محفل خوبان شعر
3.55K subscribers
12.3K photos
5.78K videos
6 files
394 links
محفل خوبان شعر
🌺🌺 @mahfel_khoban_sheeer🌺🌺
Download Telegram
تو کیستی که من این گونه بی‌تو بیتابم؟
شب از هجوم خیالت نمی‌برد خوابم

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو؛
بسانِ قایقِ سرگشته روی گردابم؟...

#فریدون_مشیری
بـا اجـازه غـزلـى تـازه فـدايت كردم
بر سر سجده نـه در شعر دعايت كردم

با اجـازه از همه دست كشيدم امشب
و تـو را از وسـط جمـع سـوايت كردم

با اجازه از تـو و چشم و لبت مى گويم
چه كنم دست خودم نيست هوايت كردم

با اجـازه تـو طبيبى و منـم باز مريض
تـو بـزن بـوسه بگو بـاز دوايت كردم

با اجـازه بـه خيالات خودم مى پيچم
مثـلا بـودى و ايـن بار صدايت كردم

بـا اجـازه از شمـا و بى اجـازه از همه
بـوسه بر شعـر زدم بـاز دعـايت كردم

#فریدون_مشیری_'

‌ ‎‌‌‌

          اين منم خسته درين کلبه تنگ
         جسم درمانده ام از روح جداست

         من اگر سايه ي خويشم , يا رب ,
        روح آواره ی من کيست , کجاست ؟


                   #فریدون_مشیری
آوای تو می‌آردم از شوق به پرواز
شب‌ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی

امواج نوای تو به من می‌رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی


#فریدون_مشیری
شبتون بدور از دلتنگی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
.
تو کیسٖتی که من اینگونه بی تو بی تابم

شب از هـجـوم خـیـالت نمی بـرد خوابم

تـو چیستی که من از هـر مـوج تبسم تو

بـسـان قـایـق سـر گـشـتـه روی گـردابـم

#فریدون_مشیری
نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودم
که به حرمت سکوتم، تو به دیدنم بیائی

نه سراغ من گرفتی، نه سخن به نامه گفتی
به همان بهـانه ای که، نشنیده ای ندائــی


#فریدون_مشیری
من امشب با تو می گویم، همه ناگفته هایم را

دمی با تو به سر بردن، خودش آرامشی ناب است

#فریدون_مشیری
.
فدای دست نوازشگر نسیم شوم
که خوش به جام شرابم شکوفه می‌ ریزد

تو هم مرا به نگاهی شکوفه‌ باران کن
در این چمن که گل از عاشقی نپرهیزد

لبی بزن به شراب من ای شکوفهٔ بخت
که می خوش است که با بوی گل درآمیزد

#فریدون_مشیری

جای مهتاب به تاریکی شب‌ها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گل‌ها تو بخند

تو بمان با من، تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش

من همین یک نفس از جرعه‌ی جانم باقی‌ست
آخرین جرعه‌ی این جام تهی را تو بنوش

#فریدون_مشیری
‌دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت
که هوش از سرم ربود
من جاودانی‌ام که پرستوی بوسه‌ات
بر روی من دری ز بهشت خدا گشود
اما چه می‌ کنی
دل را که در بهشت خدا هم غریب بود...

#فریدون_مشیری