چو من هلاک شوم.....
از طبيب شهر بپرس.... 


كه مرگ كشت مرا....
يا تو بی‌وفا گشتی؟

#محتشم_کاشانی

صد شکایت دارم از گردون اما یکی
برزبانم نیست چون چشمم به احسان شماست

گر درین دور فلک شهری گدای محتشم
محتشم را حشمت این بس کز گدایان شماست

#محتشم_کاشانی

.

خواهم که شبی محو جمال تو شوم
نظارگی بزم وصال تو شوم

وانگاه به یاد شمع رویت همه عمر
بنشینم و فانوس خیال تو شوم


#محتشم_کاشانی♡

چه داغها که مرا از غم تو بر تن نیست
چه چاکها که ز هجر تو در دل من نیست

دگر ز پرتو خورشید و نور ماه چه فیض
مرا که بی‌مه روی تو دیده روشن نیست

#محتشم_کاشانی

با تو آن روز که شطرنجِ محبت چیدم
ماتیِ خود ز تو در بازیِ اول دیدم

فکرِ خود کن تو هم ای دل که به تاراج بساط
شاهِ عشق آمد و من خانهٔ خود برچیدم

#محتشم_کاشانی

یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز
آوازه به عالم زن و خورشید برانداز

ای زینت بالین رقیبان شده عمری
بر من که ز هم می‌گذرم یک نظر انداز


َ#محتشم_کاشانی
#سلام_صبحتون_پراز_حس_خوب_زندگی

‌
گفتَم اِقرار به عِشق تو نمی‌کردم کاش
گفت اقرار چو کردی دِگر اِنکار مَکن .

#محتشم_کاشانی

من بودم و دلی و هزاران شکستگی
آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت...

گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت...

#محتشم_کاشانی

چه داغها که مرا از غم تو بر تن نیست
چه چاکها که ز هجر تو در دل من نیست

دگر ز پرتو خورشید و نور ماه چه فیض
مرا که بی‌مه روی تو دیده روشن نیست

#محتشم_کاشانی

من بودم و دلی و هزاران شکستگی
آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت...

گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت...

#محتشم_کاشانی

گفتم اقرار به عشق تو نمی کردم کاش
گفت اقرار چو کردی دگر انکار مکن

گفتم آن به که سر خویش فدای تو کنم
از میان ، تیغ بر آورد که زنهار مکن

گفتمش محتشم دلشده را خوار مدار
گفت خود را ز پی عزت او خوار مکن

#محتشم_کاشانی

گفتم اقرار به عشق تو نمی کردم کاش
گفت اقرار چو کردی دگر انکار مکن

گفتم آن به که سر خویش فدای تو کنم
از میان ، تیغ بر آورد که زنهار مکن

گفتمش محتشم دلشده را خوار مدار
گفت خود را ز پی عزت او خوار مکن

#محتشم_کاشانی

من بودم و دلی و هزاران شکستگی
آن هم به زلف پرشکنت رفته رفته رفت

گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر
عمــرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت...


#محتشم_کاشانی

صد شکایت دارم از گردون اما یکی
برزبانم نیست چون چشمم به احسان شماست

گر درین دور فلک شهری گدای محتشم
محتشم را حشمت این بس کز گدایان شماست

#محتشم_کاشانی

🌷یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز
آوازه به عالم زن و خورشید برانداز

ای زینت بالین رقیبان شده عمری
بر من که ز هم می‌گذرم یک نظر انداز


َ#محتشم_کاشانی

گفتم اقرار به عشق تو نمی کردم کاش
گفت اقرار چو کردی دگر انکار مکن

گفتم آن به که سر خویش فدای تو کنم
از میان ، تیغ بر آورد که زنهار مکن

گفتمش محتشم دلشده را خوار مدار
گفت خود را ز پی عزت او خوار مکن

#محتشم_کاشانی

صد شکایت دارم از گردون اما یکی
برزبانم نیست چون چشمم به احسان شماست

گر درین دور فلک شهری گدای محتشم
محتشم را حشمت این بس کز گدایان شماست

#محتشم_کاشانی