حق با تو ...
🍃♥️

خدایا شروع سـخن نامِ توست🌸
وجودم به هر لحظه آرامِ توست
دل از نام و یادت بگـیرد قـرار
خوشم چونکه باشی مرا در کنار

امروز را آغاز می کنیم با توکل بر اسم اعظمت یاالله ۹🌸

🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃

دوست دارم برسـد
صبحی و بیدار شوم
و ببینم ڪہ همین
پیرهن من تن توست

بوسہ‌ے سرخ
تو افتاد بہ پیـراهن مـن
مرشدےڪَفت‌
ڪہ خون همہ بر ڪَردن توست




#صبحتون زیبا

هر سحرے حلاوتے، هر طرفے طراوتی
هر قدمے عجایبے، هر نفسے عنایتی

پرتو روے عشق دان، آنڪه به هر سحرگهان
شمس ڪشید نیزه‌اے، صبح فراشت رایتی


#مولانا
#سـلام_صبحتون_نغـمه‌خوان

امروز ندانم زِچه دست آمده ای
ڪز اول صبح مست مست آمده ای

گر خون دلم خورے زِ دستت ندهم
زیرا ڪه به خون دل به دست آمده ای

#مولانا

بر لبش لبخنــــدِ نابــــی صبح ها ڪَل مے‌ڪند
چای از این قند پهلــــوتر ڪجا پیدا ڪنم ؟!

#طاهره_اباذری_هریس🍃

#دیده را فایده آن است ڪه #دلبر بیند

ور نبیند چه بود #فایده_بینایی را


#حضرت_سعدی

منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز


ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز


#حضرت_حافظ_عشـــــــــــــــــق

ما بــاده‌ ز یـار دلفـُـروز آوردیم
ما آتش عشـق سینه‌سوز آوردیم

تا دور ابد ، جهان نبیند در خواب
آن شبها را،که ما به روز آوردیم


#مولانا

صبح یعنی تار موهایت به هم آمیختن❤️

از لبانت چای خوشرنگ غزل را ریختن❤️

چشم درچشم تو ودیدار لبها در سکوت❤️

دست راچون حلقه ای برگردنت آویختن❤️

#صبحتون_بخیر_😍❤️

محفل خوبان شعر
https://t.me/mahfel_khoban_sheeer

‎@mahfel_khoban_sheeer

پر از شور و شعف باسر بسویت می دوم چون رود
تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم

#فاضل_نظری

ضرب کردم عشــــــــق را در لطف تو.


حاصلش شد یک دل خونین و عشق


#صمد_علی_نژاد

می‌توانم نظر از هر دو جهان بست ولی


نتوانم دل از آن نرگس شهلا برداشت


#قدسی_مشهدی..

دوستت دارم
دوستت دارم

و دلم تاب تحمل این‌ همه عشق را ندارد


#فروغ_فرخزاد
‌

بیا دل بر دلِ پُر دردِ من نِہ
بیا رخ بر رخانِ زردِ من نِہ

تویی خورشید وز تو ڪَرم عالم
یڪی تابش بر آهِ سردِ من نِہ

‌‌‎
#مولانا

تو را می خواهم و
دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم........

#فروغ_فرخزاد

و خـرداد بدرقه آخر
بهار نیست حرفهاے
عاشقانه بهار به تابستان‌ است...

#لیلی زند

تو زیبایے، هم‌چون شعرے عاشقانه
به‌سان گشت‌و‌گذارے میان درختان

چونان ابرے باران‌زا و ڪودڪے ڪه بی‌دلیل می‌خندد

#جوزف_دعبول