محفل خوبان شعر
3.73K subscribers
12.4K photos
5.87K videos
6 files
396 links
محفل خوبان شعر
🌺🌺 @mahfel_khoban_sheeer🌺🌺
Download Telegram
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن !
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن !

گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم ... بشنو و باور مکن !


#سجاد_سامانی
.

چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد

من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چه‌بسا طعنه‌زدنهای تو بخشیده نشد

#سجاد_سامانی
.
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد

من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چه‌بسا طعنه‌زدنهای تو بخشیده نشد

#سجاد_سامانی
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن !
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن !

گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم ... بشنو و باور مکن !


#سجاد_سامانی
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن !
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن !

گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم ... بشنو و باور مکن !


#سجاد_سامانی
من آشنای کویرم، تو اهل بارانی
چه کرده‌ام که مرا از خودت نمی‌دانی؟

مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی‌دارم
تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی

من از غم تو غزل می‌سرایم و آن را
تو عاشقانه به گوشِ رقیب می‌خوانی

هزار باغ گل از دامن تو می‌روید
به هر کجا بروی باز در گلستانی

قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست
کِه بهتر از همگان است؟؟ بهتر از آنی...

#سجاد_سامانی
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد

من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چه‌بسا طعنه‌زدنهای تو بخشیده نشد

#سجاد_سامانی
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن !
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن !

گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم ... بشنو و باور مکن !


#سجاد_سامانی
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد

گفتند عاشقِ که شدی؟! گریه‌ام گرفت
میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد.

#سجاد‌_سامانی
گفتم از نزدیکی دیدار، گفتی: «ساده‌ای!
دورم از دیدار با هر پیش پا افتاده‌ای»

کوچکم خواندی، که پیش چشم ظاهربین تو
دیگران کوهند و من سنگ کنار جاده‌ای

شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم
هیچ‌کس حتی شبیهت نیست، فوق‌العاده‌ای!

با دل آزرده‌ام چیزی نمی‌گویی ولی
از دل آزردن که حرفی می‌شود آماده‌ای

باز بر دوری صبوری می‌کنم اما مگیر
امتحان تازه‌ای از امتحان پس داده‌ای

#سجاد_سامانی
کاری که با من کرد دنیا، داستان دارد
شرحش نخواهم داد، اما داستان دارد…

مهتاب من! هنگام دیدار تو فهمیدم
دیوانه‌ بازی‌‌های دریا داستان دارد !

عاشق شدن تنها به پیراهن دریدن نیست
دلدادگی‌‌های زلیخا داستان دارد

مستی که در شهر خبرچینان تو را بوسید
امروز آسوده‌ ست، فردا داستان دارد !

عشقی که پنهان بود، در دنیا زبانزد شد
هر قصه‌‌گویی دیگر از ما داستان دارد …

#سجاد_سامانی
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن !
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن !

گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم ... بشنو و باور مکن !


#سجاد_سامانی
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن!
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن!

گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم... بشنو و باور مکن!



#سجاد_سامانی
‌گفته بودم شادمانم بشنو و باور مکن
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن

گفتی آیا در توانت هست از من بگذری
گفتم آری می توانم.. بشنو و باور مکن

                        #سجاد_سامانی
دلم گرفته، به دلتنگیِ شبانه قسم
به گیسوان سیاه تو روی شانه قسم …

تو بهترین غزل عاشقانه را با چشم،
سروده ای، به غزل های عاشقانه قسم

درخت های کهنسال با رسیدن تو
جوان شدند، به شادابی جوانه قسم

خلاف عامه ى مردم به عشق پابندم
به سنگ های شکیبای رودخانه قسم …

فدائیان غم عشق و کشتگان فراق
نمرده اند! به غم های جاودانه قسم


#سجاد_سامانی
زندگی مثل حصاری ز غم و دلتنگی است
مرگ ای کاش رهایم کند از زندانم

بیت آشفته‌ایَم در غزلی ناموزون
میل دارم که ردیفی بدهد پایانم...

#سجاد_سامانی
.

چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد

من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چه‌بسا طعنه‌زدنهای تو بخشیده نشد

#سجاد_سامانی
بهشت چشم تو رویاے چشم‌هاے من است
مرا رها ڪن از آتش، بهشت جاے من است

تویے ‌ڪه دل به رقیبم سپرده اے، تبریڪ!
ڪه روز جشن تو و مجلس عزاے من است

مباد غصۀ تنهاییِ مرا بخوری
غمِ نبود تو چون سایه پابه‌پاے من است

به غیر دوستے از من ندیده دشمن نیز
عجب ڪه دشمنیِ دوستان، جزاے من است

گذشت، خندۀ دیروزِ من به ڪار جهان
زمانِ خندۀ دنیا به گریه‌هاے من است ...

#سجاد_سامانی
تنها ستاره‌ی شب تارم، شبت بخیر!
تار است بی تو لیل و نهارم، شبت بخیر

ای سر به شانه‌‌‌های رقیبان گذاشته
کی سر به شانه‌ات بگذارم؟ شبت بخیر...

تو در کنار کیستی امشب که سالهاست
غیر از غم تو نیست کنارم، شبت بخیر

بسیار زخم بر دل خونم زدی و آه
تا صبح می‌شود بشمارم... شبت بخیر

هرچند بی‌تو تاب نمی‌آورم، برو
هرچند بی‌تو خواب ندارم، شبت بخیر

رفتی اگرچه وقت خداحافظی نبود
دیگر نشد بهانه بیارم، شبت بخیر...

#سجاد_سامانی
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن !
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن !

گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم ... بشنو و باور مکن !


#سجاد_سامانی