Forwarded from اتچ بات
مهدوی ب:
امام على(ع) آخرين روزهاى زندگى خود را سپرى مى كرد. در كوفه پزشكى داناتر و باتجربه تر از اثيربن عمرو هانى سَكونى در درمان جراحت ها نبود. چون اثير بر بالين على(ع) آمد، تشخيص داد كه اميدى به بهبودى نيست و به امام(ع) گفت: اى اميرمؤمنان! وصيت خود را بكن كه ضربت اين دشمن خدا به مغز سرت رسيده است.
مسلّم بود كه امام(ع) روزهاى آخر را مى گذرانَد و از آن ضربت جان به در نمى بَرد. همه آشفته حال و گريان بودند، حسن(ع) گريان بر او وارد شد. گفت :
«پسرم! چرا گريه مى كنى؟» گفت: چرا گريه نكنم كه تو را درنخستين روز آن جهانت و آخرين روز اين جهانت مى بينم؟ گفت :
«يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعًا، وَ أَرْبَعًا، لاَ يَضُرَّکَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ: إِنَّ أَغْنَى الْغَنِى الْعَقْلُ، وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ، وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ. يَا بُنَيَّ، إِيَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الاَْحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَکَ فَيَضُرَّکَ؛ وَ إِيَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْکَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛ وَإِيَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُ يَبِيعُکَ بِالتَّافِهِ؛ وَ إِيَّاکَ وَ مُصَادقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ، يُقَرِّبُ عَلَيْکَ الْبَعِيدَ، وَ يُبَعِّدُ عَلَيْکَ الْقَرِيبَ.»
فرزند عزيزم! چهار چيز از من به ياد دار، و چهار ديگر به خاطر سپار كه چندان كه بدان كار كنى از كرده خود زيان نبرى:
بالاترين توانگرى ها خرد است، و
بزرگ ترين نادارى بى خردى است، و
ترسناك ترين تنهايى خودپسندى است، و
با ارزش ترين جايگاه اجتماعى خوش خويى است.
فرزند عزيزم! از دوستى با كم خرد بپرهيز،
زيرا مى خواهد به تو سود رساند در نتيجه به زيانت دچار گرداند! و
از دوستى با تنگ چشم پرهيز كن،
زيرا او تو را از چيزى كه بيش ترين نياز را بدان دارى بازمى دارد؛ و
از دوستى با تبهكار نيز دورى كن كه تو را به بهايى اندك مى فروشد؛ و
از دوستى با دروغ پيشه بپرهيز،
زيرا او مانند سراب است. دور را به تو نزديك مى نماياند، و نزديك را دور.
📕 نهج البلاغه ، حکمت ۳۸
#امیرمؤمنان
#ضربت
#آخرینروز
#شهادت
مهدیه اصفهان رباط ..فرهنگی
https://telegram.me/mahdiehisfahan
✳️
امام على(ع) آخرين روزهاى زندگى خود را سپرى مى كرد. در كوفه پزشكى داناتر و باتجربه تر از اثيربن عمرو هانى سَكونى در درمان جراحت ها نبود. چون اثير بر بالين على(ع) آمد، تشخيص داد كه اميدى به بهبودى نيست و به امام(ع) گفت: اى اميرمؤمنان! وصيت خود را بكن كه ضربت اين دشمن خدا به مغز سرت رسيده است.
مسلّم بود كه امام(ع) روزهاى آخر را مى گذرانَد و از آن ضربت جان به در نمى بَرد. همه آشفته حال و گريان بودند، حسن(ع) گريان بر او وارد شد. گفت :
«پسرم! چرا گريه مى كنى؟» گفت: چرا گريه نكنم كه تو را درنخستين روز آن جهانت و آخرين روز اين جهانت مى بينم؟ گفت :
«يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعًا، وَ أَرْبَعًا، لاَ يَضُرَّکَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ: إِنَّ أَغْنَى الْغَنِى الْعَقْلُ، وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ، وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ. يَا بُنَيَّ، إِيَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الاَْحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَکَ فَيَضُرَّکَ؛ وَ إِيَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْکَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛ وَإِيَّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُ يَبِيعُکَ بِالتَّافِهِ؛ وَ إِيَّاکَ وَ مُصَادقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ، يُقَرِّبُ عَلَيْکَ الْبَعِيدَ، وَ يُبَعِّدُ عَلَيْکَ الْقَرِيبَ.»
فرزند عزيزم! چهار چيز از من به ياد دار، و چهار ديگر به خاطر سپار كه چندان كه بدان كار كنى از كرده خود زيان نبرى:
بالاترين توانگرى ها خرد است، و
بزرگ ترين نادارى بى خردى است، و
ترسناك ترين تنهايى خودپسندى است، و
با ارزش ترين جايگاه اجتماعى خوش خويى است.
فرزند عزيزم! از دوستى با كم خرد بپرهيز،
زيرا مى خواهد به تو سود رساند در نتيجه به زيانت دچار گرداند! و
از دوستى با تنگ چشم پرهيز كن،
زيرا او تو را از چيزى كه بيش ترين نياز را بدان دارى بازمى دارد؛ و
از دوستى با تبهكار نيز دورى كن كه تو را به بهايى اندك مى فروشد؛ و
از دوستى با دروغ پيشه بپرهيز،
زيرا او مانند سراب است. دور را به تو نزديك مى نماياند، و نزديك را دور.
📕 نهج البلاغه ، حکمت ۳۸
#امیرمؤمنان
#ضربت
#آخرینروز
#شهادت
مهدیه اصفهان رباط ..فرهنگی
https://telegram.me/mahdiehisfahan
✳️
Telegram
attach 📎