رطل گران ده صبوح زانکه رسیده است صبح
تا سر شب بشکند تیــــغ کشیده است صبح

روی نهفته است تیر ، روی نهاده است مهـر
پشت بداده ست ماه هین که رسیده ست صبح

#عطار

در عشق قرار بی‌قراری است
بدنامی عشق نام‌داری است

چون نیست شمار عشق پیدا
مشمر که شمار بی‌شماری است

در عشـــــق ز اختیار بگذار
عاشق بودن نه اختیاری است

#عطار

جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو رسوای جهان تا کی

چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی

  
                   #عطار

بی عشق نفس زدن حرام است مرا ٬
کان دم که نه عشقِ اوست دام است مرا ٬

با قربتِ معشوق مرا کاری نیست ٬
اندیشهٔ فکر او تمام است مرا ...


#عطار

🌸🌸
ایٖ صبح اگر عزیمتِ خنده کنی
حالم چو جمالِ خویش فرخنده کنی

دایم چو تویی همدم عیسی در دم
تا بودکه دل مردهٔ من زنده کنی

#عطار

کجا بودم کجا رفتم کجاام من نمی‌دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی‌دانم

چگونه دم توانم زد درین دریای بی پایان
که درد عاشقان آنجا بجز شیون نمی‌دانم


#عطار

جانا دلم ببردی در قعرِ جان نشستی
     من بر کنار رفتم تو در میان نشستی

گر جان ز من ربودی الحمدلله ای جان
     چون تو بجای جانم بر جای جان نشستی

#عطار

جانا شعاع رویت در جسم و جان نگنجد
وآوازهٔ جمالت اندر جهان نگنجد

اندر ضمیر دلها گنجی نهان نهادی
از دل اگر برآید در آسمان نگنجد

#عطار

دل زاهد همیشه در خیال است
دل عاشق همیشه در حضور است

نصیب زاهدان اظهار راه است
نصیب عاشقان دایم حضور است

#عطار

از لطیفی که هست آن دلبر
فخر خوبان چین و ماچین است

وصف خوبی او چه دانم گفت
هرچه گویم هزار چندین است


ُ#عطار_نیشابوری