چرا رهبری اصرار دارند دولت بماند ؟!
اولین مساله اینست که رهبری انقلاب 2 اصل کلیدی را در هر برهه تاریخی و تحت هر شرایطی به عنوان محکمات اداره کشور مدنظر دارند. اول اصل مردم سالاری است تا حرمت رای مردم حفظ شود. دوم اینکه هیچ امری خارج از ساختارهای قانونی کشور اجرا نشود. چنانچه در همین جلسه نیز تاکید دارند، کار جهادی نیز درون همین دولت باید باشد و نهاد موازی در کنار دولت نیز نباید تشکیل شود.
2 پرسش مجدد.
اما ممکن است سوال شود که امروز مردم از رای شان پشیمان شدند و یا اینکه رای مجلس به عدم کفایت رئیس جمهور نیز خارج از قانون نیست و اصلاح از طریق همین ساختار های موجود است.
پرسش اول یک اشکال برآوردی دارد. سوال اینست که از کجا متوجه شدیم که اکثریت مردم از رای شان پشیمان شدند؟ آیا ملاک متقنی وجود دارد؟ با این مکانیزم بعد از هر انتخاباتی یک نفر ممکن است مدعی شود که مردم از رای شان برگشتند. آیا باید تمکین کرد؟ بله مردم اعتراض دارند، اما بدین معناست که پشیمانند؟ با کدام حجت؟ کدام ارزیابی قابل اعتماد؟
و اما سوال دوم؛ بله مجلس حق قانونی دارد دولت را با طرح عدم کفایت کنار بگذارد. اما باید دید این تصمیم چه میزان در بهبود شرایط موثر است؟ ببینیم تدبیر رهبری چیست.
تصویر متفاوت رهبری از صف بندی دشمن.
رهبرانقلاب در سخنان شان یک نکته بسیار کلیدی را گوشزد کردند و آن اینکه امروز درگیر دو جنگیم. یکی جنگ اقتصادی و دومی جنگ رسانه ای، که خیلی اوقات از آن غفلت داریم. سپس تعبیرشان اینست که جنگ رسانه ای زمینه ساز تاثیر جنگ اقتصادی است.
مهمترین اثر بی اعتنایی به این جنگ رسانه ای چیست؟ همین که بخش قابل توجهی از جامعه، کشور را در شرایط بحرانی می دانند و حال آنکه رهبری معتقدند بحران نیست. جامعه تحلیلش را از رسانه ها و شبکه های اجتماعی می گیرد که صدق و کذب آن درآمیخته و بیان مشکلات با بزرگنمایی های پریشان ساز همراه است.
احساس بحران؛ اثر جنگ رسانه ای.
اما رهبرانقلاب معتقدند، احساس بحران، ناشی از جنگ رسانه ایست نه جنگ اقتصادی. پس همزمان باید با تدابیر اقتصادی برای جنگ رسانه ای نیز تمهید کرد و یا حداقل پازل عملیات دشمن را در این جنگ تکمیل نکرد.
ما در شرایط بحرانی قرار نداریم، اما آنچه بیش از هر چیز کشور را بحرانی تصویر می سازد، جنگ رسانه ای دشمن است که مشکلات اقتصادی را چندین برابر موثرتر کرده است .
اثر جنگ رسانه ای بر جنگ اقتصادی.
امروز دشمن اصلی کشور ناامیدی و احساس بن بست است که این احساس را جنگ رسانه ای فراهم می سازد. جامعه ای که "احساس" نااطمینانی نسبت به آینده دارد، همواره نگران است و حتا به تصمیمات حاکمیت نیز بی اعتماد است. به تعبیری بهترین دولت هم در شرایط بدبینی و بی اطمینانی و ناامیدی، نزد مردم بی اعتبارست و تصمیماتش در بالاترین سطح کارشناسی موثر نخواهد بود. شرط اول در توفیق تصمیمات حاکمیت، اعتماد مردمست. آنچه اعتمادسوزست، عدم پیش بینی آینده است که ناشی از ترس و ناامیدی است. چنین سرمایه اجتماعی متزلزلی، برای هر دولتی با هر سطحی از کارآمدی و کارشناسی توفیق نخواهد گذاشت.
ماجرای پیشنهاد احمدی نژاد.
با این مقدمه، تغییر دولت، تکمیل این پازل روانی در جنگ رسانه ای است تا ترس از آینده و تشتت و هراس چندین برابر شود. برای همین بود وقتی آقای احمدی نژاد گفت که این دولت باید کنار رود، رهبری فرمودند: "این حرف عمل در چارچوب نقشه دشمن است"
کنار گذاشتن دولت به بهانه جنگ اقتصادی، بالاآوردن دستها در جنگ رسانه ایست و برنامه دشمن در بهم زدن آرامش روانی جامعه را محقق می سازد تا جنگ اقتصادی موثرتر افتد.
تدبیر رهبری.
تدبیر رهبری برای عبور از مشکلات اقتصادی، همزمان شکست عملیات دشمن در جنگ رسانه ایست تا تصمیمات اصلاح گرایانه موثر افتاد. آرامش و سکینه اجتماعی ایجاد شود و مردم اعتماد کنند، خواهیم دید که با همین دولت نیز می توان در جنگ اقتصادی توفیق داشت.
@mahdian_mohsen
اولین مساله اینست که رهبری انقلاب 2 اصل کلیدی را در هر برهه تاریخی و تحت هر شرایطی به عنوان محکمات اداره کشور مدنظر دارند. اول اصل مردم سالاری است تا حرمت رای مردم حفظ شود. دوم اینکه هیچ امری خارج از ساختارهای قانونی کشور اجرا نشود. چنانچه در همین جلسه نیز تاکید دارند، کار جهادی نیز درون همین دولت باید باشد و نهاد موازی در کنار دولت نیز نباید تشکیل شود.
2 پرسش مجدد.
اما ممکن است سوال شود که امروز مردم از رای شان پشیمان شدند و یا اینکه رای مجلس به عدم کفایت رئیس جمهور نیز خارج از قانون نیست و اصلاح از طریق همین ساختار های موجود است.
پرسش اول یک اشکال برآوردی دارد. سوال اینست که از کجا متوجه شدیم که اکثریت مردم از رای شان پشیمان شدند؟ آیا ملاک متقنی وجود دارد؟ با این مکانیزم بعد از هر انتخاباتی یک نفر ممکن است مدعی شود که مردم از رای شان برگشتند. آیا باید تمکین کرد؟ بله مردم اعتراض دارند، اما بدین معناست که پشیمانند؟ با کدام حجت؟ کدام ارزیابی قابل اعتماد؟
و اما سوال دوم؛ بله مجلس حق قانونی دارد دولت را با طرح عدم کفایت کنار بگذارد. اما باید دید این تصمیم چه میزان در بهبود شرایط موثر است؟ ببینیم تدبیر رهبری چیست.
تصویر متفاوت رهبری از صف بندی دشمن.
رهبرانقلاب در سخنان شان یک نکته بسیار کلیدی را گوشزد کردند و آن اینکه امروز درگیر دو جنگیم. یکی جنگ اقتصادی و دومی جنگ رسانه ای، که خیلی اوقات از آن غفلت داریم. سپس تعبیرشان اینست که جنگ رسانه ای زمینه ساز تاثیر جنگ اقتصادی است.
مهمترین اثر بی اعتنایی به این جنگ رسانه ای چیست؟ همین که بخش قابل توجهی از جامعه، کشور را در شرایط بحرانی می دانند و حال آنکه رهبری معتقدند بحران نیست. جامعه تحلیلش را از رسانه ها و شبکه های اجتماعی می گیرد که صدق و کذب آن درآمیخته و بیان مشکلات با بزرگنمایی های پریشان ساز همراه است.
احساس بحران؛ اثر جنگ رسانه ای.
اما رهبرانقلاب معتقدند، احساس بحران، ناشی از جنگ رسانه ایست نه جنگ اقتصادی. پس همزمان باید با تدابیر اقتصادی برای جنگ رسانه ای نیز تمهید کرد و یا حداقل پازل عملیات دشمن را در این جنگ تکمیل نکرد.
ما در شرایط بحرانی قرار نداریم، اما آنچه بیش از هر چیز کشور را بحرانی تصویر می سازد، جنگ رسانه ای دشمن است که مشکلات اقتصادی را چندین برابر موثرتر کرده است .
اثر جنگ رسانه ای بر جنگ اقتصادی.
امروز دشمن اصلی کشور ناامیدی و احساس بن بست است که این احساس را جنگ رسانه ای فراهم می سازد. جامعه ای که "احساس" نااطمینانی نسبت به آینده دارد، همواره نگران است و حتا به تصمیمات حاکمیت نیز بی اعتماد است. به تعبیری بهترین دولت هم در شرایط بدبینی و بی اطمینانی و ناامیدی، نزد مردم بی اعتبارست و تصمیماتش در بالاترین سطح کارشناسی موثر نخواهد بود. شرط اول در توفیق تصمیمات حاکمیت، اعتماد مردمست. آنچه اعتمادسوزست، عدم پیش بینی آینده است که ناشی از ترس و ناامیدی است. چنین سرمایه اجتماعی متزلزلی، برای هر دولتی با هر سطحی از کارآمدی و کارشناسی توفیق نخواهد گذاشت.
ماجرای پیشنهاد احمدی نژاد.
با این مقدمه، تغییر دولت، تکمیل این پازل روانی در جنگ رسانه ای است تا ترس از آینده و تشتت و هراس چندین برابر شود. برای همین بود وقتی آقای احمدی نژاد گفت که این دولت باید کنار رود، رهبری فرمودند: "این حرف عمل در چارچوب نقشه دشمن است"
کنار گذاشتن دولت به بهانه جنگ اقتصادی، بالاآوردن دستها در جنگ رسانه ایست و برنامه دشمن در بهم زدن آرامش روانی جامعه را محقق می سازد تا جنگ اقتصادی موثرتر افتد.
تدبیر رهبری.
تدبیر رهبری برای عبور از مشکلات اقتصادی، همزمان شکست عملیات دشمن در جنگ رسانه ایست تا تصمیمات اصلاح گرایانه موثر افتاد. آرامش و سکینه اجتماعی ایجاد شود و مردم اعتماد کنند، خواهیم دید که با همین دولت نیز می توان در جنگ اقتصادی توفیق داشت.
@mahdian_mohsen
هیاتی کار کردن...
10 ویژگی #مدیریت_هیاتی
حتمن شما هم شنیدید؛ کار بی نظم و بدون برنامه را می گویند هیاتی عمل کردن. اتهام بزرگی است. پیشنهاد می کنم این محرم، مسئولین محترم یکبار با نگاه سبک مدیریت تراز و الگو، هیات را ارزیابی کنند؛ خاصه هیات های قدیمی و اصیل.
اما ویژگی مدیریت هیاتی چیست؟
یکم. مردمی بودن
مهمترین ویژگی مدیریت در هیات اینست که کاملا مردمی است. کمترین اتکا را به حکومت دارد و تمام سرمایه اش را از همراهی مردم می گیرد. از بانی هیات تا مشارکت مردم تا اداره مراسم و غیره.
دوم. نظم
هیات در همه بخش ها نظم دارد. از نوع نشستن و نقش خدام تا نوع عزاداری و نقش میاندارها تا توزیع غذا و زمان بندی مراسم و غیره. با این حال بلوغ نظم در نظم خودجوش است که اتفاقن در هیات در بالاترین سطح وجود دارد و هیات بدون ناظم هم منظم است.
سوم. توجه به جزئیات
یکی از مهمترین شاخص های مدیریت، عبور از کلیات و توجه کردن به جزئیات است. مدیریت هیات، الگوی توجه به جزئیات است. از نحوه چایی ریختن تا اسپند دود کردن و استکان خاص چایی تا نحوه جفت کردن کفش ها تا سبک چیدمان هیات تا سبک نصب کتبه ها تا نوع نشستن زمان عزاداری تا اشعاری که خوانده می شود و...به همه جای هیات فکر می کنند. حتا برای موتور هیاتی ها هم "موتور بپا" قرار می دهند.
چهارم. ادب و احترام
یکی از ویژگی های بارز مدیریت در هیات ادب است. بانی هیات در نهایت تکریم با شرکت کنندگان برخورد می کند. معمولا دست به سینه کنار درب می ایستد و عزداران را احترام می کند. کفش ها را جفت می کنند. اگر فردی رفتار غیرمنطقی هم کند، صبوری بخرج می دهند. بزرگترها را تعظیم می کنند.
پنجم. مدیریت پرمحتوا
یکی از ویژگی های اصلی مدیریت در هیات، محتوا بخشیدن به کارهاست. هیچ کاری در هیات بدون روح نیست. تمیز کردن فرش ها و خیابان ها و حتا دستشویی ها هم باانگیزه و علاقه انجام می شود چون روح دارد و پرمحتواست. کاری که محتوای داشته باشد هیچ وقت ناقص و ضعیف اجرا نمی شود. برای همین هرکس در هیات هر کاری به عهده اش است احساس می کند مهمترین کار عالم را انجام می دهد.
ششم. مدیریت مشارکت جویانه
یکی از ویژگی های مدیریت هیات اینست که کاملن مشارکت جویانه است. همه را درگیر می کند. از برپایی هیات تا اداره هیات، همه سهیم هستند.
هفتم. مدیریت همدلانه
خادمان هیات در نهایت همدلی با یکدیگر کار می کنند. از مواضع شخصی شان به احترام هیات کوتاه می آیند و در تعامل با هم سعه صدر دارند. نظرات مخالف را تحمل می کنند تا هیات به بهترین شکل برگزار شود.
هشتم. میدان دادن به جوانان
در هیات، پیر و جوان در بهترین شکل کنار هم کار می کنند. هیات محل حرمت به قدیمی ترها و ریش سفیدها و البته میدان دادن به جوان ترهاست. هم انتقال تجربه پیرغلامان است و هم شور و انگیزه جوانترها.
نهم. رعایت آداب
یکی از نکات مهم در هیات داری رعایت آداب و سنن است. هرکاری آدابی دارد و مناسکی. هیات دار مراقب است تا ادب هر کاری را رعایت کند. اینکه چطور از مردم پذیرایی کند. چطور چایی و شربت تعارف کند. چطور غذا توزیع کند. به چه سبکی با همسایه های تعامل کند. چطور و به چه سبکی عزاداری کند و غیره
دهم. مدیریت غیرطبقاتی
بانی و خادم و ناظمان هیات با همه یکسان برخورد می کنند. فرقی نمی کند پامنبری ها دارا باشند یا ندار، والی باشند یا رعیت، باحجاب باشند یا بی حجاب و غیره...
کاش همه جا و همه روز، هیاتی مدیریت می کردیم.
@mahdian_mohsen
10 ویژگی #مدیریت_هیاتی
حتمن شما هم شنیدید؛ کار بی نظم و بدون برنامه را می گویند هیاتی عمل کردن. اتهام بزرگی است. پیشنهاد می کنم این محرم، مسئولین محترم یکبار با نگاه سبک مدیریت تراز و الگو، هیات را ارزیابی کنند؛ خاصه هیات های قدیمی و اصیل.
اما ویژگی مدیریت هیاتی چیست؟
یکم. مردمی بودن
مهمترین ویژگی مدیریت در هیات اینست که کاملا مردمی است. کمترین اتکا را به حکومت دارد و تمام سرمایه اش را از همراهی مردم می گیرد. از بانی هیات تا مشارکت مردم تا اداره مراسم و غیره.
دوم. نظم
هیات در همه بخش ها نظم دارد. از نوع نشستن و نقش خدام تا نوع عزاداری و نقش میاندارها تا توزیع غذا و زمان بندی مراسم و غیره. با این حال بلوغ نظم در نظم خودجوش است که اتفاقن در هیات در بالاترین سطح وجود دارد و هیات بدون ناظم هم منظم است.
سوم. توجه به جزئیات
یکی از مهمترین شاخص های مدیریت، عبور از کلیات و توجه کردن به جزئیات است. مدیریت هیات، الگوی توجه به جزئیات است. از نحوه چایی ریختن تا اسپند دود کردن و استکان خاص چایی تا نحوه جفت کردن کفش ها تا سبک چیدمان هیات تا سبک نصب کتبه ها تا نوع نشستن زمان عزاداری تا اشعاری که خوانده می شود و...به همه جای هیات فکر می کنند. حتا برای موتور هیاتی ها هم "موتور بپا" قرار می دهند.
چهارم. ادب و احترام
یکی از ویژگی های بارز مدیریت در هیات ادب است. بانی هیات در نهایت تکریم با شرکت کنندگان برخورد می کند. معمولا دست به سینه کنار درب می ایستد و عزداران را احترام می کند. کفش ها را جفت می کنند. اگر فردی رفتار غیرمنطقی هم کند، صبوری بخرج می دهند. بزرگترها را تعظیم می کنند.
پنجم. مدیریت پرمحتوا
یکی از ویژگی های اصلی مدیریت در هیات، محتوا بخشیدن به کارهاست. هیچ کاری در هیات بدون روح نیست. تمیز کردن فرش ها و خیابان ها و حتا دستشویی ها هم باانگیزه و علاقه انجام می شود چون روح دارد و پرمحتواست. کاری که محتوای داشته باشد هیچ وقت ناقص و ضعیف اجرا نمی شود. برای همین هرکس در هیات هر کاری به عهده اش است احساس می کند مهمترین کار عالم را انجام می دهد.
ششم. مدیریت مشارکت جویانه
یکی از ویژگی های مدیریت هیات اینست که کاملن مشارکت جویانه است. همه را درگیر می کند. از برپایی هیات تا اداره هیات، همه سهیم هستند.
هفتم. مدیریت همدلانه
خادمان هیات در نهایت همدلی با یکدیگر کار می کنند. از مواضع شخصی شان به احترام هیات کوتاه می آیند و در تعامل با هم سعه صدر دارند. نظرات مخالف را تحمل می کنند تا هیات به بهترین شکل برگزار شود.
هشتم. میدان دادن به جوانان
در هیات، پیر و جوان در بهترین شکل کنار هم کار می کنند. هیات محل حرمت به قدیمی ترها و ریش سفیدها و البته میدان دادن به جوان ترهاست. هم انتقال تجربه پیرغلامان است و هم شور و انگیزه جوانترها.
نهم. رعایت آداب
یکی از نکات مهم در هیات داری رعایت آداب و سنن است. هرکاری آدابی دارد و مناسکی. هیات دار مراقب است تا ادب هر کاری را رعایت کند. اینکه چطور از مردم پذیرایی کند. چطور چایی و شربت تعارف کند. چطور غذا توزیع کند. به چه سبکی با همسایه های تعامل کند. چطور و به چه سبکی عزاداری کند و غیره
دهم. مدیریت غیرطبقاتی
بانی و خادم و ناظمان هیات با همه یکسان برخورد می کنند. فرقی نمی کند پامنبری ها دارا باشند یا ندار، والی باشند یا رعیت، باحجاب باشند یا بی حجاب و غیره...
کاش همه جا و همه روز، هیاتی مدیریت می کردیم.
@mahdian_mohsen
🔸آیا جامعه معنوی تر شده است؟
🔸پس اینهمه فساد چیست؟!
یکی از کلیدواژه های پربسامد رهبری انقلاب اینست که معنویت در جامعه ما هر روز بیشتر می شود. در این میان شبهه ای مطرح است که با کدام برآورد؟
در پاسخ به این سوال چند نکته حائز اهمیت است.
🔸یکم. خطای مشاهده
یکی از اشکالات اصلی در ارزیابی سطح معنویت در جامعه، توقف در مظاهر فساد است. فساد فی ذاته بروزش بیشتر است اما عمق ندارد. این گزاره هم به تجربه ثابت شده است و هم در معارف ما تاکید خاص دارد. تعبیر قرآن از باطل، کف روی آب است( رعد آیه 17) کف اولا طفیلی آب است و بعد هم ظهورش بیشتر است؛ اما کف است و ماندگار نیست.
قدرت رسانه جدید در یک جمله، همین است که باطل را با درشت نمایی گمراه کننده ای جلوی چشم میآورد. اما این حقیقت جامعه ما نیست.
برای تماشای حق نیاز به چشم مسلح داریم .چشمی که تربیت یافته است. چشمی که قدرت تماشای زیبایی اهل حق را داراست.
اما حقیقت جامعه را چطور ببینیم؟
🔸دوم. دیدن خوبی ها
یکی از اشکالات ما اینست که خوبی های جامعه و بروز و ظهور معنوی جامعه را توجه نمی کنیم. زیبایی های جامعه را باید در بزنگاه ها ملاحظه کرد. یکی از نمایش های معنوی جامعه همین ایام محرم است. همین مناسک است. عبادات امروز جامعه ما، یک تفاوت بسیار کلیدی با گذشته کرده است و آنهم فراتر رفتن از عبادت فردی به عبادات جمعی است. جمع همواره به خدا نزدیک ترست. از عزاداری ها گرفته تا اعتکاف ها تا گروه های جهادی تا ....
کار خیر.
یکی دیگر از ظهورات معنوی جامعه، کار خیرست. کار خیر را دست کم نگیریم. کار خیر امروز، نسبت به گذشته هزاران برابر رشد یافته تر و مترقی تر است. کار خیر در گذشته تنها در اختیار بزرگان بازار بود. امروز کار خیر، کاملا مردمی و همگانی و عمومی شده است. از همه طیفی نیز در آن حضور دارند. کار خیر یک پیام بسیار جدی دارد و آنهم عبور از انانیت و منیت است. خیرخواهی یعنی از خودگذشتن. از خود گذشتن قدم اول در سلوک و معنویت است. به تعبیر عرفا اولین گام بعد از یقظه از خود گذشتن است.
از خود گذشتن یک روز در خیرخواهی برای محیط زیست و کمک به حیوانات است. رشد یافته ترش می شود خیرخواهی برای مردم مستضعف و پابرهنه ها. و همیطور سطوح تعالی اش تا آنجا می رسد که در شهر به ظاهر پلیدی ها، جوانانی یافت می شوند که جان به کف می گیرند و برای دفاع از حریم اهل بیت و امنیت مردم از خود و خانواده شان گذر می کنند.
تلاش کنیم درست ببینم.
ممکن است بگوئید این حرف ها قبول. ولی اینها برای بخشی از جامعه است. اکثریت جامعه درگیر معصیت اند. نمونه اش رونق بی حجابی.
پاسخ به این سوال بسیار مهم وکلیدی است.
🔸سوم. تقوا در حرکت است.
یک اشتباه اساسی بین من وشما اینست که تصور می کنیم ارزیابی تقوا نقطه ایست. یعنی چی؟ یعنی تقوای آدم ها را اولا در ظاهرشان و بعد هم بصورت نقطه به نقطه مقایسه می کنیم، در حالیکه تقوا را باید در حرکت سنجید. چه حرکتی ؟ میزان ورود انسان به دنیا. کمال تقوا به میزانی است که به دنیا ورود می کنیم و در مقابل معصیت و انحراف مقاومت می کنیم. دنیای امروز، دنیای هجمه های بی امان شیطانی است. ایستادگی در این دنیا به مراتب سخت تر از گذشته است و صدالبته که مقاومت در برابر گناه، دهها برابر انسان را معنوی تر و روحانی تر می سازد. نیامدن به دنیا و گوشه گزینی، بی قدر و بها است. مرد آنست که پای به میدان بنهد...
معنویت جامعه امروز را در حرکت و مقاومتش ببینید. اینطور تحلیل کنیم خواهی دید که از هر منظر نسبت به گذشته جلوتریم و متعالی تر.
فارس/ محسن مهدیان
@mahdian_mohsen
🔸پس اینهمه فساد چیست؟!
یکی از کلیدواژه های پربسامد رهبری انقلاب اینست که معنویت در جامعه ما هر روز بیشتر می شود. در این میان شبهه ای مطرح است که با کدام برآورد؟
در پاسخ به این سوال چند نکته حائز اهمیت است.
🔸یکم. خطای مشاهده
یکی از اشکالات اصلی در ارزیابی سطح معنویت در جامعه، توقف در مظاهر فساد است. فساد فی ذاته بروزش بیشتر است اما عمق ندارد. این گزاره هم به تجربه ثابت شده است و هم در معارف ما تاکید خاص دارد. تعبیر قرآن از باطل، کف روی آب است( رعد آیه 17) کف اولا طفیلی آب است و بعد هم ظهورش بیشتر است؛ اما کف است و ماندگار نیست.
قدرت رسانه جدید در یک جمله، همین است که باطل را با درشت نمایی گمراه کننده ای جلوی چشم میآورد. اما این حقیقت جامعه ما نیست.
برای تماشای حق نیاز به چشم مسلح داریم .چشمی که تربیت یافته است. چشمی که قدرت تماشای زیبایی اهل حق را داراست.
اما حقیقت جامعه را چطور ببینیم؟
🔸دوم. دیدن خوبی ها
یکی از اشکالات ما اینست که خوبی های جامعه و بروز و ظهور معنوی جامعه را توجه نمی کنیم. زیبایی های جامعه را باید در بزنگاه ها ملاحظه کرد. یکی از نمایش های معنوی جامعه همین ایام محرم است. همین مناسک است. عبادات امروز جامعه ما، یک تفاوت بسیار کلیدی با گذشته کرده است و آنهم فراتر رفتن از عبادت فردی به عبادات جمعی است. جمع همواره به خدا نزدیک ترست. از عزاداری ها گرفته تا اعتکاف ها تا گروه های جهادی تا ....
کار خیر.
یکی دیگر از ظهورات معنوی جامعه، کار خیرست. کار خیر را دست کم نگیریم. کار خیر امروز، نسبت به گذشته هزاران برابر رشد یافته تر و مترقی تر است. کار خیر در گذشته تنها در اختیار بزرگان بازار بود. امروز کار خیر، کاملا مردمی و همگانی و عمومی شده است. از همه طیفی نیز در آن حضور دارند. کار خیر یک پیام بسیار جدی دارد و آنهم عبور از انانیت و منیت است. خیرخواهی یعنی از خودگذشتن. از خود گذشتن قدم اول در سلوک و معنویت است. به تعبیر عرفا اولین گام بعد از یقظه از خود گذشتن است.
از خود گذشتن یک روز در خیرخواهی برای محیط زیست و کمک به حیوانات است. رشد یافته ترش می شود خیرخواهی برای مردم مستضعف و پابرهنه ها. و همیطور سطوح تعالی اش تا آنجا می رسد که در شهر به ظاهر پلیدی ها، جوانانی یافت می شوند که جان به کف می گیرند و برای دفاع از حریم اهل بیت و امنیت مردم از خود و خانواده شان گذر می کنند.
تلاش کنیم درست ببینم.
ممکن است بگوئید این حرف ها قبول. ولی اینها برای بخشی از جامعه است. اکثریت جامعه درگیر معصیت اند. نمونه اش رونق بی حجابی.
پاسخ به این سوال بسیار مهم وکلیدی است.
🔸سوم. تقوا در حرکت است.
یک اشتباه اساسی بین من وشما اینست که تصور می کنیم ارزیابی تقوا نقطه ایست. یعنی چی؟ یعنی تقوای آدم ها را اولا در ظاهرشان و بعد هم بصورت نقطه به نقطه مقایسه می کنیم، در حالیکه تقوا را باید در حرکت سنجید. چه حرکتی ؟ میزان ورود انسان به دنیا. کمال تقوا به میزانی است که به دنیا ورود می کنیم و در مقابل معصیت و انحراف مقاومت می کنیم. دنیای امروز، دنیای هجمه های بی امان شیطانی است. ایستادگی در این دنیا به مراتب سخت تر از گذشته است و صدالبته که مقاومت در برابر گناه، دهها برابر انسان را معنوی تر و روحانی تر می سازد. نیامدن به دنیا و گوشه گزینی، بی قدر و بها است. مرد آنست که پای به میدان بنهد...
معنویت جامعه امروز را در حرکت و مقاومتش ببینید. اینطور تحلیل کنیم خواهی دید که از هر منظر نسبت به گذشته جلوتریم و متعالی تر.
فارس/ محسن مهدیان
@mahdian_mohsen
"دزد کوچولوهای" دوست داشتنی
همکار خبرنگارم دلخور بود. سوژه اش نتوانسته بود توجهم را جلب کند. گفتم مختاری ولی کلیشه است. گفت دستگیری یک کودک دزد جذاب نیست؟ گفتم ازین خبرها زیادست. گفت کودک است. گفتم فرقی نمی کند. گفت کودک کارست. گفتم دیگه بدتر. کودک کارست و احتمالن گشنگی و یا فشار صاحب کار باعث شده دستش به کجی رود. گذشتیم. اما سوژه ادامه داشت. ماجرا از وقتی شنیدنی شد که متوجه شدیم قصه این دزدی قصه دیگری است.
چند کودک کار را به جرم دزدی گرفته بودند. باید تقاص می دادند. باید جبران می کردند و باقی ماجرا. اما این دزدهای کوچک، روایت دیگری برایمان داشتند.
ماه محرم بود؛ چند کودک کار تصمیم می گیرند در محله دروازه غار تهران تعزیه برگزار کنند و برای تعزیه لباس می خواستند. دستشان به جائی بند نبود و جیبشان هم خالی. اما از حال و هوای محرم نمی شد گذشت. این شد که تصمیم گرفتند لباس تعزیه را از راه دزدی تهیه کنند و هرطور شده تعزیه را برپا کنند.
تلخ و شیرین قصه را تصویر کردیم تا اینکه هفته بعدش یک راننده تاکسی تماس گرفت و گفت که گزارش را خوانده است و می خواهد کمک کند. گفتم چه کمکی؟ گفت من تعزیه گردانم و می خواهم برای این بچه ها کلاس بگذارم. خیر دیگری هم لباس تهیه کرد و باقی ماجرا.
چند روز پیش دوستی که در جریان آنروزها بود، تماس گرفت و گفت جمع دیگری از کودکان کار دوست دارند تعزیه برپاکنند. بانی لباس و تجهیزات هم داریم. آقای راننده را صدا می کنید؟
گرد و غباری که رسیده به شهر ما
بذل مودت ست که آید ز کربلا
@mahdian_mohsen
همکار خبرنگارم دلخور بود. سوژه اش نتوانسته بود توجهم را جلب کند. گفتم مختاری ولی کلیشه است. گفت دستگیری یک کودک دزد جذاب نیست؟ گفتم ازین خبرها زیادست. گفت کودک است. گفتم فرقی نمی کند. گفت کودک کارست. گفتم دیگه بدتر. کودک کارست و احتمالن گشنگی و یا فشار صاحب کار باعث شده دستش به کجی رود. گذشتیم. اما سوژه ادامه داشت. ماجرا از وقتی شنیدنی شد که متوجه شدیم قصه این دزدی قصه دیگری است.
چند کودک کار را به جرم دزدی گرفته بودند. باید تقاص می دادند. باید جبران می کردند و باقی ماجرا. اما این دزدهای کوچک، روایت دیگری برایمان داشتند.
ماه محرم بود؛ چند کودک کار تصمیم می گیرند در محله دروازه غار تهران تعزیه برگزار کنند و برای تعزیه لباس می خواستند. دستشان به جائی بند نبود و جیبشان هم خالی. اما از حال و هوای محرم نمی شد گذشت. این شد که تصمیم گرفتند لباس تعزیه را از راه دزدی تهیه کنند و هرطور شده تعزیه را برپا کنند.
تلخ و شیرین قصه را تصویر کردیم تا اینکه هفته بعدش یک راننده تاکسی تماس گرفت و گفت که گزارش را خوانده است و می خواهد کمک کند. گفتم چه کمکی؟ گفت من تعزیه گردانم و می خواهم برای این بچه ها کلاس بگذارم. خیر دیگری هم لباس تهیه کرد و باقی ماجرا.
چند روز پیش دوستی که در جریان آنروزها بود، تماس گرفت و گفت جمع دیگری از کودکان کار دوست دارند تعزیه برپاکنند. بانی لباس و تجهیزات هم داریم. آقای راننده را صدا می کنید؟
گرد و غباری که رسیده به شهر ما
بذل مودت ست که آید ز کربلا
@mahdian_mohsen
کمک به امام زمان یعنی چی؟
با یکی از رفقای اصلاح طلب و هیاتی، بحثی داشتیم که به اشتراک گذاشتن آن شاید خالی از لطف نباشد.
گفتم یک سوال ساده، مدتها ذهنم را درگیر کرده بود.
سوالم این بود که کمک کردن به امام زمان یعنی چی؟ دقیقن چه کنیم؟ مثلن دعای ندبه بخوانیم؟ کار خوب کنیم؟ یاچی؛ صلوات یا عجل الولیک الفرج با صدای بلند؟
گفت: به نظرم خیلی کارها. مثلن کار خیر.
گفتم: واقعن هرکس هرکار خیری کند کمک به امام زمان است؟
گفت: مگر غیر اینست؟
گفتم: فرض کن کربلاست و سیدالشهدا در میدان. اما من و تو در کوفه کار جهادی کنیم. یا یکی در مدینه دست یک پیرزن را بگیرد و از این سوی خیابان به آن سو ببرد. یا دیگری در شام به سگ و گربه غذا دهد. این یعنی کمک به امام؟
به فکر فرو رفت.
گفتم این جمله شریعتی را در حسین وارث آدم خیلی دوست دارم: "وقتی در صحنه حق و باطل نیستی هر کجا می خواهی باش ؛ چه به نماز ایستاده باشی و چه به شراب نشسته باشی."
گفت: بله. باید دید مهمترین دغدغه این روزهای امام زمان چیست. ولی چیست؟
گفتم: تو اگر یک دهیار شوی و بخواهی روستای شما، پر از آرامش و صلح و صفا باشد چه می کنی؟
خندید و گفت: برای توسعه اش تلاش می کنم.
گفتم: اگر در روستا ارذل و اوباشی باشند که نخواهند روستا را با آرامش و در جهت پیشرفت ش هدایت کنی، چی؟
گفت: دستگیری اراذل و اوباش
گفتم: مهمترین کار امام زمان هم همینست. مبارزه با ارذل و اوباش در مقیاس جهانی.
گفت: خب بعدش.
گفتم: ببینیم امروز مهمترین دشمن این اراذل و اوباش جهانی چه کسانی هستند؛ کمک به او نصرت امامست.
گفت: تو از اول می خواستی بحث به اینجا بکشه. باشه من قبول دارم که مهمترین کار ما دفاع از انقلاب است؛ اما مساله اینه که فعلن خود این جمهوری اسلامی هم بدون اشکال نیست.
گفتم درسته. خب؟
گفت: من کمک به امام زمان را این می دانم که جمهوری اسلامی را اصلاح کنم.
گفتم: خیلی خوبه. حق همینه. فقط باید توجه کرد که جهت گیری چیست؟
گفت :یعنی چی؟
گفتم: اگر جهت را متوجه باشیم وزن امور و جهت اصلاح و اولویت ها و اولیت ها را گم نمی کنیم. مثلن متوجه ایم که در مسیر مبارزه، اشکالات موجود هر کدام چه وزنی دارند و کدام مهمترند و اصلاح کدام یک ضروری ترست. به اصطلاح اصل و فرع را گم نمی کنیم. مثل این نمی شود که در کربلا ندای هل من ناصر بلند باشد و ما بخواهیم در کوفه مشکل نبودن آب سرد کن را حل کنیم که اسرا برگشتند سیراب شوند.
و یا اصلاح را هم معکوس متوجه شویم و مثلن امام را نصیحت کنیم که پس عدالتت کو و چرا حج را نیمه تمام گذاشتی.
گفت: حالا یعنی همه بروند جنگ؟
گفتم: این قرائت از نصرت امام زمان، به همه کارها رنگ ولایت می زند. مادر خانواده تکلیف اش را می داند، پدر هم در محل کار. محصل و استاد و غیره هم. هرکس متوجه می شود در همان جایگاهی که قرار گرفته است، برای نصرت فرزند زهرا چه نقشی دارد و چطور می تواند انقلاب را تقویت کند. مبارزه همینست.
@mahdian_mohsen
با یکی از رفقای اصلاح طلب و هیاتی، بحثی داشتیم که به اشتراک گذاشتن آن شاید خالی از لطف نباشد.
گفتم یک سوال ساده، مدتها ذهنم را درگیر کرده بود.
سوالم این بود که کمک کردن به امام زمان یعنی چی؟ دقیقن چه کنیم؟ مثلن دعای ندبه بخوانیم؟ کار خوب کنیم؟ یاچی؛ صلوات یا عجل الولیک الفرج با صدای بلند؟
گفت: به نظرم خیلی کارها. مثلن کار خیر.
گفتم: واقعن هرکس هرکار خیری کند کمک به امام زمان است؟
گفت: مگر غیر اینست؟
گفتم: فرض کن کربلاست و سیدالشهدا در میدان. اما من و تو در کوفه کار جهادی کنیم. یا یکی در مدینه دست یک پیرزن را بگیرد و از این سوی خیابان به آن سو ببرد. یا دیگری در شام به سگ و گربه غذا دهد. این یعنی کمک به امام؟
به فکر فرو رفت.
گفتم این جمله شریعتی را در حسین وارث آدم خیلی دوست دارم: "وقتی در صحنه حق و باطل نیستی هر کجا می خواهی باش ؛ چه به نماز ایستاده باشی و چه به شراب نشسته باشی."
گفت: بله. باید دید مهمترین دغدغه این روزهای امام زمان چیست. ولی چیست؟
گفتم: تو اگر یک دهیار شوی و بخواهی روستای شما، پر از آرامش و صلح و صفا باشد چه می کنی؟
خندید و گفت: برای توسعه اش تلاش می کنم.
گفتم: اگر در روستا ارذل و اوباشی باشند که نخواهند روستا را با آرامش و در جهت پیشرفت ش هدایت کنی، چی؟
گفت: دستگیری اراذل و اوباش
گفتم: مهمترین کار امام زمان هم همینست. مبارزه با ارذل و اوباش در مقیاس جهانی.
گفت: خب بعدش.
گفتم: ببینیم امروز مهمترین دشمن این اراذل و اوباش جهانی چه کسانی هستند؛ کمک به او نصرت امامست.
گفت: تو از اول می خواستی بحث به اینجا بکشه. باشه من قبول دارم که مهمترین کار ما دفاع از انقلاب است؛ اما مساله اینه که فعلن خود این جمهوری اسلامی هم بدون اشکال نیست.
گفتم درسته. خب؟
گفت: من کمک به امام زمان را این می دانم که جمهوری اسلامی را اصلاح کنم.
گفتم: خیلی خوبه. حق همینه. فقط باید توجه کرد که جهت گیری چیست؟
گفت :یعنی چی؟
گفتم: اگر جهت را متوجه باشیم وزن امور و جهت اصلاح و اولویت ها و اولیت ها را گم نمی کنیم. مثلن متوجه ایم که در مسیر مبارزه، اشکالات موجود هر کدام چه وزنی دارند و کدام مهمترند و اصلاح کدام یک ضروری ترست. به اصطلاح اصل و فرع را گم نمی کنیم. مثل این نمی شود که در کربلا ندای هل من ناصر بلند باشد و ما بخواهیم در کوفه مشکل نبودن آب سرد کن را حل کنیم که اسرا برگشتند سیراب شوند.
و یا اصلاح را هم معکوس متوجه شویم و مثلن امام را نصیحت کنیم که پس عدالتت کو و چرا حج را نیمه تمام گذاشتی.
گفت: حالا یعنی همه بروند جنگ؟
گفتم: این قرائت از نصرت امام زمان، به همه کارها رنگ ولایت می زند. مادر خانواده تکلیف اش را می داند، پدر هم در محل کار. محصل و استاد و غیره هم. هرکس متوجه می شود در همان جایگاهی که قرار گرفته است، برای نصرت فرزند زهرا چه نقشی دارد و چطور می تواند انقلاب را تقویت کند. مبارزه همینست.
@mahdian_mohsen
عرض اعتذار ازین متن...
امشب به ناگاه یاد این خاطره افتادم
جانباز است؛ چشمش همیشه به سقف است. شاید هم به آسمان. نه حرکت دست دارد و نه پا. فقط پلک و چند کلمه بریده بریده.
تلخ ترین خاطره عمرش نه از جنگ ست و نه بیماری...اما ویران کننده است.
زمستان سرد است. آب روی بخاری می جوشد. خانه کسی نیست. کودک شیرینش تازه چهاردست و پا راه می رود. بابا نگاهش به سقف است که ناگهان دل نگران می شود. گویی طوفان سهمگینی به دلش نشسته است. هوهوی غمناکی در گوش است. با سختی سرش را تکان می دهد. اسباب بازی در میانه اتاق رهاست و طفل در شیرینی کودکانه اش، چهاردست و پاست و در حرکت.
آن سوتر بخاری است و ...
صدایش جوهر ندارد. فریادش بلند نمی شود. دست و پای حرکت ندارد. سر را تکان می دهد و با لب اشاره دارد... و کودک همچنان بی اعتنا...به بخاری نزدیک تر می شود و نزدیک تر و ....
پر پر زدن کودک را جلوی چشم دیده است؛ وقتی دستش کوتاه بود و صدایش شنیده نشد.
یااباعبدالله...
تلخ است پدر گریه کند طفل بخندد
سخت است که پنهان بکند چشم ترش را
امان از چکنم چکنم های پدر...
یک گام به پیش و یکی رو به پس رود
با خود مردد است به سوی چه کس رود...
@mahdian_mohsen
امشب به ناگاه یاد این خاطره افتادم
جانباز است؛ چشمش همیشه به سقف است. شاید هم به آسمان. نه حرکت دست دارد و نه پا. فقط پلک و چند کلمه بریده بریده.
تلخ ترین خاطره عمرش نه از جنگ ست و نه بیماری...اما ویران کننده است.
زمستان سرد است. آب روی بخاری می جوشد. خانه کسی نیست. کودک شیرینش تازه چهاردست و پا راه می رود. بابا نگاهش به سقف است که ناگهان دل نگران می شود. گویی طوفان سهمگینی به دلش نشسته است. هوهوی غمناکی در گوش است. با سختی سرش را تکان می دهد. اسباب بازی در میانه اتاق رهاست و طفل در شیرینی کودکانه اش، چهاردست و پاست و در حرکت.
آن سوتر بخاری است و ...
صدایش جوهر ندارد. فریادش بلند نمی شود. دست و پای حرکت ندارد. سر را تکان می دهد و با لب اشاره دارد... و کودک همچنان بی اعتنا...به بخاری نزدیک تر می شود و نزدیک تر و ....
پر پر زدن کودک را جلوی چشم دیده است؛ وقتی دستش کوتاه بود و صدایش شنیده نشد.
یااباعبدالله...
تلخ است پدر گریه کند طفل بخندد
سخت است که پنهان بکند چشم ترش را
امان از چکنم چکنم های پدر...
یک گام به پیش و یکی رو به پس رود
با خود مردد است به سوی چه کس رود...
@mahdian_mohsen
🔸چادر بسرها و عبا بدوش ها...
🔹تحلیلی دیگر از شهادت حجت الاسلام تولائی
ماجرای شهید حجت الاسلام تولایی بهانه ایست تا چادر و عبا را از منظر دیگری تحلیل کنیم. امروز کارکرد چادر و عبا متفاوت از گذشته است و طبیعی است که مورد توجه متعرضین باشد.
🔹چادر
امروز چادر از یک ضابطه و قاعده اجتماعی به یک ارزش نمادین و حتا به یک کنش اجتماعی تبدیل شده است. حجاب چادر یعنی عبور از یک پوشش صرف و تبدیل آن به یک رسانه ارتباطی حامل یک پیام مهم سیاسی-اخلاقی.
روشنست که چادر تراز مورد توجه است و حجاب یا حتا چادری که کارکرد برهنگی دارد از حیطه این بحث خارج است.
حجاب تا سالها پیش تنها پوشش بود؛ در همین چارچوب چادر یک نوع حجاب سنتی تر و کاملتر شناخته می شد. اما امروز پیام چادر فراتر از یک سنت فرهنگی است.
حجاب رعایت تقوای فردی و حفظ ضروریات دینی است. اما چادر یک رسانه در ساخت جامعه سازی معنوی است. چادر یک گام فراتر از حجاب است. چادر خودش یک رسانه و کنش برای ساخت یک اجتماع اخلاقی و دینی است.
جامعه ای که قدرت دینی اش را از پشتوانه های مردمی می گیرد، ظاهر دینی اش بسیار کلیدی است. ظاهر، خودش نقش وجدان را بازی می کند و قدرت بازدارندگی دارد. خانم چادری با چادرش تنها حجاب فردی اش را رعایت نمی کند، بلکه ظاهر یک جامعه دینی را هم به رخ کشیده و به نمایش می گذارد. به تعبیری چادر یک کنش برای فریاد کردن یک جامعه اخلاقی و معنوی است. ازین جهت کاملا سیاسی است. چه بسا خود خانم چادری هم متوجه چنین کارکردی نباشد.
وقتی می گوئیم چادر، یعنی هر نوع حجابی که چنین پیامی داشته باشد؛ منحصر به چادر هم نیست.
🔸عبا
عبا و عمامه چیست؟ تنها لباس طلبگی؟ لباس دین؟ آیا کارکردی شبیه لباس پزشکی دارد؟ اینطور نیست. لباس دین امروز کارکردی فراتر از یک هویت ساده صنفی دارد. لباس دین یعنی رسانه ای که تعظیم شعائر می کند. اما امروز تعظیم شعائر چیست؟ فریاد کردن دین و معنویت. پرچمدار این شعارها کجاست؟ انقلاب اسلامی.
مساله اینجاست که امروز عبا و عمامه کارکرد انقلابی و حکومتی دارند. ممکن است گفته شود چه بسیار روحانیتی که انقلابی هم نیست؛ اما روشنست که امروز هویت آنها تعیین کننده نیست. هویت اصلی عبا و عمامه را کسانی می سازند که معتقدند به دین اجتماعی. پشتیبان این دین اجتماعی نیز چیزی نیست جز روحانیت. عبا یعنی حضور جریانی که دین اجتماعی را نصرت می دهد.
با این توضیح تلاش برای تخریب فرهنگی و حذف فیزیکی چادر و عبا خیلی عجیب نیست. چادر و عبا امروز رسانه قدرت ورزی جامعه دینی اند. چادر نماد دینداری سیاسی و عبا نماد دین سیاسی.
نقش چفیه رهبری را هم باید از همین منظر تحلیل کرد.
امروز درگیر جنگ نمادهائیم. تلاش دشمن برای تخریب مناسک دینی نیز از همین جهت قابل تحلیل است که بماند برای بعد.
@mahdian_mohsen
🔹تحلیلی دیگر از شهادت حجت الاسلام تولائی
ماجرای شهید حجت الاسلام تولایی بهانه ایست تا چادر و عبا را از منظر دیگری تحلیل کنیم. امروز کارکرد چادر و عبا متفاوت از گذشته است و طبیعی است که مورد توجه متعرضین باشد.
🔹چادر
امروز چادر از یک ضابطه و قاعده اجتماعی به یک ارزش نمادین و حتا به یک کنش اجتماعی تبدیل شده است. حجاب چادر یعنی عبور از یک پوشش صرف و تبدیل آن به یک رسانه ارتباطی حامل یک پیام مهم سیاسی-اخلاقی.
روشنست که چادر تراز مورد توجه است و حجاب یا حتا چادری که کارکرد برهنگی دارد از حیطه این بحث خارج است.
حجاب تا سالها پیش تنها پوشش بود؛ در همین چارچوب چادر یک نوع حجاب سنتی تر و کاملتر شناخته می شد. اما امروز پیام چادر فراتر از یک سنت فرهنگی است.
حجاب رعایت تقوای فردی و حفظ ضروریات دینی است. اما چادر یک رسانه در ساخت جامعه سازی معنوی است. چادر یک گام فراتر از حجاب است. چادر خودش یک رسانه و کنش برای ساخت یک اجتماع اخلاقی و دینی است.
جامعه ای که قدرت دینی اش را از پشتوانه های مردمی می گیرد، ظاهر دینی اش بسیار کلیدی است. ظاهر، خودش نقش وجدان را بازی می کند و قدرت بازدارندگی دارد. خانم چادری با چادرش تنها حجاب فردی اش را رعایت نمی کند، بلکه ظاهر یک جامعه دینی را هم به رخ کشیده و به نمایش می گذارد. به تعبیری چادر یک کنش برای فریاد کردن یک جامعه اخلاقی و معنوی است. ازین جهت کاملا سیاسی است. چه بسا خود خانم چادری هم متوجه چنین کارکردی نباشد.
وقتی می گوئیم چادر، یعنی هر نوع حجابی که چنین پیامی داشته باشد؛ منحصر به چادر هم نیست.
🔸عبا
عبا و عمامه چیست؟ تنها لباس طلبگی؟ لباس دین؟ آیا کارکردی شبیه لباس پزشکی دارد؟ اینطور نیست. لباس دین امروز کارکردی فراتر از یک هویت ساده صنفی دارد. لباس دین یعنی رسانه ای که تعظیم شعائر می کند. اما امروز تعظیم شعائر چیست؟ فریاد کردن دین و معنویت. پرچمدار این شعارها کجاست؟ انقلاب اسلامی.
مساله اینجاست که امروز عبا و عمامه کارکرد انقلابی و حکومتی دارند. ممکن است گفته شود چه بسیار روحانیتی که انقلابی هم نیست؛ اما روشنست که امروز هویت آنها تعیین کننده نیست. هویت اصلی عبا و عمامه را کسانی می سازند که معتقدند به دین اجتماعی. پشتیبان این دین اجتماعی نیز چیزی نیست جز روحانیت. عبا یعنی حضور جریانی که دین اجتماعی را نصرت می دهد.
با این توضیح تلاش برای تخریب فرهنگی و حذف فیزیکی چادر و عبا خیلی عجیب نیست. چادر و عبا امروز رسانه قدرت ورزی جامعه دینی اند. چادر نماد دینداری سیاسی و عبا نماد دین سیاسی.
نقش چفیه رهبری را هم باید از همین منظر تحلیل کرد.
امروز درگیر جنگ نمادهائیم. تلاش دشمن برای تخریب مناسک دینی نیز از همین جهت قابل تحلیل است که بماند برای بعد.
@mahdian_mohsen
مش رمضون...
خادم هیات خرازهاس. زبر و زرنگ و یک لحظه آرامش نداره. بزرگ و کوچک هیات دوستش دارن. شیرین حرف می زنه و با لهجه ترکی شعر آئینی می خونه؛ آنهم به چه اخلاصی. قصاید طولانی و اشعار عمیق اهل بیتی.
اما این مش رمضون با یک خاطره ساده و یک دریا معنا، حرمت تاریخی پیدا کرده.
ماجرا برای چند ساله پیشه. ظهرعاشوراست. همه در گیر و دار مجلسند. هیات قدیمی خرازها شلوغ و جای سوزن انداختن نیست. صدای حسین حسین گریه کنا بازار را گرفته.
خادمین هیات هم توی آشپزخانه در تدارک ناهار مجلسند که به یک حادثه، آشپزخونه هیات آتش می گیره. همه مستاصل. هیات مملو از جمعیت که صدای داد و فریاد خدام نگران بلند میشه. هرکس هرکاری از دستش برمیاد انجام میده. یکی آب میاره، یکی خاک میریزه. یکی رفته دنبال کمکی.
اما بی فایدس. آتیش همینطور داره زیاد میشه و راه گذر نیست.
"بزرگ هیات که این خاطره را برام می گفت اینجاش که رسید تنش می لرزید و چشماش پر اشک شده بود." .
مش رمضون از توی آشپزخونه بیرن میاد. میره سمت آتیش. دستش رو میگیره سمت آسمون و سه مرتبه با سوز ناب ترکی تکرار می کنه؛
عاباس خاموشش کن
عاباس خاموشش کن
عاباس خاموشش کن
چه سقایتی. عجب رندی. به به از این نفس پر محبت درونش. آتیش سرد شد و ترس ها رفت. نفس ها به سینه برگشت و زبان ها باز شد. اونروز مجلس با آبروتر برگزار شد. عاشورایی تر از ظهر عاشورا.
مش رمضون زندس. بذله گو و با صفا. انگار ساخته شده برای خادمی هیات.
اولین باری که دیدمش خبر نداشت قصه اش رو می دونم. فقط تماشاش کردم و گذشتم. اما وقت خداحافظی با شوخی و خنده برگشت گفت: عباس رومو زمین نداخت.
@mahdian_mohsen
خادم هیات خرازهاس. زبر و زرنگ و یک لحظه آرامش نداره. بزرگ و کوچک هیات دوستش دارن. شیرین حرف می زنه و با لهجه ترکی شعر آئینی می خونه؛ آنهم به چه اخلاصی. قصاید طولانی و اشعار عمیق اهل بیتی.
اما این مش رمضون با یک خاطره ساده و یک دریا معنا، حرمت تاریخی پیدا کرده.
ماجرا برای چند ساله پیشه. ظهرعاشوراست. همه در گیر و دار مجلسند. هیات قدیمی خرازها شلوغ و جای سوزن انداختن نیست. صدای حسین حسین گریه کنا بازار را گرفته.
خادمین هیات هم توی آشپزخانه در تدارک ناهار مجلسند که به یک حادثه، آشپزخونه هیات آتش می گیره. همه مستاصل. هیات مملو از جمعیت که صدای داد و فریاد خدام نگران بلند میشه. هرکس هرکاری از دستش برمیاد انجام میده. یکی آب میاره، یکی خاک میریزه. یکی رفته دنبال کمکی.
اما بی فایدس. آتیش همینطور داره زیاد میشه و راه گذر نیست.
"بزرگ هیات که این خاطره را برام می گفت اینجاش که رسید تنش می لرزید و چشماش پر اشک شده بود." .
مش رمضون از توی آشپزخونه بیرن میاد. میره سمت آتیش. دستش رو میگیره سمت آسمون و سه مرتبه با سوز ناب ترکی تکرار می کنه؛
عاباس خاموشش کن
عاباس خاموشش کن
عاباس خاموشش کن
چه سقایتی. عجب رندی. به به از این نفس پر محبت درونش. آتیش سرد شد و ترس ها رفت. نفس ها به سینه برگشت و زبان ها باز شد. اونروز مجلس با آبروتر برگزار شد. عاشورایی تر از ظهر عاشورا.
مش رمضون زندس. بذله گو و با صفا. انگار ساخته شده برای خادمی هیات.
اولین باری که دیدمش خبر نداشت قصه اش رو می دونم. فقط تماشاش کردم و گذشتم. اما وقت خداحافظی با شوخی و خنده برگشت گفت: عباس رومو زمین نداخت.
@mahdian_mohsen
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️#فارس_کست | ماجرای دختربچهای که تعزیه را بهم زد...
#قصه_ما_راست_است
🎙خبرنگار و راوی: سودابه رنجبر
🎞 تدوین: امیرطاها منادی
@mahdian_mohsen
#قصه_ما_راست_است
🎙خبرنگار و راوی: سودابه رنجبر
🎞 تدوین: امیرطاها منادی
@mahdian_mohsen
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اتاق جنگ اقتصادی دولت محترم از نمای نزدیک
@mahdian_mohsen
@mahdian_mohsen
بخش خصوصی علیه مردم؟!
بخش خصوصی ممکن است علیه مردم شود؟ بله ممکن است. اگر بخش خصوصی از مردم نباشد علیه مردم است. بخش خصوصی غیرمردمی را با نام مصطلح خصولتی ها می شناسیم. جریانی که رگ حیات اقتصادی اش همواره به بدست ژنرال های سیاسی بوده است.
2 خبر همزمان را در کنار هم مرور کنید.
خبراول. رئیس کل بانک مرکزی می گوید از 24 میلیارد دلار ارز صادراتی غیرنفتی که عمدتا مربوط به صادرات محصولات پتروشیمی است، تنها 4 میلیارد دلار آن وارد نیما شده است.
خبر دوم. هیات رئیسه اتاق بازرگانی در نشستی فوری با مسوولین اقتصادی دولتی و مجلس پیشنهاد می دهد برای رفع گسل قیمتی در بازار دوم و سوم، سامانه نیما حذف شود.
و اما چند نکته؛
اولن. ارز حاصل از فروش صادرات محصولات پتروشیمی کجا رفته است؟ اگر بگوئیم این ارز وارد کشور نشده است سوال اینست که هزینه تولید و صادرات مجدد محصولات پتروشیمی از کجا تامین می شود؟ خرید مواد اولیه و حقوق کارگر و غیره ...
آیا غیراینست که این ارز در سودای رانت و مابه تفاوت حداقل 7 هزار تومانی هردلار نیمایی و ارز بازار سوم (سیاه) بلوکه شده است؟
دومن. اتاق بازرگانی وقتی قیمت دلار 4200 تومان بود، از بازار ثانویه استقبال کرد. امروز بازار ثانویه را مرجع فساد و رانت می داند و پیشنهادش حذف نیماست. توجیه این موضع دوگانه چیست؟ آیا غیر اینست که دیروز در سودای ارز گرانتر از بازار ثانویه استقبال کرد و امروز در سودای ارز بازار سیاه مخالف بازار ثانویه است؟
بازار سیاه به گزارش کارشناس ها کمتر از 5 درصد معاملات ارزی را شامل می شود. با این توضیح سوال اینست که چرا این بازار باید بازار معیار باشد؟ کدام ملاحظه و فرض اصلی شکل گیری بازار در این بازار رعایت شده است که مبنای قیمت گذاری قرار گرفته است؟
خلاصه اینکه؛
بخش خصولتی ما یک دست در قدرت سیاسی دارد و امروز در مقابل مردم قرار گرفته است و آگاهانه نفع خودش را در تعارض با نفع ملی و کشور می بیند. ترکیب طبقه اجتماعی و سیاسی بخش خصولتی قابل تحلیل است که بماند برای وقتش.
اما رابطه اتاق بازرگانی با ارز سیاه چیست؟ رابطه اتاق با خصولتی ها چیست؟ اتاق بازرگانی با دفاع از ارز 16 هزارتومانی نماینده کارآفرین ها و تولیدست؟
@mahdian_mohsen
بخش خصوصی ممکن است علیه مردم شود؟ بله ممکن است. اگر بخش خصوصی از مردم نباشد علیه مردم است. بخش خصوصی غیرمردمی را با نام مصطلح خصولتی ها می شناسیم. جریانی که رگ حیات اقتصادی اش همواره به بدست ژنرال های سیاسی بوده است.
2 خبر همزمان را در کنار هم مرور کنید.
خبراول. رئیس کل بانک مرکزی می گوید از 24 میلیارد دلار ارز صادراتی غیرنفتی که عمدتا مربوط به صادرات محصولات پتروشیمی است، تنها 4 میلیارد دلار آن وارد نیما شده است.
خبر دوم. هیات رئیسه اتاق بازرگانی در نشستی فوری با مسوولین اقتصادی دولتی و مجلس پیشنهاد می دهد برای رفع گسل قیمتی در بازار دوم و سوم، سامانه نیما حذف شود.
و اما چند نکته؛
اولن. ارز حاصل از فروش صادرات محصولات پتروشیمی کجا رفته است؟ اگر بگوئیم این ارز وارد کشور نشده است سوال اینست که هزینه تولید و صادرات مجدد محصولات پتروشیمی از کجا تامین می شود؟ خرید مواد اولیه و حقوق کارگر و غیره ...
آیا غیراینست که این ارز در سودای رانت و مابه تفاوت حداقل 7 هزار تومانی هردلار نیمایی و ارز بازار سوم (سیاه) بلوکه شده است؟
دومن. اتاق بازرگانی وقتی قیمت دلار 4200 تومان بود، از بازار ثانویه استقبال کرد. امروز بازار ثانویه را مرجع فساد و رانت می داند و پیشنهادش حذف نیماست. توجیه این موضع دوگانه چیست؟ آیا غیر اینست که دیروز در سودای ارز گرانتر از بازار ثانویه استقبال کرد و امروز در سودای ارز بازار سیاه مخالف بازار ثانویه است؟
بازار سیاه به گزارش کارشناس ها کمتر از 5 درصد معاملات ارزی را شامل می شود. با این توضیح سوال اینست که چرا این بازار باید بازار معیار باشد؟ کدام ملاحظه و فرض اصلی شکل گیری بازار در این بازار رعایت شده است که مبنای قیمت گذاری قرار گرفته است؟
خلاصه اینکه؛
بخش خصولتی ما یک دست در قدرت سیاسی دارد و امروز در مقابل مردم قرار گرفته است و آگاهانه نفع خودش را در تعارض با نفع ملی و کشور می بیند. ترکیب طبقه اجتماعی و سیاسی بخش خصولتی قابل تحلیل است که بماند برای وقتش.
اما رابطه اتاق بازرگانی با ارز سیاه چیست؟ رابطه اتاق با خصولتی ها چیست؟ اتاق بازرگانی با دفاع از ارز 16 هزارتومانی نماینده کارآفرین ها و تولیدست؟
@mahdian_mohsen
یک پیوند شوم در گوجه فرنگی
قیمت گوجه فرنگی همگام با دلار در حال افزایش است. آخرین باری که گوجه فرنگی خبرساز شد، سال 85 بود که احمدی نژاد منکر گرانی گوجه شد و گفت از محله ما بخرید.
اما داستان امروز گوجه چیست؟ مساله را فراتر از اقتصاد ببینید و دولت را در همین یک موضوع ارزیابی کنید.
گوجه فرنگی 7 هزار تومان را رد کرد.
چرا؟
مرداد ماه امسال، 73 هزارتن گوجه صادر شده است که نسبت به تیر ماه 370 درصد رشد داشته است.
47 هزار تن رب گوجه فرنگی در مرداد ماه صادر شده است که اگر برای هر کیلو رب 4 کیلو گوجه حساب کنیم، حدود 250 هزار تن گوجه از کشور خارج شده است.
جهت دقیق شدن مساله، این حجم صادرات را با مجموع 4 ماه اول سال 96 مقایسه کنید که سرجمع صادرات گوجه فرنگی 112 هزار تن بوده است.
حالا سوال اینجاست؛
آیا قابل پیش بینی نبود که خروج این حجم گوجه فرنگی از کشور منجر به کسری قابل توجه در بازار داخلی می شود؟ چرا نظارت نکردیم؟ چرا مجوز دادیم؟
با توجه به کاهش آن به آن ارزش پول ملی، صادرات کالا برای یک گروه دلال به شدت سودآور است. فرض کنید این وضعیت در دیگر کالا ها نیز تکرار شود. آیا بزودی در کشور دچار قحطی جدی نمی شویم؟
پشت پرده ماجرا چیست؟
دولت بازار ارز را به اسم رهنمودهای تخیلی اقتصاد بازار رها کرده است. اما بیشتر نفع این رهاسازی را چه کسی می برد؟ اقتصاد بازاری و بازاری اقتصادی؛ تجار و صادرکننده و قاچاقچی. از همین جهت اتاق بازرگانی که نماینده این بخش است روز گذشته در جلسه ای فوری از دولت خواست سامانه نیما هم حذف شود تا ارز وارداتی را 16 هزار تومان در بازار بفروشند، نه 8 هزار تومان.
این بهم ریختگی و غارت زندگی مردم و عصبانیت اجتماعی در پیوند شوم میان اقتصاد بازار و اقتصاد بازاری رقم خورده است. با این دست فرمان قحطی حتمی است.
@mahdian_mohsen
قیمت گوجه فرنگی همگام با دلار در حال افزایش است. آخرین باری که گوجه فرنگی خبرساز شد، سال 85 بود که احمدی نژاد منکر گرانی گوجه شد و گفت از محله ما بخرید.
اما داستان امروز گوجه چیست؟ مساله را فراتر از اقتصاد ببینید و دولت را در همین یک موضوع ارزیابی کنید.
گوجه فرنگی 7 هزار تومان را رد کرد.
چرا؟
مرداد ماه امسال، 73 هزارتن گوجه صادر شده است که نسبت به تیر ماه 370 درصد رشد داشته است.
47 هزار تن رب گوجه فرنگی در مرداد ماه صادر شده است که اگر برای هر کیلو رب 4 کیلو گوجه حساب کنیم، حدود 250 هزار تن گوجه از کشور خارج شده است.
جهت دقیق شدن مساله، این حجم صادرات را با مجموع 4 ماه اول سال 96 مقایسه کنید که سرجمع صادرات گوجه فرنگی 112 هزار تن بوده است.
حالا سوال اینجاست؛
آیا قابل پیش بینی نبود که خروج این حجم گوجه فرنگی از کشور منجر به کسری قابل توجه در بازار داخلی می شود؟ چرا نظارت نکردیم؟ چرا مجوز دادیم؟
با توجه به کاهش آن به آن ارزش پول ملی، صادرات کالا برای یک گروه دلال به شدت سودآور است. فرض کنید این وضعیت در دیگر کالا ها نیز تکرار شود. آیا بزودی در کشور دچار قحطی جدی نمی شویم؟
پشت پرده ماجرا چیست؟
دولت بازار ارز را به اسم رهنمودهای تخیلی اقتصاد بازار رها کرده است. اما بیشتر نفع این رهاسازی را چه کسی می برد؟ اقتصاد بازاری و بازاری اقتصادی؛ تجار و صادرکننده و قاچاقچی. از همین جهت اتاق بازرگانی که نماینده این بخش است روز گذشته در جلسه ای فوری از دولت خواست سامانه نیما هم حذف شود تا ارز وارداتی را 16 هزار تومان در بازار بفروشند، نه 8 هزار تومان.
این بهم ریختگی و غارت زندگی مردم و عصبانیت اجتماعی در پیوند شوم میان اقتصاد بازار و اقتصاد بازاری رقم خورده است. با این دست فرمان قحطی حتمی است.
@mahdian_mohsen
#عبور_از_دلار_17000_تومانی
❌مثلث منحوس یله سازی
اداره کشور گرفتار مثلث نحس رها سازی است و خیز هرگونه تغییری منوط به شکستن این سه گانه است. سه راس این مثلث نامبرک که اداره کشور را زمینگیر کرده، چنین شکل گرفته است:
❌یکم. رهاسازی سیاسی
معاون اول رئیس جمهور می گوید: مشکل امروز راه حل سیاسی دارد نه اقتصادی. مسعود نیلی می نویسد راه حل های سیاستی از درون راه حل های سیاسی می گذرد. سیاست راه است و اقتصاد خودرو.
اتاق فکرهای منفصل و متصل دولت بارها اعتراف داشتند که گره مشکلات امروز در سیاست است و لاغیر. ریشه این اوضاع نااستوار را در سیاست می دانند و نه اقتصاد. منظورشان از سیاست چیست، بماند.
❌دوم. رها سازی اقتصادی
بعد از اجرای ناقص دلار 4200 تومانی، دولت به یک اجماع سیاستی برای رهاسازی اقتصادی رسید.
دولت به جهت ایئولوژیک معتقد است که نباید در سازوکار خودبه خودی اقتصاد دست برد و افسانه کارآمدی بازارآزاد را حتا در شرایط جنگی نیز در حد معارف وحیانی پذیرفته است. ازین جهت شاهدیم که بازار ارز رها شده است و هر روز آتش دلار زبانه می کشد و پول ملی ذلیل تر می شود.
لیبرالترین دولت های غربی هم در شرایط جنگی حضورشان در بازار چندین برابر و دولت ناظر به دولت تصدی گر و هادی تبدیل می شود. نمونه اش بحران وال استریت.
❌سوم. رهاسازی مدیریتی
ماهیت تکنوکرات ها را باید در بزنگاه های سخت و کوچه های بن بست سیاسی شناخت. این جریان در مواجهه با مشکلات و چالش ها، سراسر وجودشان را ترس می گیرد و شوک زده و بهت آلود منتظر شکست می شوند. این جریان چون بی اعتنا به سنت های قهری و قطعی الهی است و همه شناختش را از ساز وکار تکنیک و عقل خودبنیاد بشری می گیرد، در شرایط سخت گرفتار "کپ مدیریتی" می شود. به این کپ مدیریتی، خستگی و کهولت انباشته از قبل را هم اضافه کنید.
❌و اما سریش سیاسی در پیوند این سه راس مثلث؛
نکته بسیار مهم و کلیدی اینست که پیوند دهنده این سه راس باهم، یک جریان رانتی تیول دارست. جریانی که پای رانتی اش در اقتصاد و دست لابی اش در سیاست است و همه همت و تلاشش معطوف به سوداگری در بازارست. نمونه اش تلاش بی امان اتاق بازرگانی برای حذف بازار ثانویه و اصرار برای ثبت دلار 16 هزارتومانی و احتمالن غارت مایحتاج مردم به اسم صادرات.
دولت محترم برای ادامه راه، هیچ چاره ای ندارد ضمن شکستن این مثلث نحس و اتخاذ گارد دولت جنگی، بجای سیاست ورزی یله به حکمرانی عالمانه و مقتدرانه برسد.
@mahdian_mohsen
❌مثلث منحوس یله سازی
اداره کشور گرفتار مثلث نحس رها سازی است و خیز هرگونه تغییری منوط به شکستن این سه گانه است. سه راس این مثلث نامبرک که اداره کشور را زمینگیر کرده، چنین شکل گرفته است:
❌یکم. رهاسازی سیاسی
معاون اول رئیس جمهور می گوید: مشکل امروز راه حل سیاسی دارد نه اقتصادی. مسعود نیلی می نویسد راه حل های سیاستی از درون راه حل های سیاسی می گذرد. سیاست راه است و اقتصاد خودرو.
اتاق فکرهای منفصل و متصل دولت بارها اعتراف داشتند که گره مشکلات امروز در سیاست است و لاغیر. ریشه این اوضاع نااستوار را در سیاست می دانند و نه اقتصاد. منظورشان از سیاست چیست، بماند.
❌دوم. رها سازی اقتصادی
بعد از اجرای ناقص دلار 4200 تومانی، دولت به یک اجماع سیاستی برای رهاسازی اقتصادی رسید.
دولت به جهت ایئولوژیک معتقد است که نباید در سازوکار خودبه خودی اقتصاد دست برد و افسانه کارآمدی بازارآزاد را حتا در شرایط جنگی نیز در حد معارف وحیانی پذیرفته است. ازین جهت شاهدیم که بازار ارز رها شده است و هر روز آتش دلار زبانه می کشد و پول ملی ذلیل تر می شود.
لیبرالترین دولت های غربی هم در شرایط جنگی حضورشان در بازار چندین برابر و دولت ناظر به دولت تصدی گر و هادی تبدیل می شود. نمونه اش بحران وال استریت.
❌سوم. رهاسازی مدیریتی
ماهیت تکنوکرات ها را باید در بزنگاه های سخت و کوچه های بن بست سیاسی شناخت. این جریان در مواجهه با مشکلات و چالش ها، سراسر وجودشان را ترس می گیرد و شوک زده و بهت آلود منتظر شکست می شوند. این جریان چون بی اعتنا به سنت های قهری و قطعی الهی است و همه شناختش را از ساز وکار تکنیک و عقل خودبنیاد بشری می گیرد، در شرایط سخت گرفتار "کپ مدیریتی" می شود. به این کپ مدیریتی، خستگی و کهولت انباشته از قبل را هم اضافه کنید.
❌و اما سریش سیاسی در پیوند این سه راس مثلث؛
نکته بسیار مهم و کلیدی اینست که پیوند دهنده این سه راس باهم، یک جریان رانتی تیول دارست. جریانی که پای رانتی اش در اقتصاد و دست لابی اش در سیاست است و همه همت و تلاشش معطوف به سوداگری در بازارست. نمونه اش تلاش بی امان اتاق بازرگانی برای حذف بازار ثانویه و اصرار برای ثبت دلار 16 هزارتومانی و احتمالن غارت مایحتاج مردم به اسم صادرات.
دولت محترم برای ادامه راه، هیچ چاره ای ندارد ضمن شکستن این مثلث نحس و اتخاذ گارد دولت جنگی، بجای سیاست ورزی یله به حکمرانی عالمانه و مقتدرانه برسد.
@mahdian_mohsen
#نظام_محاسبه
🔸حدود چهل سال پیش مقاله ای از #سید_علی_خامنه_ای منتشر شد با عنوان "روح توحید نفی عبودیت غیر خدا".
🔸مقاله با همه مقالاتی که درباره توحید خوانده اید و شنیده اید متفاوت است. برخی از جملات ابتدایی این مقاله اینگونه است:
☘"روزی که پیامبر اسلام شعار لااله الا الله را اعلام کرد ..نخستین کسانی که با او بر سر ستیزه شدند سران و اشراف قبایل بودند...همواره عکس العملهای خصومت آمیز درباره یک فکر و یک نهضت مفسر گویایی است برای جهت گیریهای اجتماعی آن و عمق و ضریب تاثیر آن جهت گیریها.
از راه مطالعه در چهره دشمنان این نهضت و وابستگیهای طبقاتی آنان میتوان جهت گیری طبقاتی و اجتماعی آن نهضت را دانست و از مطالعه در شدت و جدیت دشمنیهایشان میتوان عمق و تاثیر آن را اندازه گیری کرد.
🔸یک مبنای محاسباتی کاملا روشن.
بر این اساس چند سوال دارم:
🔺اولا چه کسانی دشمن ایران هستند؟راس دشمنی با ایران چه کسانی هستند؟
🔺ثانیا دشمنی آنها چه میزان شدید است آیا با همه قدرت آمده اند یا نه.
🔺ثالثا با چه کسی دشمنند؟ با مردم یا مسوولین یا یک طایفه خاص؟
🔸از روی همین شاخصهای ساده نتایجی به دست میاید که با تلقی خیلی از رفقای ما ناسازگار است.
🔸اولا دشمن اصلی ما مقر اصلی ثروتمندان و قدرتمندان عالم است یعنی آمریکا. این یعنی جهت گیری ما کاملا رودرروی زورگویان و ظالمان عالم است. درست داریم میرویم.
🔸ثانیا با همه قدرت و آبرویشان آمده اند. آخرین توانایی آمریکا دیسیپلین حقوقی و آبرویش بود و همینطور ارتباطات و دارایی اقتصادی اش. که دارد خرج میکند. همه توانشان را آورده اند.
این نشان میدهد قدرتمندیم. اگر ضعیف بودیم و با دست خودمان در حال نابودی بودیم این همه قدرت بیرونی لازم نبود.
🔸 ثالثا نقطه مقابل جنگ اقتصادی نه اولا رهبر است نه مسوولین و نه هیچ کس دیگر. فشار اقتصادی به #مردم میآید همه مردم خصوصا طبقه متوسط به پایین مخاطب این جنگند. این یعنی قرار است اراده #مردم عوض شود. و معنای این جمله آن است که اراده مردم مقابل خواست آمریکا است.
🔸اینکه در فشار و سختی هستیم روشن است. اما آیا واقعا در مجموع داریم پیش میرویم یا عقب گرد میکنیم؟ به نظرم یک نگاه کلان به اوضاع کافی است که نشان دهیم با وجود همه بی تدبیری ها و ضعفها و سختیها اما مردم ایران در حال پیش روی هستند. درست میروند و با قدرت هم پیش میروند.
🔸صحنه اینگونه است ولو منفی بافها نفهمند و نبینند.
نویسنده: علی مهدیان
https://ble.im/ali_mahdiyan
🔸حدود چهل سال پیش مقاله ای از #سید_علی_خامنه_ای منتشر شد با عنوان "روح توحید نفی عبودیت غیر خدا".
🔸مقاله با همه مقالاتی که درباره توحید خوانده اید و شنیده اید متفاوت است. برخی از جملات ابتدایی این مقاله اینگونه است:
☘"روزی که پیامبر اسلام شعار لااله الا الله را اعلام کرد ..نخستین کسانی که با او بر سر ستیزه شدند سران و اشراف قبایل بودند...همواره عکس العملهای خصومت آمیز درباره یک فکر و یک نهضت مفسر گویایی است برای جهت گیریهای اجتماعی آن و عمق و ضریب تاثیر آن جهت گیریها.
از راه مطالعه در چهره دشمنان این نهضت و وابستگیهای طبقاتی آنان میتوان جهت گیری طبقاتی و اجتماعی آن نهضت را دانست و از مطالعه در شدت و جدیت دشمنیهایشان میتوان عمق و تاثیر آن را اندازه گیری کرد.
🔸یک مبنای محاسباتی کاملا روشن.
بر این اساس چند سوال دارم:
🔺اولا چه کسانی دشمن ایران هستند؟راس دشمنی با ایران چه کسانی هستند؟
🔺ثانیا دشمنی آنها چه میزان شدید است آیا با همه قدرت آمده اند یا نه.
🔺ثالثا با چه کسی دشمنند؟ با مردم یا مسوولین یا یک طایفه خاص؟
🔸از روی همین شاخصهای ساده نتایجی به دست میاید که با تلقی خیلی از رفقای ما ناسازگار است.
🔸اولا دشمن اصلی ما مقر اصلی ثروتمندان و قدرتمندان عالم است یعنی آمریکا. این یعنی جهت گیری ما کاملا رودرروی زورگویان و ظالمان عالم است. درست داریم میرویم.
🔸ثانیا با همه قدرت و آبرویشان آمده اند. آخرین توانایی آمریکا دیسیپلین حقوقی و آبرویش بود و همینطور ارتباطات و دارایی اقتصادی اش. که دارد خرج میکند. همه توانشان را آورده اند.
این نشان میدهد قدرتمندیم. اگر ضعیف بودیم و با دست خودمان در حال نابودی بودیم این همه قدرت بیرونی لازم نبود.
🔸 ثالثا نقطه مقابل جنگ اقتصادی نه اولا رهبر است نه مسوولین و نه هیچ کس دیگر. فشار اقتصادی به #مردم میآید همه مردم خصوصا طبقه متوسط به پایین مخاطب این جنگند. این یعنی قرار است اراده #مردم عوض شود. و معنای این جمله آن است که اراده مردم مقابل خواست آمریکا است.
🔸اینکه در فشار و سختی هستیم روشن است. اما آیا واقعا در مجموع داریم پیش میرویم یا عقب گرد میکنیم؟ به نظرم یک نگاه کلان به اوضاع کافی است که نشان دهیم با وجود همه بی تدبیری ها و ضعفها و سختیها اما مردم ایران در حال پیش روی هستند. درست میروند و با قدرت هم پیش میروند.
🔸صحنه اینگونه است ولو منفی بافها نفهمند و نبینند.
نویسنده: علی مهدیان
https://ble.im/ali_mahdiyan
بله
دعوت
🔸از انصارحزب الله تا مسیح علی نژاد
مقابل درب ورودی دانشگاه تهران ایستاده بود و قابی را بالای سر گرفته و به مردم نمایش می داد. درین قاب از اهمیت امربه معروف و نهی از منکر نوشته بود. از قبل نماز و بلافاصله بعد نماز جمعه، این قاب انذاری را بدست گرفته بود و با صدای بلند فریاد می زد تا مردم این اصل مهم را فراموش نکنند.
از وقتی نماز جمعه را شناختم، همواره مهمترین شعارش همین امر به معروف ونهی از منکر بوده است؛ چه شعارهای مردمی و چه نوشته هایی که خودجوش بین مردم توزیع می شود و چه رسانه هایی که محل اصلی توزیع شان نماز جمعه تهران بوده است؛ مثل یالثارات و جبهه و شلمچه و همین روزها مثل عبرت های عاشورا و غیره.
گوئی پیوندی میان نماز جمعه و امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر را باید در کنار عبادات جمعی مومنین دید. هرجا یک عبادت فردی(نماز)، شکل اجتماعی(نماز جمعه) می گیرد اولین اصلی که بروز و ظهور پیدا می کند و مورد توجه قرار می گیرد، همین امر به معروف و نهی از منکرست. چه انکه حضرت امام تشکیل حکومت اسلامی که مهمترین نهاد اجتماعی اجرای دینست را با همین اصل کلیدی توضیح می دهد.
در گذشته رسانه هایی که کارکرد اصلی شان را انذار و توجه دادن به امربه معروف و نهی از منکر قرار داده بودند، از منکر بی حجابی شروع می کردند. یک نمونه روشن آن هم تشکیلات انصارحزب الله بود. این توجه رسانه ای از دو منظر قابل تحلیل بود.
منظر اول این بود که منکر بزرگ را بیشتر در بی حجابی می دانستند. طبیعی بود که از همین منظر نیز اغلب مورد انتقاد قرار می گرفتند. اما جهت دیگری نیز وجود داشت که این توجه رسانه ای را معنادار می کرد و آن اینکه بدحجابی هرچند مساله اصلی کشور نیست، اما بروز و ظهور یک گناه اجتماعی است که اگر عادی سازی شود و نسبت بدان بی توجهی صورت گیرد، زمینه ساز فراموشی اصل مهمتری چون امر به معروف و نهی از منکر است. این استدلال البته قابل اعتنا بود. حرف این نبود که حجاب بزرگترین منکر است، اما بی اعتنایی به این منکر که بروز و ظهور اجتماعی داشت، موجب فراموشی یک اصل مهمتر دینی می شد که فرصت برای شکل گیری منکرات بزرگتری چون فساد اقتصادی و اختلاس و اباحه گری فرهنگی و بی بندباری سیاسی و اقتصادی مسئولین را فراهم می کرد.
🔸با این توضیح نقش و ماموریت علی نژاد برای تضعیف امر به معروف و نهی از منکر روشن می شود. اما چرا سراغ حجاب رفته است؟. ممکن است تصور شود که هدف اصلی اش مبارزه با حجاب است. اما اینطور نیست. حذف حجاب و توسعه اباحه گری هدف تبعی است.
هدف اصلی، توسعه بی حسی دینی از طریق قبح زدایی و عادی سازی گناه اجتماعی است. زمانیکه جامعه نسبت به یک گناه و خطا دچار بی اعتنائی شود، نسبت به دستگاه فساد و دیگر گناهان نیز بی اعتنا خواهد بود. در بیحسی نسبت به حجاب متوقف نمانید. جامعه ای که نسبت به گناه بی تفاوت شد، به هرهری مذهبی خو می کند. نسبت به گناهان بزرگتر و مطالبه مسائل اساسی تر نیز بی انگیزه می شود. به همین دلیل است که امروز مسیح علی نژاد ماموریت یافت است تا امربه معروف و نهی از منکر را در جامعه پرهزینه سازد.
اما اشتباه بزرگتری را دچار شده است. مساله اصلی اینست که آنچه موجب فراموشی امر به معروف و نهی از منکر می شود، احساس بی ثمری و احساس ضعف درونی جبهه حق است. مسیح علی نژاد به جهت بلاهت ساختاری جبهه باطل، فیلم هایی را منتشر می کند که نشان می دهد جامعه امروز نسبت به دین متعصب است و از کنار منکرات به سادگی عبور نمی کند. خانم علی نژاد ناخواسته، پروژه ناتمام امثال یالثارات را تکمیل و تمام کرده است که جای شکر دارد.
روزنامه رسالت
@mahdian_mohsen
مقابل درب ورودی دانشگاه تهران ایستاده بود و قابی را بالای سر گرفته و به مردم نمایش می داد. درین قاب از اهمیت امربه معروف و نهی از منکر نوشته بود. از قبل نماز و بلافاصله بعد نماز جمعه، این قاب انذاری را بدست گرفته بود و با صدای بلند فریاد می زد تا مردم این اصل مهم را فراموش نکنند.
از وقتی نماز جمعه را شناختم، همواره مهمترین شعارش همین امر به معروف ونهی از منکر بوده است؛ چه شعارهای مردمی و چه نوشته هایی که خودجوش بین مردم توزیع می شود و چه رسانه هایی که محل اصلی توزیع شان نماز جمعه تهران بوده است؛ مثل یالثارات و جبهه و شلمچه و همین روزها مثل عبرت های عاشورا و غیره.
گوئی پیوندی میان نماز جمعه و امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر را باید در کنار عبادات جمعی مومنین دید. هرجا یک عبادت فردی(نماز)، شکل اجتماعی(نماز جمعه) می گیرد اولین اصلی که بروز و ظهور پیدا می کند و مورد توجه قرار می گیرد، همین امر به معروف و نهی از منکرست. چه انکه حضرت امام تشکیل حکومت اسلامی که مهمترین نهاد اجتماعی اجرای دینست را با همین اصل کلیدی توضیح می دهد.
در گذشته رسانه هایی که کارکرد اصلی شان را انذار و توجه دادن به امربه معروف و نهی از منکر قرار داده بودند، از منکر بی حجابی شروع می کردند. یک نمونه روشن آن هم تشکیلات انصارحزب الله بود. این توجه رسانه ای از دو منظر قابل تحلیل بود.
منظر اول این بود که منکر بزرگ را بیشتر در بی حجابی می دانستند. طبیعی بود که از همین منظر نیز اغلب مورد انتقاد قرار می گرفتند. اما جهت دیگری نیز وجود داشت که این توجه رسانه ای را معنادار می کرد و آن اینکه بدحجابی هرچند مساله اصلی کشور نیست، اما بروز و ظهور یک گناه اجتماعی است که اگر عادی سازی شود و نسبت بدان بی توجهی صورت گیرد، زمینه ساز فراموشی اصل مهمتری چون امر به معروف و نهی از منکر است. این استدلال البته قابل اعتنا بود. حرف این نبود که حجاب بزرگترین منکر است، اما بی اعتنایی به این منکر که بروز و ظهور اجتماعی داشت، موجب فراموشی یک اصل مهمتر دینی می شد که فرصت برای شکل گیری منکرات بزرگتری چون فساد اقتصادی و اختلاس و اباحه گری فرهنگی و بی بندباری سیاسی و اقتصادی مسئولین را فراهم می کرد.
🔸با این توضیح نقش و ماموریت علی نژاد برای تضعیف امر به معروف و نهی از منکر روشن می شود. اما چرا سراغ حجاب رفته است؟. ممکن است تصور شود که هدف اصلی اش مبارزه با حجاب است. اما اینطور نیست. حذف حجاب و توسعه اباحه گری هدف تبعی است.
هدف اصلی، توسعه بی حسی دینی از طریق قبح زدایی و عادی سازی گناه اجتماعی است. زمانیکه جامعه نسبت به یک گناه و خطا دچار بی اعتنائی شود، نسبت به دستگاه فساد و دیگر گناهان نیز بی اعتنا خواهد بود. در بیحسی نسبت به حجاب متوقف نمانید. جامعه ای که نسبت به گناه بی تفاوت شد، به هرهری مذهبی خو می کند. نسبت به گناهان بزرگتر و مطالبه مسائل اساسی تر نیز بی انگیزه می شود. به همین دلیل است که امروز مسیح علی نژاد ماموریت یافت است تا امربه معروف و نهی از منکر را در جامعه پرهزینه سازد.
اما اشتباه بزرگتری را دچار شده است. مساله اصلی اینست که آنچه موجب فراموشی امر به معروف و نهی از منکر می شود، احساس بی ثمری و احساس ضعف درونی جبهه حق است. مسیح علی نژاد به جهت بلاهت ساختاری جبهه باطل، فیلم هایی را منتشر می کند که نشان می دهد جامعه امروز نسبت به دین متعصب است و از کنار منکرات به سادگی عبور نمی کند. خانم علی نژاد ناخواسته، پروژه ناتمام امثال یالثارات را تکمیل و تمام کرده است که جای شکر دارد.
روزنامه رسالت
@mahdian_mohsen
🌹یک پی نوشت برای هلالی
مدتها پیش یک گپ وگفت کوتاه با عبدالرضا هلالی داشتم. از بهترین خاطره اش از هیات پرسیدم که گفت: شب دوم یا سوم محرم بود که یک مهمان جدید داشتیم. مجلس ما محفلی بود و غریبه ها زود به چشم میامدند. حال خوبی داشت و بااینکه سنی و سالی ازش گذشته بود اما همراه با جوانترها خوب سینه می زد. هر شب میامد تا شب تاسوعا.
شب تاسوعا حین روضه بودیم که یک گوشه مجلس همهمه شد و کم کم مجلس بهم ریخت. از پای منبردیدم دست وپای یک نفر را گرفتند و از مجلس بیرون بردند. عمرش به دنیا نبود. وسط مجلس سکته کرد و رفت. همان مرد غریبه رو می گم.
بعد از دهه یکی از رفقا گفت خدا رو خوش نمیاد. بالاخره در مجلس ما از دنیا رفته است. خوبست چند نفری به خانواده اش سر بزنیم و تسلیت بگیم. پرسان پرسان خانه اش را پیدا کردیم. شمال شهر یک خانه مجلل که از داخلش صدای گریه خانم ها شنیده می شد. دم در سیاهی زده بودند و اطمینان پیدا کردیم همینجاست. خیلی شبیه مجالس عزا نبود. خانه ای طاغوتی و پراز زرق و برق.
از پسر خانواده سراغ گرفتیم. آنسوتر زانو بغل گرفته بود. نزدیک شدیم و ماجرا را توضیح دادیم : "آمدیم عرض تعزیت". بعد از خوش آمد گفت: بله می شناسم. من همراه پدرم بودم که از جلوی درب هیات تان رد شدیم. پدر ما اصلن اهل هیات و این حرفها نبود. آن شب وقتی صدای روضه و سینه زنی را شنید گفت من ببینم اینجا چه خبرست. شما برو. گفتم پدر دیروقتست. شما را به اینجا چه کار؟ اصرارم بی فایده بود. آن رفتن همانا و هرشب پاشنه کشیدن و هیات آمدن همان ....تا شب تاسوعا.
🌹پینوشت: بی دلیل یاد این خاطره افتادم. هیچ وقت مجلس هلالی نرفتم. اما امثال این ذاکرین و خواننده ها گردن خیلی ها حق دارند. نگوئیم این خاصیت مجلس امام حسین است؛ که حتمن همین است. اما همین فیض رحمانی و بذل روحانی نیز از محل همین اسباب می رسد.
من از ماجرای برادر هلالی و حاشیه های درگوشی اش بی خبرم. اگر جرمی مرتکب شده است که هیچ، باید تقاص دهد. اما اگر چنین نیست و امروز رهاست، ممنوع الذاکری کردن کار این و آن نیست. جای حق نشینیم. خدا نکند که پرده ها بیافتد که کسی را یارای مکافات نیست.
خدا رحمت کند سیدذاکر را. او هم گردن خیلی ها حق داشت. اما پشتش حرف و حدیث زیاد بود. عده ای تا تکفیرش هم رفتند. آما آنروز که کتیبه امام حسین را در بیمارستان رویش انداختند و اشک در چشمانش حلقه زده بود، وقتی فیلمش منتشر شد، خیلی ها به غربت و مظلومیتش غبطه خوردند.
@mahdian_mohsen
مدتها پیش یک گپ وگفت کوتاه با عبدالرضا هلالی داشتم. از بهترین خاطره اش از هیات پرسیدم که گفت: شب دوم یا سوم محرم بود که یک مهمان جدید داشتیم. مجلس ما محفلی بود و غریبه ها زود به چشم میامدند. حال خوبی داشت و بااینکه سنی و سالی ازش گذشته بود اما همراه با جوانترها خوب سینه می زد. هر شب میامد تا شب تاسوعا.
شب تاسوعا حین روضه بودیم که یک گوشه مجلس همهمه شد و کم کم مجلس بهم ریخت. از پای منبردیدم دست وپای یک نفر را گرفتند و از مجلس بیرون بردند. عمرش به دنیا نبود. وسط مجلس سکته کرد و رفت. همان مرد غریبه رو می گم.
بعد از دهه یکی از رفقا گفت خدا رو خوش نمیاد. بالاخره در مجلس ما از دنیا رفته است. خوبست چند نفری به خانواده اش سر بزنیم و تسلیت بگیم. پرسان پرسان خانه اش را پیدا کردیم. شمال شهر یک خانه مجلل که از داخلش صدای گریه خانم ها شنیده می شد. دم در سیاهی زده بودند و اطمینان پیدا کردیم همینجاست. خیلی شبیه مجالس عزا نبود. خانه ای طاغوتی و پراز زرق و برق.
از پسر خانواده سراغ گرفتیم. آنسوتر زانو بغل گرفته بود. نزدیک شدیم و ماجرا را توضیح دادیم : "آمدیم عرض تعزیت". بعد از خوش آمد گفت: بله می شناسم. من همراه پدرم بودم که از جلوی درب هیات تان رد شدیم. پدر ما اصلن اهل هیات و این حرفها نبود. آن شب وقتی صدای روضه و سینه زنی را شنید گفت من ببینم اینجا چه خبرست. شما برو. گفتم پدر دیروقتست. شما را به اینجا چه کار؟ اصرارم بی فایده بود. آن رفتن همانا و هرشب پاشنه کشیدن و هیات آمدن همان ....تا شب تاسوعا.
🌹پینوشت: بی دلیل یاد این خاطره افتادم. هیچ وقت مجلس هلالی نرفتم. اما امثال این ذاکرین و خواننده ها گردن خیلی ها حق دارند. نگوئیم این خاصیت مجلس امام حسین است؛ که حتمن همین است. اما همین فیض رحمانی و بذل روحانی نیز از محل همین اسباب می رسد.
من از ماجرای برادر هلالی و حاشیه های درگوشی اش بی خبرم. اگر جرمی مرتکب شده است که هیچ، باید تقاص دهد. اما اگر چنین نیست و امروز رهاست، ممنوع الذاکری کردن کار این و آن نیست. جای حق نشینیم. خدا نکند که پرده ها بیافتد که کسی را یارای مکافات نیست.
خدا رحمت کند سیدذاکر را. او هم گردن خیلی ها حق داشت. اما پشتش حرف و حدیث زیاد بود. عده ای تا تکفیرش هم رفتند. آما آنروز که کتیبه امام حسین را در بیمارستان رویش انداختند و اشک در چشمانش حلقه زده بود، وقتی فیلمش منتشر شد، خیلی ها به غربت و مظلومیتش غبطه خوردند.
@mahdian_mohsen
🔹آیابدحجاب تر شدیم؟
🔹دخترهای 97 بدتر از دختران 57 اند؟
🔸خانم بدحجاب در مترو وقتی دخترخانم شل حجاب تری را دید زیر لب گفت:" واقعن که. اینا شورش را درآوردند" احتمالن شما هم ازین صحنه ها دیده باشید. تحلیل این صحنه چگونه است؟
🔸چند وقت پیش دارآباد بودم. با دیدن خانم های کوه نورد یک سوال ذهنم را درگیر کرده بود. این ها چرا حجاب دارند؟ مگه اینجا گشت ارشاد است؟
🔸یک سوال دیگر؛ به نظرشما اگر حجاب آزاد شود، مردم کشف حجاب می کنند؟
متن زیر نخ ارتباطی این سه سوال است و البته یک پرسش کلیدی تر؛ آیا بدحجاب تر شدیم؟ آیا دختران ما نسبت به زنان سال 59 بی تقواترند؟
🔸🔸🔸
به نظر می رسد بدحجابی در جامعه ما بد روایت شده است. این روایت نادرست باعث شده واکنش ها به بدحجابی عجیب و غریب باشد. یکی فکر می کند بدحجابی در ایران سیاسی است و تلاش می کند آنرا به براندازی نزدیک کند و دیگری فکر می کند بدحجابی در ایران ناشی از کاهش دین ورزی است و تلاش می کند اصلن اهمیت حجاب را منکر شود.
اما واقعن ریشه بدحجابی در جامعه ماچیست؟ ماجرا را از منظری متفاوت ببینید.
🔸بدحجاب تر؟
گزارش اخیر مرکز پژوهش های مجلس نشان می دهد حدود 30 تا 40 درصد جامعه حجاب شرعی دارند. اما بقیه که حجاب شرعی ندارند اعتقادشان به حجاب چیست؟ نتایج 3 پژوهش رسمی سازمان تبلیغات و ارزش ها و گرایش ایرانیان وزارت ارشاد و کتاب وضعیت سنجی پوشش و آرایش ایرانیان، نشان می دهد 90 درصد جامعه به حجاب شرعی اعتقاد و آنرا ضروری می دانند اما در مصداق حجاب تابع عرف اند.
این آمار یعنی جامعه نسبت به ضرورت حجاب و جنبه دینی و شرعی آن، کاملن معتقد عمل می کند اما در مصداق دچار غفلت است. یعنی بین قرائت شرعی حجاب و قرائت عرفی آن از سر غفلت تفاوت قائل شده است.
🔸حقیقت حجاب
حقیقت حجاب چیست؟ برخلاف تصور رایج، حقیقت حجاب صرفن پوشش نیست؛ هرچند پوشش یک ضرورت برای حفظ این حقیقت است. هویت و عمق حجاب، حیا و عفت است. حال باید سوال کرد که آیا بدحجابی منجر به بی حیایی در جامعه شده است؟ در پژوهش سازمان تبلیغات نشان می دهد 85 درصد مردم رعایت حجاب رامانع ارتکاب گناه در جامعه می دانند.
نتیجه این حرف چیست؟ بدحجابی در جامعه نه منشا سیاسی دارد و نه منشا دینی. بدحجابی در ایران می تواند منشا غربزدگی، عرفی گرائی، راحتی و زیبایی پسندی و دهها دلیل دیگر داشته باشد.
🔹اثر این دو رویکرد متفاوت چیست؟ اگر بدحجابی را سیاسی بدانید باید هر روز بین بدحجاب ها با انقلاب فاصله ایجاد شود. البته که شوخی است. چهارشنبه های سفید هم اتفاقن کمک کرده است که قلیل آدم هائی که روسری شان را ابزار براندازی می دانند از متن مردم جدا شوند.
اما بدحجابی نشانه بی دینی هم نیست. اگر اینطور بود باید شاهد کاهش معنویت بانوان در جامعه باشیم. حال آنکه برعکس است.
🔸معنوی شدن جامعه
آیا می توان مدعی شد که با عقب رفتن روسری ها معنویت کمتر شده است؟
مساله اینست که 2 خطای کلیدی ممکن است باعث شود تحلیل نادرستی از جامعه زنان مان داشته باشیم. یک اشتباه در مقایسه نقطه ایست و دوم تحلیل ظاهرگرایانه.
🔹خطای تحلیل ایستا
تحلیل نقطه ای یعنی مقایسه زنان در سال 97 با زنان در سال 57 بدون اینکه شرایط جامعه تحلیل شود. اساسن تقوای جامعه را باید در حرکت تحلیل کرد. برای اینکه تقوا را تحلیل کنیم باید شرایط و هجمه دشمن و قدرت شیطان را هم در نظر گرفت. تقوا در مسیر حرکت و اجتماعی شدن شکل می گیرد نه سر سجاده و در خلوت و انزوا. با این سخن باید سوال کرد خانم بد حجاب در جامعه امروز با این حجم از هجمه های شیطانی چه میزان جلوتر از زنان سال 57 است؟
🔹خطای ظاهرگرایانه
اما مهمتر، بستری است که جمهوری اسلامی برای رشد و تعالی زن ایجاد کرده است. تحلیل تک بعدی و ظاهرگرایانه و متوقف بر پوشش باعث می شود شناخت درستی از زن ایرانی بیان نشود. زن امروز را باید با حضورش در فعالیت های خیرخواهانه و از خودگذشتی و کمک به کشور و مردم تحلیل کرد. خانم امروز ایرانی را باید جامع دید تا درک درستی از دینداری پیدا کنیم و ظاهرگرایانه با تقلیل پوشش حکم به کاهش دینداری ندهیم.
🔹حجاب پرقدرت
نکته مهمتر از همه رشد حجاب است. رشد حجاب، هم کمی است و هم کیفی. این رشد یعنی حجاب پرقدرت. حجاب پرقدرت، حجابی است که از سر جهل و میراث خانواده و غیره نیست و ابعاد انقلابی پیدا کرده است و نشانه یک اعتقاد راستین به مبارزه و جهادست. چنین حجابی را در کدام برهه از تاریخ سراغ داریم؟
@mahdian_mohsen
🔹دخترهای 97 بدتر از دختران 57 اند؟
🔸خانم بدحجاب در مترو وقتی دخترخانم شل حجاب تری را دید زیر لب گفت:" واقعن که. اینا شورش را درآوردند" احتمالن شما هم ازین صحنه ها دیده باشید. تحلیل این صحنه چگونه است؟
🔸چند وقت پیش دارآباد بودم. با دیدن خانم های کوه نورد یک سوال ذهنم را درگیر کرده بود. این ها چرا حجاب دارند؟ مگه اینجا گشت ارشاد است؟
🔸یک سوال دیگر؛ به نظرشما اگر حجاب آزاد شود، مردم کشف حجاب می کنند؟
متن زیر نخ ارتباطی این سه سوال است و البته یک پرسش کلیدی تر؛ آیا بدحجاب تر شدیم؟ آیا دختران ما نسبت به زنان سال 59 بی تقواترند؟
🔸🔸🔸
به نظر می رسد بدحجابی در جامعه ما بد روایت شده است. این روایت نادرست باعث شده واکنش ها به بدحجابی عجیب و غریب باشد. یکی فکر می کند بدحجابی در ایران سیاسی است و تلاش می کند آنرا به براندازی نزدیک کند و دیگری فکر می کند بدحجابی در ایران ناشی از کاهش دین ورزی است و تلاش می کند اصلن اهمیت حجاب را منکر شود.
اما واقعن ریشه بدحجابی در جامعه ماچیست؟ ماجرا را از منظری متفاوت ببینید.
🔸بدحجاب تر؟
گزارش اخیر مرکز پژوهش های مجلس نشان می دهد حدود 30 تا 40 درصد جامعه حجاب شرعی دارند. اما بقیه که حجاب شرعی ندارند اعتقادشان به حجاب چیست؟ نتایج 3 پژوهش رسمی سازمان تبلیغات و ارزش ها و گرایش ایرانیان وزارت ارشاد و کتاب وضعیت سنجی پوشش و آرایش ایرانیان، نشان می دهد 90 درصد جامعه به حجاب شرعی اعتقاد و آنرا ضروری می دانند اما در مصداق حجاب تابع عرف اند.
این آمار یعنی جامعه نسبت به ضرورت حجاب و جنبه دینی و شرعی آن، کاملن معتقد عمل می کند اما در مصداق دچار غفلت است. یعنی بین قرائت شرعی حجاب و قرائت عرفی آن از سر غفلت تفاوت قائل شده است.
🔸حقیقت حجاب
حقیقت حجاب چیست؟ برخلاف تصور رایج، حقیقت حجاب صرفن پوشش نیست؛ هرچند پوشش یک ضرورت برای حفظ این حقیقت است. هویت و عمق حجاب، حیا و عفت است. حال باید سوال کرد که آیا بدحجابی منجر به بی حیایی در جامعه شده است؟ در پژوهش سازمان تبلیغات نشان می دهد 85 درصد مردم رعایت حجاب رامانع ارتکاب گناه در جامعه می دانند.
نتیجه این حرف چیست؟ بدحجابی در جامعه نه منشا سیاسی دارد و نه منشا دینی. بدحجابی در ایران می تواند منشا غربزدگی، عرفی گرائی، راحتی و زیبایی پسندی و دهها دلیل دیگر داشته باشد.
🔹اثر این دو رویکرد متفاوت چیست؟ اگر بدحجابی را سیاسی بدانید باید هر روز بین بدحجاب ها با انقلاب فاصله ایجاد شود. البته که شوخی است. چهارشنبه های سفید هم اتفاقن کمک کرده است که قلیل آدم هائی که روسری شان را ابزار براندازی می دانند از متن مردم جدا شوند.
اما بدحجابی نشانه بی دینی هم نیست. اگر اینطور بود باید شاهد کاهش معنویت بانوان در جامعه باشیم. حال آنکه برعکس است.
🔸معنوی شدن جامعه
آیا می توان مدعی شد که با عقب رفتن روسری ها معنویت کمتر شده است؟
مساله اینست که 2 خطای کلیدی ممکن است باعث شود تحلیل نادرستی از جامعه زنان مان داشته باشیم. یک اشتباه در مقایسه نقطه ایست و دوم تحلیل ظاهرگرایانه.
🔹خطای تحلیل ایستا
تحلیل نقطه ای یعنی مقایسه زنان در سال 97 با زنان در سال 57 بدون اینکه شرایط جامعه تحلیل شود. اساسن تقوای جامعه را باید در حرکت تحلیل کرد. برای اینکه تقوا را تحلیل کنیم باید شرایط و هجمه دشمن و قدرت شیطان را هم در نظر گرفت. تقوا در مسیر حرکت و اجتماعی شدن شکل می گیرد نه سر سجاده و در خلوت و انزوا. با این سخن باید سوال کرد خانم بد حجاب در جامعه امروز با این حجم از هجمه های شیطانی چه میزان جلوتر از زنان سال 57 است؟
🔹خطای ظاهرگرایانه
اما مهمتر، بستری است که جمهوری اسلامی برای رشد و تعالی زن ایجاد کرده است. تحلیل تک بعدی و ظاهرگرایانه و متوقف بر پوشش باعث می شود شناخت درستی از زن ایرانی بیان نشود. زن امروز را باید با حضورش در فعالیت های خیرخواهانه و از خودگذشتی و کمک به کشور و مردم تحلیل کرد. خانم امروز ایرانی را باید جامع دید تا درک درستی از دینداری پیدا کنیم و ظاهرگرایانه با تقلیل پوشش حکم به کاهش دینداری ندهیم.
🔹حجاب پرقدرت
نکته مهمتر از همه رشد حجاب است. رشد حجاب، هم کمی است و هم کیفی. این رشد یعنی حجاب پرقدرت. حجاب پرقدرت، حجابی است که از سر جهل و میراث خانواده و غیره نیست و ابعاد انقلابی پیدا کرده است و نشانه یک اعتقاد راستین به مبارزه و جهادست. چنین حجابی را در کدام برهه از تاریخ سراغ داریم؟
@mahdian_mohsen
❤️ماجرای "مرا ببوس..."
ترانه مرا ببوس از آن دست ترانه های قدیمی است که برای نسل قدیم ما بسیار خاطره انگیز است. داستان ها برای این ترانه گفتند که معروفترینش ماجرای سرهنگ توده ای و خداحافظی از دخترش است. اما این داستان ساختگی حزب توده است و این ترانه ماجرای متفاوتی دارد. یک داستان عاشقانه که البته جای خودش آموزنده است.
ترانه "مرا ببوس/ برای آخرین بار/ خدا ترا نگه دار" را افراد زیادی خوانده اند که البته هیچکدام از آنها به اندازه صدای حسن گل نراقی ماندگار نشده است. شعر این ترانه از حیدررقابی است که شخصیت اصلی شعر نیز خودش است.
حیدر رقابی از اقوام دور حاج حسن شمشیری و کارمند وی محسوب می شده است. حاج حسن شمشیری صاحب چلوکبابی معروف شمشمیری در بازار تهران بود که از طرفداران و حامیان سرسخت مرحوم مصدق به حساب می آمد. رقابی نیز دخل دار مرحوم شمشیری بود.
حیدر رقابی در آن زمان یک فعال دانشجویی و مبارزوطنی بود که او نیز به شدت تحت تاثیر مرحوم مصدق قرار داشت. حیدر رقابی معشوقه ای داشت که تصمیم داشتند باهم ازدواج کنند. اما با اوج گیری مبارزات سال 32 تصمیم می گیرد بین مبارزه برای وطنش و نامزدش یکی را انتخاب کند. برای همین در شب 16 آذر معروف که به شهادت 3 فعال دانشجویی می انجامد این شعر را سروده و بعد هم برای آخرین بار پیش نامزدش می رود و برای همیشه خداحافظی می کند. بعدها حیدر رقابی به عنوان یک مبارز دستگیر و تبعید می شود.
💜معتقدم هنری در این کشور ماندگار است که برآمده از هویت مردم باشد. معشوقه رقابی نمادست، نماد تقابل نفع شخصی مقابل یک ارزش بالاتر. هویت این مردم همواره همین بوده است که در تقابل نفع شخصی و نفع جمعی، از خود گذشتند، خاصه اگر آن نفع جمعی، خاک این کشور باشد. قصه مرا ببوس قصه مبارزه است. قصه ای که می گوید این مردم در هر طبقه اجتماعی اهل ایثارند.
امروز هم با همه نقدهائی که به رفتار اقتصادی این مردم می شود، نباید فراموش کنیم که ظاهر این مردم باطن مسئولین است. آدرس غلط ندهیم. نقطه شروع نه اصلاح سبک زندگی مردم، که سبک زندگی و سبک سیاست ورزی مسئولین است.
چه بسا حرص و ولع امروز این مردم ریشه اش خوی اشرافیت این مسئولین است.
@mahdian_mohsen
ترانه مرا ببوس از آن دست ترانه های قدیمی است که برای نسل قدیم ما بسیار خاطره انگیز است. داستان ها برای این ترانه گفتند که معروفترینش ماجرای سرهنگ توده ای و خداحافظی از دخترش است. اما این داستان ساختگی حزب توده است و این ترانه ماجرای متفاوتی دارد. یک داستان عاشقانه که البته جای خودش آموزنده است.
ترانه "مرا ببوس/ برای آخرین بار/ خدا ترا نگه دار" را افراد زیادی خوانده اند که البته هیچکدام از آنها به اندازه صدای حسن گل نراقی ماندگار نشده است. شعر این ترانه از حیدررقابی است که شخصیت اصلی شعر نیز خودش است.
حیدر رقابی از اقوام دور حاج حسن شمشیری و کارمند وی محسوب می شده است. حاج حسن شمشیری صاحب چلوکبابی معروف شمشمیری در بازار تهران بود که از طرفداران و حامیان سرسخت مرحوم مصدق به حساب می آمد. رقابی نیز دخل دار مرحوم شمشیری بود.
حیدر رقابی در آن زمان یک فعال دانشجویی و مبارزوطنی بود که او نیز به شدت تحت تاثیر مرحوم مصدق قرار داشت. حیدر رقابی معشوقه ای داشت که تصمیم داشتند باهم ازدواج کنند. اما با اوج گیری مبارزات سال 32 تصمیم می گیرد بین مبارزه برای وطنش و نامزدش یکی را انتخاب کند. برای همین در شب 16 آذر معروف که به شهادت 3 فعال دانشجویی می انجامد این شعر را سروده و بعد هم برای آخرین بار پیش نامزدش می رود و برای همیشه خداحافظی می کند. بعدها حیدر رقابی به عنوان یک مبارز دستگیر و تبعید می شود.
💜معتقدم هنری در این کشور ماندگار است که برآمده از هویت مردم باشد. معشوقه رقابی نمادست، نماد تقابل نفع شخصی مقابل یک ارزش بالاتر. هویت این مردم همواره همین بوده است که در تقابل نفع شخصی و نفع جمعی، از خود گذشتند، خاصه اگر آن نفع جمعی، خاک این کشور باشد. قصه مرا ببوس قصه مبارزه است. قصه ای که می گوید این مردم در هر طبقه اجتماعی اهل ایثارند.
امروز هم با همه نقدهائی که به رفتار اقتصادی این مردم می شود، نباید فراموش کنیم که ظاهر این مردم باطن مسئولین است. آدرس غلط ندهیم. نقطه شروع نه اصلاح سبک زندگی مردم، که سبک زندگی و سبک سیاست ورزی مسئولین است.
چه بسا حرص و ولع امروز این مردم ریشه اش خوی اشرافیت این مسئولین است.
@mahdian_mohsen