسیر بودم همان اول پاشنههای هر دو پایم را با مته و دلر سوراخ كردند و برادران دیگر را هم نعل كوبیدند و با اراجیف و فحاشی براین عمل شان شادمانی میکردند.
◇ بعد از 18 روز قرارشد ما را به سبك دموكراتیك و آزادانه!! محاكمه و دادگاهی كنند.
🔹️ روزدادگاه رسید، عدهای به اعدام فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محكوم شدیم. حكم ما كه اعداممان قسطی بود بصورت كشیدن ناخنها، بریدن گوشتهای بازو و پاها، زدن توسط كابل، نوشتن شمارهای انقلابی! توسط هویه برقی وآتش سیگار به سینه و پشت و تمامی اینها بی چون و چرا اجراء میشد. كه آثارش بخوبی به بدنم مشخص است.
🔹️ عروسی دختر یكی از سركردگان بود، دستور داده شد ۱۶ نفر ازمقاوم ترین بچههای سپاه وبسیج وارتش ودو روحانی راكه همه جوان بودند، آوردند و تك تك ازپشت سر بریده شدند، این برادران عزیز مانند مرغ سربریده پرپر میزدند وآنها شادی و هلهله میكردند.
🔹️ شهید احمد وکیلی (سعید) ۷۵ روز زیر شكنجه بود، ابتدا به هر دوپایش نعل كوبیده وبه همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری میبردند. پس ازدادگاهی شدن محكوم به شكنجه مرگ شد بلكه اعتراف كند.
◇ اولین كاری كه كردند هر دودستش را ازبازو بریدند وچون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و این بهداری بردن و معالجه كردن هایشان بخاطراین بود كه مدت بیشتری بتوانند شكنجه كنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست.
◇ پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش راسوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی میگذرد تا پوستهای نو جانشین سوخته شده و آن وقت همان پوستهای تازه را میکندند كه درد وسوزندگیاش بسیار بیش ازقبل است و خونریزی شروع میشود و تازه آن وقت نوبت آب نمك است كه باهمان جراحات داخل دیگ آب نمك میاندازند.
◇ تمام این مراحل را *احمد(سعید) وكیلی* بااستقامتی وصفناپذیر تحمل كرد ولب به سخن نگشود.
◇ او ازایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه میكرد. استقامت این جوان آن بیرحمها را بیشتر جری میكرد
◇ او كه دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید: *خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگیام تنها برای تو باشد و بس...
🔹️ خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محكوم به اعدام گردید.
◇ زخم هایش را باز كردند و پس از آنكه با نمك مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش كه زیرش آتش بود انداختند و همان جا *شهید* شد و با لبی ذاكر به دیدار معشوق شتافت.
◇ اما آنها كه حتی از جسد بیجانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما كه هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند و البته ناگفته نماند مقداری را هم برای امام جمعه ارومیه فرستادند.
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصرکاوه
#راوی_برادر_رمضانی
ارواح طیبه شهدا صلوات
*ماجرای شهیدی که تکه تکه اش کرده و جگرش را خوردند*
🔹️ #شهیداحمد(سعید)وکیلی* بچه شهر قم بود و در اردیبهشت سال ۵۹ و درجریان عملیات آزادسازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه ، مجروح شد و توسط کومله به اسارت گرفته شد.
🔹️ همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت میکرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی برسر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است
◇ بعد از مجروحیت و اسارت دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد:
◇ حدود یك سال و چندی كه در دست #کومله اسیر بودم همان اول پاشنههای هر دو پایم را با مته و دلر سوراخ كردند و برادران دیگر را هم نعل كوبیدند و با اراجیف و فحاشی براین عمل شان شادمانی میکردند.
◇ بعد از 18 روز قرارشد ما را به سبك دموكراتیك و آزادانه!! محاكمه و دادگاهی كنند.
🔹️ روزدادگاه رسید، عدهای به اعدام فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محكوم شدیم. حكم ما كه اعداممان قسطی بود بصورت كشیدن ناخنها، بریدن گوشتهای بازو و پاها، زدن توسط كابل، نوشتن شمارهای انقلابی! توسط هویه برقی وآتش سیگار به سینه و پشت و تمامی اینها بی چون و چرا اجراء میشد. كه آثارش بخوبی به بدنم مشخص است.
🔹️ عروسی دختر یكی از سركردگان بود، دستور داده شد ۱۶ نفر ازمقاوم ترین بچههای سپاه وبسیج وارتش ودو روحانی راكه همه جوان بودند، آوردند و تك تك ازپشت سر بریده شدند، این برادران عزیز مانند مرغ سربریده پرپر میزدند وآنها شادی و هلهله میكردند.
🔹️ شهید احمد وکیلی (سعید) ۷۵ روز زیر شكنجه بود، ابتدا به هر دوپایش نعل كوبیده وبه همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری میبردند. پس ازدادگاهی شدن محكوم به شكنجه مرگ شد بلكه اعتراف كند.
◇ اولین كاری كه كردند هر دودستش را ازبازو بریدند وچون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و این بهداری بردن و معالجه كردن هایشان بخاطراین بود كه مدت بیشتری بتوانند شكنجه كنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست.
◇ پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش راسوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شكنجه بود به این معنی كه مدتی میگذرد تا پوستهای نو جانشین سوخته شده و آن وقت همان پوستهای تازه را میکندند كه درد وسوزندگیاش بسیار بیش ازقبل است و خونریزی شروع میشود و تازه آن وقت نوبت آب نمك است كه باهمان جراحات داخل دیگ آب نمك میاندازند.
◇ تمام این مراحل را *احمد(سعید) وكیلی* بااستقامتی وصفناپذیر تحمل كرد ولب به سخن نگشود.
◇ او ازایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه میكرد. استقامت این جوان آن بیرحمها را بیشتر جری میكرد
◇ او كه دیگر نه دستی، نه پائی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید: *خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگیام تنها برای تو باشد و بس...
🔹️ خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محكوم به اعدام گردید.
◇ زخم هایش را باز كردند و پس از آنكه با نمك مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش كه زیرش آتش بود انداختند و همان جا *شهید* شد و با لبی ذاكر به دیدار معشوق شتافت.
◇ اما آنها كه حتی از جسد بیجانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما كه هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند و البته ناگفته نماند مقداری را هم برای امام جمعه ارومیه فرستادند.
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصرکاوه
#راوی_برادر_رمضانی
ارواح طیبه شهدا صلوات
🌷سلام، ۸ آبان، روز #شهادت
#محمدحسین_فهمیده، که روز #بسیج_دانش_آموزی ،نام گذاری شده است، به همین مناسبت pdf رایگان #کتاب_شهدای_دانش_آموز، تالیف
#ناصرکاوه را در آدرس پایین بار گذاری کردیم تا از یک هدیه ۸۰ هزار تومانی، با ذکر یک صلوات ، رایگان استفاده کنید👌از شما دوستان گرامی تقاضا داریم با #نشر_مجدد این کتاب، در #ثواب نشر خاطرات امام و شهدا، با ما #شریک شوید... ارادتمند، ناصرکاوه
https://naserkaveh.com/کتاب-شهدا/
#محمدحسین_فهمیده، که روز #بسیج_دانش_آموزی ،نام گذاری شده است، به همین مناسبت pdf رایگان #کتاب_شهدای_دانش_آموز، تالیف
#ناصرکاوه را در آدرس پایین بار گذاری کردیم تا از یک هدیه ۸۰ هزار تومانی، با ذکر یک صلوات ، رایگان استفاده کنید👌از شما دوستان گرامی تقاضا داریم با #نشر_مجدد این کتاب، در #ثواب نشر خاطرات امام و شهدا، با ما #شریک شوید... ارادتمند، ناصرکاوه
https://naserkaveh.com/کتاب-شهدا/
#شهیدحاج قاسم_سلیمانی ارادت ویژهای به #شهیدحاج_احمد_کاظمی داشت و همیشه به او میگفت: الهی دورت بگردم! الهی درد و بلات بخوره تو سرم!
سپهبد شهید قاسم سلیمانی از دیرباز رفاقت عجیبی با شهید احمد کاظمی داشت. او در یکی از نامههایش که در حماء سوریه به تاریخ ششم فرودینماه سال ۱۳۹۶ نوشته، اینچنین از حاج احمد کاظمی سخن به میان آورده است: وقتی نام لشکر نجف را میشنوم، قامتی بسیار زیبا و رعنای عرشی را میبینم که بوی بهشت از آن همیشه استشمام میشد که قامت مردانهاش همچون کوهی پناهگاه سختیها و دشواریها بود، مردی که نجف آباد با همه بزرگانش مفتخر به نام و یاد اوست. احمد عزیز، احمدی که وقتی در جلسهای بود، اطمینان در آن حاکم و غیابش نقصی بزرگ داشت. مردی که مشارکتش در نبردی موجب استحکام عمل و تضمین پیروزی بود، مجاهد بزرگی که فاتح خرمشهر بود. مردی که رقابیه را درنوردید.
#کتاب_کشکول_خاطرات_دفاع_مقدس
#ناصرکاوه
۱۹ دیماه سالگرد شهید کاظمی و یارانش
#شهدای_عرفه
سپهبد شهید قاسم سلیمانی از دیرباز رفاقت عجیبی با شهید احمد کاظمی داشت. او در یکی از نامههایش که در حماء سوریه به تاریخ ششم فرودینماه سال ۱۳۹۶ نوشته، اینچنین از حاج احمد کاظمی سخن به میان آورده است: وقتی نام لشکر نجف را میشنوم، قامتی بسیار زیبا و رعنای عرشی را میبینم که بوی بهشت از آن همیشه استشمام میشد که قامت مردانهاش همچون کوهی پناهگاه سختیها و دشواریها بود، مردی که نجف آباد با همه بزرگانش مفتخر به نام و یاد اوست. احمد عزیز، احمدی که وقتی در جلسهای بود، اطمینان در آن حاکم و غیابش نقصی بزرگ داشت. مردی که مشارکتش در نبردی موجب استحکام عمل و تضمین پیروزی بود، مجاهد بزرگی که فاتح خرمشهر بود. مردی که رقابیه را درنوردید.
#کتاب_کشکول_خاطرات_دفاع_مقدس
#ناصرکاوه
۱۹ دیماه سالگرد شهید کاظمی و یارانش
#شهدای_عرفه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بی_رغبتی_شهدا_به_دنیا
🌟یک بار که آمده بود «شهرضا» گفتم: «بیا اینجا یک خانه برایت بخریم و همینجا زندگیات را سر و سامان بده!»
گفت: «حرف این چیزها را نزن مادر، دنیا هیچ ارزشی ندارد!»
گفتم: «آخر این کار درستی است که دایم زن و بچهات را از این طرف به آن طرف میکشی؟»
گفت: «مادر جان! شما غصه مرا نخور. خانه من عقب ماشینم است.»
پرسیدم: «یعنی چه خانهات عقب ماشینت است؟»
گفت: «جدی میگویم؛ اگر باور نمیکنی بیا ببین!»
همراهش رفتم. در عقب ماشین را باز کرد. وسایل مختصری را توی صندوق عقب ماشین چیده بود: سه تا کاسه، سه تابشقاب، سه تا قاشق، یک سفره پلاستیکی کوچک، دو قوطی شیرخشک برای بچه و یک سری خرده ریز دیگر. گفت: «این هم خانه. میبینی که خیلی هم راحت است.»
گفتم: «آخه اینطوری که نمیشود.»
گفت: «دنیا را گذاشتهام برای دنیادارها، خانه هم باشد برای خانهدارها!»
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
راوی: همسرشهیدهمت، فرمانده سپاه ۱۱ قدر و لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) تهران🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌟یک بار که آمده بود «شهرضا» گفتم: «بیا اینجا یک خانه برایت بخریم و همینجا زندگیات را سر و سامان بده!»
گفت: «حرف این چیزها را نزن مادر، دنیا هیچ ارزشی ندارد!»
گفتم: «آخر این کار درستی است که دایم زن و بچهات را از این طرف به آن طرف میکشی؟»
گفت: «مادر جان! شما غصه مرا نخور. خانه من عقب ماشینم است.»
پرسیدم: «یعنی چه خانهات عقب ماشینت است؟»
گفت: «جدی میگویم؛ اگر باور نمیکنی بیا ببین!»
همراهش رفتم. در عقب ماشین را باز کرد. وسایل مختصری را توی صندوق عقب ماشین چیده بود: سه تا کاسه، سه تابشقاب، سه تا قاشق، یک سفره پلاستیکی کوچک، دو قوطی شیرخشک برای بچه و یک سری خرده ریز دیگر. گفت: «این هم خانه. میبینی که خیلی هم راحت است.»
گفتم: «آخه اینطوری که نمیشود.»
گفت: «دنیا را گذاشتهام برای دنیادارها، خانه هم باشد برای خانهدارها!»
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
راوی: همسرشهیدهمت، فرمانده سپاه ۱۱ قدر و لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) تهران🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹