مدرسه جیبی
1.4K subscribers
54.6K photos
61.8K videos
1.55K files
18.2K links
خردمند ، مسلمان و یا کمونیست نمی‌شود ، بویژه ایرانی با نخستین و بزرگترین تاریخ تمدن در جهان🌸

آگاهی ، روشنگری و براندازی
Download Telegram
Forwarded from پشت پرده ها
من #فرید_ملکی_آذر هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۴ مهر ماه ۱۴۰۱. بیست و شش سالم بود، متولد ۲۷ فروردین ۱۳۷۵. فرزند توحید و اهل و ساکن کرج در استان البرز بودم. اصولا سرم به کار خودم بود و آدم آروم و پر از احساسی بودم، بین دوستام و فامیلام معروف به یار و همراه بودن، مهربون، مسئولیت پذیر و باغیرت بودم. چند سالی برای کار به ترکیه رفته بودم ولی به دلایل خانوادگی برگشتم ایران. بعد از مدتی بخاطر شرایط بد ایران دوباره میخواستم برم خارج ولی نذاشتن….
Forwarded from پشت پرده ها
من #فرید_ملکی_آذر هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۴ مهر ماه ۱۴۰۱. بیست و شش سالم بود، متولد ۲۷ فروردین ۱۳۷۵. فرزند توحید و اهل و ساکن کرج در استان البرز بودم. اصولا سرم به کار خودم بود و آدم آروم و پر از احساسی بودم، بین دوستام و فامیلام معروف به یار و همراه بودن، مهربون، مسئولیت پذیر و باغیرت بودم. چند سالی برای کار به ترکیه رفته بودم ولی به دلایل خانوادگی برگشتم ایران. بعد از مدتی بخاطر شرایط بد ایران دوباره میخواستم برم خارج ولی نذاشتن….
Forwarded from پشت پرده ها
من #فرید_ملکی_آذر هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۴ مهر ماه ۱۴۰۱. بیست و شش سالم بود، متولد ۲۷ فروردین ۱۳۷۵. فرزند توحید و اهل و ساکن کرج در استان البرز بودم. اصولا سرم به کار خودم بود و آدم آروم و پر از احساسی بودم، بین دوستام و فامیلام معروف به یار و همراه بودن، مهربون، مسئولیت پذیر و باغیرت بودم. چند سالی برای کار به ترکیه رفته بودم ولی به دلایل خانوادگی برگشتم ایران. بعد از مدتی بخاطر شرایط بد ایران دوباره میخواستم برم خارج ولی نذاشتن….

یه هفته از کشته شدن مهسا ژینا امینی گذشته بود و اعتراضات سراسری شروع شده بود. مردم غیور کرج هم به خیابونا رفتن و فریاد آزادیخواهی سر دادن، منم به هموطنام پیوستم چون نمیتونستم بیتفاوت باشم و سکوت کنم. روز ۴ مهر ماه ۱۴۰۱ توی گلشهر کرج تظاهرات داشتیم، مزدورای سرکوبگر وحشیانه به مردم حمله ور شدن و اونا رو زیر ضربات باتوم و ضرب و شتم قرار میدادن. ناگهان چند تاشون منو گیر آوردن و محاصره کردن، تا به خودم اومدم از هر طرف ضربه های باتوم بود که بر سر و صورتم فرود میومد، آنقدر بر سرم کوبیدن تا جمجمه ام خرد و مغزم له شد، غرق در خون به زمین افتادم و جان دادم….

بعد از کشته شدنم مامورای امنیتی خانوادمو به شدت تهدید کردن و تحت فشار گذاشتن که خبر قتل منو رسانه ای نکنن و به این شرط جنازمو بهشون تحویل دادن و من در سکوت خبری گمنام موندم….
پیکر بیجون من در جو شدید امنیتی در بهشت زهرا قطعه ۳۲۶ ردیف ۲۶ شماره ۸ مظلومانه به خاک سپرده شد…

خانواده داغدارم در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ تولد ۲۷ سالگیمو بر سر مزارم با درد و غم جشن گرفتن.
اولین سالگرد کشته شدنم در تاریخ ۴ مهر ماه ۱۴۰۲ در بهشت زهرا برگزار شد، خانوادم تاج گلهایی که دوستان و آشنایان آورده بودن رو بیرون از خونه گذاشته بودن ولی اراذل و اوباش حکومتی با حقارت همه رو انداختن زمین و با لگد له کردن!

یه دایی داشتم که رابطه صمیمانه ای با هم داشتیم، بعد از کشته شدنم برام نوشت: «شرمندتم تو جون گذاشتی من استوری…به هر طرف که مینگری شهیدی را میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه میکنی؟ سنگین است و طاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس میکنی که در وجودت چیزی در هم میریزد شهدا توانستند آمده ایم تا ما هم بتوانیم! سلام بر آنهایی که رفتند، تا بمانند و نماندند تا بمیرن….»

هموطن، من برای آزادی وطنم، برای تو و برای خودم جنگیدم و از جان عزیزم گذشتم…فراموش نکن که رسیدن به آزادی بها داره، هوشمندانه با حکومت جنایتکار بجنگ و ریشه ظلم رو در وطنمون خشک کن، پیروزی با ماست باور داشته باش و مبارزه کن، روزی که پیروز شدی به یاد منم باش…💔
#مهسا_امینی