کانال محمد مهدوی‌فر
49.7K subscribers
28.6K photos
34.9K videos
119 files
6.43K links
ارتباط با محمد مهدوی‌فر👇
@mmfabi

ارسال اطلاعات و فایل‌های صوتی و تصویری برای ادمین
@mahdavifar1969
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵 فردا چهلم جاویدنام #سیاوش_محمودی، سیاوش وطن است. در سرتاسر ایران و جهان یادش را گرامی بداریم و به آمران و عاملان قتل او و دیگر جان‌باختگان راه میهن یادآور شویم که باید بترسند چرا که ما همه با هم هستیم.

نامش جاودان، راهش پررهرو، و پاینده ایران.

پیروزی نزدیک است.

➡️ @mahdavifar2021
🔵 'مراسم چهلم #سیاوش_محمودی در بهشت زهرا تهران، ۱۰ آبان':

«قسم به خون یاران، ایستاده‌ایم تا پایان!»
«تجاوز توی زندان، این هم بود توی قرآن؟»
«هیز تویی، هرزه تویی! زن آزاده منم!»
«هر یک نفر کشته شه، هزار نفر پشتشه!»
«مظلوم #حسین_رونقی، قاتل تو بیت رهبری!»
«مرگ بر دیکتاتور»

#آزادی_آزادی_آزادی
#قیام_تا_سرنگونی

🆔 @mahdavifar2021
🔵 سیاوش محمودی؛ فرزند لیلا
به کلمه‌ی این سنگ قبر را بخوانید. ایران چنین انسان‌های شجاعی دارد که به جوی مویه و مرثیه، حتی روی سنگ مزار فرزند هم فریاد انقلاب سر می‌دهد؛ مادرانی که می‌دانند؛ تنها راه نجات‌مان همین انقلاب و اتحاد است.
#سیاوش_محمودی
#مهسا_امینی
@mahdavifar2021 ✔️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵 مادر #سیاوش_محمودی در متروی تهران فریاد می‌زند:

«مردم بیدار شوید. من هم فکر می‌کردم به من نمی‌رسد ولی رسید و پسرم به ناحق کشته شد؛ مثل حمیدرضا، نیکا، سارینا»

سه شنبه ۱ آذرماه ۱۴۰۱

🌎 @mahdavifar2021
🔵 روایت مادر ‎#سیاوش_محمودی از روزی که پسرش کشته شد:
سیاوش مامان می‌خوام از روزی بگم که از هم جدا شدیم. از آخرین روز. یادته چند ساعتی باهم بودیم؟
سر خیابون از مامان جدا شدی با دوستت نازی آباد قرار گذاشتی.
صدات کردم: سیاوش...
با حالت دویدن که داشتی می‌رفتی گفتی مامان برو من میام.اما نیومدی مامان.
وقتی اومدم خونه یهو مثل همیشه مامان نگرانت شد. بهت زنگ زدم، گوشیت رو روی حالت پرواز گذاشته بودی.
دل شوره‌ی بدی گرفتم.
شامتو کنار گذاشتم. به ستایش گفتم میرم دنبال سیاوش.
وقتی اومدم به سمت خیابون نازی آباد برم دیدم خیابون رو بستن.
خیابون پر از دود و گاز اشک‌آور بود.
به سختی خودم رو به سمت خیابون که به سمت نازی آباد بود، رسوندم.
یاد صحنه‌های جنگ افتادم.
آشفته.
با دلی پر از استرس و نگرانی.
یه طرف مردم یه طرف بسیجی‌های خود همون محل روبه‌ روی‌ بچه‌های خود محل ایستاده بودن.
هرچی صدات کردم پیدات نکردم.
یکی از دوستات گفت سیاوش اون‌‌ طرف خیابون هست. به سمت بسیجی‌ها که حیدر حیدرکنان به سمت مردم بودن.
رفتم وسط خیابون نشستم، دستامو بالا گرفتم، گفتم: من دنبال پسرم می‌گردم.
یکیشون منو به اون طرف خیابون پرت کرد و با باتوم زد.گفت باشه معرکه نگیر و من التماس‌کنان که توروخدا نزنید، همه‌ی اونا بچه هستن.
من با عجله از خط اونجا رد شدم. وقتی رسیدم سر یکی دیگه از خیابون‌های نازی آباد تاریکی مطلق و یه عالمه نیرو اونجا بود. نیروی امنیتی با پرچم یا ثارالله زرد رنگ خیلی زیاد بود.
وقتی رسیدم فقط متوجه شدم
در یکی از مغازه‌ها باز شد گفت خانم بیایید داخل، می‌زنن.
با چشم گریان و استرس زیاد پناه گرفتم.
خیلی وحشت‌آور بود.
بیش از ۵۰ ۶۰ موتور سوار مسلح... چرا؟
یاد خرمشهر افتادم که عراقی‌ها حمله کرده بودن.
چند دقیقه اونجا پناه آوردم که کمی دور شدن شروع به گشتن کردم.
هیچ‌کس نبود.
خیابون خلوت اما کف خیابون سطل آشغال آتیش زده بودن. سنگ بود، دود بود، گاز اشک‌آور بود و مردم از توی کوچه‌ها شعار می‌دادن.
سیاوش مامان خیلی گشتم اما پیدات نکردم.
حالم خیلی بد بود.
به دایی زنگ زدم گفتم سیاوش رو پیدا نمی‌کنم.
۵ ساعتی بود دنبالت می‌گشتم.
کنار خیابون گریه‌کنان منتظر دایی نشستم تا اومد.
فکر کردم حتما گرفتنت.
با ترس به چندتا گاردی نزدیک شدم گفتم اگه کسی رو بگیرید کجا می‌برید؟
گفت برو کلانتری.
با یه حال خیلی بد به سمت کلانتری رفتم.
سر راه یه بیمارستان بود، یه لحظه قلبم یه ایست زد.
به برادرم گفتم بریم داخل سوال کنیم. گفت: نه چرا؟ نمی‌خواد.
به سمت کلانتری‌ رفتم. خبری نبود.
دوباره برگشتم رسیدم به بیمارستان. خودت منو کشوندی داخل بیمارستان.
با یه عالمه استرس وارد شدم گفتم توی این شلوغی‌ها کسی رو آوردن؟
گفتن آره برو اطلاعات.
جلو رفتم سوال کردم.
گفتن یه بچه رو آوردن اما فوت کرده.
دلم هوری ریخت.
هرکاری کردم که نشونم بدن گفتن اجازه ندارن چون مجهول الهویه‌س.
انقدر گریه کردم، داد زدم تا کارت عابر بانکی که توی جیبت بود رو نشونم دادن.
گفتن از پشت سر تیر خورده، دونفر اومدن توی حیاط بیمارستان رها کردن رفتن.
‏از اونجا تکون نخوردم.
ماندم تا خود صبح تا تورو جایی نبرن.
اما هنوز باور نداشتم.
چرا صبح نمی‌شه؟
می‌خوام ببینم.
هنوز باور نداشتم اما فریاد می‌زدم.
دیوانه‌وار تو خیابون نزدیک بیمارستان داد می‌زدم.
شب لعنتی تموم نمی‌شد.
حالم خیلی بد بود. تمام تنم می‌لرزید.
تا صبح شد و اجازه دادن تورو ببینم.
هنوز باور نداشتم.
سردخونه باز شد.
کاور رو باز کردم.
سیاوش من با فرق غرق خون با چشمان نیمه باز.
زانو زدم.
دست زیر سرت گذاشتم و فریاد می‌زدم.
دست زیر سرت گذاشتم که بوست کنم، دستم پر از خون شد.
مامان تورو پیدا کردم.
سیاوش گفتی برو میام اما نیومدی.
گفتی برو میام اما نیومدی...

https://t.me/baygani_mahdavifar/347
🔵 توییت لیلا مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی

‏پارچه مشکی نشانه عزای عمومی است که بر دستم بستم. لباس مشکی که بر نتم کردم نشانه همدری با مادر صالح و سعید و مجید است مشت گره خورده مشتی محکم برای مبارزه با ستم است. این مشت‌های گره خورده محکم قدرتی است که می‌تواند وقتی زیاد شود، ریشه ظلم را نابود کنه.
#سیاوش_محمودی
https://t.me/mahdavifar2021
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔵 نصب تصاویر جاویدنامان خیزش ملی #ایران توسط مادر جاویدنام #سیاوش_محمودی یکی دیگر از جانباختگان راه آزادی #میهن

#سالگرد_مهسا
#سیاوش_محمودی
▪️@mahdavifar2021
🔵 ماموران حکومتی صبح امروز، اول شهریور به خانه لیلا مهدوی، مادر #سیاوش_محمودی حمله کردند و ضمن توقیف وسایل شخصی و ارتباطی مانند تلفن همراه خانم مهدوی، به او گفته‌اند روز شنبه به دادسرای اوین مراجعه کند.
سیاوش روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در ۱۶ سالگی توسط حکومت کشته شد.

✅️✅️ @mahdavifar2021
🔵 فرزند نوجوانش را کشتند، حالا به خانه‌اش هجوم می‌آورند!
سیاوش محمودی فقط ۱۶ سال سن داشت. مادرش دادخواه است، می‌خواهد بداند چرا فرزندش را کشتید؟!
جوابی برایش ندارند! به خانه‌اش هجوم می‌برند، پرونده‌سازی می‌کنند تا او را به سکوت و خاموشی بکشانند.

دست از سر خانواده‌های دادخواه بردارید.

به نظر شما مردم چگونه می‌توانند از خانواده‌های دادخواه حمایت کنند؟

- تصاویر اول و دوم از استوری لیلا مهدوی، مادر سیاوش
- تصویر آخر مقایسه چهره لیلا مهدوی پیش و پس از کشته شدن فرزندش...

#سیاوش_محمودی
#لیلا_مهدوی_مادر_دادخواه
#ننگ_بر_خامنه‌ای
#نه_به_جمهوری_اسلامی

@mahdavifar2021
لیلی مهدوی ما در زنده یاد سیاوش محمودی نوجوان ۱۶ ساله ای که در اعتراضات سال ۱۴۰۱ در محله نازی آباد تهران به ضرب گلوله ماموران جمهوری اسلامی کشته شد با انتشار این ویدئو در صفحه اینستاگرامش نوشته

روز ۱۸ دی ۱۳۸۴ بهترین و قشنگ ترین روز ، روزی که با آمدنت زندگی را برایم معنا کردی ۹ ماه داخل شکمم باهات حرف زدم عشق ورزیدم با تمام شرایط سخت بارداری با تمام عشقم ازت نگهداری کردم و تو با آمدنت معنا قشنگ مادر بودن را در وجودم

تعبیر کردی

چه زیبا بود روزی که آمدی روزی که وقتی آمدی از آسمان برف میبارید دونه های سفید و قشنگ چقدر من خوشحال بودم نامت را سیاوش گذاشتم

ازم سوال شد اسمش را چی میخوای بزاری با عشق گفتم سیاوش ، سیاوش نامدار

نمی دانستم چرا اون لحظه همون زمان تو را نامدار صدا کردم فکر این بود که روزی موفق ترین آدم روی زمین بشی آرزوی که هر

مادر برای فرزندش دارد . با تمام عشق مادريم وحتی بیشتر از آنن از تو و خواهرت با تمام

سختی ها مراقبت کردم تمام تلاشم را کردم.

تا به سن ۱۶ سالگی رسیدی پسر زیبای من تمام وقتم را برای شما ها گذاشتم

از هیچ چیز برای تربیت آموزش آرامش و و آسایشتان دریغ نکردم

من جوانی و تمام زندگیم را برای بزرگ شدنتان بهتون هدیه دادم

وبابتش خیلی خوشحالم سیاوش نامدار من پسر قهرمان من چه خوب در این عمر کوتاه درخشیدی نامدار مادر چه قهرمانانه و شجاعانه و با آگاهی کامل برای آزادگی

به کمال رسیدی سیاوش یادت میگفتی به ۱۸ سالگی برسم . می تونم خیل کارها انجام بدم مامان دیگه به سن قانونی رسیدی مامان میخوام واسه تولد ۱۸ سالگیم یه جشن بزرگ بگیرم منو

دوستام باشیم .

سیاوش الان ۱۸ سالت شده مادر .

تولد ۱۸ سالگیت مبارک اما من نمیتونم واست جشن بزرگ بگیرم فقط میگم قهرمان من نامدار من تولدت مبارک

تو بهترین هدیه ای بودی که در زندگی به من داده شد

و این را بدان با همان عشق که بسیار حتى عميق تراز عشق مجنون

به لیلی است . با همین عشق عمیق دادخواه خون به ناحق ریخته ات هستم فرزندم ،

لعنت بر ستمگر و ظالمی که چنین ظالمانه تو را از من گرفتن لعنت خدا بر قوم ظالمین و ستمگران

وجاوید نام بلندت قهرمان اسطوره ای قهرمانی که بعد از سالها از دل شاهنامه بیرون آمد و سیاوش شاهنامه را به حقیقتی جاوید

تبدیل کر د

تولدت مبارک قهرمان

#سیاوش_محمودی

https://t.me/mahdavifar2021/76502
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🔵 اجرای ترانه "بمان مادر" توسط داریوش اقبالی با تصاویر جانباختگان راه آزادی و مادران دادخواه ایران در کنسرت شهر ونکوور کانادا
.
در این ویدئو تصاویر مادران دادخواه و داغدار ایران همچون:
مادر #پژمان_قلی_پور
مادر #محمد_طاهری
مادر #ندا_آقا_سلطان
مادر #ستار_بهشتی
مادر #نوید_بهبودی
مادر #نوید_افکاری
مادر #سیاوش_محمودی
و... دیده می‌شود...
.
#داریوش_اقبالی
#بمان_مادر
#نه_به_کلیت_نظام
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#مادران_دادخواه
#آبان_ادامه_دارد


https://t.me/mahdavifar2021
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵 ‏ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی‌یار مهیا نشود یار کجاست؟

اولین عید بی تُ
عجیب غمی دارد...
در سالی که نو می‌شود جایِ سربدارانِ عزیزی که جان‌شان را در راه مبارزه با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی از دست دادند، خالی‌ست...
به شما ایرانیان عزیز پیشنهاد می‌کنیم سفره هفت‌سین خود را با تصویر سربداران مزین کرده و عکس سفره خود را با عنوان #سین_هشتم_سربداران برای ما ارسال نمایید.
بی‌شک زنده‌ نگه‌داشتن یاد کشته‌شدگان راه آزادی باعث التیام خاطر خانواده‌های دادخواه خواهد شد.

بهار کِی می‌رسد مادر؟
وقتی زنان
دوباره در این سرزمین آواز بخوانند…

#حامد_عاشق

#سین_هشتم_سربداران
#نوروز۱۴۰۳
#هفت_سین
#مادران_دادخواه
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#ستار_بهشتی
#کیان_پیر_فلک
#شهریار_محمدی
#محمدجواد_زاهدی
#سیاوش_محمودی
#محمدحسن_ترکمان
#خدانور_لجعی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#هستی_نارویی
#حنانه_کیا
#حمیدرضا_روحی

طراحی از محدثه احمدجو

کاور از قلمفرسا

https://t.me/mahdavifar2021
🔵 افشای تصویر ۴ فاطی کماندو هرزه ولایی که در مترو تهران به مادر داد خواه #سیاوش_محمودی نوجوان ۱۷ ساله حمله کردند.

اوباشی که به لیلا مهدوی، مادر
سیاوش در مترو آزار می‌رسوندند و بهش می‌گفتن «بچه‌ت میخواست نیاد بیرون، وظیفه نیروهای امنیتی شلیک به مردمه!» این چهار نفر بودند.

بعد که دیدن نمی تونن مانع افشاگری و فریاد و ناله این مادر داغدیده بشن گفتن: اونو  بیرون بیندازین! که چند مسافر زن، شجاعانه در دفاع از مادر
سیاوش به این مزدوران گفتند که خفه بشید و شما برید بیرون و در ادامه با این محجبه‌های پلشت درگیر شدن.

#سیاوش_محمودی نوجوانی ۱۷ ساله بود که ماموران جمهوری اسلامی او را در اعتراضات ۱۴۰۱ «حیدر حیدر گویان» و با شلیک گلوله به سرش شلیک کردند.

@mahdavifar2021