تصمیم هوشمندانه
#اما
خروج آمریکا از برجام را باید بفال نیک گرفت. کشوری که از ابتدا در اجرای برجام مانع تراشی می کرد امروز امضایش را هم برداشت؛ این اتفاق سرجمع مثبت است.
اما واکنش نظام نیز به این تصمیم به چند جهت هوشمندانه بود.
یکم. تاخیر در بهم زدن بازی برجام، باعث می شود اجماع جهانی علیه آمریکا در این موضوع شکسته نشود. این اجماع آثار مهمی دارد که از جمله آنها شکست جبهه واحد جهانی در تقابل با پروژه موشکی ایران است.
دوم. از بهار چینش و میوه وحدت داخلی علیه آمریکا و تجربه آمریکاشناسی بهره می برد و اجازه دو دستگی وبازی سازی مرعوبین نظام سلطه را نمی دهد.
سوم. جای پای آمریکا در هزینه سازی اقتصادی در داخل و نظام بین الملل را پاک نمی کند و موجب آدرس های غلط نمی شود.
چهارم. قدرت چانه زنی جمهوری اسلامی را از طرف اروپائی برجام افزایش می دهد. اروپائی ها از امروز مجبورند برای حفظ ابروی برجام که آبروی آنهاست، همراهی بیشتری نشان دهند.
اما این تصمیم در این نقطه نباید متوقف شود.
اول اینکه از امروز تلاش برای سامان دادن به اقتصاد داخلی باید ده چندان شود. ثبات بازار ارز و تکیه برتوان اقتصاد داخلی و تقویت فعالان این حوزه و پرهیز از حاشیه سازی های فرصت سوز، باید آثار این عهدشکنی را کم کند.
دیگر اینکه خروج از برجام بشکل یک گزینه جدی مقابل اروپائی ها و در دستور کار باشد و دولت با رصد رفتار و تصمیم آنها، مردم را در جریان تحولات قرار دهد و افکارعمومی را مهیای تصمیم نهایی سازد.
و اما؛
حرف تمام نشده است.
این تصمیم هرچند هوشمندانه و گزیرناپذیر؛ اما ناتمام است. سوال اینست که با شکست غرور ملی چه می توان کرد؟ بدون تردید این واکنش جبران این ضایعه نیست. این ضایعه بزرگ اقدام تلافی جویان می خواهد نه دیپلماتیک.
@mahdian_mohsen
#اما
خروج آمریکا از برجام را باید بفال نیک گرفت. کشوری که از ابتدا در اجرای برجام مانع تراشی می کرد امروز امضایش را هم برداشت؛ این اتفاق سرجمع مثبت است.
اما واکنش نظام نیز به این تصمیم به چند جهت هوشمندانه بود.
یکم. تاخیر در بهم زدن بازی برجام، باعث می شود اجماع جهانی علیه آمریکا در این موضوع شکسته نشود. این اجماع آثار مهمی دارد که از جمله آنها شکست جبهه واحد جهانی در تقابل با پروژه موشکی ایران است.
دوم. از بهار چینش و میوه وحدت داخلی علیه آمریکا و تجربه آمریکاشناسی بهره می برد و اجازه دو دستگی وبازی سازی مرعوبین نظام سلطه را نمی دهد.
سوم. جای پای آمریکا در هزینه سازی اقتصادی در داخل و نظام بین الملل را پاک نمی کند و موجب آدرس های غلط نمی شود.
چهارم. قدرت چانه زنی جمهوری اسلامی را از طرف اروپائی برجام افزایش می دهد. اروپائی ها از امروز مجبورند برای حفظ ابروی برجام که آبروی آنهاست، همراهی بیشتری نشان دهند.
اما این تصمیم در این نقطه نباید متوقف شود.
اول اینکه از امروز تلاش برای سامان دادن به اقتصاد داخلی باید ده چندان شود. ثبات بازار ارز و تکیه برتوان اقتصاد داخلی و تقویت فعالان این حوزه و پرهیز از حاشیه سازی های فرصت سوز، باید آثار این عهدشکنی را کم کند.
دیگر اینکه خروج از برجام بشکل یک گزینه جدی مقابل اروپائی ها و در دستور کار باشد و دولت با رصد رفتار و تصمیم آنها، مردم را در جریان تحولات قرار دهد و افکارعمومی را مهیای تصمیم نهایی سازد.
و اما؛
حرف تمام نشده است.
این تصمیم هرچند هوشمندانه و گزیرناپذیر؛ اما ناتمام است. سوال اینست که با شکست غرور ملی چه می توان کرد؟ بدون تردید این واکنش جبران این ضایعه نیست. این ضایعه بزرگ اقدام تلافی جویان می خواهد نه دیپلماتیک.
@mahdian_mohsen
چرا رهبری برجام را آتش نزدند؟
از دیشب تا حالا یک سوال ساده ذهن من و شما را درگیر کرده است: مگر نه اینکه رهبری فرمودند اگر آمریکا برجام را پاره کرد ما آنرا آتش می زنیم؟ پس چرا چنین نشد؟ چرا از برجام خارج نشدیم؟ چرا باید مذاکره مجدد با اروپائی ها را تجربه کنیم؟
ابتدا یک پاسخ ساده و مقدماتی: اگر آتش بر برجام با فاصله یک یا چند ماهه صورت گیرد، نظام به وعده اش عمل نکرده است؟ پاسخ مثبت است. خروج آمریکا از برجام به معنی پایان برجام است. اساسا برجامی نیست که بمانیم. اما اعلام خروج می تواند با امتیازات و دستاوردهای بیشتری همراه باشد. چرا؟
اول اینکه پیام شعله بر برجام چیست؟ به نمایش بردن عزت ملی. با چنین هدفی اگر عقب انداختن این زبانه آتش، ملت و کشور ما را عزیزتر کند نباید ازین فرصت استفاده کرد؟ احتمالن تائید می کنید.
برگردیم به سوال اصلی؛ مگر آورده توقف در برجام چیست؟ چرا رهبری باید حاضر شوند زمان دهند؟
پاسخ به این سوال دو دسته جواب دارد.
دسته اول را گذرا مرور کنیم. آمریکا با خروج از برجام به اجماع جهانی محکوم شده است. این محکومیت تاریخی برای جمهوری اسلامی یک فرصت است. فرصتی است تا حقانیت این نظام و مردم را به نمایش گذارد. سه کشور اروپائی به روشنی نسبت به این رفتار آمریکا موضع گرفتند. اعلام خروج فوری این فرصت را از ما می گرفت و اجماع ضدآمریکایی را به حاشیه می برد.
دسته دوم اما مهمترست. امروز فصل چیدن میوه برجام است. بهار برجام برای ملت ماست. برای این روزها چه هزینه ها که ندادیم. قدرت هسته ای مان تضعیف شد تا این روزها به بار نشیند. اگر صدها ساعت سخنرانی و هزاران فیلم و کتاب و غیره، تولید می شد، نمی توانست فهم مردم از نظام سلطه را در این سطح رشد و تعالی بخشد. این رشد آگاهی ها را نباید دست کم گرفت. نیروی محرکه انقلاب در ذهن ها و اراده مردمست. همین اقتصاد مقاومتی نیز معطل مجاهدت مردمی است. مردم ابتدا باید به جهت انگیزشی تقویت شوند. رهبری "مَدرس آمریکاشناسی در برجام" را به یک "منبر تاریخی" تبدیل کردند. حلقه نهایی همین پروژه، غرب شناسی است.
رهبری فرمودند به اروپا هم اعتماد ندارم؛ اما خواستند شناخت جامعه نسبت به غرب در یک فرآیند طبیعی تکمیل شود. آخرین تلاش دولت برای تضمین گرفتن از غرب، واپسین حلقه غربشناسی برای ملت است. رهبری روزگاری فرمودند به آینده مذاکرات هم بدبینم. اما همان مذاکرات را به نام نرمش قهرمانانه کلید زدند تا جامعه رشد کند؛ چنین هم شد. نه تنها ملت که مسئولین هم عبرت گرفتند. در یک دوره چند ساله، آنان که به "کدخدایی آمریکا" باور ایدئولوژیک داشتند ادبیات شان تغییر کرده است و تعبیر امروزشان "موجود مزاحم" است.
دست غربی ها نیز در این ژست ضدآمریکائی بزودی رو می شود و همگان متوجه می شوند که نقشه نظام سلطه علیه ایران، تنها در یک تقسیم کار سیاسی بین اروپا و آمریکا است.
بازگردیم به همان آتش کشیدن برجام
با زمان خریدن و اتمام حجت با طرف اروپائی، مردم ما متوجه می شوند که آتش بر برجام نه تنها پاسخ مقتدرانه به آمریکاست، بلکه منافع کشور در این زبانه آتش است. ماجرا یک اقدام هیجانی نیست، منافع "ملت ایران" و "امت اسلامی" ایجاب می کند که اگر برجام گوشه اش سائیده شد، تمامش خاکستر شود. این رشد آگاهی ها باعث می شود شراره ها، طبیعی و به اجماع ملی رقم بخورد نه اقدام حاکمیتی.
و البته همه این حرفها به شرطی ست که دولت این مسیر را عزت مدارانه طی کند؛ انشالله.
منبع: فارس
@mahdian_mohsen
از دیشب تا حالا یک سوال ساده ذهن من و شما را درگیر کرده است: مگر نه اینکه رهبری فرمودند اگر آمریکا برجام را پاره کرد ما آنرا آتش می زنیم؟ پس چرا چنین نشد؟ چرا از برجام خارج نشدیم؟ چرا باید مذاکره مجدد با اروپائی ها را تجربه کنیم؟
ابتدا یک پاسخ ساده و مقدماتی: اگر آتش بر برجام با فاصله یک یا چند ماهه صورت گیرد، نظام به وعده اش عمل نکرده است؟ پاسخ مثبت است. خروج آمریکا از برجام به معنی پایان برجام است. اساسا برجامی نیست که بمانیم. اما اعلام خروج می تواند با امتیازات و دستاوردهای بیشتری همراه باشد. چرا؟
اول اینکه پیام شعله بر برجام چیست؟ به نمایش بردن عزت ملی. با چنین هدفی اگر عقب انداختن این زبانه آتش، ملت و کشور ما را عزیزتر کند نباید ازین فرصت استفاده کرد؟ احتمالن تائید می کنید.
برگردیم به سوال اصلی؛ مگر آورده توقف در برجام چیست؟ چرا رهبری باید حاضر شوند زمان دهند؟
پاسخ به این سوال دو دسته جواب دارد.
دسته اول را گذرا مرور کنیم. آمریکا با خروج از برجام به اجماع جهانی محکوم شده است. این محکومیت تاریخی برای جمهوری اسلامی یک فرصت است. فرصتی است تا حقانیت این نظام و مردم را به نمایش گذارد. سه کشور اروپائی به روشنی نسبت به این رفتار آمریکا موضع گرفتند. اعلام خروج فوری این فرصت را از ما می گرفت و اجماع ضدآمریکایی را به حاشیه می برد.
دسته دوم اما مهمترست. امروز فصل چیدن میوه برجام است. بهار برجام برای ملت ماست. برای این روزها چه هزینه ها که ندادیم. قدرت هسته ای مان تضعیف شد تا این روزها به بار نشیند. اگر صدها ساعت سخنرانی و هزاران فیلم و کتاب و غیره، تولید می شد، نمی توانست فهم مردم از نظام سلطه را در این سطح رشد و تعالی بخشد. این رشد آگاهی ها را نباید دست کم گرفت. نیروی محرکه انقلاب در ذهن ها و اراده مردمست. همین اقتصاد مقاومتی نیز معطل مجاهدت مردمی است. مردم ابتدا باید به جهت انگیزشی تقویت شوند. رهبری "مَدرس آمریکاشناسی در برجام" را به یک "منبر تاریخی" تبدیل کردند. حلقه نهایی همین پروژه، غرب شناسی است.
رهبری فرمودند به اروپا هم اعتماد ندارم؛ اما خواستند شناخت جامعه نسبت به غرب در یک فرآیند طبیعی تکمیل شود. آخرین تلاش دولت برای تضمین گرفتن از غرب، واپسین حلقه غربشناسی برای ملت است. رهبری روزگاری فرمودند به آینده مذاکرات هم بدبینم. اما همان مذاکرات را به نام نرمش قهرمانانه کلید زدند تا جامعه رشد کند؛ چنین هم شد. نه تنها ملت که مسئولین هم عبرت گرفتند. در یک دوره چند ساله، آنان که به "کدخدایی آمریکا" باور ایدئولوژیک داشتند ادبیات شان تغییر کرده است و تعبیر امروزشان "موجود مزاحم" است.
دست غربی ها نیز در این ژست ضدآمریکائی بزودی رو می شود و همگان متوجه می شوند که نقشه نظام سلطه علیه ایران، تنها در یک تقسیم کار سیاسی بین اروپا و آمریکا است.
بازگردیم به همان آتش کشیدن برجام
با زمان خریدن و اتمام حجت با طرف اروپائی، مردم ما متوجه می شوند که آتش بر برجام نه تنها پاسخ مقتدرانه به آمریکاست، بلکه منافع کشور در این زبانه آتش است. ماجرا یک اقدام هیجانی نیست، منافع "ملت ایران" و "امت اسلامی" ایجاب می کند که اگر برجام گوشه اش سائیده شد، تمامش خاکستر شود. این رشد آگاهی ها باعث می شود شراره ها، طبیعی و به اجماع ملی رقم بخورد نه اقدام حاکمیتی.
و البته همه این حرفها به شرطی ست که دولت این مسیر را عزت مدارانه طی کند؛ انشالله.
منبع: فارس
@mahdian_mohsen
بازگشت دیکتاتور
شاید تصورش هم سخت باشد؛ اما در روزگاری بسر می بریم که بخشی از مردم مطالبه شان بازگشت دیکتاتوری است. شما هم در صف نان و داخل تاکسی و مترو از مردم شنیده اید که کشور یک رضاخان قلدر می خواهد.
برخی البته خواص ترند و بجای لفظ دیکتاتور از یک رئیس جمهور نظامی می گویند. مثلا ابراهیم فیاض منجی مشکلات را یک دیکتاتور میداند. دیگران هم از ضرورت مدیریت تحکمی در اداره کشور گفته اند که نشانه نوعی گرایش به سمت دیکتاتوری نوین است.
اما راز بازگشت به دیکتاتوری آنهم در شرایطی که پایه های مردم سالاری درحال توسعه و تقویت است چیست؟ کدام بخش دیکتاتوری است که برخی اصلاح را در گروی آن می دانند؟
بازگردیم به نجوای مردمی در کوچه پس کوچه ها. مردم وقتی از دیکتاتور می گویند چه تصویری در ذهن شان است؟ به خاطرات آنها وارد شویم؛ یک تلقی افسانه ای وجود دارد که رژیم گذشته در کنترل قیمت ها موفق بوده است و با چماق، بازار را تثبیت می کرده است. مثلن ماجرای رضاشاه و نانوا و تنور و غیره.
اما چه شد که به اینجا رسیدیم؟ به این فهم این تلقی نادرست در حال تحریض وتوسعه ست. اجرای کاریکاتور گونه از مردم سالاری که به حامی پروری و دموکراسی نمایشی منجر شده است، کارآمدی در حوزه اجرایی را به محاق برده و تباه ساخته است.
مهمترین وظیفه دولت ها، تحقق کارآمدی است. اما این مهم اولویت اول مدیران اجرایی نیست و بیش از تحقق مطالبات معیشتی مردم، دغدغه اصلی شان حامی پروری است. چنین رویکرد فرمایشی و سوداگرانه از دموکراسی باعث شده است مردم خرابی های موجود را به پای مردم سالاری بگذارند و خواستار تغییر سبک تصمیم گیری و تحکم های اجرایی باشند. ظهور این سبک مدیریت را هم در مدل های دیکتاتوری می دانند.
اما مطالبه مردم بیراه نیست. دیکتاتوری بیان عامیانه است؛ غرض شان تصمیم گیری مقتدرانه است. دولت اجرایی در تصمیم گیری باید باصلابت و اقتدار عمل کند و جانب قانون و حل مشکلات معیشتی مردم را بگیرد نه رفتار مزورانه و اغواگرانه انتخاباتی.
بهترین مثال تعریف نادرست دولت از حریم خصوصی است. الفبای حکومت داری اتخاذ تصویر دقیق و کسب اطلاعات جامع از جامعه است. با همین مبنا بسیاری از کشورها قوانین پولشویی و نصب دوربین در اماکن عمومی یا مجهز کردن پلیس به دوربین های مخفی را ضروری دانسته اند. اما دولت ما به جهت دو گانه غلط کارآمدی و دموکراسی- بخوانید حامی پروری- حاضر نیست این قوانین را اجرا کند و همین منشا ناکارآمدی های گسترده است. سیاهه این ماجرا بسیار غم انگیز است؛ فهرستی که نشان می دهد دولت در مواجهه با دوگانه "میل" و "نیاز" مردم، به سمت امیال مردمی چرخیده اند نه زندگی و معیشت و نیازشان.
با این حجم ناکارامدی؛ نگران مطالبه دیکتاتور خواهی باشیم.
@mahdian_mohsen
شاید تصورش هم سخت باشد؛ اما در روزگاری بسر می بریم که بخشی از مردم مطالبه شان بازگشت دیکتاتوری است. شما هم در صف نان و داخل تاکسی و مترو از مردم شنیده اید که کشور یک رضاخان قلدر می خواهد.
برخی البته خواص ترند و بجای لفظ دیکتاتور از یک رئیس جمهور نظامی می گویند. مثلا ابراهیم فیاض منجی مشکلات را یک دیکتاتور میداند. دیگران هم از ضرورت مدیریت تحکمی در اداره کشور گفته اند که نشانه نوعی گرایش به سمت دیکتاتوری نوین است.
اما راز بازگشت به دیکتاتوری آنهم در شرایطی که پایه های مردم سالاری درحال توسعه و تقویت است چیست؟ کدام بخش دیکتاتوری است که برخی اصلاح را در گروی آن می دانند؟
بازگردیم به نجوای مردمی در کوچه پس کوچه ها. مردم وقتی از دیکتاتور می گویند چه تصویری در ذهن شان است؟ به خاطرات آنها وارد شویم؛ یک تلقی افسانه ای وجود دارد که رژیم گذشته در کنترل قیمت ها موفق بوده است و با چماق، بازار را تثبیت می کرده است. مثلن ماجرای رضاشاه و نانوا و تنور و غیره.
اما چه شد که به اینجا رسیدیم؟ به این فهم این تلقی نادرست در حال تحریض وتوسعه ست. اجرای کاریکاتور گونه از مردم سالاری که به حامی پروری و دموکراسی نمایشی منجر شده است، کارآمدی در حوزه اجرایی را به محاق برده و تباه ساخته است.
مهمترین وظیفه دولت ها، تحقق کارآمدی است. اما این مهم اولویت اول مدیران اجرایی نیست و بیش از تحقق مطالبات معیشتی مردم، دغدغه اصلی شان حامی پروری است. چنین رویکرد فرمایشی و سوداگرانه از دموکراسی باعث شده است مردم خرابی های موجود را به پای مردم سالاری بگذارند و خواستار تغییر سبک تصمیم گیری و تحکم های اجرایی باشند. ظهور این سبک مدیریت را هم در مدل های دیکتاتوری می دانند.
اما مطالبه مردم بیراه نیست. دیکتاتوری بیان عامیانه است؛ غرض شان تصمیم گیری مقتدرانه است. دولت اجرایی در تصمیم گیری باید باصلابت و اقتدار عمل کند و جانب قانون و حل مشکلات معیشتی مردم را بگیرد نه رفتار مزورانه و اغواگرانه انتخاباتی.
بهترین مثال تعریف نادرست دولت از حریم خصوصی است. الفبای حکومت داری اتخاذ تصویر دقیق و کسب اطلاعات جامع از جامعه است. با همین مبنا بسیاری از کشورها قوانین پولشویی و نصب دوربین در اماکن عمومی یا مجهز کردن پلیس به دوربین های مخفی را ضروری دانسته اند. اما دولت ما به جهت دو گانه غلط کارآمدی و دموکراسی- بخوانید حامی پروری- حاضر نیست این قوانین را اجرا کند و همین منشا ناکارآمدی های گسترده است. سیاهه این ماجرا بسیار غم انگیز است؛ فهرستی که نشان می دهد دولت در مواجهه با دوگانه "میل" و "نیاز" مردم، به سمت امیال مردمی چرخیده اند نه زندگی و معیشت و نیازشان.
با این حجم ناکارامدی؛ نگران مطالبه دیکتاتور خواهی باشیم.
@mahdian_mohsen
توتال، تلاش ما برای تضمین گرفتن از اروپا را به سخره گرفت.
@mahdian_mohsen
@mahdian_mohsen
تا امام جمعه کازرون
ساده زیستی و خوش سخنی، سطح سواد و قدرت تحلیل سیاسی و غیره همه برای یک امام جمعه ضروری است، اما از همه مهمتر مردمداری است. مردمداری هم به شعار نیست؛ کسی نیست بگوید من مردمدار نیستم. راستی آزمائی این شعار در بزنگاه هاست.
امام جمعه کازرون از روز اول تجمعات با اینکه با حضور غیرقانونی در خیابان ها مخالف بود، اما به میان مردم رفت. در تجمعات و تحصن ها کنار مردم بود و همان جا قول داد مساله را پیگیری کند. حضور در میان معترضین هزینه های سنگینی برایش داشت؛ تهمت ها شنید اما با همراهی و شنیدن صدای مردم، آرامش و طمانینه اعتراضات شد.
اقدامات بعدی او نیز قابل اعتناست. در اولین نماز جمعه از مردم خواست که به این تجمعات پایان دهند و در قبال این تقاضا قول داد به تهران رفته و مساله را از طریق قانونی پی گیری کند. تضمین هم داد؛" اگر تا یک هفته مساله حل نشد استعفا می دهم."
انتقادش به مسئولین هم بجا و دقیق بود. می گفت اگر با مردم صداقت داشتید حرف تان را گوش می دادند. تاکید داشت چرا خواستید محرمانه و بدور از شفافیت و پشت درهای بسته این طرح را اجرا کنید؟
به مسئولین استانی گفته بود زبان شما را مردم نمی فهمند. مشکل شما اینست که حرفتان به مردم نمی رسد. برای این کسری فکری کنید.
چنین امام جمعه ای می خواهیم که "منبر نماز" را فراتر از "مصلا" و مخاطبینش را گسترده تر از "مامومین ظهر جمعه" ببیند.
@mahdian_mohsen
ساده زیستی و خوش سخنی، سطح سواد و قدرت تحلیل سیاسی و غیره همه برای یک امام جمعه ضروری است، اما از همه مهمتر مردمداری است. مردمداری هم به شعار نیست؛ کسی نیست بگوید من مردمدار نیستم. راستی آزمائی این شعار در بزنگاه هاست.
امام جمعه کازرون از روز اول تجمعات با اینکه با حضور غیرقانونی در خیابان ها مخالف بود، اما به میان مردم رفت. در تجمعات و تحصن ها کنار مردم بود و همان جا قول داد مساله را پیگیری کند. حضور در میان معترضین هزینه های سنگینی برایش داشت؛ تهمت ها شنید اما با همراهی و شنیدن صدای مردم، آرامش و طمانینه اعتراضات شد.
اقدامات بعدی او نیز قابل اعتناست. در اولین نماز جمعه از مردم خواست که به این تجمعات پایان دهند و در قبال این تقاضا قول داد به تهران رفته و مساله را از طریق قانونی پی گیری کند. تضمین هم داد؛" اگر تا یک هفته مساله حل نشد استعفا می دهم."
انتقادش به مسئولین هم بجا و دقیق بود. می گفت اگر با مردم صداقت داشتید حرف تان را گوش می دادند. تاکید داشت چرا خواستید محرمانه و بدور از شفافیت و پشت درهای بسته این طرح را اجرا کنید؟
به مسئولین استانی گفته بود زبان شما را مردم نمی فهمند. مشکل شما اینست که حرفتان به مردم نمی رسد. برای این کسری فکری کنید.
چنین امام جمعه ای می خواهیم که "منبر نماز" را فراتر از "مصلا" و مخاطبینش را گسترده تر از "مامومین ظهر جمعه" ببیند.
@mahdian_mohsen
آخه با کدوممبنا دختر کارشناسی ارشد بگیره و ۵ سال بیمه شغلی داشته باشه میشه رشیده و اذن پدر برای ازدواج نمی خواد؟
@mahdian_mohsen
@mahdian_mohsen
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹این فیلم را ببینید. امیدواری در ساحت ایمان و حرکت رقم می خورد. برکت هم اینجاست
🔸علیرضا و واکس صلواتی
🔹تشکر از خبرنگار محترم خانم اکبری
@mahdian_mohsen
🔸علیرضا و واکس صلواتی
🔹تشکر از خبرنگار محترم خانم اکبری
@mahdian_mohsen
جلسه شنبه ها و از نان شب مهمتر این روزها...
یک نظرسنجی معتبر نشان می دهد که بخش قابل اعتنائی از مردم همچنان ادامه راه را دربرجام اروپائی می دانند. علت چیست؟ به اروپا اعتماد دارند؟ از بدعهدی آمریکائی ها تجربه نگرفتند؟ مکر بازی مشترک اروپا-آمریکا را نمی بینند؟
مردم ما باهوشند و تحلیل دقیقی از صحنه دارند. اما چرا اعتماد می کنند؟ اعتماد مردم ناشی از تصمیم شان در در چارچوب یک دوقطبی غیرواقعی است که دیگران برای آنها ساختند؛ دوقطبی جنگ و برجام. آنسوی برجام اروپائی را جنگ می دانند و قهرن از جنگ فرار کنند.
مشکل از انتخاب مردم نیست، مشکل دوگانه غیررسمی ماست که بر تصمیم مردم اثرگذاشته است. واقعن یا برجام یا جنگ؟ نان شب این روزهای ما اینجاست.
آقای روحانی گفتند کشور را بابرجام یا بدون آن به خوبی اداره می کنند؛ سلمنا، الحمدالله. واقعیت هم همین است. اما چرا توضیح نمی دهند که چطور و چگونه. طرح دولت برای عبور از برجام چیست؟ آقای وزیر اقتصاد این روزها کجاهستند؟ رئیس کل بانک مرکزی چطور؟ اتاق فکر اقتصادی دولت چرا ساکت است؟ تیم مشاوره آقای نیلی چرا از بسته پس از برجام رونمائی نمی کند؟
رهبرانقلاب در آخرین سخنان به یک جلسه اقتصادی باحضور مسئولین اشاره کردند. چرا جلسه روزهای شنبه را رهبرانقلاب باید خبری کنند؟ چرا خوددولتی ها برای مردم توضیح نمی دهند که چه برنامه ای برای اداره کشور بدون برجام دارند؟ چرا نمی گویند در این جلسه با حضور ژنرال های اقتصادی دولت و اقتصاددانان و با حضور رهبرانقلاب چه تصمیماتی گرفته می شود؟
آرامش دادن به مردم به وعده های دست نیافتنی و خارج از تدبیر و آنسوی مرزها نیست، باید این دوقطبی موهوم را شکست. راه سوم چیست؟ فراتر از شعار باید روی زمین و عینی توضیح داد که برای ارز چه می کنند، طرح شان برای کالاهای اساسی چیست؟ برای تولید چه فکری کردند؟ فروش نفت چطور و غیره.
این دوگانه شوم، باعث می شود مردم از راه طی شده نیز عبرت نگیرند. اساسا اجازه فکر کردن را به مردم نمی دهد. ترس و حیرت، قدرت فکر را می گیرد. ترس از جنگ، نتیجه اش فرار بسوی دشمن است.
هرچند بجز دولت این انتقاد به مجلس هم واردست. چرا سکوت کردند؟ نه نامه ای، نه پیشنهادی، نه طرحی نه تذکری. مجلس این روزها باید فعالتر از گذشته و موتور محرکه تصمیم گیری ها باشد. بسته مجلس برای خروج از برجام چیست؟
نان شب این روزهای ما حرف زدن و صداقت و شفافیت با مردم است. بدون نگرانی باید با مردم سخن گفت. واقعیت ها را گفت، دشواری های ادامه برجام را صمیمانه با مردم در میان گذاشت و البته بی واهمه و امیدوار به آینده راه های جایگزین را توضیح داد. تردید نکنیم مردم همراهند.
منبع: فارس
@mahdian_mohsen
یک نظرسنجی معتبر نشان می دهد که بخش قابل اعتنائی از مردم همچنان ادامه راه را دربرجام اروپائی می دانند. علت چیست؟ به اروپا اعتماد دارند؟ از بدعهدی آمریکائی ها تجربه نگرفتند؟ مکر بازی مشترک اروپا-آمریکا را نمی بینند؟
مردم ما باهوشند و تحلیل دقیقی از صحنه دارند. اما چرا اعتماد می کنند؟ اعتماد مردم ناشی از تصمیم شان در در چارچوب یک دوقطبی غیرواقعی است که دیگران برای آنها ساختند؛ دوقطبی جنگ و برجام. آنسوی برجام اروپائی را جنگ می دانند و قهرن از جنگ فرار کنند.
مشکل از انتخاب مردم نیست، مشکل دوگانه غیررسمی ماست که بر تصمیم مردم اثرگذاشته است. واقعن یا برجام یا جنگ؟ نان شب این روزهای ما اینجاست.
آقای روحانی گفتند کشور را بابرجام یا بدون آن به خوبی اداره می کنند؛ سلمنا، الحمدالله. واقعیت هم همین است. اما چرا توضیح نمی دهند که چطور و چگونه. طرح دولت برای عبور از برجام چیست؟ آقای وزیر اقتصاد این روزها کجاهستند؟ رئیس کل بانک مرکزی چطور؟ اتاق فکر اقتصادی دولت چرا ساکت است؟ تیم مشاوره آقای نیلی چرا از بسته پس از برجام رونمائی نمی کند؟
رهبرانقلاب در آخرین سخنان به یک جلسه اقتصادی باحضور مسئولین اشاره کردند. چرا جلسه روزهای شنبه را رهبرانقلاب باید خبری کنند؟ چرا خوددولتی ها برای مردم توضیح نمی دهند که چه برنامه ای برای اداره کشور بدون برجام دارند؟ چرا نمی گویند در این جلسه با حضور ژنرال های اقتصادی دولت و اقتصاددانان و با حضور رهبرانقلاب چه تصمیماتی گرفته می شود؟
آرامش دادن به مردم به وعده های دست نیافتنی و خارج از تدبیر و آنسوی مرزها نیست، باید این دوقطبی موهوم را شکست. راه سوم چیست؟ فراتر از شعار باید روی زمین و عینی توضیح داد که برای ارز چه می کنند، طرح شان برای کالاهای اساسی چیست؟ برای تولید چه فکری کردند؟ فروش نفت چطور و غیره.
این دوگانه شوم، باعث می شود مردم از راه طی شده نیز عبرت نگیرند. اساسا اجازه فکر کردن را به مردم نمی دهد. ترس و حیرت، قدرت فکر را می گیرد. ترس از جنگ، نتیجه اش فرار بسوی دشمن است.
هرچند بجز دولت این انتقاد به مجلس هم واردست. چرا سکوت کردند؟ نه نامه ای، نه پیشنهادی، نه طرحی نه تذکری. مجلس این روزها باید فعالتر از گذشته و موتور محرکه تصمیم گیری ها باشد. بسته مجلس برای خروج از برجام چیست؟
نان شب این روزهای ما حرف زدن و صداقت و شفافیت با مردم است. بدون نگرانی باید با مردم سخن گفت. واقعیت ها را گفت، دشواری های ادامه برجام را صمیمانه با مردم در میان گذاشت و البته بی واهمه و امیدوار به آینده راه های جایگزین را توضیح داد. تردید نکنیم مردم همراهند.
منبع: فارس
@mahdian_mohsen
یک جوری ژست می گیرند که انگار آموزش مسائل جنسی به کودکان را اول بار #سند۲۰۳۰ برای ما به ارمغان آورده
@mahdian_mohsen
@mahdian_mohsen
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امام به #عابدانظاهرگرا و #زاهدانقشریگرا گفت:" ۵۰ سال عبادت کردیدخدا قبول کند؛ یک وصیت نامه شهید هم بخوانید."
چرا؟...
#عرفایمجاهد و #عرفانِجهاد را از زبان حاج قاسم سلیمانی بشنوید.
@mahdian_mohsen
چرا؟...
#عرفایمجاهد و #عرفانِجهاد را از زبان حاج قاسم سلیمانی بشنوید.
@mahdian_mohsen
حجت الاسلام ایلکا از منبری های خوش سخن تهرانیست. چند روز پیش در جلسه تقدیر از زحمات یک خیریه دیدمش؛ خیریه ای که تخصصی در حوزه نگهداری کودکان بی سرپرست و بدسرپرست کار می کرد.
بعد از افطار بلند شد و بی مقدمه رفت و تا کمر خم شد و دست تک تک بچه های یتیم و بدسرپرست رو بوسید. برای جمع حضار بسیار عجیب نمود. برایم سوال شد.
گفتم حاج آقا شنیده بودم دست انفاق کننده را باید بوسید اما چرا انفاق گیرنده...؟ گفت: خیّر واقعی این بچه ها هستند. سعادت کار خیر و انفاق از جانب این بچه ها نصیب من و شما و دیگران شده است. این بچه ها خیلی بخدا نزدیکند...
غرق این نگاه لطیف شدم.
@mahdian_mohsen
بعد از افطار بلند شد و بی مقدمه رفت و تا کمر خم شد و دست تک تک بچه های یتیم و بدسرپرست رو بوسید. برای جمع حضار بسیار عجیب نمود. برایم سوال شد.
گفتم حاج آقا شنیده بودم دست انفاق کننده را باید بوسید اما چرا انفاق گیرنده...؟ گفت: خیّر واقعی این بچه ها هستند. سعادت کار خیر و انفاق از جانب این بچه ها نصیب من و شما و دیگران شده است. این بچه ها خیلی بخدا نزدیکند...
غرق این نگاه لطیف شدم.
@mahdian_mohsen
نگران کننده است...
ورود دادستان به شکایت از عملکرد سلبریتی ها و برخی فعالان شبکه های اجتماعی درباره هزینه کرد کمک های مردمی
@mahdian_mohsen
ورود دادستان به شکایت از عملکرد سلبریتی ها و برخی فعالان شبکه های اجتماعی درباره هزینه کرد کمک های مردمی
@mahdian_mohsen
بازگشت لاریجانی و ولایتی و ...
یکم. آقای لاریجانی بعد از انتخابات اخیر هیات رئیسه مجلس، احتمالن به این سطح از خودآگاهی رسیده است که ادامه حیات سیاسی اش صرفا در تعامل با اصولگراها است و نوسان بین خطوط سیاسی دیگر بی ثمر است. او با حمایت اصولگراها به سختی توانست از سد اصلاح طلب ها عبور کند. نتایج این انتخابات نشان داد که برخلاف پیش بینی ها، آقای لاریجانی نمی تواند برای انتخابات ریاست جمهوری بغیر پایگاه و سازمان رای اصولگرائی فکر کند.
دوم. آقای ولایتی اخیرا مواضع سیاسی رادیکالی نسبت به برجام داشته است. سابقه آقای ولایتی در نسبت با برجام روشن است و نیازی به مرور مجدد نیست. این چرخش سیاسی برای خیلی ها سوال برانگیز است. اما آقای ولایتی مدتی است در دانشگاه آزاد نیز از مشی محافظه کارانه تکنوکراتی فاصله گرفته و بدنه مدیریتی و رسانه ای دانشگاه آزاد را با جهت گیری های اصولگرایی ترتیب داده است.
با این چند گزاره خبری، دو سبک تحلیل وجود دارد.
یکی چرخش سیاسی به جهت جبر قدرت و دیگری به جهت جبر روزگار.
نگاه اول و جبر قدرت؛ تغییرات سیاسی را صرفا ناشی از چرخش های تاکتیکی افراد با هدف دست یابی به قدرت تحلیل می کند. این نگاه شاید درست باشد شاید هم غلط؛ اما ما ابزاری برای سنجش نیت ها نداریم.
اما گزاره تحلیلی دوم مهمترست؛ ما با یک جبر تاریخی مواجهیم. جبری که دوگانه های موهوم اصلاح طلبی و اصول گرایی را بهم ریخته است. لاریجانی ها و ولایتی ها و غیره بین دو گزینه اصلاح طلبی و اصولگرائی قرار نگرفتند؛ دوگانه مسلط این روزها، دوگانه انقلابی و ضدانقلابی است. این دوگانه مرز اصلاح طلبی و اصولگرایی را هم بهم ریخته است.
اصولگرائی باید و ناگزیر است از اصلاح طلبی خالص شود. حتا خود اصلاحات نیز ازین فرآیند خالص سازی خارج نیست. اصلاح طلبی ناگزیر و ناچارست از براندازی فاصله بگیرد. اصلاح طلبی امروز نمی تواند مثل گذشته پایگاه آرای سبز و بنفش و حتا سیاه را رهبری کند. آرای سیاه و براندازها مدتهاست با شکل گیری رسانه های نوین و نسل جدید شبکه های اجتماعی از بدنه اصلاحات جدا شده اند.
با دوران جدیدی از جبهه بندی های سیاسی مواجهیم. دورانی که به مدد رسانه های نوین و رشد آگاهی مردم، چهره نفاق شکسته است و آدم ها ناچارند نسبت خودشان را با حق و باطل روشن کنند. رویداد بزرگی است. یک جهش در انقلاب اسلامی است. در این حرکت رو به جلو، افراد یا کامل از قطار انقلاب پیاده می شوند یا خودشان را تطبیق می دهند.
باید قدر دانست.
@mahdian_mohsen
یکم. آقای لاریجانی بعد از انتخابات اخیر هیات رئیسه مجلس، احتمالن به این سطح از خودآگاهی رسیده است که ادامه حیات سیاسی اش صرفا در تعامل با اصولگراها است و نوسان بین خطوط سیاسی دیگر بی ثمر است. او با حمایت اصولگراها به سختی توانست از سد اصلاح طلب ها عبور کند. نتایج این انتخابات نشان داد که برخلاف پیش بینی ها، آقای لاریجانی نمی تواند برای انتخابات ریاست جمهوری بغیر پایگاه و سازمان رای اصولگرائی فکر کند.
دوم. آقای ولایتی اخیرا مواضع سیاسی رادیکالی نسبت به برجام داشته است. سابقه آقای ولایتی در نسبت با برجام روشن است و نیازی به مرور مجدد نیست. این چرخش سیاسی برای خیلی ها سوال برانگیز است. اما آقای ولایتی مدتی است در دانشگاه آزاد نیز از مشی محافظه کارانه تکنوکراتی فاصله گرفته و بدنه مدیریتی و رسانه ای دانشگاه آزاد را با جهت گیری های اصولگرایی ترتیب داده است.
با این چند گزاره خبری، دو سبک تحلیل وجود دارد.
یکی چرخش سیاسی به جهت جبر قدرت و دیگری به جهت جبر روزگار.
نگاه اول و جبر قدرت؛ تغییرات سیاسی را صرفا ناشی از چرخش های تاکتیکی افراد با هدف دست یابی به قدرت تحلیل می کند. این نگاه شاید درست باشد شاید هم غلط؛ اما ما ابزاری برای سنجش نیت ها نداریم.
اما گزاره تحلیلی دوم مهمترست؛ ما با یک جبر تاریخی مواجهیم. جبری که دوگانه های موهوم اصلاح طلبی و اصول گرایی را بهم ریخته است. لاریجانی ها و ولایتی ها و غیره بین دو گزینه اصلاح طلبی و اصولگرائی قرار نگرفتند؛ دوگانه مسلط این روزها، دوگانه انقلابی و ضدانقلابی است. این دوگانه مرز اصلاح طلبی و اصولگرایی را هم بهم ریخته است.
اصولگرائی باید و ناگزیر است از اصلاح طلبی خالص شود. حتا خود اصلاحات نیز ازین فرآیند خالص سازی خارج نیست. اصلاح طلبی ناگزیر و ناچارست از براندازی فاصله بگیرد. اصلاح طلبی امروز نمی تواند مثل گذشته پایگاه آرای سبز و بنفش و حتا سیاه را رهبری کند. آرای سیاه و براندازها مدتهاست با شکل گیری رسانه های نوین و نسل جدید شبکه های اجتماعی از بدنه اصلاحات جدا شده اند.
با دوران جدیدی از جبهه بندی های سیاسی مواجهیم. دورانی که به مدد رسانه های نوین و رشد آگاهی مردم، چهره نفاق شکسته است و آدم ها ناچارند نسبت خودشان را با حق و باطل روشن کنند. رویداد بزرگی است. یک جهش در انقلاب اسلامی است. در این حرکت رو به جلو، افراد یا کامل از قطار انقلاب پیاده می شوند یا خودشان را تطبیق می دهند.
باید قدر دانست.
@mahdian_mohsen
🔸پشتیبانی نظری حجاریان ازین روزهای دولت...
این روزها یک تلقی رایج وجود دارد و ان اینکه خواست مردم ما مقاومت نیست و دولت تکلیفی ندارد جز اینکه عمل به امر مردم کند. فارغ از این تصور نادرست از جامعه، اما این نگاه دارای یک مبانی غلط است که شاید در مقاله امروز حجاریان مستقیم یا غیرمستقیم اشاره شده است.
سعید حجاریان به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام، در مقاله ای با عنوان"صدای جمهور، صدای معصوم" در روزنامه سازندگی، به رابطه "دولت مدرن" و "جمهوریت" اشاره کرده و می نویسد:"اهل تسنن قرن ها پیش از شیعه به این نتیجه رسیدند که باید امامت را در راستای جمهوری مردم متجلی دید."
حجاریان توضیح می دهد که اهل سنت روایت شیعیان درباره "من مات و لم یعرف امام زمانه..." را بجای امام زمان، "سواد اعظم" می دانند که همان صدای جمهوریت است. یعنی "هرکس از جمهور مردم کناره گیری کند به مرگ جاهلیت مرده است"
او سپس با همین مبنا به اهمیت و جایگاه مصلحت مردم در تدبیر سیاسی حکومت می پردازد.
اما ابهامی وجود دارد؛
آیا صدای "جمهوریت" صدای "امامت" است یا "صدای امامت" صرفا تحققش در "صدای جمهوریت" است؟ ایندو بسیار فرق دارد.
تفاوت روشن است؛ اما توضیح بیشتر اینکه یکبار صدای جمهوریت را صدای حق می دانیم و طبیعی است که از دل آن می تواند سقیفه هم خارج شود. یکبار "تحقق" صدای امامت را در دل جمهوریت می دانیم و نتیجه این می شود که گرچه مشروعیت حق و امامت بیرون از صدای جمهوریت است اما تحقق یافتن آن به عبور از دل جمهوریت و مردم است؛ مثل رفراندوم ابتدای انقلاب و یا همه انتخابات ها در جمهوری اسلامی.
بنابراین برخلاف برداشت آقای حجاریان نگاه اهل سنت و شیعه در نسبت جمهوریت و امامت کاملا متفاوت است.
اما اثر این بحث برای این روزهای ما چیست؟
نگاهی که معتقد است صدای جمهوریت صدای امامت است، وظیفه حکومت و ولایت را صرفا پشت مردم حرکت کردن و عمل به هوا و خواهش جامعه دانسته و رعایت مصلحت عامه را صرفا به کرنش کردن مقابل مطالبه مردمی می داند.
اما نگاه دوم معتقد است حکومت تشکیل می شود که اسلام محقق شود. البته تحقق اسلام در خواستن مردم است. پس باید تلاش کرد مردم همراه شوند تا اسلام نصرت یابد و محقق شود.
یک دنیا تفاوت بین ایندوست.
روشنتر شویم؛
مردم اگر نخواستند مقابل ظلم و استکبار بایستند، اینصدا صدای امامت نیست؛ اما اگر صدای حق، مقابله با استکبار است باید مردم را برای ایستادن و مقاومت رشد و آگاهی بخشید که تحقق چنین قیامی همراهی مردمست.
اولی پشت سر مردم حرکت کردن است و دومی جلوتر رفتن و مردم را همراه کردن. از اولی نشستن در می آید و از دومی بیدار کردن. اولی به اسلام سکولار می رسد و دین عرفی و پوسته ای و دومی به اجتهاد پویا و تحقق حقیقت دینداری در حکومت اسلامی.
شاید مبانی غربگرایی این روزهای برخی مسئولین ریشه در همین اعتقاد نادرست داشته باشد...والله اعلم.
فارس
@mahdian_mohsen
این روزها یک تلقی رایج وجود دارد و ان اینکه خواست مردم ما مقاومت نیست و دولت تکلیفی ندارد جز اینکه عمل به امر مردم کند. فارغ از این تصور نادرست از جامعه، اما این نگاه دارای یک مبانی غلط است که شاید در مقاله امروز حجاریان مستقیم یا غیرمستقیم اشاره شده است.
سعید حجاریان به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام، در مقاله ای با عنوان"صدای جمهور، صدای معصوم" در روزنامه سازندگی، به رابطه "دولت مدرن" و "جمهوریت" اشاره کرده و می نویسد:"اهل تسنن قرن ها پیش از شیعه به این نتیجه رسیدند که باید امامت را در راستای جمهوری مردم متجلی دید."
حجاریان توضیح می دهد که اهل سنت روایت شیعیان درباره "من مات و لم یعرف امام زمانه..." را بجای امام زمان، "سواد اعظم" می دانند که همان صدای جمهوریت است. یعنی "هرکس از جمهور مردم کناره گیری کند به مرگ جاهلیت مرده است"
او سپس با همین مبنا به اهمیت و جایگاه مصلحت مردم در تدبیر سیاسی حکومت می پردازد.
اما ابهامی وجود دارد؛
آیا صدای "جمهوریت" صدای "امامت" است یا "صدای امامت" صرفا تحققش در "صدای جمهوریت" است؟ ایندو بسیار فرق دارد.
تفاوت روشن است؛ اما توضیح بیشتر اینکه یکبار صدای جمهوریت را صدای حق می دانیم و طبیعی است که از دل آن می تواند سقیفه هم خارج شود. یکبار "تحقق" صدای امامت را در دل جمهوریت می دانیم و نتیجه این می شود که گرچه مشروعیت حق و امامت بیرون از صدای جمهوریت است اما تحقق یافتن آن به عبور از دل جمهوریت و مردم است؛ مثل رفراندوم ابتدای انقلاب و یا همه انتخابات ها در جمهوری اسلامی.
بنابراین برخلاف برداشت آقای حجاریان نگاه اهل سنت و شیعه در نسبت جمهوریت و امامت کاملا متفاوت است.
اما اثر این بحث برای این روزهای ما چیست؟
نگاهی که معتقد است صدای جمهوریت صدای امامت است، وظیفه حکومت و ولایت را صرفا پشت مردم حرکت کردن و عمل به هوا و خواهش جامعه دانسته و رعایت مصلحت عامه را صرفا به کرنش کردن مقابل مطالبه مردمی می داند.
اما نگاه دوم معتقد است حکومت تشکیل می شود که اسلام محقق شود. البته تحقق اسلام در خواستن مردم است. پس باید تلاش کرد مردم همراه شوند تا اسلام نصرت یابد و محقق شود.
یک دنیا تفاوت بین ایندوست.
روشنتر شویم؛
مردم اگر نخواستند مقابل ظلم و استکبار بایستند، اینصدا صدای امامت نیست؛ اما اگر صدای حق، مقابله با استکبار است باید مردم را برای ایستادن و مقاومت رشد و آگاهی بخشید که تحقق چنین قیامی همراهی مردمست.
اولی پشت سر مردم حرکت کردن است و دومی جلوتر رفتن و مردم را همراه کردن. از اولی نشستن در می آید و از دومی بیدار کردن. اولی به اسلام سکولار می رسد و دین عرفی و پوسته ای و دومی به اجتهاد پویا و تحقق حقیقت دینداری در حکومت اسلامی.
شاید مبانی غربگرایی این روزهای برخی مسئولین ریشه در همین اعتقاد نادرست داشته باشد...والله اعلم.
فارس
@mahdian_mohsen
چند سوال از #راز_اطمینان رهبرانقلاب
رهبرانقلاب باور عمیقی به نصرت حق دارند و همواره بر این سنت الهی تاکید داشتند. اما این روزها که کشور در آزمون سخت تری قرار گرفته است بیش از گذشته بر این جهان بینی توحیدی تصریح داشتند. آخرین اشاره شان به سبک مبارزاتی حضرت امام در 14 خرداد است که تاکید داشتند امام باور حقیقی بر احدی الحسنیین داشتند.
این جهان بینی توحیدی راز اطمینان و سکینه یک موحد است. چنین نگاهی به عالم، پیروزی حق را قطعی می داند. طبیعی است که این اعتقاد نیازمند باور و یقین و فراتر از علم و دانش است. حقیقتا باید نسبت به سنت الهی در نصرت جبهه حق باور داشت.
با این مقدمه چند سوال وجود دارد. پاسخ به این سوالات به شکل گیری این باور کمک می کند.
سوال اول اینست که نصرت برای چه کسی است؟
دوم اینکه پیروزی و نصرت به چه معنی است؟ آیا نصرت مادی است یا تنها به سعادت اخروی منصوریم؟
سوم اینکه اگر پیروزی جبهه حق محتوم است، پس شکست های مختلف در جبهه حق چطور توجیه می شود؟ اگر ما کم کاری کنیم پیروزی حق چطور محتوم است؟
پاسخ هر سوال را می توان از بیانات خود رهبری دنبال کرد. این باور کلیدی ترین متغیر موثر بر تحلیل این روزهاست.
حسن ظن به حضرت حق، نه تنها درون انسان را تسکین می دهد، بلکه خارج از انسان را هم متناسب با باور انسان شکل می دهد. این موارد سنت های قهری و محتوم عالم است؛ سنت الهی یعنی روش خدا در تدبیر عالم.
اما پاسخ به سوال اول؛
نصرت حق برای کسانی است که ناصر دین حق باشند. اراده حق بر این است که باطل در این عالم ماندگار نباشد و حق پیروز نهایی باشد. اما اراده الهی بر اراده انسان قرار می گیرد تا کاری انجام شود. اراده و قدرت الهی به کاری که ما اختیار می کنیم تعلق می گیرد.هرکاری بخواهد انجام شود اول باید علت تامه اش که در انسان است موجود شود.
با این مقدمه رهبری تاکید دارند کسانی پیروزند که اولا به این سنت الهی باور داشته باشند. بعد ازین "حرکت" کنند و "صبر" داشته باشند.باقی ماجرا قطعن پیروزی است.
رهبری در جائی می فرمایند که "لینصرن" یعنی خدا حتما و قطعا نصرت می کند. ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
و اما سوال دوم؛
این پیروزی چه نوع فرجامی است؟ برخی خیال می کنند اینکه گفته می شود مومنین همیشه پیروز اند یعنی در آخرت اجر عمل شان را دریافت می کنند. چنین نیست. آخرت هم بجای خود؛ در همین دنیا پیروزند. رهبری تصریح دارند که : ("انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا" لام ننصر برای حتمیت و تحقق است. و تاکید "انا" هم به همین معناست. ما به طور حتم و بدون تردید یاری می کنیم. آیا فقط رسلنا را؟ خیر . در ادامه می فرماید: و الذین آمنوا. کجا یاری شان می کنیم؟ "فی الحیات الدنیا" در همین زندگی دنیا.") منبع:کتاب طرح کلی اندیشه در قرآن
نکته مهم اینجاست که مومن هر قدمش در عالم پیش برنده جبهه حق است و این برکتی است که ازسوی سنت الهی شامل حرکت می شود؛ ولو اینکه خودش نیز کشته شود. بازهم به جهت مادی حرکت ساخته و جبهه حق را پیش برده است. خون هیچ شهیدی به جهت مادی بی اثر نیست. باور بدین نکته بسیار کلیدی است.
و در نهایت سوال سوم؛
حالا اگر مومنین کوتاهی کنند چه اتفاقی میافتد؟ اگر باور داریم جبهه حق پیروز نهایی است اگر مومنین نخواهند چه می شود؟ پاسخ ساده است. شکست برای ماست؛ جبهه حق پیش می رود و قهرمان این میدان بعد از ما و دیگران هستند. هرچند کسالت و کوتاهی ما سرعت حرکت را کند کرده است. مراجعه کنیم به پاسخ رهبری: "من و شما کاره ای نیستیم؛ دست قدرت الهی است. ما وسائلی هستیم که اگر عقل به کار گیریم و اختیار خودمان را به کار بیندازیم و وارد میدان شویم، از ما برای حصول این هدف استفاده خواهد شد و افتخار و شرفش برای ما می ماند. اما اگر ما هم نباشیم: «فسوف یأتی اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه». اینگونه نیست، بار خدا بر زمین نمی ماند، پیش خواهد رفت؛ این یک حرکت طبیعی است، ناموس طبیعت و تاریخ است.۱۳۸۸/۰۶/۱۶
فارس
@mahdian_mohsen
رهبرانقلاب باور عمیقی به نصرت حق دارند و همواره بر این سنت الهی تاکید داشتند. اما این روزها که کشور در آزمون سخت تری قرار گرفته است بیش از گذشته بر این جهان بینی توحیدی تصریح داشتند. آخرین اشاره شان به سبک مبارزاتی حضرت امام در 14 خرداد است که تاکید داشتند امام باور حقیقی بر احدی الحسنیین داشتند.
این جهان بینی توحیدی راز اطمینان و سکینه یک موحد است. چنین نگاهی به عالم، پیروزی حق را قطعی می داند. طبیعی است که این اعتقاد نیازمند باور و یقین و فراتر از علم و دانش است. حقیقتا باید نسبت به سنت الهی در نصرت جبهه حق باور داشت.
با این مقدمه چند سوال وجود دارد. پاسخ به این سوالات به شکل گیری این باور کمک می کند.
سوال اول اینست که نصرت برای چه کسی است؟
دوم اینکه پیروزی و نصرت به چه معنی است؟ آیا نصرت مادی است یا تنها به سعادت اخروی منصوریم؟
سوم اینکه اگر پیروزی جبهه حق محتوم است، پس شکست های مختلف در جبهه حق چطور توجیه می شود؟ اگر ما کم کاری کنیم پیروزی حق چطور محتوم است؟
پاسخ هر سوال را می توان از بیانات خود رهبری دنبال کرد. این باور کلیدی ترین متغیر موثر بر تحلیل این روزهاست.
حسن ظن به حضرت حق، نه تنها درون انسان را تسکین می دهد، بلکه خارج از انسان را هم متناسب با باور انسان شکل می دهد. این موارد سنت های قهری و محتوم عالم است؛ سنت الهی یعنی روش خدا در تدبیر عالم.
اما پاسخ به سوال اول؛
نصرت حق برای کسانی است که ناصر دین حق باشند. اراده حق بر این است که باطل در این عالم ماندگار نباشد و حق پیروز نهایی باشد. اما اراده الهی بر اراده انسان قرار می گیرد تا کاری انجام شود. اراده و قدرت الهی به کاری که ما اختیار می کنیم تعلق می گیرد.هرکاری بخواهد انجام شود اول باید علت تامه اش که در انسان است موجود شود.
با این مقدمه رهبری تاکید دارند کسانی پیروزند که اولا به این سنت الهی باور داشته باشند. بعد ازین "حرکت" کنند و "صبر" داشته باشند.باقی ماجرا قطعن پیروزی است.
رهبری در جائی می فرمایند که "لینصرن" یعنی خدا حتما و قطعا نصرت می کند. ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
و اما سوال دوم؛
این پیروزی چه نوع فرجامی است؟ برخی خیال می کنند اینکه گفته می شود مومنین همیشه پیروز اند یعنی در آخرت اجر عمل شان را دریافت می کنند. چنین نیست. آخرت هم بجای خود؛ در همین دنیا پیروزند. رهبری تصریح دارند که : ("انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا" لام ننصر برای حتمیت و تحقق است. و تاکید "انا" هم به همین معناست. ما به طور حتم و بدون تردید یاری می کنیم. آیا فقط رسلنا را؟ خیر . در ادامه می فرماید: و الذین آمنوا. کجا یاری شان می کنیم؟ "فی الحیات الدنیا" در همین زندگی دنیا.") منبع:کتاب طرح کلی اندیشه در قرآن
نکته مهم اینجاست که مومن هر قدمش در عالم پیش برنده جبهه حق است و این برکتی است که ازسوی سنت الهی شامل حرکت می شود؛ ولو اینکه خودش نیز کشته شود. بازهم به جهت مادی حرکت ساخته و جبهه حق را پیش برده است. خون هیچ شهیدی به جهت مادی بی اثر نیست. باور بدین نکته بسیار کلیدی است.
و در نهایت سوال سوم؛
حالا اگر مومنین کوتاهی کنند چه اتفاقی میافتد؟ اگر باور داریم جبهه حق پیروز نهایی است اگر مومنین نخواهند چه می شود؟ پاسخ ساده است. شکست برای ماست؛ جبهه حق پیش می رود و قهرمان این میدان بعد از ما و دیگران هستند. هرچند کسالت و کوتاهی ما سرعت حرکت را کند کرده است. مراجعه کنیم به پاسخ رهبری: "من و شما کاره ای نیستیم؛ دست قدرت الهی است. ما وسائلی هستیم که اگر عقل به کار گیریم و اختیار خودمان را به کار بیندازیم و وارد میدان شویم، از ما برای حصول این هدف استفاده خواهد شد و افتخار و شرفش برای ما می ماند. اما اگر ما هم نباشیم: «فسوف یأتی اللَّه بقوم یحبّهم و یحبّونه». اینگونه نیست، بار خدا بر زمین نمی ماند، پیش خواهد رفت؛ این یک حرکت طبیعی است، ناموس طبیعت و تاریخ است.۱۳۸۸/۰۶/۱۶
فارس
@mahdian_mohsen
🚫ابعاد شگفت آور واکنش یک نماینده به خبر تجاوز
بعد از خبر تجاوز به یک دختربچه افغانی، ابطحی نماینده خمینی شهر طی نامه ای به رئیس سازمان بهزیستی خواستار برکناری رئیس اورژانس کشور به جهت انتشار این خبر شده است.
از ابتدا تا انتهای نامه آقای نماینده هر چه پیش میروید نارواتر و شگفت آورتر می شود.
اولن اصل نامه محل تامل است. نماینده مردم بجای پیگیری قاطع ماجرا، به انتشار عمومی خبر اعتراض کرده است. ایندست اعتراض های غیرمعقول و ناصواب هزینه روشنگری را بالا می برد.
انتشار درست یا نادرست خبر یک حرف است و وظیفه نمایندگی حرف دیگر. در شرایطی که رهبری شخصن در پی گیری اخبار آسیب اجتماعی ورود میکنند، نماینده مجلس وظیفه اش دادخواهی است یا ممیزی؟
البته اگر می نوشتند در انتشار اخبار فحشا باید دقت بیشتری کرد مسموع تر بود. اما دلایل نامه نادرست و عجیب تر ست.
نوشتند: "اولن معلوم نیست تجاوز باشد." آقای نماینده چه اطلاع و مسوولیتی در پرونده دارد که رئیس اورژانس ندارد؟
و اما دلائل دوم و سوم و چهارم!!
نوشتند "معلوم نیست چند نفر تجاوز کردند؟ معلوم نیست تبعه چه کشوری بودند؟ و در آخر اینکه معلوم نیست انگیزه شان چه بوده است؟"
مگر تعداد متجاوزین در اصل انتشار خبر موثرست؟ تبعه کدام کشور چه اهمیتی دارد؟ انگیزه متجاوز بغیر تجاوز چیست؟
این چه استدلالیست؟ آقای نماینده با ایندست ابهامات نتیجه گرفتند سانسور به صواب نزدیکترست؟
اشکال نامه حتا بدینجا هم ختم نمی شود.
پایان نامه سخت ترست و نشانه انفعال عجیب یک نماینده مقابل ضدانقلاب است.
نوشتند "انتشار این خبر موجب سواستفاده دشمن در افترا به انقلاب و اسلام و امام شده است."
چرا؟ مگر یک جرم و جنایت می تواند موجب تضعیف انقلاب و اسلام شود. دشمن که دشمنست. بهانه نیاز ندارد. خبری نباشد دروغ می سازد. سوال اینست که چه اتفاقی درون یک نماینده افتاده است که با چند اتهام دشمن چنین آشفته شده است؟ چرا باید انقدر منفعل عمل کرد؟ مگر انقلاب و اسلام با لاطائلات غفیلی طفیلی های چند مزدور تضعیف می شود؟
مختصری تامل فرماییم روشن میشود این حرف که انتشار خبر موجب افترا به انقلاب و اسلام شده، ضررش بیشتر از اصل انتشار خبرست. اندازه انقلاب و اسلام را چه فرض کردیم؟
عبور کنیم.
دستور اسلام و انقلاب در پیگیری ظلمست نه کتمان آن.
اگر خبر نادرست بود طبیعی است که باید با ناقل خبر برخورد شود. اما نباید کاری کنیم که مردم احساس کنند مسوولین آنهاسانسورچی ظلمند نه دادخواه مردم.
@mahdian_mohsen
بعد از خبر تجاوز به یک دختربچه افغانی، ابطحی نماینده خمینی شهر طی نامه ای به رئیس سازمان بهزیستی خواستار برکناری رئیس اورژانس کشور به جهت انتشار این خبر شده است.
از ابتدا تا انتهای نامه آقای نماینده هر چه پیش میروید نارواتر و شگفت آورتر می شود.
اولن اصل نامه محل تامل است. نماینده مردم بجای پیگیری قاطع ماجرا، به انتشار عمومی خبر اعتراض کرده است. ایندست اعتراض های غیرمعقول و ناصواب هزینه روشنگری را بالا می برد.
انتشار درست یا نادرست خبر یک حرف است و وظیفه نمایندگی حرف دیگر. در شرایطی که رهبری شخصن در پی گیری اخبار آسیب اجتماعی ورود میکنند، نماینده مجلس وظیفه اش دادخواهی است یا ممیزی؟
البته اگر می نوشتند در انتشار اخبار فحشا باید دقت بیشتری کرد مسموع تر بود. اما دلایل نامه نادرست و عجیب تر ست.
نوشتند: "اولن معلوم نیست تجاوز باشد." آقای نماینده چه اطلاع و مسوولیتی در پرونده دارد که رئیس اورژانس ندارد؟
و اما دلائل دوم و سوم و چهارم!!
نوشتند "معلوم نیست چند نفر تجاوز کردند؟ معلوم نیست تبعه چه کشوری بودند؟ و در آخر اینکه معلوم نیست انگیزه شان چه بوده است؟"
مگر تعداد متجاوزین در اصل انتشار خبر موثرست؟ تبعه کدام کشور چه اهمیتی دارد؟ انگیزه متجاوز بغیر تجاوز چیست؟
این چه استدلالیست؟ آقای نماینده با ایندست ابهامات نتیجه گرفتند سانسور به صواب نزدیکترست؟
اشکال نامه حتا بدینجا هم ختم نمی شود.
پایان نامه سخت ترست و نشانه انفعال عجیب یک نماینده مقابل ضدانقلاب است.
نوشتند "انتشار این خبر موجب سواستفاده دشمن در افترا به انقلاب و اسلام و امام شده است."
چرا؟ مگر یک جرم و جنایت می تواند موجب تضعیف انقلاب و اسلام شود. دشمن که دشمنست. بهانه نیاز ندارد. خبری نباشد دروغ می سازد. سوال اینست که چه اتفاقی درون یک نماینده افتاده است که با چند اتهام دشمن چنین آشفته شده است؟ چرا باید انقدر منفعل عمل کرد؟ مگر انقلاب و اسلام با لاطائلات غفیلی طفیلی های چند مزدور تضعیف می شود؟
مختصری تامل فرماییم روشن میشود این حرف که انتشار خبر موجب افترا به انقلاب و اسلام شده، ضررش بیشتر از اصل انتشار خبرست. اندازه انقلاب و اسلام را چه فرض کردیم؟
عبور کنیم.
دستور اسلام و انقلاب در پیگیری ظلمست نه کتمان آن.
اگر خبر نادرست بود طبیعی است که باید با ناقل خبر برخورد شود. اما نباید کاری کنیم که مردم احساس کنند مسوولین آنهاسانسورچی ظلمند نه دادخواه مردم.
@mahdian_mohsen
⚠️ترس و ساکتین برجام
اشتباه بزرگی است اگر همه موافقان تداوم برجام را ذیل یک عنوان فهرست کنیم. این حرف فقط منحصر هم به برجام نیست؛ هم برجام و هم شبه برجام ها شبیه اف تی اف ها و غیره شامل همین اصل است. مدافعان تداوم برجام چند دسته اند.
گروه اول که اهمیت چندانی ندارند تربیون دارهای خناس داخلی و خارجی اند. کاری که این جریان می کند القای ترس از جنگ است.
گروه دوم اما اهمیت بیشتری دارند. این گروه علیرغم تجربه برجام، همچنان اعتقاد دارند و درین اعتقاد نیز راسخند که راه پیشرفت کشور در همراهی با نظم نوین جهانی است. هزینه های همراهی با این نظم جهانی را هم گریزناپذیر می دانند. این جریان که بخش قابل توجهی از آنها در دولت مستقرند، گرچه در ترویج این نگاه موثرند ولی بعد از خروج آمریکا از برجام به حاشیه رفتند و قدرت اثرشان به ضعف و نیستی کشیده شد. بخشی هم با برجام تجربه گرفتند و از موضع قبلی شان عدول کردند.
اما گروه سوم مهمترست. این گروه، هم میان مسوولین است و هم مردم. هم از بین نخبگان است و هم حلقه های تبلیغاتی و رسانی کشور. گروه سوم پیدا و پنهان از تداوم برجام حمایت می کنند و نظام را نسبت به هرگونه واکنش سخت و حساسیت برانگیز مقابل آمریکا برحذر می دارند. این گروه ممکن است به جهت منطقی نیز معتقد باشند آمریکا و غرب قابل اعتماد نیستند و مثل گروه دوم پیشرفت کشور را به برجام گره نزنند اما این روزها از هرگونه تنش با غرب و آمریکا پرهیز دارند. اما این گروه چه کسانی هستند؟
خیلی ساده است. این گروه افرادی اند که می ترسند. ترس از بدتر شدن اوضاع، ترس از تحریم بیشتر و ترس از انزوا و یا ترس از جنگ. در مواجهه با این گروه ابتدا باید مبدا تمایل شان به تدوام برجام را مدنظر قرار داد. این گروه ممکن است در ظاهر استدلال هائی هم داشته باشد اما منشا همه انها ترس است. آدمی که ترس و وحشت داشته باشد قدرت فکر و استدلال را از دست می دهد و حتا ممکن است از ترس دشمن به دامن دشمن پناه ببرد. برای گروه ترس باید فکری جدی تر کرد.
البته توجه داشته باشیم که گروه سوم بازی جدیدی برای کشور رقم زده است که شاید پیشتر کمتر بدان توجه می کردیم. تا امروز مردم را دو دسته می کردیم؛ دو دسته اعتقادی. معتقدین به مقاومت و معتقدین به مذاکره و سازش. تصور رایج نیز چنین بود که تجربه برجام و مذاکره، اهل سازش را سر عقل میاورد و جامعه به تجربه مقاوم می شوند. اما امروز با گروه سومی مواجهیم که با تجربه نیز رشد نمی کنند. این گروه، گروه ترسند. این گروه گرفتار سبک زندگی مادی و دنیا زده و بی اعتقادی تودر تو نسبت به سنت امداد الهی اند و در شرایط تهدید حاضر به حرکت و صبر نیستند. چنین جامعه را باید مراقبت کرد؛ این جامعه گرفتار ضعف نفس است تا اشتباهات اعتقادی و فکری.
اما راه مواجهه با گروه سوم چیست؟
راه مواجهه با این گروه صرفن اشاره به دشمنی دشمن نیست. چه بسا در دشمنی ها تردید ندارند. راه مواجهه منکوب کردن و طعنه زدن هم نیست. چه بسا به نفاق بیافتند و مجبور شوند برای موجه نشان دادن خود استدلال بتراشند و ترس را اعتقادی نشان دهند. این گروه را باید اطمینان بخشید. راه اطمینان بخشیدن نیز نشان دادن مسیر روشن و بااستحکام است. باید برای این گروه از مردم و نخبگان، آینده تضمین شده ای را ترسیم کرد. آینده ای که در آن بدون جنگ و خونریزی بتوان از گردنه صعب و سخت اقتصادی و معیشتی عبور کرد. مهمترین نقش را هم دولت باید ایفا کند. دولت باید هرچه زودتر از بسته سیاستی خود برای پسا برجام رونمائی کند. در غیراینصورت اهل وحشت اجازه هیچ تصمیمی جز انفعال و کرنش نمی دهند.
برای این جامعه باید دلسوزی کرد و آرامش بخشید؛ برای این گروه نه بحث و استدلال و عبرت جواب می دهد و نه طعنه و کنایه و حرف درشت و تلخ.
و اما...
امروز گرفتار ساکتین برجامیم. ساکتین برجام کسانی هستند که می توانند برای اهل ترس آرامش ایجاد کنند و نمی کنند. ساکتین فتنه کسانی بودند که برای اهل مفتون باید استدلال و روشنگری می کردند. اما ساکتین برجام با مخاطب وحشت زده مواجهند نه مفتون. باید آرامش بسازند که نمی سازند. اقتصاددانان و نماینده های مجلس و نخبگان سیاسی و مسئولین دولتی که این روزها می توانند با برنامه علمی و روشن به جامعه آرامش ببخشند و نمی کنند در جرگه ساکتین برجامند.
روزنامه رسالت
@mahdian_mohsen
اشتباه بزرگی است اگر همه موافقان تداوم برجام را ذیل یک عنوان فهرست کنیم. این حرف فقط منحصر هم به برجام نیست؛ هم برجام و هم شبه برجام ها شبیه اف تی اف ها و غیره شامل همین اصل است. مدافعان تداوم برجام چند دسته اند.
گروه اول که اهمیت چندانی ندارند تربیون دارهای خناس داخلی و خارجی اند. کاری که این جریان می کند القای ترس از جنگ است.
گروه دوم اما اهمیت بیشتری دارند. این گروه علیرغم تجربه برجام، همچنان اعتقاد دارند و درین اعتقاد نیز راسخند که راه پیشرفت کشور در همراهی با نظم نوین جهانی است. هزینه های همراهی با این نظم جهانی را هم گریزناپذیر می دانند. این جریان که بخش قابل توجهی از آنها در دولت مستقرند، گرچه در ترویج این نگاه موثرند ولی بعد از خروج آمریکا از برجام به حاشیه رفتند و قدرت اثرشان به ضعف و نیستی کشیده شد. بخشی هم با برجام تجربه گرفتند و از موضع قبلی شان عدول کردند.
اما گروه سوم مهمترست. این گروه، هم میان مسوولین است و هم مردم. هم از بین نخبگان است و هم حلقه های تبلیغاتی و رسانی کشور. گروه سوم پیدا و پنهان از تداوم برجام حمایت می کنند و نظام را نسبت به هرگونه واکنش سخت و حساسیت برانگیز مقابل آمریکا برحذر می دارند. این گروه ممکن است به جهت منطقی نیز معتقد باشند آمریکا و غرب قابل اعتماد نیستند و مثل گروه دوم پیشرفت کشور را به برجام گره نزنند اما این روزها از هرگونه تنش با غرب و آمریکا پرهیز دارند. اما این گروه چه کسانی هستند؟
خیلی ساده است. این گروه افرادی اند که می ترسند. ترس از بدتر شدن اوضاع، ترس از تحریم بیشتر و ترس از انزوا و یا ترس از جنگ. در مواجهه با این گروه ابتدا باید مبدا تمایل شان به تدوام برجام را مدنظر قرار داد. این گروه ممکن است در ظاهر استدلال هائی هم داشته باشد اما منشا همه انها ترس است. آدمی که ترس و وحشت داشته باشد قدرت فکر و استدلال را از دست می دهد و حتا ممکن است از ترس دشمن به دامن دشمن پناه ببرد. برای گروه ترس باید فکری جدی تر کرد.
البته توجه داشته باشیم که گروه سوم بازی جدیدی برای کشور رقم زده است که شاید پیشتر کمتر بدان توجه می کردیم. تا امروز مردم را دو دسته می کردیم؛ دو دسته اعتقادی. معتقدین به مقاومت و معتقدین به مذاکره و سازش. تصور رایج نیز چنین بود که تجربه برجام و مذاکره، اهل سازش را سر عقل میاورد و جامعه به تجربه مقاوم می شوند. اما امروز با گروه سومی مواجهیم که با تجربه نیز رشد نمی کنند. این گروه، گروه ترسند. این گروه گرفتار سبک زندگی مادی و دنیا زده و بی اعتقادی تودر تو نسبت به سنت امداد الهی اند و در شرایط تهدید حاضر به حرکت و صبر نیستند. چنین جامعه را باید مراقبت کرد؛ این جامعه گرفتار ضعف نفس است تا اشتباهات اعتقادی و فکری.
اما راه مواجهه با گروه سوم چیست؟
راه مواجهه با این گروه صرفن اشاره به دشمنی دشمن نیست. چه بسا در دشمنی ها تردید ندارند. راه مواجهه منکوب کردن و طعنه زدن هم نیست. چه بسا به نفاق بیافتند و مجبور شوند برای موجه نشان دادن خود استدلال بتراشند و ترس را اعتقادی نشان دهند. این گروه را باید اطمینان بخشید. راه اطمینان بخشیدن نیز نشان دادن مسیر روشن و بااستحکام است. باید برای این گروه از مردم و نخبگان، آینده تضمین شده ای را ترسیم کرد. آینده ای که در آن بدون جنگ و خونریزی بتوان از گردنه صعب و سخت اقتصادی و معیشتی عبور کرد. مهمترین نقش را هم دولت باید ایفا کند. دولت باید هرچه زودتر از بسته سیاستی خود برای پسا برجام رونمائی کند. در غیراینصورت اهل وحشت اجازه هیچ تصمیمی جز انفعال و کرنش نمی دهند.
برای این جامعه باید دلسوزی کرد و آرامش بخشید؛ برای این گروه نه بحث و استدلال و عبرت جواب می دهد و نه طعنه و کنایه و حرف درشت و تلخ.
و اما...
امروز گرفتار ساکتین برجامیم. ساکتین برجام کسانی هستند که می توانند برای اهل ترس آرامش ایجاد کنند و نمی کنند. ساکتین فتنه کسانی بودند که برای اهل مفتون باید استدلال و روشنگری می کردند. اما ساکتین برجام با مخاطب وحشت زده مواجهند نه مفتون. باید آرامش بسازند که نمی سازند. اقتصاددانان و نماینده های مجلس و نخبگان سیاسی و مسئولین دولتی که این روزها می توانند با برنامه علمی و روشن به جامعه آرامش ببخشند و نمی کنند در جرگه ساکتین برجامند.
روزنامه رسالت
@mahdian_mohsen