شوریده ی آزرده دلِ بی سر و پا من
در شهر شما عاشق انگشت نما من
دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا ، به خدا من ، به خدا من ، به خدا من
#سیمین_بهبهانی
در شهر شما عاشق انگشت نما من
دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا ، به خدا من ، به خدا من ، به خدا من
#سیمین_بهبهانی
کبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجبار
در این دنیای تودرتو، تو دیگر از چه مینالی؟
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی
#سیمین_بهبهانی
در این دنیای تودرتو، تو دیگر از چه مینالی؟
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی
#سیمین_بهبهانی
کبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجبار
در این دنیای تودرتو، تو دیگر از چه مینالی؟
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی
#سیمین_بهبهانی
در این دنیای تودرتو، تو دیگر از چه مینالی؟
یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی
#سیمین_بهبهانی
ای رفته ز دل، رفته ز بر، رفته ز خاطر
بر من مَنِگر تابِ نگاهِ تو ندارم
بر من مَنِگر زانکه به جز تلخیِ اندوه
در خاطر از آن چشمِ سیاهِ تو ندارم
#سیمین_بهبهانی
بر من مَنِگر تابِ نگاهِ تو ندارم
بر من مَنِگر زانکه به جز تلخیِ اندوه
در خاطر از آن چشمِ سیاهِ تو ندارم
#سیمین_بهبهانی
شوریده ی آزرده دلِ بی سر و پا من
در شهر شما عاشق انگشت نما من
دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا ، به خدا من ، به خدا من ، به خدا من
#سیمین_بهبهانی
در شهر شما عاشق انگشت نما من
دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا ، به خدا من ، به خدا من ، به خدا من
#سیمین_بهبهانی
به ساز من که می رقصی
قیامت می کنی به به ...
چه طوفانی به پا کردی
قلم شاید تو هم مستی؟!؟
زمین مست و
زمان مست و
مخاطب مست شعرم شد
بنازم دلبریهایت!
قلم، الحق که تردستی.
#سیمین_بهبهانی
قیامت می کنی به به ...
چه طوفانی به پا کردی
قلم شاید تو هم مستی؟!؟
زمین مست و
زمان مست و
مخاطب مست شعرم شد
بنازم دلبریهایت!
قلم، الحق که تردستی.
#سیمین_بهبهانی
ز من جدا شده یی همچو بوی گل از گل
منی که داده ام از دست، اختیار ترا
شدی شراب و شدم مست بوسهٔ تو شبی
کنون چه چاره کنم محنت خمار ترا؟
#سیمین_بهبهانی
منی که داده ام از دست، اختیار ترا
شدی شراب و شدم مست بوسهٔ تو شبی
کنون چه چاره کنم محنت خمار ترا؟
#سیمین_بهبهانی
ای رفته ز دل، رفته ز بر، رفته ز خاطر
بر من منگر، تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر، زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سياه تو ندارم
ای رفته ز دل، راست بگو! بهر چه امشب
با خاطره ها آمده ای باز به سويم؟
#سیمین_بهبهانی
بر من منگر، تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر، زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سياه تو ندارم
ای رفته ز دل، راست بگو! بهر چه امشب
با خاطره ها آمده ای باز به سويم؟
#سیمین_بهبهانی