چشمـــــــان سیه فام تو افسـونم کرد
 دریاب مـرا که غصه مدفــــــونم کرد

در میــکده دیگر خبر از مستی نیست
ساقی قدحـــی که پنجه درخونم کرد

#احسان_حق_شناس

میشود قدری بخندی تا دلم غوغا شود!

قدر یک خنده لبم ، بین لب تو جا شود

میشود بین دو دستت،یک بغل جا وا کنی!

غیر من ،هر دلبری را ، تا ابد حاشا کنی

#احسان_حق_شناس

🌹عشق یعنــی
چرخش یک قاصدک
لب نهادن بر لبان با نمک

عشق یعنــی
سحر چشمان سیاه
رفتن دل از برای یک نگاه

#احسان_حق_شناس

میشود قدری بخندی تا دلم غوغا شود!

قدر یک خنده لبم ، بین لب تو جا شود

میشود بین دو دستت،یک بغل جا وا کنی!

غیر من ،هر دلبری را ، تا ابد حاشا کنی

#احسان_حق_شناس

چشمـــــــان سیه فام تو افسـونم کرد
 دریاب مـرا که غصه مدفــــــونم کرد

در میــکده دیگر خبر از مستی نیست
ساقی قدحـــی که پنجه درخونم کرد

#احسان_حق_شناس

نارنج و شمال و عطر شالی ،به به
صبحـــــانه همیـن هوای عالی،به به

نم نم زده بر چهـره ی جنگل،باران
صبح آمده در همیـن حوالی، به به

#احسان_حق_شناس

نمیدانم ڪُجـــــایی،در چـــه حالی
ولی من عالیــــــــــــــم،عالــی ی عالی

شوم بهتر از این حالی ڪـه دارم
اگــــر عطــــــــرت بپیچد این حوالی

#احسان_حق_شناس

نمیدانم ڪُجـــــایی،در چـــه حالی
ولی من عالیــــــــــــــم،عالــی ی عالی

شوم بهتر از این حالی ڪـه دارم
اگــــر عطــــــــرت بپیچد این حوالی

#احسان_حق_شناس

بیراهه نرو، راه همین جاست ، بیا پیش
دلداده منم، هیچ مگو، خوب بیندیش

در همهمه ی شهر، فقط مال یکی باش
هر بی سر و پایی نشود لایق و هم کیش

#احسان_حق_شناس

من و آذر ، قـــــراری با تو داریم

لب میــــــخانه،کاری با تو داریم

تو با قلبت بـــــیا ،من با دوبیتی

عجب بوس و کناری،با تو داریم


#احسان_حق_شناس

دلبــری کن تا دلــــم ،حالـــی کند
همچو یک دیوانه خوشحالی کند

آه اگــر از کــــوچه مــا رد شوی!
عقــده هایش را کمی خـــالی کند

#احسان_حق_شناس

دارایی من ،نـــــاز نگــاهی که تو داری
بیداد از آن چشم سیــاهی که تو داری

هر صبح ببوسم به خیالت لب خود را
دیوانـه شــدم از رخ ماهی که تو داری

#احسان_حق_شناس

میشود قدری بخندی تا دلم غوغا شود!

قدر یک خنده لبم ، بین لب تو جا شود

میشود بین دو دستت،یک بغل جا وا کنی!

غیر من ،هر دلبری را ، تا ابد حاشا کنی

#احسان_حق_شناس

شبِ مهتابی و چشمـــــــــان تو آهو ، چه شود
خوشه ی ماه و جهانــــــــی پُرِ جادو، چه شود

نیمه شب مست و خراب از می عشقت ای ماه
صید یک بوسه ز لبهـــــــای تو مه رو ،چه شود

باغ سرسبــــــــــــــــزِ تنت ،عقده گُشا گردد اگر
بچشم طعم گس از شاخــــــه ی لیمو،چه شود

"دست در حلقـــــــه ی آن زلف دوتا نتوان کرد"
کام بستانم از آن قامت دلجــــــــــــو ،چه شود

شانه در دســــت ، منِ مست ، ببویم سرخوش
عطر خوشبــویی از آن ،خرمن گیسو چه شود

ای دلارامِ گل انـــــــــــــــــــــدام ، بیا در برِ من
تا ببینی که شبِ عشــــــــق و هیاهو، چه شود

#احسان_حق_شناس

نارنج و شمال و عطر شالی ،به به
صبحـــــانه همیـن هوای عالی،به به
"""---"""
نم نم زده بر چهـره ی جنگل،باران
صبح آمده در همیـن حوالی، به به


#احسان_حق_شناس

نیستی، اما من از تو جاری ام
بی وفا، بنگرسکوت و زاری ام

هرچه میگردم نمی جویم تو را
خسته از این روزهای تکراری ام


#احسان_حق_شناس

چشمـــــــان سیه فام تو افسـونم کرد
 دریاب مـرا که غصه مدفــــــونم کرد

در میــکده دیگر خبر از مستی نیست
ساقی قدحـــی که پنجه درخونم کرد

#احسان_حق_شناس

نمیدانم ڪُجـــــایی،در چـــه حالی
ولی من عالیــــــــــــــم،عالــی ی عالی

شوم بهتر از این حالی ڪـه دارم
اگــــر عطــــــــرت بپیچد این حوالی

#احسان_حق_شناس