مدرسه جیبی
1.52K subscribers
55.9K photos
63.2K videos
1.57K files
18.5K links
خردمند ، مسلمان و یا کمونیست نمی‌شود ، بویژه ایرانی با نخستین و بزرگترین تاریخ تمدن در جهان🌸

آگاهی ، روشنگری و براندازی
Download Telegram
Forwarded from پشت پرده ها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صادق بوقی: من فقط شادی مردم را می‌خواهم؛ ۷۰ سال سن دارم، من یک ایرانی واقعی ام و ایران را هم دوست دارم.

🔺بستن صفحه فردی که در رشت با خواندن سرودهای محلی و رقص ویدئو می‌ساخته و مردم را شاد میکرد غیر منطقی و نشان از وحشی گری حکومت است.

فریدون فرخزاد:
یک روزی ملت ما آزاد میشود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب میشود بر زور و ستم و قلدری.
فرهنگ ایران هزاران سال غالب شده، بر چنگیز مغول غالب شده است. اینها چه کسی هستند که فرهنگ ایران بر اینها غالب نشود؟!

#علیه_فراموشی
#رشت
#عموصادق_بوقی
Forwarded from پشت پرده ها
با آهنگ صادق بوقی رشتی در سر تا سر ایران به چالش رقص و شادی در جهت حمایت از او و فرهنگ ایرانی بپیوندید.

فریدون فرخزاد:
یک روزی ملت ما آزاد میشود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب میشود بر زور و ستم و قلدری.
فرهنگ ایران هزاران سال غالب شده، بر چنگیز مغول غالب شده است. اینها چه کسی هستند که فرهنگ ایران بر اینها غالب نشود؟!

#علیه_فراموشی
#رشت
#عموصادق_بوقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️#علیه_فراموشی

🕊🥀به یاد جانباخته وطن #سارینا_اسماعیلزاده

🕊🥀آسمان نشین مهربان ما زادروزت درآسمان ها خجسته باد .


🕊🥀ز  مرگ  هر  جوان  مادر  بنالد        برادر  سوزد  و  خواهر  بنالد

پدر مجنون صفت نالد  دمادم       سر  قبرش گل حسرت  بکارد


وطن در ماتم  و آه و فغانست        قلم  از این نگارش ناتوانست

ز مرگ  این  شقایق های  زیبا        درون  سینه ام  درد  گرانست


وطن گلگون شده  از  اشک گلها      ندا   نیکتا  و  سارینا  و  مهسا

که ضحاکان خورند مغزجوانان      کیان  و رهنورد  منصوره 
پویا

‌‌╲\   ╭🕊``┓ ‌                
🕊``🕊``╯
┗``╯  \╲‌
«گویند که نور است پس از ظلمت بسیار»
«دل‌روشن و سبزیم که شب دیر نپاید»
Forwarded from پشت پرده ها
من #مریم_متقی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۲۵ فروردین ماه ۱۳۷۷. ؟؟سالم بود. اهل و ساکن شهر ری در استان تهران بودم.

شب ۲۵ فروردین ماه ۱۳۷۷ ساعت یازده و نیم شب بود. من توی خونه بودم که زنگ در خونمون به صدا دراومد. وقتی یکی از اعضای خانوادم در رو باز کرد و دید دو جوان که لباس فرم پوشیدن پشت در هستن ‌و سراغ منو میگیرن. اونا گفتن یه نامه محرمانه رو باید به من بدن. وقتی من اومدم به طرف در که نامه رو ازشون بگیرم به محض دیدنم چند گلوله به سر و سینم شلیک کردن، مغزم‌به دیوارای کنار در پاشیده شد و من در پاشنه در جان دادم….

بعد از کشته شدن فجیع من خانوادم شوک شده بودن. اونا برای پیدا کردن قاتلام به مراجع قضایی شکایت کردن.
توی جریان محاکمه چند نفر که به «حجاریان» شلیک کرده بودن معلوم شد تعدادی از اعضای انصار حزب الله نزدیک به «مصباح یزدی» و از اعضای بسیج، یه گروه درست کردن برای قتل کسایی که به گفته خودشون اشتهار به فساد داشتن و من یکی از قربانیای این گروه بودم. وکیل حجاریان قبلا به این نکته اشاره کرده بود که ترور کننده های حجاریان پیش از اون ترور تعدادی رو در شهرری کشته و مجروح کرده بودن.
پرونده شکایت من نهایتا به هیچ جا نرسید و حکومت جنایتکار هیچوقت قاتلای منو به خانوادم معرفی نکرد، فقط اونا شنیدن که بعد از چند ماه ترور کننده ها آزاد شدن!

هموطن ۲۵ سال از قتل ناجوانمردانه من داره میگذره، میشه گفت من اولین قربانی حجاب بودم که توسط حکومت فاسد ضحاک کشته شدم. تو یه شب بهار خیلیها تو شهر ری صدای شلیک گلوله شنیدن ولی نمیدونستن اون جان عزیز دختر جوانی بود که پرپر شد، به جرم بد حجابی و فساد اخلاقی!! هموطن، در مقابل ظلم تموم نشدنی این اشرار ایستادگی کن و انتقام خون من و هزاران کشته شده بیگناه رو ازشون بگیر، تو لایق یه زندگی بهتری پس براش مبارزه کن پیروزی نزدیکه، اون روز به یاد منم باش….💔
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی
Forwarded from پشت پرده ها
من #الهه_سعیدی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۱۸ مهر ماه ۱۴۰۱. ؟؟ سالم بود. فرزند اقبال و اکرم. کُرد اهل و ساکن سقز در استان کردستان بودم.

با کشته شدن مهسا ژینا امینی و شروع اعتراضات سراسری، مردم غیور سقز هم به خیابونا رفتن و اعتراض خودشونو فریاد زدن. نیمه مهر ماه بود که منم به هموطنای معترضم تو خیابون پیوستم و فریاد آزادیخواهی سر دادم. نیروهای سرکوبگر وحشیانه بهمون حمله کردن و با گلوله های جنگی به سمتمون شلیک میکردن. ناگهان من هدف شلیک مستقیم یکی از مزدورا قرار گرفتم و مجروح شدم، مردم منو رسوندن بیمارستان ولی روز ۱۸ مهر ماه بر اثر شدت جراحات وارده تاب نیاوردم و چشم از دنیا فرو بستم…

پیکر بیجون من در تاریخ ۱۹ مهر ماه ۱۴۰۱ با حضور نیروهای امنیتی در آرامستان روستای آیچی سقز به خاک سپرده شد…
مجلس ختم هم در تاریخ ۱۹ و ۲۰ مهر ماه در مسجد امین سقز برگزار شد و خانوادم اولین سالگرد کشته شدنم رو در تاریخ ۱۸ مهر ماه ۱۴۰۲ بر سر مزارم برپا کردن.

هموطن من یکی از کشته شده های گمنامم که اطلاعات زیادی در موردم موجود نیست. من سینه سپر کردم و برای حق آزادی که سالها هممون ازش محروم بودیم به خیابون رفتم و جنگیدم و در این راه جان دادم. نذار خون به ناحق ریخته شده من پایمال بشه، راهمو ادامه بده و مطمین باش پیروزی در انتظارته، روز آزادی وطن از منم یاد کن که با همه آرزوهام در اوج جوانی زیر خروارها خاک آرمیدم…
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی
Forwarded from پشت پرده ها
من #سهی_اعتباری هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۴ دیماه ۱۴۰۱. فقط ۱۲ سالم بود، متولد ۱۹ خرداد ۱۳۸۹، فرزند عبدالرحمن و فاطمه، تک دختر بودم و دو برادر داشتم. اهل و ساکن روستای خلوص از توابع بخش کوخرد هرنگ شهرستان بستک در استان هرمزگان، دانش آموز بودم و پدرم کارمند بانک بود.

یکشنبه ۴ دی ماه ۱۴۰۱ بود. روزی که فرداش مراسم چهلم کیان پیر فلک قرار بود برگزار بشه. من به همراه مادرم و دو برادرم تو ماشین در مسیر بستک لاور میستان هرمزگان تو منطقه دهشیق در حال حرکت بودیم. رفته بودیم برای مراسم عقدکنانی که در پیش داشتیم خرید کنیم، در راه بازگشت حدود ساعت چهار و نیم بعد از ظهر بود که یه ماشین بدون پلاک پشت سرمون افتاد، برادر ۲۲ ساله من که رانندگی میکرد متوجه نشده بود که اون ماشین چراغ زده برای ایست، ناگهان بی دلیل شروع کردن به تیراندازی، گلوله ها به لاستیکهای ماشین برخورد کرد، ماشین متوقف شد! برادرم نگران از ماشین پیاده شد ببینه موضوع چیه ولی اون جنایتکارا ادامه دادن به تیراندازی، گلوله ای به پلاک ماشین برخورد کرد و از اون رد شد و به بدن من اصابت کرد! غرق در خون افتادم…
خانوادم شیون کنان منو رسوندن بیمارستان بستک، اون مامورای مزدور هم باهاشون رفتن، ولی بدن نحیف من تاب نیاورد و توی بیمارستان اعلام کردن که از بین رفتم، همه جا غرق در خون شده بود، من با لبخند همیشگی آروم چشمامو بسته بودم و آسمانی شدم…پدرم که‌خودشو‌ رسونده بود بیمارستان فریاد میزد آخ تک دخترم رفت، آخ از این غم، آخ از این شب…

مامورا تا متوجه شدن من کشته شدم فرار کردن! ولی مردم شاهد بودن و ضارب شناسایی شد. قاتل من فرمانده نیروی انتظامی منطقه جناح بستک «ابراهیم بکروی» اهل سیاهکل استان گیلان بود!! بعد مشخص شد که این فرد سابقه خشونت زیادی تو سال‌های خدمتش داشته.
پیکر بیجون من مظلومانه در زادگاهم به خاک سپرده شد…

بعد از کشته شدنم جانشین فرمانده نیروی انتظامی با دروغ و بیشرمی گفت که ما نگران انعکاس خبر کشته شدن در رسانه های خارجی هستیم!! اون اعلام کرد که ما یه خبر از قاچاق محموله مواد مخدر داشتیم به همین دلیل مامورا رو اعزام کرده بودیم به منطقه تا قاچاقچیها رو دستگیر کنن!!!
ولی در واقع اون منطقه اهل سنت براشون مثل منطقه جنگی حساب میشد و با خشونت زیاد با مردم برخورد میکردن. نیروی انتظامی اونجا سابقه زورگیری داشت، معمولا کسانی که از خرید از کشورهای حاشیه خلیج فارس برمیگشتن رو با ماشینای بدون پلاک تعقیب و خفت میکردن و مجبورشون میکردن رشوه بدن!!!
پدرم در مورد قتل من شکایتی ثبت کرد، بعدا اعلام کردن ضارب بازداشت شده!

هموطن، مامورای جنایتکار منو به ناحق کشتن و فقط نگران بازتاب خبر جنایتشون بودن! من قرار بود پنج ماه دیگه شمع تولد ۱۳ سالگیمو فوت کنم و وارد دوران نوجوانیم بشم که حکومت ضحاک نذاشت. هیچی از زندگی ندیدم و با آرزوهام دفن شدم. در برابر اینهمه ظلم سکوت نکن، وقتی دشمن رو از وطنمون بیرون کردی به یاد منم باش…💔
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی
Forwarded from پشت پرده ها
#علیه_فراموشی

یادتون نرفته که ۲۲۷ کیسه زباله همین فاضلاب مجلس خواستار اعدام عزیزانمان شدند.
#رای_من_سرنگونی
#رای_بی_رای
Forwarded from پشت پرده ها
من #محمدحسین_کمندلو هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۱ آذر ماه ۱۴۰۱. فقط ۱۷ سالم بود، متولد ۱۰ فروردین ماه ۱۳۸۴. فرزند فتح اله، تک پسر بودم و فقط یه خواهر داشتم. اهل و ساکن تهران بودم و با خانوادم تو محله مشیریه زندگی میکردیم.

با شروع اعتراضات سراسری با کشته شدن مهسا ژینا امینی، وقتی مردم تهران قیام کردن و به خیابونا اومدن منم بهشون پیوستم و در کنارشون اعتراضمو فریاد زدم. سه شنبه شب ۱ آذر ماه بود، اونشب تو محله خودمون تجمع داشتیم، شروع کردیم به شعار دادن که سرکوبگرای وحشی بهمون حمله ور شدن. اونا بجز باتوم اسلحه گرم هم داشتن و ناگهان گلوله ای جنگی از پشت سر بمن شلیک شد، غرق در خون افتادم زمین و در دم جان دادم…

بعد از قتل ناجوانمردانه من مزدورای حکومتی جسم بیجون منو دزدیدن و با خودشون بردن، بعدخانوادمو شدیدا تحت فشار گذاشتن و تهدید کردن که اسم من نباید رسانه ای بشه وگرنه جنازه رو بهشون تحویل نمیدن، با تعهد خانوادمو مجبور به سکوت کردن و بعد از سه روز جنازمو تحویلشون دادن.
پزشکی قانونی هم با همدستی مزدورا با وجودیکه جای گلوله و شدت خونریزی رو دیده بود علت مرگ رو برخورد سر به جدول خیابون به هنگام فرار اعلام کرد!!!

پیکر بیجون من در تاریخ یکشنبه ۶ آذر ماه ۱۴۰۱ در بهشت زهرا قطعه ۳۲۸ ردیف ۱۸۲ شماره ۴۲ در جو شدیدا امنیتی مظلومانه به خاک سپرده شد…
مجلس ختم هم همون روز تو مسجد صاحب الزمان مشیریه تهران برگزار شد و مراسم چهلم هم در تاریخ ۱۶ دیماه برپا شد.

هموطن من در مقابل ظلم و ستمی که حکومت جنایتکار تو وطنمون مرتکب میشد سکوت نکردم و مبارزه کردم و در سن نوجوانی با تمام آرزوهام دفن شدم… جرم من فقط اعتراض بود! با دست خالی جلوی دشمن ایستادم و ناجوانمردانه به قتل رسیدم، سکوت نکن! نذار خون من و جوونای پاک میهن پایمال بشه، من ایمان دارم پیروزی با ماست، روزی که وطنمون آزاد شد از منم یاد کن…💔
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی
Forwarded from Azadi | آزادی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سارینا اسماعیل‌زاده، سمبل شهدای قیام ۱۴۰۱ است که ژرف آگاهی و شعور اجتماعی‌اش را با خون خود لبریز کرد.

#سارینا_اسماعیل_زاده برای دنیایی که در کلیپهایش آرزو می‌کرد، جنگید و به خاک افتاد.
#علیه_فراموشی

@SepehrAzadi