هر شب خیال دلبرم دست آورد خارد سرم
تا برد آخر عاقبت دستار من دستار من
آن کم برآورد از عدم هر لحظه در گفت آردم
تا همچو در کرد از کرم گفتار من گفتار من
َ#مولانا
تا برد آخر عاقبت دستار من دستار من
آن کم برآورد از عدم هر لحظه در گفت آردم
تا همچو در کرد از کرم گفتار من گفتار من
َ#مولانا
در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد
من در پی آن دلبر عیار برفتم
او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد
من در عجب افتادم از آن قطب یگانه
کز یک نظرش جمله وجودم همه جان کرد
#مولانا
آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد
من در پی آن دلبر عیار برفتم
او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد
من در عجب افتادم از آن قطب یگانه
کز یک نظرش جمله وجودم همه جان کرد
#مولانا
حاشا که به عالم از تو خوشتر یاریست
یا خـــوبتر از دیــدن رویــت کاریست
اندر دو جهـــان دلبــر و یارم تــو بسی
هــم پرتــو توست هـر کجا دلداریست
ُ#مولانا
یا خـــوبتر از دیــدن رویــت کاریست
اندر دو جهـــان دلبــر و یارم تــو بسی
هــم پرتــو توست هـر کجا دلداریست
ُ#مولانا
تو سنگ سيه بوسي، من چشم سياهي را
مقصود يكي باشد،
بيگانه چه ميداني؟
ضايع چه كني شب را،
لب ذاكر و دل غافل
تو ره به خدا بردن، مستانه چه ميداني؟
#مولانا
مقصود يكي باشد،
بيگانه چه ميداني؟
ضايع چه كني شب را،
لب ذاكر و دل غافل
تو ره به خدا بردن، مستانه چه ميداني؟
#مولانا
می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا
گردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجا
پیش آر نوشانوش را از بیخ برکن هوش را
آن عیش بیروپوش را از بند هستی برگشا
#مولانا
گردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجا
پیش آر نوشانوش را از بیخ برکن هوش را
آن عیش بیروپوش را از بند هستی برگشا
#مولانا
ای ساقی اگرسعادتی هست تراست
جانی ودلی وجان ودل،مست تراست
اندرسرما عشـقِ تو پا میڪوبد
دستی میزن که تاابددست،تراست
َ#مولانا
جانی ودلی وجان ودل،مست تراست
اندرسرما عشـقِ تو پا میڪوبد
دستی میزن که تاابددست،تراست
َ#مولانا
همه از سلسله عشق تو دیوانه شدند
همه از نرگس مخمور تو خمار شدند
همه سوگند بخورده که دگر دم نزنند
مست گشتند صبوحی سوی گفتار شدند
#مولانا
همه از نرگس مخمور تو خمار شدند
همه سوگند بخورده که دگر دم نزنند
مست گشتند صبوحی سوی گفتار شدند
#مولانا
نازنينا نظري كن منم اين خسته ي راهت
شرر افكنده به جانم صنما برق نگاهت
سحرم روي چو ماهت، شب من زلف سياهت
بخدا بي رخ و زلفت، نه بخسبم نه بخيزم
#مولانا
شرر افكنده به جانم صنما برق نگاهت
سحرم روي چو ماهت، شب من زلف سياهت
بخدا بي رخ و زلفت، نه بخسبم نه بخيزم
#مولانا
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بیزبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
#مولانا
نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بیزبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
#مولانا
شب مست یار بودم و در های های او
حیران آن جمال خوش و شیوهای او
گه دست میزدم که زهی وقت روزگار
گه مست میفتادم بر خاک پای او
#مولانا
حیران آن جمال خوش و شیوهای او
گه دست میزدم که زهی وقت روزگار
گه مست میفتادم بر خاک پای او
#مولانا