نیازمند لبت، جانِ بوسهخواهِ من است
نگاه کن به نیازی که در نگاه من است
ز دیده پرتو عشق ار برون زند چه کنم
دلی چو آینه دارم همین گناه من است
#هوشنگ_ابتهاج
نگاه کن به نیازی که در نگاه من است
ز دیده پرتو عشق ار برون زند چه کنم
دلی چو آینه دارم همین گناه من است
#هوشنگ_ابتهاج
می سوزم و می خندم، خشنودم و خرسندم
تا سوختم و چون شمع می خواهی و می کوشی
تو آبی و من آتش، وصل تو نمی خواهم
این سوختنم خوش تر از سردی و خاموشی
#هوشنگ_ابتهاج
تا سوختم و چون شمع می خواهی و می کوشی
تو آبی و من آتش، وصل تو نمی خواهم
این سوختنم خوش تر از سردی و خاموشی
#هوشنگ_ابتهاج
چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی
مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی
ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم
که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی
#هوشنگ_ابتهاج
مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی
ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم
که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی
#هوشنگ_ابتهاج
نیازمند لبت، جانِ بوسهخواهِ من است
نگاه کن به نیازی که در نگاه من است
ز دیده پرتو عشق ار برون زند چه کنم
دلی چو آینه دارم همین گناه من است
#هوشنگ_ابتهاج
نگاه کن به نیازی که در نگاه من است
ز دیده پرتو عشق ار برون زند چه کنم
دلی چو آینه دارم همین گناه من است
#هوشنگ_ابتهاج
نیازمند لبت، جانِ بوسهخواهِ من است
نگاه کن به نیازی که در نگاه من است
ز دیده پرتو عشق ار برون زند چه کنم
دلی چو آینه دارم همین گناه من است
#هوشنگ_ابتهاج
نگاه کن به نیازی که در نگاه من است
ز دیده پرتو عشق ار برون زند چه کنم
دلی چو آینه دارم همین گناه من است
#هوشنگ_ابتهاج
درد بی عشقی ما
دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما
به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج
دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما
به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج