امروز با حافظ
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می طلبی ترک خواب کن
#حافظ
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می طلبی ترک خواب کن
#حافظ
ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سـر کن غم ایـّام را
سـاغر مِی بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمیخواهیم ننگ و نام را
باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
#حافظ
خاک بر سـر کن غم ایـّام را
سـاغر مِی بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمیخواهیم ننگ و نام را
باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را
#حافظ
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعـا گویم
جواب تلـخ میزیبد لب لعل شکرخا را
#حافظ
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعـا گویم
جواب تلـخ میزیبد لب لعل شکرخا را
#حافظ
مرا امید وصال تو زنده میدارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک...
#حافظ
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک...
#حافظ
ﺑﺮﻧﻴﺎﻣﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﻨﺎﯼ ﻟﺒﺖ ﮐﺎﻣﻢ ﻫﻨﻮﺯ
ﺑﺮ ﺍﻣﻴﺪ ﺟﺎﻡ ﻟﻌﻠﺖ ﺩﺭﺩﯼ ﺁﺷﺎﻣﻢ ﻫﻨﻮﺯ
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﻓﺖ ﺩﻳﻨﻢ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺯﻟﻔﻴﻦ ﺗﻮ
ﺗﺎ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺩﺍ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻣﻢ ﻫﻨﻮﺯ
#حافظ
ﺑﺮ ﺍﻣﻴﺪ ﺟﺎﻡ ﻟﻌﻠﺖ ﺩﺭﺩﯼ ﺁﺷﺎﻣﻢ ﻫﻨﻮﺯ
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﻓﺖ ﺩﻳﻨﻢ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺯﻟﻔﻴﻦ ﺗﻮ
ﺗﺎ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺩﺍ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻣﻢ ﻫﻨﻮﺯ
#حافظ
اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
چو ذره گر چه حقیرم، ببین به دولت عشق
که در هوای رُخت چون به مهر پیوستم
چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست
که خدمتی به سزا برنیامد از دستم...
#حافظ
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
چو ذره گر چه حقیرم، ببین به دولت عشق
که در هوای رُخت چون به مهر پیوستم
چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست
که خدمتی به سزا برنیامد از دستم...
#حافظ
اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
اساسِ هستیِ من زان خراب آبادست
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
#حافظ
اساسِ هستیِ من زان خراب آبادست
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
#حافظ
مـرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هـر بهـــاری که به دنباله خزانی دارد
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک مـا نیز زبــانی و بیـــــانی دارد
#حافظ
هـر بهـــاری که به دنباله خزانی دارد
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک مـا نیز زبــانی و بیـــــانی دارد
#حافظ