Forwarded from کانال رسمی شیرین عبادی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸مدیرت اخبار جنایت در جمهوری اسلامی
زنده نگه داشتن نباتی از عزت ابراهیم نژاد تا بهنام محجوبی.
✍این اظهارات #تاجزاده معاون سیاسی #وزارت_کشور در زمان فاجعه حمله به #کوی_دانشگاه، درباره قتل زنده یاد #عزت_ابراهیم_نژاد و نمایش دروغین زنده بودن او با همکاری #ظفرقندی که اکنون نیز رئیس #سازمام_نظام پزشکی است، گویای آن است که اتفاقات این دو روز درباره #بهنام_محجوبی و مدیریت اخبار پیرامون جنایت قتل او توسط مقامات #جمهوری_اسلامی، مسبوق به سابقه بوده و ظاهرا هر دو جناح سیاسی نیز در این زمینه تخصص دارند!
در حالی که منابع موثق در #بیمارستان_لقمان از مرگ #بهنام_محجوبی در لحظات نخست ورود به بیمارستان خبر می دهند، همانند خواسته #تاجزاده از ظفرقندی، نهادهای امنیتی هم از پزشکان بیمارستان لقمان خواسته اند تا زمانی که آنها صلاح می دانند بهنام را به صورت نباتی زنده نگه دارند!
و تنها چیزی که برای جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی مهم نیست، دل دردمند مادر و همسر بهنام محجوبی است که در برزخی از امیدواری و ناامیدی گرفتار شده اند، وضعیتی که آسیب های روحی این فاجعه را برای آنها چندبرابر می کند.
https://t.me/shirinebadiofficial
زنده نگه داشتن نباتی از عزت ابراهیم نژاد تا بهنام محجوبی.
✍این اظهارات #تاجزاده معاون سیاسی #وزارت_کشور در زمان فاجعه حمله به #کوی_دانشگاه، درباره قتل زنده یاد #عزت_ابراهیم_نژاد و نمایش دروغین زنده بودن او با همکاری #ظفرقندی که اکنون نیز رئیس #سازمام_نظام پزشکی است، گویای آن است که اتفاقات این دو روز درباره #بهنام_محجوبی و مدیریت اخبار پیرامون جنایت قتل او توسط مقامات #جمهوری_اسلامی، مسبوق به سابقه بوده و ظاهرا هر دو جناح سیاسی نیز در این زمینه تخصص دارند!
در حالی که منابع موثق در #بیمارستان_لقمان از مرگ #بهنام_محجوبی در لحظات نخست ورود به بیمارستان خبر می دهند، همانند خواسته #تاجزاده از ظفرقندی، نهادهای امنیتی هم از پزشکان بیمارستان لقمان خواسته اند تا زمانی که آنها صلاح می دانند بهنام را به صورت نباتی زنده نگه دارند!
و تنها چیزی که برای جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی مهم نیست، دل دردمند مادر و همسر بهنام محجوبی است که در برزخی از امیدواری و ناامیدی گرفتار شده اند، وضعیتی که آسیب های روحی این فاجعه را برای آنها چندبرابر می کند.
https://t.me/shirinebadiofficial
Forwarded from کانال رسمی شیرین عبادی
۱۸ تیر و اخراج من از دانشگاه
۲۲ سال از ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و حملهی شبانهی «لباس شخصیها» و نیروی انتظامی به کوی دانشگاه گذشت. در این فاجعه تعداد زیادی از دانشجویان زخمی شدند و یک نفر به نام #عزت-ابراهیم-نژاد که آن شب در خوابگاه دانشگاه تهران در کنار دوستانش بود، کشته شد.
من وکالت خانوادهی عزت ابراهیمنژاد را بر عهده گرفتم. علت مداخلهی من در این پرونده آن بود که چند ماه پس از وقوع این حادثه، روزی در روزنامهی صبح امروز خواندم که پیرمردی اعلام میکند برای پیگیری خون فرزندش حاضر است کلبه خود را فروخته و به وکیلی بدهدتا پرونده قتل پسرش را پی گیری کند . من فوراً با دفتر مجله تماس گرفتم و گفتم که به رایگان وکالت او را قبول میکنم. چند روز بعد این پیرمرد همراه با دختر جوانش به دفتر من آمدند و از آن پس من پیگیری این پرونده را آغاز کردم.
از آنجا که مشخص نبود چه افرادی را باید تحت تعقیب قرار بدهم، در صدد جمعآوری دلایل برآمدم و در این ارتباط با هر کس که آشنایی و امکان اطلاعاتی داشت تماس گرفتم.
در این بین جوانی به دفتر من مراجعه و عنوان کرد که از ۱۲ سالگی در میان بسیجیان بوده و با تربیت بسیجی بزرگ شده است. اما بعدها و بهویژه پس از فاجعهی کوی دانشگاه چون متوجه شده که همراهان و همکارانش آدمهای صادقی نیستند از آنها جدا شده و به همین دلیل هم با پروندهسازی او را چند ماه به زندان انداختندو در زندان شکنجه فراوانی را متحمل شده است . او به محض اینکه از زندان آزاد شد به دفتر من مراجعه کرد و گفت حاضر است اطلاعات خودش را در رابطه با این پرونده در اختیار من قرار بگذارد
نام این جوان #امیر_فرشاد_ابراهیمی بود و اطلاعات بااهمیتی در مورد افراد موثر در حمله به کوی دانشگاه داشت ، او اطلاعاتش را کتباً نوشت و امضا کرد.
من برای اینکه مبادا بعداً با تهدید یا تطمیع هم مسلکان سابقش از شهادت خود منصرف شود گفتم حاضری مطالب خودت را در یک فیلم بیان کنی که من جهت رسیدگی بیشتر به دادگاه بدهم؟ قبول کرد و من فیلمی از اظهارات او تهیه کردم.
نسخهای از این فیلم را به دفتر #تاجزاده که در آن زمان معاون سیاسی وزارت کشور بود فرستادم. علت انتخاب تاجزاده این بود که در آن فیلم عنوان میشد، گروهی قصد قتل او را داشتند. نسخهای دیگر را نیز به #محسن_رهامی محسن که وکالت چند نفر از دانشجویان زخمی را بر عهده داشت ، دادم. محسن رهامی به من گفت این نوار را فوراً به شورای امنیت ملی جهت رسیدگی خواهد داد زیرا اطلاعاتی که داده شده اهمیتی بیش از یک محاکمه را دارد. من با خیال آسوده به دفترم برگشتم و منتظر اقدامات شورای امنیت ملی بودم.
کمتر از یک ماه بعد، این نوار متاسفانه به صورت غیر مجاز و بدون اطلاع من تکثیر شد، شاهد پرونده بازداشت شد و متعاقب آن من و رهامی هم دستگیر شدیم. در دادگاهی که تشکیل شد مامورین امنیتی بسیار سعی کردند که با وعده و فریب، شاهد من را وادار کنند که بگوید که به دلیل القائات من حاضر به شهادت دادن شده و من در قبال این شهادت به او وعدهی زندگی در خارج از کشور و پناهندگی دادهام. خوشبختانه امیر فرشاد با وجود فشارهای زیاد مأمورین حاضر نشد حرفش را پس بگیرد و در دادگاه مردانه و شجاعانه سر حرفش ایستاد و گفت من هر آنچه که گفتهام حقیقت دارد و حاضرم تمام گفتههایم را ثابت کنم. اما دادگاه به دلائل و حرفهایش توجه نکرد و در نیتجه او به اتهام تشویش اذهان عمومی و افترا به سه سال من و رهامی هم به اتهام مشارکت هر کدام به ۱/۵ سال حبس محکوم شدیم.
در مرحلهی تجدید نظر حکم حبس من به علت اعتراضات شدید بینالمللی تبدیل به جزای نقدی شد که با پرداخت آن پرونده من بسته شد .
این پرونده باعث شد که من از تدریس در دانشگاه محروم شوم . قبل از رفتن به زندان ، من در دوره فوق لیسانس و دکترای شهرسازی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران حقوق شهری تدریس میکردم.
این درس با من شروع شده بود و من کتاب خودم را که تنها منبع در این زمینه بود تدریس میکردم. در این کتاب تمام قوانین و مقرراتی که یک مهندس شهرساز باید بداند جمعآوری و توضیح داده شده بود . این درس مورد تایید رئیس وقت دانشکده و استقبال شاگردانم بود اما زندان رفتن من باعث شد که از تدریس محروم شوم هرچند که تا مدتها این کتاب تدریس می شد .
نتیجهی عدالت دستگاه قضایی در ایران این بو که به جای اینکه سراغ قاتلین بروند، شاهد و وکیل را بازداشت و من را از تدریس محروم سازند
. محسن رهامی که اکنون عضو شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان است در تجدید نظر تبرئه شد او هم چنان به تدریس ادامه داد و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ هم کاندید شد اما صلاحیتش رد شد .
#شیرین_عبادی
https://t.me/shirinebadiofficial
۲۲ سال از ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و حملهی شبانهی «لباس شخصیها» و نیروی انتظامی به کوی دانشگاه گذشت. در این فاجعه تعداد زیادی از دانشجویان زخمی شدند و یک نفر به نام #عزت-ابراهیم-نژاد که آن شب در خوابگاه دانشگاه تهران در کنار دوستانش بود، کشته شد.
من وکالت خانوادهی عزت ابراهیمنژاد را بر عهده گرفتم. علت مداخلهی من در این پرونده آن بود که چند ماه پس از وقوع این حادثه، روزی در روزنامهی صبح امروز خواندم که پیرمردی اعلام میکند برای پیگیری خون فرزندش حاضر است کلبه خود را فروخته و به وکیلی بدهدتا پرونده قتل پسرش را پی گیری کند . من فوراً با دفتر مجله تماس گرفتم و گفتم که به رایگان وکالت او را قبول میکنم. چند روز بعد این پیرمرد همراه با دختر جوانش به دفتر من آمدند و از آن پس من پیگیری این پرونده را آغاز کردم.
از آنجا که مشخص نبود چه افرادی را باید تحت تعقیب قرار بدهم، در صدد جمعآوری دلایل برآمدم و در این ارتباط با هر کس که آشنایی و امکان اطلاعاتی داشت تماس گرفتم.
در این بین جوانی به دفتر من مراجعه و عنوان کرد که از ۱۲ سالگی در میان بسیجیان بوده و با تربیت بسیجی بزرگ شده است. اما بعدها و بهویژه پس از فاجعهی کوی دانشگاه چون متوجه شده که همراهان و همکارانش آدمهای صادقی نیستند از آنها جدا شده و به همین دلیل هم با پروندهسازی او را چند ماه به زندان انداختندو در زندان شکنجه فراوانی را متحمل شده است . او به محض اینکه از زندان آزاد شد به دفتر من مراجعه کرد و گفت حاضر است اطلاعات خودش را در رابطه با این پرونده در اختیار من قرار بگذارد
نام این جوان #امیر_فرشاد_ابراهیمی بود و اطلاعات بااهمیتی در مورد افراد موثر در حمله به کوی دانشگاه داشت ، او اطلاعاتش را کتباً نوشت و امضا کرد.
من برای اینکه مبادا بعداً با تهدید یا تطمیع هم مسلکان سابقش از شهادت خود منصرف شود گفتم حاضری مطالب خودت را در یک فیلم بیان کنی که من جهت رسیدگی بیشتر به دادگاه بدهم؟ قبول کرد و من فیلمی از اظهارات او تهیه کردم.
نسخهای از این فیلم را به دفتر #تاجزاده که در آن زمان معاون سیاسی وزارت کشور بود فرستادم. علت انتخاب تاجزاده این بود که در آن فیلم عنوان میشد، گروهی قصد قتل او را داشتند. نسخهای دیگر را نیز به #محسن_رهامی محسن که وکالت چند نفر از دانشجویان زخمی را بر عهده داشت ، دادم. محسن رهامی به من گفت این نوار را فوراً به شورای امنیت ملی جهت رسیدگی خواهد داد زیرا اطلاعاتی که داده شده اهمیتی بیش از یک محاکمه را دارد. من با خیال آسوده به دفترم برگشتم و منتظر اقدامات شورای امنیت ملی بودم.
کمتر از یک ماه بعد، این نوار متاسفانه به صورت غیر مجاز و بدون اطلاع من تکثیر شد، شاهد پرونده بازداشت شد و متعاقب آن من و رهامی هم دستگیر شدیم. در دادگاهی که تشکیل شد مامورین امنیتی بسیار سعی کردند که با وعده و فریب، شاهد من را وادار کنند که بگوید که به دلیل القائات من حاضر به شهادت دادن شده و من در قبال این شهادت به او وعدهی زندگی در خارج از کشور و پناهندگی دادهام. خوشبختانه امیر فرشاد با وجود فشارهای زیاد مأمورین حاضر نشد حرفش را پس بگیرد و در دادگاه مردانه و شجاعانه سر حرفش ایستاد و گفت من هر آنچه که گفتهام حقیقت دارد و حاضرم تمام گفتههایم را ثابت کنم. اما دادگاه به دلائل و حرفهایش توجه نکرد و در نیتجه او به اتهام تشویش اذهان عمومی و افترا به سه سال من و رهامی هم به اتهام مشارکت هر کدام به ۱/۵ سال حبس محکوم شدیم.
در مرحلهی تجدید نظر حکم حبس من به علت اعتراضات شدید بینالمللی تبدیل به جزای نقدی شد که با پرداخت آن پرونده من بسته شد .
این پرونده باعث شد که من از تدریس در دانشگاه محروم شوم . قبل از رفتن به زندان ، من در دوره فوق لیسانس و دکترای شهرسازی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران حقوق شهری تدریس میکردم.
این درس با من شروع شده بود و من کتاب خودم را که تنها منبع در این زمینه بود تدریس میکردم. در این کتاب تمام قوانین و مقرراتی که یک مهندس شهرساز باید بداند جمعآوری و توضیح داده شده بود . این درس مورد تایید رئیس وقت دانشکده و استقبال شاگردانم بود اما زندان رفتن من باعث شد که از تدریس محروم شوم هرچند که تا مدتها این کتاب تدریس می شد .
نتیجهی عدالت دستگاه قضایی در ایران این بو که به جای اینکه سراغ قاتلین بروند، شاهد و وکیل را بازداشت و من را از تدریس محروم سازند
. محسن رهامی که اکنون عضو شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان است در تجدید نظر تبرئه شد او هم چنان به تدریس ادامه داد و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ هم کاندید شد اما صلاحیتش رد شد .
#شیرین_عبادی
https://t.me/shirinebadiofficial