بک‌آپ(نوشته های مهدیسا صفری خواه)
75 subscribers
294 photos
84 videos
6 files
401 links
بک‌آپ،‌نوشته‌های من از طنز کوتاه و فیسبوکی و مطبوعاتی تا طنز رادیویی و شعر و متون ادبی
@mahdissasafarikhah
Download Telegram
Forwarded from بی قانون
ویژ‌ه‌نامه بی‌قانون ۱۳۹۷ به زودی منتشر می‌شود

🔻🔻🔻
هر شهروند، یک بی‌قانون!
(حالا بیشتر هم خریدین، کَرَمِتونه)
👇👇👇
🆔 @bighanooon
🆔 Instagram.com/b.ghanoon
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #دیرین_دیرین زده تو خط آهنگای لسانجلسی
این قسمت : بلا
عاااااااااالیه😂😂👌

Join 🔜 @RedLineTel 🚩
تا طلاق نگرفتند، کتاب ننوشتند

وبلاگ > علیخواه، فردین - قبل از عیدی داشتم کتاب های کتابخانۀ کوچکمان را گردگیری می‌کردم. طبق معمول هر کتاب را برمی‌داشتم؛ عنوان آن را نگاه می‌کردم؛ چند صفحه نخست آنرا ورق می‌زدم و بعد با دستمال تمیزش می‌کردم.

به تدریج توجه ام به جمله‌های "تقدیم و تشکّری" جلب شد که نویسندگان در صفحات نخست کتاب‌ها نوشته‌ بودند. احساس کردم که دارم قاعده‌ای کشف می‌کنم. حداقل در کتاب های کتابخانۀ من این‌طور بود. نویسندگانی که زن بودند به‌ندرت از همسر خود تشکر کرده و یا کتاب خود را به او تقدیم کرده بودند. در مقابل نویسندگان مرد غالباً از صبوری، همراهی و تحمّل همسرشان یا به تعبیر برخی از آنان از بانوی سرایشان تشکر کرده بودند! برایم این سؤال مطرح شد که چرا تعداد بسیار کمی از نویسندگان زن از همسرشان تشکر می‌کنند؟ آیا بر خلاف نویسندگان مرد؛ نویسندگان زن قدرناشناس اند و محبت ها را نمی بینند؟

همان‌جا نشستم و به زنان و مردانی که باواسطه یا بی‌واسطه می‌شناختم فکر کردم. برخی شواهد نشان می‌داد که اکثر زنان زمانی موفق شده‌اند کتابی بنویسند که مسئولیت‌های سنگین خانه داری کمتر شده و این کاهش مسئولیت؛ تنها با جدایی از همسر رخ داده است! و بیشتر مردان هم غالباً زمانی توانسته اند کتابی بنویسند که همسری بوده تا مسئولیت خانه را بر عهده بگیرد و خیال آنان ازامور خانه و حتی امور شخصی‌شان هم راحت بوده است.

در بسیاری از جوامع، و با ورود به دنیای جدید، مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان در بیرون از خانه موجب آن نشد تا مسئولیت‌های آنان در خانه کمتر شود. درواقع وظایف جدید بیرون از خانه بر وظایف قبلی آنان افزوده شد. در نتیجه زنی که قصد دارد کتابی بنویسد باید نخست مسئولیت‌های خانه‌داری و شوهرداری! خود را انجام دهد و پس از آن اگر وقتی، توانی و البته حوصله‌ای باقی ماند بنشیند و کتاب بنویسد. در مقابل مردان همواره از حمایت و رسیدگی همسرشان برخوردار بوده‌اند و اطمینان داشته اند که کسی هست تا حتی امور شخصی آنان را انجام دهد.

با توجه به این اوصاف، دو راه برای زنان باقی می‌ماند: یا مردان بخشی از مسئولیت‌های خانه را بر عهده بگیرند تا خیال زنان راحت شده و بنشینند و با آرامش کتاب بنویسند؛ و یا آنکه جدا شوند تا فرصتی برای نوشتن به وجود بیاید. گویا کم نیستند زنان نویسنده‌ای که راه دوم را برگزیده‌اند!

در همین حین که روی مبل نشسته بودم، غرق تأمل بودم و داشتم به این موضوع فکر می کردم ترانه « جانِ مریم » هم به گوش می‌رسید:
بیا رسید وقتِ درو، مالِ منی از پیشم نرو
بیا سرِ کارمون بریم، درو کنیم گندمارو

با خودم گفتم عشق‌ورزی ما مردان ایرانی هم چقدر عجیب و جالب است. به معشوق می‌گوییم: تو مال من هستی. از پیش من نرو. چون وقت درو رسیده است و باید برویم سر کار و گندم‌ها را درو کنیم. لطفاً بمان . خواهش می‌کنم بمان و وقتی‌که کار درو تمام شد هرکجا خواستی می توانی بروی.
Forwarded from بی قانون
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویژ‌ه‌نامه نوروزی بی‌قانون ۱۳۹۷ را از دکه‌های مطبوعاتی سراسر کشور بخواهید.

هر آنچه که برای خواندن، دیدن، فکر کردن و خندیدن لازم دارید

🔻🔻🔻
طرح جلد: بزرگمهر حسین‌پور
👇👇👇
@bighanooon
Forwarded from داستان‌های بی‌قانون
نیمه شب اتفاق افتاد
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون
@Dastanbighanoon

چشمام رو بستم. مطمئن بودم اگر بازش کنم دیگه اونجا نیست. با ترس و لرز، آروم بازش کردم. گفت: من اینجام که سه‌تا آرزوت رو برآورده کنم... لعنتی من حتي یه آرزو هم نداشتم. به ذهنم اومد که بگم با فلانی ازدواج کنم... یادم اومد باهاش ازدواج کردم. تو رودربایسی اخلاقی این آرزو رو کردم، اصلا دیگه ازدواج جزو اولویت‌هام نبود. دوباره فکر کردم یه شغل می‌خواستم با بیمه و مزایا. می‌خواستم بگم اما خوب فکر کردم دختر؛ کی تو ۳۵ سالگی حال داره ساعت ۶ بره سرکار با کلی آدم صبونه نخورده چونه بزنه، تو ۱٨ سالگی هم این‌کاره نبودم چه برسه به الان. از همون اول دلم می‌‌خواست یه سره سردبیر نیویورک تایمز... همین‌رو باید بگم. تا اومدم بگم گفت: «نه اون معذوریت داره، عرضه یه آرزو کردن رو هم نداری تو! باز بگی سردبیر کیهانی، وطن امروزي، جواني، یه‌چیزی! نیویورک تایمز كه مجوزم‌رو ازم میگیرن. میخوای باطلم کنی؟ تازه صنف بهم کارت داده». بی‌خیال شدم گفتم داری وقتت رو حروم می‌کنی به پاهاش نگاه کردم سُم داشت. این دیگه چجور سُمی بود چقدر تمیز بود، انگار پدیکور کرده. گفت باشه، گند زدی باز. بعد یجوری که انگار خیلی شاخه ماسک رو برداشت و گفت سورپرایز. تولدت مبارک. این کفش‌ها رو از کالکشن جدید گوچی برات خریدم. بعد سُمش رو درآورد. کاش آرزو می‌کردم این‌قدر یخ و جلف نباشه. کاش آرزو می‌کردم تولدم رو یادش بره، آدم از 30 سالگی به بعد باید خودش رو بزنه به فراموشی، ۳۵ تا شمع رو کیک الان میخواد دوباره بگه نگران نباش زنگ زدم آتش‌نشانی آماده ‌باشن. برق رو روشن کرد همه برام دست زدن، بی‌شعور حتي یادم نیاورد که امروز تولدمه من با ریش و سبیل وسط مهمون‌ها بودم. کاش آرزو می‌کردم بيشعور نباشه. چه گیری کردیم این وقت شب به خدا!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@Dastanbighanoon
@Bighanooon
Forwarded from بی قانون
بحران پروفایل پیکچر
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون
@bighanooon

ما دهه شصتی‌ها هرچقدر هم از مصائب وصل شدن به اینترنت تا 20 سال پیش بنالیم باز هم کم گفتیم. اون وقت‌ها مثل الان نبود که حریم خصوصیت رو تا دو میلیون نفر هم بتونی تعمیم بدی و عکس‌هات از در و دیوار شبکه‌های مجازی بالا بره. ما خودمون وقتی تو آینه به خودمون نگاه می‌کردیم جیغ می‌زدیم و می‌رفتیم یه گوشه و پتو رو هم می‌کشیدیم روی سرمون. شما حساب کن با این اوضاع، اعتماد به ‌نفس عکس گذاشتن هم داشته‌باشی. در همین راستا از عکس چهره‌های کمتر شناخته شده استفاده می‌کردیم از کامرون دیاز و هیفا گرفته تا پوزرهای خارجی اون زمان. از عکس پوزرهای لباس عروس وطنی هم نمی‌تونستیم استفاده کنیم چون وقتی طرف لباس عروس رو هم با اپل می‌پوشه یعنی چیزی برای از دست دادن نداره. خلاصه یه جور استتار می‌کردیم که اگه شما دهه هشتادي‌ها می‌دیدین فکر می‌کردین تو مرحله گزینش واسه خواستگاری هستیم. خود من همین‌جوری که با عکس کامرون دیاز تو فضای مجازی پرسه می‌زدم یه روز یه ایمیل با این مضمون گرفتم که: «امروز تو صف یه‌دونه‌ای‌های نونوایی دیدمت، ف.میم ۲۵ ساله از هامبورگ».خلاصه تا ۲۰ روز از خونه بیرون نیومدم و به یاهو هم پیغام دادم دستم به دامنت این ایمیل ما رو حذف کن تا نیفتاده دست بابام و بعد هم با اولین خواستگار از در مصالحه وارد شدم. می‌خوام بگم ف.میم از هامبورگ کاش می‌رفتی و اونی که تو نوانوایی دیدی رو می‌گرفتی، همه‌اش شب‌ها نگرانتم که تو این سن و سال هم هنوز ازدواج نکرده‌باشی. خلاصه حلالم کن!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
Forwarded from بی قانون
استوری نذار گلم
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون
@bighanooon

آدمِ استوری گذاشتن و لایو نیستم به چند دلیل؛ اول اینکه مسیرهای ترددم همیشه خلوته و هیچ ترافیکی نداره که برای مخاطب جالب باشه. دوم اینکه دیگه یه لوگوی سایپا مطمئن این قرتی‌بازی‌ها رو نداره، سوم اینکه هنوز دندونپزشک مورد نظرم رو پیدا نکردم که از مراحل جرم‌گیری تا لمینت عکس و فیلم بذارم، چهارم اینکه هروقت خواستم هوایی واسه کسی بزنم کمونه کرد برگشت به خودم. پنجم اینکه همیشه با خودم سر خوردن پیتزا در رقابتم وقت عکس و فیلم و این‌کارها رو ندارم و فوبیای یکی الان میاد غذامو میخوره دارم. ششم اینکه هیچ نقطه عطفی تو خونه‌مون نیس که واسه مخاطب جذاب باشه خوش‌به‌حال شما که بلدین تو ۴۰متر جا کلیپ ضبط کنین. هفتم اینکه به آمار اینستاگرام اعتماد ندارم من همیشه توهم این رو دارم که آدم مشهوری هستم بازدید ۱۰۰ نفر از استوریم من رو نابود میکنه. نهم اینکه اصولا آدم سس‌ناله‌ای هستم و استوری‌های شاد و خندون، تصورتون رو از من بهم ميزنه. هشتم اینکه خودم میدونم هشتمی رو جا انداختم. دهم اینکه استوری گذاشتن داستان میخواد نباید بهش آب ببندیم، حرمت داره. یازدهم اینکه نمیدونستم باید یه روز تو تقویم زندگیمون با عنوان روز استقلال بچه در رفتن به دستشویی داشته باشیم وگرنه جشن می‌گرفتیم و استوری‌اش رو هم ميذاشتیم. اصلا چه سناریویی از این بهتر تو این بحران بی‌سوژگی. بچه من یه روز خودش اومد گفت مامان میخوام برم دنبال کار و تحصیل این پوشک رو هم نمیخوام... ای‌بابا چقدر شما پیگیرین یعنی همین دلایل بس نیست که یه آدم معمولی دلش نخواد زرت و زرت تو اینستاگرام استوری بذاره؟!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
Forwarded from بی قانون
مهدکودک آکسفورد
مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون
@bighanooon


از وقتی بچه‌ا‌م مهدکودک میره، نیازم به گوگل بیشتر شد. امروز اومده ازم میپرسه: مامان اگه گفتی پنجمین سیاره منظومه شمسی چیه؟ گفتم: خورشید؟ گفت: نه اون که ستاره‌ست، کم نیاوردم بهش گفتم، مگه تو الان نباید بازی کنی، برو تو اتاقت بازی کن. اون‌وقتا ما جرات نداشتیم از پدر و مادرمون جدول ضرب بپرسیم. بعد اومده میگه اگه گفتی رنگ ابرهای مشتری چه رنگیه؟ خندیدم یجوری که بچه مثلا تو میخوای منو اسکل کنی و بعد گفتم: آبی. گفت: نه مامی، زرد و قهوه‌ای و قرمز. لعنتی‌ها تو گوگل این چیزها رو هم بنویسین. یعنی چی که هر چی سرچ می‌کنیم آمار ازدواج و طلاق سلبریتی‌ها رو بهمون ميدین.

برای اینکه فضا عوض شه گفتم: مامی میخوای برات سیب‌زمینی سرخ کنم؟ گفت: نه مامی، سیب‌زمینی کلسترولم رو بالا می‌بره و ممکنه حتی بعدا دیابت بگیرم. پرسیدم: خب الان چی‌کار کنم؟ کارتون بذارم برات؟ گفت: نه میخوام شبکه چهار ببینم. وقتی بچه‌تون به این مرحله رسید، قطعا یا فرار مغزها میشه یا اون‌قدری درس میخونه که جفت چشم‌هاش از حدقه بزنه بیرون. گفتم: آخه شبکه چهار که مناسب تو نیست، خود تهیه‌کننده‌ها هم برنامه‌هاش رو یه‌ خط در میون میبینن. گفت: نظرت درباره ناآ... به‌اینجا که رسید دیدم فاز جیم_ ب؛ تحلیلگر مسائل خاورمیانه برداشته، سریع سی‌دی ماشا و میشا رو تو دستگاه گذاشتم تا یه‌کمی ریلکس کنه. بعد هم گفت مامان لطفا شیر تو شیشه شیرم بریز و سرلاکش رو بیشتر کن. وسط تماشای سی‌دی یه‌دفعه گفت: مامی این خرسه چاقه؟ گفتم: بله. پرسید تو هم چاقی؟ گفتم: بله. بعد هم گفت میدونی چه بار اضافه‌ای به نظام سلامت جامعه تحمیل می‌کنی؟ اصلا به‌خاطر شماهاست که بیمه سلامت شکست خورده. ۱۶۰ تا دارو هم از فهرست دارویی حذف شده! حالا هم برو تو اتاقت به چاقیت فکر کن تا رژیم نگرفتی برنگرد!
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
Forwarded from بی قانون
نسخه الکترونیک ویژه‌نامه نوروزی طنز بی‌قانون
را می‌توانید از سایت فیدیبو خریداری کنید
🔻🔻🔻
‌‎تعداد صفحات: 200 صفحه
نسخه PDF
👇👇👇
l1l.ir/4s7y
@Bighanooon
بایدها و نبایدهایی دید و بازدید نوروزی

1️⃣ از ارسال پیام تبریک کیلویی خودداری کنیم. Send to all پیام قطعا" فقط باعث خوشحالی مخابرات می شود. اگر کسی برایمان عزیز است جداگانه به او پیام بدهیم.

2️⃣ بوسیدن در دید و بازدید نشانه صمیمیت نیست. ممکن است ما دوست داشته باشیم کسی را ببوسیم اما آیا او هم دوست دارد؟ به زور همدیگر را نبوسیم!

3️⃣ ادکلن ممکن است لباس ما را خوشبو کند اما حمام کنیم و البته یادمان نرود ادکلن کار خمیر دندان را نمی کند.

4️⃣ در گپ و گفت ها نگوییم: بی معرفت یکسال گذشته کجا بودی؟ چرا خبری نگرفتی؟... خودت کجا بودی با معرفت؟ اینقدر از هم گله نکنیم.

5️⃣ مرگ من، جان تو!

_تو رو خدا آجیل بخور!
_ تو رو قرآن چای بخور!
_تو رو به جان مادرت میوه بخور!!

اینقدر به مهمان اصرار نکنیم. تعارف نکنیم. تعارف زیاد نشانه ادب نیست. یعنی کسی بعدش نمی گوید: دیدی ماشالا هزار ماشالا چقد تعارفمون کردن!

6️⃣ پسته ها را جدا نکنیم! قبول دارم خوشمزه ترن ولی بقیه آجیل ها هم گناه دارن، چشم امیدشون به دندان شماست!

7️⃣ دست خالی نرویم عید دیدنی. قرار نیست کمپوت ببریم. یک شاخه گل، یک کتاب برای بچه میزبان...

8️⃣ فوری رمز وای فای میزبان را نخواهیم. مثل این می ماند که چیزی توی دندان مان گیر کرده باشد و به میزبان بگوییم: قربون دستت یه دقیقه مسواکت رو می دی من بزنم؟
@Democracyy
9️⃣ در وقت کوتاه دید و بازدید از تعریف کردن بیماری هایمان، مرگ و میر و تصادفاتی که توی جاده دیده ایم یا رد و بدل کردن اخبار تلخ فامیل پرهیز کنیم. حتی شما دوست عزیز!

🔟 سلام علیکم. من ماشین خریدم!

در دید و بازدیدها موفقیت های مالی مان را به رخ نکشیم. اگر حرفش پیش آمد یا میزبان پرسید جواب بدهیم. این فخرفروشی ها خز شده!

👶 از بچه هایمان نخواهیم جلوی مهمانان کله معلق بزنند، انار صد دانه یاقوت یا سوره و عددهای انگلیسی را از حفظ بخوانند. بچه ها اسباب بازی ما نیستند.

📢 در جمع آرام حرف بزنیم. برای جلب توجه دیگران به سخنان گهربارمان لازم نیست صدایمان را بلند کنیم. چرا هنوز بیکاری؟ چرا ازدواج نکردی؟ چرا طلاق گرفتی؟ چرا درآمدت کمه؟ چرا دماغت رو عمل کردی؟ چرا موهات رو این شکلی کوتاه کردی و ... پاسخ هیچکدام از این سوالات به ما سر سوزنی ربط ندارد. نپرسیم. بخصوص از جوان ترها.

🙏 از هم قدردانی کنیم. اگر در سال گذشته کسی برایمان کاری کرده، جایی مراقب مان بوده، به درد دل مان گوش داده، به او بگوییم که سپاسگزارش هستیم و یادمان مانده است.

❤️ تا فرصت زندگی هست همدیگر را دوست داشته باشیم، شاید این آخرین دیدار و گفتار و نوشتار باشد. برایتان در سال جدید آرامش، امنیت و لبخند آرزو می کنم.

این چند تجربه کوچک را برای دیگران ارسال کنید شاید دید و بازدیدهای بهتری در ایام عید داشتیم.

احسان محمدی
#کانال_دموکراسی
@Democracyy
@Democracyy
Forwarded from گلونی | Golvani
رشت اولین شهر شب‌های روشن کشور

فعالیت‌های اقتصادی و فرهنگی به‌صورت ۲۴ساعته در رشت صورت میگیرد

@golvaninews
Forwarded from گلونی | Golvani
طرح «‌شهر شب‌های روشن‌» در رشت

@golvaninews
Forwarded from بی‌قانون آنلاین
تلویزیون دو سه بار دیگه همینجوری فیلم تروا رو پخش کنه، فقط یه صحنه نبرد هکتور و یه اسب چوبی رو نشون میده
#سانسور

🔹🔹🔹
ارسالى از همراهان بى‌قانون آنلاین
شهرزاد سمر
👇👇👇
@bighanoonOnline
Forwarded from بی‌قانون آنلاین
هفت سين فقط پيام رسان داخلي كه هفت بار مسيجامون سين ميخورن.

🔹🔹🔹
ارسالى از همراهان بى قانون آنلاین
هوشنگ خنجري
👇👇👇
@bighanoonOnline
Forwarded from بی‌قانون آنلاین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راه حل مسئولین برای استفاده از پیامرسان داخلی
🔹🔹🔹
ارسالى از همراهان بى قانون آنلاین
علی بایبوردی
👇👇👇
@bighanoonOnline
:
آخرین سامورایی

مطالعه انجام شده در ژاپن نشون می‌ده: «از هر ۴ مرد یک نفر و از هر ۷ زن یک نفر در این کشور هنوز در سن ۵۰ سالگی ازدواج نکردن.» خبرنگارمون رو همراه با مترجم به استان «توچیگی» ژاپن فرستادیم تا تحقیق میدانی در این باره داشته‌باشه
همون لحظه ورود به یه عروسی دعوت شدیم دماد شنیتسه حدود ۴۵ دقیقه داشت به عروس ادای احترام می‌کرد و یه جوری فیله کمرش تا شده بود و دست‌هاش رو گرفته بود جلوی صورتش که ما اول فکر کردیم وسط مراسم داره کار بدنسازی انجام می‌ده تا اومدیم بهش بگی داداش داری اشتباه.... خانواده عروس پریدن جلو و گفتن تایم عذرخواهیت تموم شد حالا استعفا می‌دی یا اشتباهت رو جبران می‌کنی و داماد بنا به حالت پیش‌فرض همه ژاپنی‌ها استعفا داد
از یکی از مدعوین که سوشی با ژله آواکادو رو درسته قورت می‌داد و سوپ لوبیای سیاه رو پشت بندش هورت می‌کشید پرسیدیم: شما فهمیدی چی شد؟! در حالی‌که دورخیز کرده بود برای کارامل ماهی گفت: «بابا الکی جو می‌دن داماد خونه در شأن عروس تو توکیو پیدا نکرده، عروس هم می‌گه من نمیام ناکازاکی با پدر و مادرت زندگی کنم، داماد هم اول عذرخواهی و بعد استعفا کرد و بعد کارامل ماهی تن رو هم درست قورت داد. پرسیدیم حالا شما کادو چی می‌خواستین بدین: خندید و گفت: «من کارم آینه از صبح دوره می‌افتم تو عروسی‌ها، ۲۰ تا عروسی از صبح رفتم همه‌شون به همین جا کشیده یا داماد استعفا داده یا اونقدر عذرخواهی‌ش طولانی شده که وقت سالن تموم شده و با اردنگی پرتش کردن بیرون. هیچ‌کدومشون به یه ازدواج واقعی نرسیدن. اونها می‌دونن یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه و همچنین می‌دونن اونکه یادش نیست پسرشم من که یادمه. بعد هم یه نفس عمیق می‌کشه و می‌گه: «مشکل ما، مشکل زیر ساخته، فرهنگ‌سازی نمی‌شه، بیلورد نمی‌سازن برامون که تشویق به ازدواج بشیم، فقط روی بیلبوردها تبلیغ تلویزیون و ماشین‌لباسشویی و گوشی تلفن همراهمه. اینم شد زندگی. بعد هم به نشانه اعتراض هارگیری می‌کنه و کارد میوه‌خوری رو فرو می‌کنه تو سینه خودش.»
وضعیت روحی خبرنگارمن از اون‌روز آشفته است می‌گن هر ماشین عروسی که بوق می‌زنه رو می بینه تو خیابون داد می‌کشه و بیهوش می‌شه!
@mahdisasafarikhah
یکی از معضلات اساسی جوونای امروز، اینه که کی پلنگ واقعیه و کی فوتوشاپه.کی به زور جراحی پلاستیک، پلنگ شده کی تو نسخه دی‌آن‌آی هفت جدو آبادش پلنگ بودن تعریف شده. اما زمان ما این مشکلات نبود، اوج دافیت تو پوشش بود.پوشیدن مانتوی پیچ‌اسکین بنفش، هم در حد آخرین فشن ویک نیویورک بود، آپشن اِپُل رو هم نباید فراموش می کردیم، اون‌وقتا مکمل‌های بدنسازی و باشگاه‌های بدنسازی و این قرتی‌بازی‌ها نبود، با همین اِپُل می‌تونستی حقت رو از عالم وآدم بگیری، وقتی می‌خواستی بری مهمونی هم سعی می کردی اِپُل های مانتوت رو بزرگ‌تر انتخاب کنی، یه جوری نقش سیکس پَک رو بازی می‌کرد، البته خیلی زنونه و مِلو. اون‌وقتا برای ازدواج گزینه‌های روی میز هم این‌قدری متنوع نبود، هر دختری یه مرد آرزوها داشت در حد لینچان و عباس جدیدی و یه واقعیت که مثل پُتک می‌خورد تو سرش و همیشه هم با همون واقعیته ازدواج می کرد و خوشبخت می‌شد. این واقعیت هم به دو دسته تقسیم می‌شد یا با پیس پیس تو محله، خودش و طرف رو ضایع می‌کرد یا از دور طرف رو نشون می کرد سر فرصت با مادرش می‌‌اومد خواستگاری طرف . در هر حال دو طرف باهم خوشبخت می‌شدن اصلاً جز هپی اِندینگ برای ازدواج هیچ‌ چاره‌دیگه‌ای نبود،مثل الان ازدواجا پایان باز نداشت.
#بی_قانون
#لم_داده_با_کیبورد
@mahdisasafarikhah
Forwarded from توییتر فارسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهرام زند دوبلور پیشکسوت پس از سال‌ها تحمل درد و بیماری جان به جان آفرین تسلیم کرد.

》Opt《

@OfficialPersianTwitter
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقایون خانوما 😇😇بعد از جون کندن حسابی این یه دقیقه رو تقدیمتون می‌کنم💞💞💞 که یه‌جور دموی #داستان_ریکاوری_یک_عشق_قدیمی
از #Radio_Paper در اینستاگرام با mahdissasafarikhah@ همراهمون باشین