ای صبح مرا حدیث آن مه کن
ای باد، مرا ز زلفش آگه کن
ای قرصهٔ آفتاب پیش من
بگشای زبان، قصد آن مه کن
#خاقانی
#ســـلام_صبحــتون_خوش رنگ_حال_دلتون_خوب
♥️
ای باد، مرا ز زلفش آگه کن
ای قرصهٔ آفتاب پیش من
بگشای زبان، قصد آن مه کن
#خاقانی
#ســـلام_صبحــتون_خوش رنگ_حال_دلتون_خوب
♥️
هر که در عـاشقی قدم نزده است
بر دل از خونِ دیده نم نزده است
او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است
#خاقانی
بر دل از خونِ دیده نم نزده است
او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است
#خاقانی
از دو عالم دامن جان در کشم هر صبح دم
پای نومیدی به دامان درکشم هر صبح دم
سایه بامن همنشین و ناله بامن همدم است
جام غم بر روی ایشان درکشم هر صبح دم
#خاقانی
پای نومیدی به دامان درکشم هر صبح دم
سایه بامن همنشین و ناله بامن همدم است
جام غم بر روی ایشان درکشم هر صبح دم
#خاقانی
.
نماند از رشتهٔ جانم به جز یک تار خون آلود
ازین باریکتر تاری نپندارم که کس دارد
نسیم صبح جانم را ودیعت آورد بویش
ازین به تحفه در باری نپندارم که کس دارد
#خاقانی
نماند از رشتهٔ جانم به جز یک تار خون آلود
ازین باریکتر تاری نپندارم که کس دارد
نسیم صبح جانم را ودیعت آورد بویش
ازین به تحفه در باری نپندارم که کس دارد
#خاقانی
ﻧﺎزﯾﺴﺖ ﺗﻮ را در ﺳﺮ ! ﮐﻤﺘﺮ ﻧﮑﻨﯽ ... داﻧـﻢ
دردیﺳـﺖ ﻣــﺮا در دل ﺑﺎور ﻧﮑﻨــﯽ داﻧــﻢ
ﺧﯿﺮه ﭼﻪ ﺳﺮ اﻧﺪازم ! ﺑﺮ ﺧﺎک ﺳﺮ ﮐﻮﯾﺖ
ﮔـﺮ ﺑﻮﺳﻪ زﻧـﻢ ﭘﺎﯾﺖ ﺳـﺮ ﺑﺮﻧﮑﻨـﯽ داﻧـﻢ
#خاقانی
دردیﺳـﺖ ﻣــﺮا در دل ﺑﺎور ﻧﮑﻨــﯽ داﻧــﻢ
ﺧﯿﺮه ﭼﻪ ﺳﺮ اﻧﺪازم ! ﺑﺮ ﺧﺎک ﺳﺮ ﮐﻮﯾﺖ
ﮔـﺮ ﺑﻮﺳﻪ زﻧـﻢ ﭘﺎﯾﺖ ﺳـﺮ ﺑﺮﻧﮑﻨـﯽ داﻧـﻢ
#خاقانی
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت
َ#خاقانی
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت
َ#خاقانی
به زبان چرب جانا بنواز جان ما را
به سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما را
ز میان برآر دستی مگر از میانجی تو
به کران برد زمانه غم بیکران ما را
به دو چشم آهوی تو که به دولت تو گردون
همه عبده نویسد سگ پاسبان ما را
ز پی عماری تو چه روان کنیم مرکب
چو رکیب تو روان شد چه محل روان ما را
به سرا و مجلس خود مطلب نشانی ما
چو تو بر نشان کاری چه کنی نشان ما را
گلهٔ فراق گفتم که نه نیک رفت با
به کرشمه مهر برنه پس از این زبان ما را
به تو درگریخت خاقانی و جان فشاند بر تو
اگرش مزید خواهی بپذیر جان ما را
#خاقانی
به سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما را
ز میان برآر دستی مگر از میانجی تو
به کران برد زمانه غم بیکران ما را
به دو چشم آهوی تو که به دولت تو گردون
همه عبده نویسد سگ پاسبان ما را
ز پی عماری تو چه روان کنیم مرکب
چو رکیب تو روان شد چه محل روان ما را
به سرا و مجلس خود مطلب نشانی ما
چو تو بر نشان کاری چه کنی نشان ما را
گلهٔ فراق گفتم که نه نیک رفت با
به کرشمه مهر برنه پس از این زبان ما را
به تو درگریخت خاقانی و جان فشاند بر تو
اگرش مزید خواهی بپذیر جان ما را
#خاقانی
عشقی که ز من دود برآورد این است
خون میخورم و به عشق درخورد این است
اندیشهٔ آن نیست که دردی دارم
اندیشه به تو نمیرسد درد این است
#خاقانی
خون میخورم و به عشق درخورد این است
اندیشهٔ آن نیست که دردی دارم
اندیشه به تو نمیرسد درد این است
#خاقانی
بر فرق من آتش تو فشانی و دلم
بر رهگذر غم تو نشانی و دلم
از جور تو جان رفت تو مانی و دلم
من ترک تو گفتهام تو دانی و دلم
#خاقانی
بر رهگذر غم تو نشانی و دلم
از جور تو جان رفت تو مانی و دلم
من ترک تو گفتهام تو دانی و دلم
#خاقانی
آمد نفس صبح و سلامت نرسانید
بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم
چه سود که بختم سوی بامت نرسانید
#خاقانی
#سلام_صبح_زیباتــــون_توام_مهرورزی
بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید
من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم
چه سود که بختم سوی بامت نرسانید
#خاقانی
#سلام_صبح_زیباتــــون_توام_مهرورزی
عشقی که ز من دود برآورد این است
خون میخورم و به عشق درخورد این است
اندیشهٔ آن نیست که دردی دارم
اندیشه به تو نمیرسد درد این است
#خاقانی
خون میخورم و به عشق درخورد این است
اندیشهٔ آن نیست که دردی دارم
اندیشه به تو نمیرسد درد این است
#خاقانی
بر فرق من آتش تو فشانی و دلم
بر رهگذر غم تو نشانی و دلم
از جور تو جان رفت تو مانی و دلم
من ترک تو گفتهام تو دانی و دلم
#خاقانی
بر رهگذر غم تو نشانی و دلم
از جور تو جان رفت تو مانی و دلم
من ترک تو گفتهام تو دانی و دلم
#خاقانی
آمد نفسِ صبـح و سلامت نرسانید
بویِ تـو نیاوَرد و پیامـــت نرسانید
یا تـو به دمِ صبح سلامـی نسپردی
یا صبح دم از رشڪ سلامت نرسانید
#خاقانی
بویِ تـو نیاوَرد و پیامـــت نرسانید
یا تـو به دمِ صبح سلامـی نسپردی
یا صبح دم از رشڪ سلامت نرسانید
#خاقانی
هر که در عـاشقی قدم نزده است
بر دل از خونِ دیده نم نزده است
او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است
#خاقانی
بر دل از خونِ دیده نم نزده است
او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است
#خاقانی
مرا تا جان بود جانان تو باشی
ز جان خوشتر چه باشد آن تو باشی
به هر زخمی مرا مرهم تو سازی
به هر دردی مرا درمان تو باشی
#خاقانی
ز جان خوشتر چه باشد آن تو باشی
به هر زخمی مرا مرهم تو سازی
به هر دردی مرا درمان تو باشی
#خاقانی
.
نماند از رشتهٔ جانم به جز یک تار خون آلود
ازین باریکتر تاری نپندارم که کس دارد
نسیم صبح جانم را ودیعت آورد بویش
ازین به تحفه در باری نپندارم که کس دارد
#خاقانی
نماند از رشتهٔ جانم به جز یک تار خون آلود
ازین باریکتر تاری نپندارم که کس دارد
نسیم صبح جانم را ودیعت آورد بویش
ازین به تحفه در باری نپندارم که کس دارد
#خاقانی
ﻧﺎزﯾﺴﺖ ﺗﻮ را در ﺳﺮ ! ﮐﻤﺘﺮ ﻧﮑﻨﯽ ... داﻧـﻢ
دردیﺳـﺖ ﻣــﺮا در دل ﺑﺎور ﻧﮑﻨــﯽ داﻧــﻢ
ﺧﯿﺮه ﭼﻪ ﺳﺮ اﻧﺪازم ! ﺑﺮ ﺧﺎک ﺳﺮ ﮐﻮﯾﺖ
ﮔـﺮ ﺑﻮﺳﻪ زﻧـﻢ ﭘﺎﯾﺖ ﺳـﺮ ﺑﺮﻧﮑﻨـﯽ داﻧـﻢ
#خاقانی
دردیﺳـﺖ ﻣــﺮا در دل ﺑﺎور ﻧﮑﻨــﯽ داﻧــﻢ
ﺧﯿﺮه ﭼﻪ ﺳﺮ اﻧﺪازم ! ﺑﺮ ﺧﺎک ﺳﺮ ﮐﻮﯾﺖ
ﮔـﺮ ﺑﻮﺳﻪ زﻧـﻢ ﭘﺎﯾﺖ ﺳـﺮ ﺑﺮﻧﮑﻨـﯽ داﻧـﻢ
#خاقانی