من خراب نگه نرگس شهلای توام
بی خود از باده‌ی جام و می مینای توام

تو به تحریک فلک فتنه‌ی دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام


         #فروغی_بسطامی

یا لاف عاشقی بر معشوق خود مزن


‏یا با رضای او بگذر از رضای خویش


#فروغی_بسطامی

شیوهٔ خوش منظران چهره نشان دادن است
پیشهٔ اهل نظر دیدن و جان دادن است

چون به لبش می‌رسی جان بده و دم مزن
نرخ چنین گوهری نقد روان دادن است

#فروغی_بسطامی

شیوهٔ خوش منظران چهره نشان دادن است
پیشهٔ اهل نظر دیدن و جان دادن است

چون به لبش می‌رسی جان بده و دم مزن
نرخ چنین گوهری نقد روان دادن است

#فروغی_بسطامی

از من بگریزید که می خورده ام امروز
با من منشینید که دیوانه ام امشب

ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بیخبر از گریه ی مستانه ام امشب

#فروغی بسطامی
‌

به کوی می‌فروشان با هزاران عیب خوشنودم
که پوشیده‌ست خاکش عیب هر آلوده دامان را

تکبر با گدایان در میخانه کمتر کن
که اینجا مور بر هم می‌زند تخت سلیمان

#فروغی بسطامی

به کمندِ تو اگر تازه گرفتاری نیست


پس چرا یارِ قدیم از نظر انداخته ای...؟

#فروغی_بسطامی

بستهٔ  زلف  تو  شٖوریده  سرانند هنوز
تشنهٔ  لعل  تو  خونین  جگـرانند هنوز


ساقیا در قدح باده چه پیمودی دوش
که حریفان همه در خواب گرانند هنوز

#فروغی_بسطامی

.
         دل تنگ و قدم لنگ و
         ره بادیه پرسنگ...

                در راه طلب،،
                کَس به گرانجانی ما نیست...


#فروغی_بسطامی

.


آن که آسان می‌سپارد جان به دیدارت منم...




#فروغی_بسطامی