Abdol-Hossein Vahabzadeh
2.13K subscribers
187 photos
74 videos
18 files
105 links
و نخوانيم كتابي كه در آن باد نمي آيد
Download Telegram
Forwarded from کابُک
برای کودک فردایم

عزیزکم!
امروز روزیست که می‌بینم کودکان زیادی بدون هیچ گناهی به زندان مدرسه برده می‌شوند تا برده شوند. دیشب در خیابان حرف‌های دو کودک را شنیدم، اولی با طعنه‌ای تلخ گفت فردا مدرسه خوش بگذره، دومی با صدایی پر از اندوه گفت: خوش؟ چه خوشی؟....یاد خودم افتادم که هنوز که هنوز است کابوس امتحان می‌بینم، اضطرابی که در جانم سالهاست ریشه دوانیده. برای همین نمی‌گذارم که تو در بند شوی. بالهای زیبایت را رها می‌گذارم که تا هر زمان بخواهی بازی کنی و در محیطی نباشی که سرشار از ترس، اجبار، مقایسه، رقابت باشد و مجبور باشی کارهایی را که دوست نداری انجام دهی.

دوست‌داشتنی من!
تو موجودی سرشار از هوش و توانایی هستی، پس باور ندارم که که اگر مدرسه نروی نادان و نا‌آگاه باقی می‌مانی. کسانی که اینطور فکر می‌کنند کودکان را موجوداتی نادان می‌بینند، اما من نه، چون با کودکان هستم و می‌بینم که هر یکی‌شان به اندازه چندین بزرگسال هوشمند‌تر، مهربان‌تر، با احساس تر و تواناتر است. اما این همه زیبایی و قابلیت ظرف چند سال از آنها گرفته می‌شود و در چرخ‌گوشت مدرسه به واحدهایی شبیه هم تبدیل می‌شوند، عاری از خلاقیت و هوشمندی.

نازنین من!
من به تو و خواسته‌ها و انتخاب‌هایت اعتماد کامل دارم و این را حق مادرزاد تو می‌دانم که راه زندگی‌ات را خودت برگزینی. همیشه بدان که حمایتم در راه زندگی و انتخاب‌هایت همراهت هست حتی اگر به ذائقه‌ام خوش نیاید. تو آزادانه انتخاب می‌کنی مسیر زندگی‌ات را و من شاد می‌شوم وقتی پروبال زیبایت را در نور بی‌همتای آزادی می‌بینم. امروز خیلی از انسان‌ها دنبال آزادی در جامعه هستند ولی این آزادی را از کودکانشان دریغ می‌کنند، آیا می‌شود که مستبد بود و به دنبال آزادی گشت؟

خوب من!
دوست دارم بدانی که تو همیشه و در همه‌ی لحظه‌ها خوب هستی. من با بچه‌های زیادی بوده‌ام و چیزی که دیده‌ام این است که هیچ بچه‌ی بدی وجود ندارد. تمام بچه‌ها سرشار از خوبی و زیبایی‌اند. هر زمان که کودکی می‌بینم از خوبی‌هایش چشم‌هایم خیره می‌ماند و غرق دنیای زیبایش می‌شوم. اگر روزی کسی بهت گفت که بد هستی بدان که او یک فراموشکار است، یادش رفته که چقدر خودش در کودکی خوب بوده و اینکه هیچ بچه‌ی بدی وجود ندارد.

پس همیشه
رها باش و بدرخش که رهایی‌ات تمام آرزوی من است

احسان قاضی‌عسکر
تسهیل‌گر مدرسه طبیعت

@kaaboknatureschool
@madresehtabiat
ما را سریست با تو که گرخلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
@madresehtabiat
@natureschool
مدرسه طبیعت قلب بیدار،جایی برای پروراندن عشق به انسان و طبیعت ،در رشت آغاز به کار کرد.
https://t.me/ghalbebidarnatureschool
+989357992332
@madresehtabiat
@madresehtabiat
Forwarded from اتچ بات
خطاب به سازمان حفاظت محیط زیست، با احترام

آیا نوزادی که از سینه‌ی مادرش کَنده شده و به اجبار از او دور شده باشد، در بزرگسالی‌ از مادرش نگهداری و مراقبت خواهد کرد؟

بر اساس مطالعات زیست- روانشناسانه، انسان در دوران کودکی خود کاملا حسی- انگیزشی است. یعنی چه؟ یعنی هر محیط و پدیده‌ای که «حس‌» کودک را درگیر و هیجان‌اش را برانگیخته کند، او را به سمت خود کشانده یا از خود می‌راند و به طور کل ارتباطی حسی بین آن محیط و پدیده با کودک برقرار می‌شود و دیگر کودک نسبت به آن بی‌تفاوت و بی‌حس نیست. کودک ذاتاً نسبت به طبیعت گرایش دارد.

حالا همانطور که در دفتر کار یا در عرصه‌های طبیعی مشغول به خدمت هستید، اگر به اینترنت دسترسی دارید، جمعیت کودکان ایران را جستجو کنید. آمارها می گویند حدوداً سی درصد از جمعیت کشور زیر 18 سال‌اند. با تطبیق دادن با آمار دانش‌آموزان کشور، درمی‌یابیم که حدوداً 18 میلیون از این جمعیت زیر 12 سال‌اند. یعنی طبق تعریف ملی، کودک‌اند.

حالا بیایید کودک را در دو فضا تصویر کنیم. تصویر اول او را در آپارتمان و نشسته مقابل تلویزیون، یا تبلت به دست در حال بازی نشان می‌دهد. و تصویر دوم او را در یک محیط طبیعی اطراف شهر، در حالیکه در میان دو ردیف درختان بلند بلوط و افرا در حال قدم زدن است، می نمایاند. به نظرتان کدام فضا محرک‌های حسی- هیجانی بیشتری برای کودک در آستین دارد؟ آن فضایی که تا چشم کار می‌کند آسفالت و دیوار و ماشین و تنهایی است یا فضایی که پاییز و زمستان و بهار و تابستانش به راه است و خاک و آب و حیوان و حشره‌اش سرجایشان هستند و آواز پرندگان و صدای باد و برگ اش هم‌آوای خنده‌های کودک‌اند؟

اگر بپذیریم کودک در دوره‌ای از رشد خود قرار دارد که برایش هر چیزی زمانی «وجود» دارد که حسی را در او به جریان بیاندازد، اگر قبول کنیم که او موجودی ست که بالذاته «مشغول» است و مستعد «بازی» و «کنجکاوی»، و برایش طبیعت صرفاٌ یک چشم‌انداز نبوده بلکه بستری‌ست برای پروراندن حس و هیجانات‌اش، ترجیح می‌دهید فرزند خود و آن 18 میلیون را را در کدام تصویر ببینید؟

آیا این را یک فرصت ارزشمند نمی‌دانید؟ حتی باشگاه‌های فوتبال هم برای خود تیم‌های پایه در رده‌های نونهالان، نوجوانان و جوانان دارند. مگر بخشی از رسالت آن سازمان، آموزش همگانی نیست؟ به اهمیت پشتوانه‌ی نسلی که تردید ندارید؟ مگر محیط زیست و طبیعت ما در آینده نیاز به متخصص و پژوهشگر و محیط‌بان ندارد؟ از آن مهمتر، مگر شهروندان ما نبایستی امروز و آینده نسبت به محیط زیست‌شان احساس مسؤلیت و مراقبت داشته باشند؟ مگر اینها در حوزه عملکرد و وظایف سازمان حفاظت محیط زیست نیست؟ مگر می‌شود بدون عشق از چیزی محفاظت کرد؟ مگر می‌توان با همایش و درس و دانشگاه جوانی که در کودکی از آغوش مادر محروم گشته را حافظ مادر کرد؟

چرا وقتی این‌همه اشتیاق و اراده و سرمایه اجتماعی برای گسترش مدرسه طبیعت در سراسر ایران وجود دارد، فرصت را مغتنم نمی‌شمارید و حمایت نمی‌کنید؟ منتظر چه هستید؟ می‌خواهید آن 18 میلیون شهروندی که تا مغز استخوان مستعد عاشق شدن به طبیعت و محیط زیست هستند را به حال خود رها کرده و در عین حال آینده این آب و خاک را به دست‌ آنها بسپارید؟

پی نوشت: شاید تماشای چند ثانیه ی زیر، به شما در پاسخ به این پرسش ها کمک کند.

عارف آهنگر، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت
@natureschool
@madresehtabiat
Forwarded from اتچ بات
ابتدای الفبای خواندن و نوشتن بود.
جثه‌های کوچکمان پشت میز و نیمکت‌های سه‌نفره‌ی کلاس اول گم می‌شد. هنوز گوش به قصه‌های شنیده و نشیده داشتیم که گفتند بنویسید... رج به رج خطهای دفترهایمان سیاه شد. گفتند بخوانید. خواندیم آب. نوشتیم آب، اما از لمس آب‌ خبری نبود. در میان چهاردیواری مدرسه حوضی نبود تا زلف فواره‌اش را زیر  پرتو آفتاب با سرانگشتانمان شانه بزنیم. رسیدیم به ‌‌نان. ‌نوشتیم و خواندیم نان، اما هنوز دستمان به خوشه‌ی گندم نخورده بود، زیر نوازش باد بر گونه‌ی گندمزار. می‌خواستند باسواد شویم.گفتند: بابا آب داد. گفتند: بابا نان داد.
اما نگفتند پیش از بابا این زمین بود که آب داد و گندم داد و آتش داد حتی. نگفتند که زمین نان داد .
زمان گذشت از ما، زمانه هم.
حالا د‌ر دل همین شهر، کودکی را می‌بینیم که در مزرعه‌ی گندمی که خود شاهد سپردن دانه‌هایش به خاک بوده و پیش از آن در دستش گرفته و بوییده آن را و گاه‌به‌گاه جریان نرم آب را در میان جوانه‌ها دیده و در گذر فصل و ماه رسیدن خوشه‌ها را در انتظار مانده و رنگ به رنگ ساقه‌های نازک را از سبز تا زرد به تماشا نشسته است، می‌‌گوید
"می‌خواهم گندم بچینم تا برای بابا نان بپزم"
حالا او خوب می‌داند که آغاز نان از کجاست؛
از دامان زمین است، نه میان الفبا.
.
.
(نگار گودرزی-تسهیلگر مدرسه طبیعت)
#مدرسه_طبیعت #مدرسه_طبیعت_کنکاج #عبدالحسین_وهابزاده #nature_school #یادگیری_آزاد
Forwarded from Farzane Roostaei
خیلی وقت‌ها به امتحان دیکته فکر می‌کنم، اولین امتحانی که در کودکی با آن روبه‌رو شدم.
چه امتحان سخت و بی‌انصافانه‌ای بود.
امتحانی که در آن، نادانسته‌های کودکی بی دفاع، مورد قضاوت بی‌رحمانه دانسته‌های معلم قرار می‌گرفت.
امتحانی که در آن با غلط‌هایم قضاوت می‌شدم، نه با درست‌هایم.
اگر ده‌ها صفحه هم درست می‌نوشتم، معلم به سادگی از کنار آن‌ها می‌گذشت اما به محض دیدن اولین غلط دور آن را با خودکار قرمز جوری خط می‌کشید که درست‌هایم رنگ می‌باخت. جوری که در برگه امتحانم آنچه خودنمایی می‌کرد غلط‌هایم بود.
دیگر برای خودم هم عادی شده بود که آنچه مهم است داشته‌ها و توانایی‌هایم نیست بلکه نداشته‌ها و ضعف‌هایم است.
آن روزها نمی‌دانستم که گرچه نوشتن را می‌آموزم اما ...
بعدها وقتی به برادر کوچکترم دیکته می‌گفتم همان‌گونه قضاوت کردم که با من شد، و حتی بدتر.
آنقدر سخت دیکته می‌گفتم و آنقدر ادامه می.دادم تا دور غلط‌های برادرم خط بکشم.
نمی‌دانم قضاوت‌های غلط با ما چه کرد که امروز از کنار صفحه صفحه مهربانی دیگران می‌گذریم، اما با دیدن کوچکترین خطا چنان دورش خط می‌کشیم که ثابت کنیم تو همانی که نمی‌دانی، که نمی‌توانی.
کاش آن روزها معلمم، چیز مهمتری از نوشتن به من می‌آموخت.
این روز ها خیلی سعی می‌کنم دور غلط‌های دیگران خط نکشم.
این روز ها خیلی سعی می‌کنم که وقتی به دیگران می‌اندیشم خوبی‌هاشان را ورق ورق مرور کنم.
کاش بچه‌هایمان مثل ما قضاوت نشوند.
نویسنده: ناشناس
#مدرسه_طبیعت
@natureschool
به بهانه ی روز جهانی کودک و به نمایندگی از همه ی کودکان جهان
به کودکی که در اندرون من جا خوش کرده است، زنده و تابناک ، هنوز به رغم اینهمه ناخوشی و صعبی زندگانیِ بیرون ،در این جهان عبوس می خندد، به کودکی که هنوز هم اوست که هر روز اوج و حضیض مرا می سازد، دست مرا گرفته و با من همه جا پا به پا می آید ، غصه هایم رامی زداید و تلاشش بر نشاندن لبخندی برلب من و دیگران است، به کودکی که هرچه دارم و ندارم همه از اوست ، این روز را شادباش میگویم و آرزو میکنم که روزی فرا رسد که جهان کودکی را دورانی گذرا و موقت که باید هرطور شده از آن گذشت نبیند،آنرا برسمیت بشناسد،عزیز بدارد و همه ی تلاشش را در تداوم آن و خصلتهای کودکانه ببیند.امیدوارم روزی فرا رسد که جهان بپذیرد هر جامعه همان راهی را می رود که کودکیش پیش پای او نهاده است، روزی فرا رسد که بپذیریم که کودک ،بعد از نیازهای اولیه جسم ، به هیچ چیز به اندازه بازی نیازش نیست،بازی که خود بنیاد نهد نه آنکه بزرگترها برایش تدارک دیده باشند.امیدوارم روزی فرا رسد که کودکان از رنجی که امروز بزرگسالان ،هرچند با نیت خیر، و به شیوه های مختلف بر او تحمیل می کنند برهد. روزی که بزرگسالان کودکی خود از یاد نبرند و برای کودکان همان بخواهند که خود در کودکی آرزو می کردند و اموختن به کودک خویش را سد راه بازی و شادمانی او نکنند . به باور من آنروز فرا می رسد.بکوشیم برای فرا رسیدنش که دیر نیست. روز جهانی کودک گرامی باد.

@madresehtabiat
@natureschool
به رغم تلاشهای بسیار برای حفظ مدرسه طبیعت وارش در کیا شهر ،اداره منابع طبیعی گیلان به بهانه اتمام اجاره آنرا بروی بچه ها بست.ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی.
@madresehtabiat
@natureschool

✍🏼آبی نرفته که به جویی بازنگردد
علی‌اکبر زین‌العابدین

👈🏽یک بار احمد طالبی‌نژاد، منتقد قدیمی سینما و دبیر بازنشسته زبان و ادبیات فارسی، تعریف می‌کرد برای حضور در جشنواره‌ای به کشور کانادا رفته بود و آنجا از مدرسه‌ای هم بازدید کرده بود. مدرسه یک سالن وسیع داشت. هر زنگ بچه‌ها به نوبت از کلاس‌ها می‌آمدند، انواع رنگ و قلم‌مو در اختیارشان می‌گذاشتند و می‌گفتند روی دیوارهای سالن هر چه می‌خواهید نقاشی کنید. بچه‌ها هم بدون هیچ طرح و نقشه قبلی، رنگ می‌ریختند بر سفیدی‌ها، هر جور که دل‌شان می‌خواست؛ بی‌ هیچ محدودیت و امر و نهی، بی هیچ ارزیابی و نمره و قضاوت. لباس و کلاه کار تن‌شان بود و طرح می‌زدند. گفتند از اول تا ششم ابتدایی قصه همین است. طالبی‌نژاد از معلم‌شان می‌پرسد: «دیوارها که تا آخر وقت همه رنگی می‌شوند، روزهای دیگر چه می‌کنید؟» معلم می‌گوید: «عصر که بچه‌ها می‌روند، ما یک‌ساعته با غلتک‌ همه را سفید می‌کنیم و دوباره فردا دیوارها آماده رنگ‌آمیزی می‌شود.»

👈🏽این روایت خلاف زندگی من است. من باشم می‌پرسم: «پس چه کسی به آنها آموزش می‌دهد؟ چه کسی غلط‌های‌شان را می‌گیرد؟ ول‌شان می‌کنند به امان خدا؟!» چون فکر می‌کنم ما بزرگ‌ترها از بچه‌ها بیشتر می‌فهمیم. چون فکر نمی‌کنم ذهن هر بچه آتشفشان تخیل است و دارای قدرت فوق‌العاده‌ای در کشف رمز و راز جهان. من همیشه فکر می‌کنم کودکان و نوجوانان موجودات ضعیف و ناقص‌عقلی هستند که باید همه چیز را با درفش و متّه توی مخ‌های‌شان فرو کرد. من هیچ‌گاه یاد نگرفته‌ام فضا ایجاد کنم، جسارت یاد بدهم و جرأت اشتباه و خطا.

👈🏽من همیشه گفته‌ام روی دیوار نکش. گفته‌ام بازی می‌کنی، بپا زخمی نشوی، توپت پاره نشود. در امتحان غلط ننویس. وقتی کتاب می‌خوانی جلدش تا نشود، حتما هم یادداشت‌برداری کن تا مطالب از ذهنت نپرد. موهایت را از بغل شانه کن. سؤالی که پرسیده‌ای دوباره نپرس. هله هوله نخر، مریض نشوی تا از بی‌پولی به گدایی نیفتی. داخل کتاب درسی‌ با خودکار ننویس. مراقب عروسکت باش، لباسش کثیف نشود. غذایت را به کسی تعارف نکن، خودت بخور سیر شوی که به کنکورت لطمه نخورد. آهنگ‌ بدتنبانی گوش نده، فیلم‌ دوزاری نگاه نکن؛ نرو، ندو، نگو، نبین، ننشین، نباش، نشو.
هیچ‌گاه قلم‌مو و رنگ‌های گوناگون نداده‌ام دستش تا هر روز ده‌ها رنگ را نقش زند بر دیوار سفید تا که سرانجام روزی به سبک و صدای خودش برسد. چون ترسو هستم. می‌ترسم نقشی کج بر دیوار بزند و دیوار تا ابد کثیف بماند. ندانسته‌ام با یک غلتک ساده و یک سطل رنگ سفید ارزان، دیوارها برای رنگ‌های تازه این کاشفان دوباره جان می‌گیرند.

#يادداشت
#على_اكبر_زين_العابدين
@hami_association
#من_يك_حامى_هستم 💚💛💜
درسهایی از مدرسه طبیعت
سرچشمه ی خلاقیت کجاست؟
محمد ، پنج ساله، در یکی از مدارس طبیعت، دو قطعه ی بزرگ کلوخ را رو به من به هم می کوبد و وقتی قطعات خرد آن بر زمین می بارند می گوید ببین مثل دوتا ابر است که وقتی به هم می خورند صدا می دهند و می بارند. هر روز شاهد بروز مکرر اینگونه خلاقیتها در همه ی بچه ها ، هرکدام در عرصه یی متفاوت ، هستیم.
با تحمیل کلاس های مختلف و از جمله کلاس خلاقیت قرار است به محمد چه بیاموزیم؟ همه ی کودکان ذاتا موجوداتی خلاق اند اما این ما هستیم که ،با تحمیل آموزش، کم کم خلاقیت را در آنان می کشیم.
مطالعه طولی معروف جورج لند روی بیش از ۱۲۰۰ کودک نشان داده که زیر ۵ سال ۹۸ در صد از آنان در حد یک نابغه خلاق اند، این عدد وقتی همان گروه به ده سالگی رسیدند به ۳۲ در صد کاهش یافته و در پانزده سالگی به ۱۲ در صد . او برای آنکه این دسته با تستهای بعد و در سنین بالاتر از نتایج کار خود افسرده می شدند مطالعه را متوقف کرد ، اما در یک نمونه تصادفی ۱۸۰۰ نفره از بزرگسالان تنها ۲ در صد را می شد نابغه به حساب آورد.
دست از سر کودکان برداریم و اجازه دهیم آنها با بازی آزاد در محیط بیرون و با کودکان دیگر بزرگ شوند ، فارغ از آموزشهای تحمیلی برنامه ریزی شده ی بزرگترها ؛ وآن وقت معجزه را ببینیم. ما هر روز در مدرسه طبیعت این معجزه را باچشمهای ناباور خود شاهدیم .
@madresehtabiat
@natureschool
دریغ که چنین نیست.نه فقط که چنین نیست که در مسیری واژگونه است. نمیدانم ما را به راستی تنها برای نچسبانیدن کاغذی بر دیوار پلمب میکنند یا پروردن شادی و امید در دل کودکان این سرزمین و اشتغال مولد برای بزرگسالانش؟ امید که از این راه کج بازگردند.

وقتی از نیروگاه اتمی بوشهر صدایی شنیده می‌شود که علی‌القاعده باید از #پردیسان یا #ساختمان_علاقه‌مندان شنیده شود!

یادداشتم را در صفحه آخر #روزنامه_شرق بخوانید:

https://goo.gl/y4Y2Sh

🔻درسی که مدارس طبیعت به کلان‌نگران توسعه در ایران می‌دهند!🔻

🖋روز شنبه، پنجم آبان ۹۷، در آیین افتتاح رسمی هشتادویکمین #مدرسه_طبیعت ایران موسوم به گُجیک در #بوشهر شرکت کردم. جالب اینکه در مسیر حرکت به سمت مدرسه طبیعت، شاهد شادی و شعف دانش‌آمورانی بودم که به دلیل بارندگی شدید رخ‌داده، خبر تعطیلی مدارس آنها را ذوق‌زده کرده بود! درحالیکه بچه‌های مدارس طبیعت، برعکس زمانی ناراحت می‌شوند که مدرسه به هر دلیل تعطیل شود.
گفتنی آنکه این مدرسه، نخستین مدرسه طبیعت در استان بوشهر محسوب می‌شود که با همراهی و حمایت بخش خصوصی و مدیریت #نیروگاه_اتمی_بوشهر، آغاز به کار کرد. افزون برآن، چند روزی است که یک مدرسه طبیعت دیگر به نام #مشعل_جنگل، کار آزمایشی خود را با همت یک پزشک متخصص کودکان در بوشهر آغاز کرده و به زودی چند مدرسه طبیعت دیگر در دیگر شهرستان‌های استان از جمله جم، آب‌پخش و بندر گناوه افتتاح خواهند شد.
اما رمز موفقیت و حمایت مردمی از مدارس طبیعت در چیست؟ چگونه است که برخی پروژه‌های دولتی با وجود میلیاردهاریال سرمایه‌گذاری و حمایت‌های دولتی تمام و کمال، هنوز به ده درصد اهداف خود نرسیده‌اند، اما مدرسه طبیعت که تقریباً تماماً روی دوش مردم و بخش خصوصی اداره می‌شوند، توانسته چنین پیش‌برنده در ۲۹ استان کشور پرچم خود را به اهتزاز درآورد؟
به نظرم بررسی دقیق و موشکافانه اقبال مردم به مدارس طبیعت و موفقیت شگفت‌انگیز این مکتب تربیتی، می‌تواند درس بزرگی برای کلان‌نگران توسعه باشد تا آنها هم دریابند که اگر با مردم و برای مردم تصمیم بگیرید، می‌توانید موفقیتی پایدار درو کنید.
خوشحالم که وزیر آموزش و پرورش هم شجاعانه به نقد آموزش ابتدایی پرداخته و ضمن پایان‌دادن به مافیای کتاب‌های کمک‌آموزشی در مقطع ابتدایی، خواهان حضور بیشتر دانش‌آموزان در طبیعت شده است.
به امید روزی که هیچ دانش‌آموزی یادش نیاید که روزی شعار شادی‌بخش دانش‌آموزان این دیار: "فتیله، فردا تعطیله" بود!

🇮🇷: @darvishnameh
.
درسهایی از مدرسه طبیعت
این روزها نسبتهای ناروا به مدارس طبیعت کم نیست؛ برخی از سرِ ناآگاهی و برخی شاید از سرِ ستیز بی مورد. از جمله اینکه مدارس طبیعت با فراهم کردن حیوانات و بخصوص سگ میخواهند کودکان به حیوان بیش از انسان تعلق خاطر داشته باشند.
اینکه زندگی ما در همه ی این هزاره ها با حیوانات مختلف طوری عجین بوده که هیچ ابزار کار ،ظرف و یا هردستکار دیگری از انسان را نمی یابیم که بر آن نقش حیوانی نباشد موضوعیست بر همگان آشکار . زندگی واقعی و دنیای خیال و اندیشه انسان ،اعتقادات ،شعر و ادب ، فلسفه و هنرش آکنده از رابطه با حیوان است .
و اگر قرار است میراث طبیعی این کره حفظ شود مردمان می باید از کودکی با آنها الفت و مهر داشته باشند تا مثلا شاگرد دبستانی گمان نکند که تخم مرغ محصول کارخانه است یا مرغ را فقط در هیات مرغ بریان نشناسد ،انچنان که امروز بسیارند فرزندان محروم از تجربه ی طبیعت ما که چنین می پندارند. حتی در مورد حیوان فداکار و مهربانی چون سگ که مدارس طبیعت بیش از همه بخاطرش آماج تهمت قرار گرفته ، باید پرسید که امروز کدام مامور تجسس مواد مخدر یا امدادگر سوانح و بلایای طبیعی است که این حیوان را به عنوان مددکار ضروری خود نداشته باشد؟ کدام مرزبان ، کدام چوبان ،کدام نگهبان ، کدام ساکن یک منطقه پرت افتاده زندگی و کارش بدون این موجود میسر است؟ امروز یکی از بهترین راه های تخفیف یا درمان اوتیسم لمس و انس با این حیوان است و موارد نیاز ما به آن هر روز گستره ی تازه یی می یابد.
در عین حال نه وجود سگ و نه هیچ حیوان بخصوص دیگری جزو ضروریات مدرسه طبیعت نیست همچنانکه بسیاری از مدارس فاقد آنند.وجود یا عدم وجودش به حساسیت اجتماعی آن جامعه باز می گردد. هیچ حساسیتی به وجود هیچ گونه ی خاص حیوان در مدرسه طبیعت نیست
اما کودکان می باید با همه حیوانات از کرم خاکی تا حشرات و حیوانات کوچک و بزرگ اهلی همدم باشند و انها را بشناسند و لمس کنند ، اگر قرار است در برزگسالی محافظ و مدافع انها باشند و رابطه انسان و طبیعت از جنس عشق و مراقبت باشد.
اعتقاد به “ میازار موری که دانه کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است” از خواندن کتاب و بودن در کلاس حاصل نمی شود. این نگاه به طبیعت از حضور مستمر در آن و انس با باشندگانش است که در نهاد کودک پرورده می شود.این چیزیست که غفلت از آن برای روح و روان ما و طبیعت و محیط زیست فاجعه آفریده و هر روز که به آن نپردازیم بر وخامت آن افزوده ایم.
“و بدانیم که اگر کرم نبود زندگی چیزی کم داشت
و اگر خنج نبود لطمه می خورد به قانون درخت”

#درسهايي_از_مدرسه_طبيعت

@madresehtabiat
@natureschool
Forwarded from محمد درویش
دفاع تمام‌قد فراکسیون محیط‌زیست مجلس شورای اسلامی از تداوم فعالیت مدارس طبیعت در ایران

🇮🇷: @darvishnameh

پیرو نشست ماه گذشته - ۱۶ مهر - با #محمدرضا_تابش و همکاران‌شان در فراکسیون محیط‌زیست مجلس شورای اسلامی، امروز - ۲۸آبان ۹۷ - جلسه بسیار خوب و سازنده‌ای در دفتر فراکسیون برگزار شد که نمایندگانی از دانشگاه، #بنیاد_کودک‌و‌طبیعت و سازمان حفاظت محیط‌زیست هم حضور داشتند. در جمع‌بندی این نشست، رییس فراکسیون محیط‌زیست ضمن قدردانی از زحماتی که تاکنون بنیانگذاران #مدرسه_طبیعت کشیده‌اند، اعلام کرد از همه ابزارهای قانونی خود استفاده می‌کند تا نخست فعالیت مدارس طبیعت موجود با حمایت سازمان حفاظت محیط‌زیست ادامه یابد و در گام بعدی از مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی می‌خواهد تا با حضور همه گروداران، سازوکارِ قانونی‌کردنِ این مکتب تربیتی ارزشمند را تبیین و ارایه دهد.

🔻گفته بودم که یا راهی خواهیم یافت و یا خواهیم ساخت. این مدارس طبیعت است که به نسل آینده وطن، مهارت زندگی، کار گروهی و عشق به طبیعت را نمی‌آموزد، بلکه یاد می‌دهد! آن هم نه با حرف، بل با فراهم‌کردنِ امکان مشاهده بی‌واسطه و آزادانه مواهب طبیعی سرزمین مادری ...

🍀منتظر خبرهایی خوش‌تر باشید🍀

https://t.me/darvishnameh/7748
دیروز ۳۰ آبان ۹۷ "امید" تک درنای سیبری باز هم به ایران بازگشت و در تالاب فریدونکنار فرود آمد.
🔹این پرنده زیبا بعد از مرگ جفتش یازده سال تنهایی را با خود حمل می کند. هر ساله به تنهایی مسیر هزاران کیلومتری را طی میکند میرود سیبری، برمیگردد. و نتیجه ی تمام آموزشهایی که در مدارس و دانشگاه ها صبح تا عصر دیدیم این شده؟ دیدن انقراض یک جاندار؟
وقت آن‌نیست بیاندیشیم در کنار آموزش بیدار کردن احساس غریزی انسان به مواهب طبیعی امریست ضروری
عکس از محسن ملاح فعال محیط زیست و عکاس حیات وحش
@vivelnatureschool
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
Forwarded from نوج🌱
نقش زنان در حفظ محیط زیست
(به یاد شبنم که هوای باغ دل کودکان را تازه می‌کرد)

‌از دیرباز زنان در مقام پرورش‌دهندگان کودکان، نقش اساسی و اصلی را در خانواده و جامعه داشته‌اند. نخستین نگاههای کودک، مادرش را دنبال می‌کند و درواقع کودک ابتدا دنیا را از نگاه مادر می‌شناسد.
هر باوری که مادران و زنان هر جامعه‌ای داشته باشند، نخستین و عمیق‌ترین تاثیر را بر روی کودکان باقی می‌گذارد.
سرشت پرورش‌دهنده‌ی زنان همچون باغبانی است که نوع و شیوه‌ی رسیدگی او به باغ، ثمرات گوناگون و متفاوتی را به بار خواهد آورد. یکی از مهمترین کانونهای توجه زنان جامعه که به دلیل همین سرشت پرورانندگی آنان نقش پررنگ‌تری را برایشان در نظر دارد، محیط زیست و پاسداشت آن است. زنان پیشرو در عرصه‌ی حفظ محیط زیست در سراسر دنیا و در کشور ما صدای بلند این عرصه هستند و نقش سازنده‌ای را در آگاهی‌رسانی، پژوهش، فرهنگ‌سازی و مطالبه‌گری از ساختارهای قدرت و دولتها دارند.
چندین دهه است که دنیا و با کمی تاخیر در ایران، به اهمیت آموزش محیط زیست و مبانی حفظ و نگهداری آن تاکید روزافزون شده است و همیشه هرگاه سخن از آموزش است، ناخودآگاه به فکر کودکان خواهیم افتاد. اما اکنون طبق آخرین پژوهش‌ها و طی سالها بررسی و واکاوی در نظام آموزش کودکان در سراسر دنیا نتایجی به دست آمده است که باید قدری در این مورد تامل کرد. در زمینه‌ی حفظ محیط زیست آموزش زودهنگام کودکان و در معرض انواع اطلاعات غیر‌ لازم قرار دادن آنان، لزوما ما را به نتیجه‌ی دلخواه نخواهد رساند. راه حل را می‌توان در الگوسازی دید. به نظر می‌رسد اکنون حفظ محیط زیست و توجه به معضلات آن به حساس‌ترین زمان خود رسیده است و آثار و تبعات تخریب محیط زیست و بی‌مهری و زیاده‌خواهی انسانها نسبت به طبیعت، روزبه‌روز بیشتر آشکار می‌شود. آثاری که دیر یا زود همچنان که تا کنون چنین بوده است و البته با شدت بیشتر گریبانگیر انسان خواهد شد. اما حال که صحبت از الگوسازی برای کودکان شد، باز هم باید از اهمیت دوچندان نقش زنان در یافتن و ساختن الگوهای مناسب و دوستدار محیط زیست گفت. این الگوهای عملی از هر جزوه‌ی آموزشی‌یی نتیجه‌بخش‌تر است؛ از کارهای ساده‌ای مانند استفاده از کیسه خرید پارچه‌ای به جای پلاستیک و مصرف بهینه‌ی مواد غذایی به منظور کاستن از دورریز غذا و استفاده‌ی کمتر از خودرو شخصی گرفته تا یافتن و حمایت از دیدگاهها و راهکارهای جدید در عرصه‌ی پرورش کودکان؛ مانند رویکرد تازه‌ای با عنوان مدارس طبیعت که بسترساز آشتی با طبیعت و پرورش‌دهنده‌ی انسان‌هایی دوستدار محیط زیست خواهند بود. در اینجا هم باز نقش زنان بسیار پررنگ است، چراکه تعداد زیادی از دست‌اندرکاران و تسهیلگران مدارس طبیعت زنان هستند که ارتباطی نزدیک با کودک و طبیعت دارند. زنانی که با دغدغه‌ی حفظ محیط زیست وارد این عرصه شده‌اند و با روحیه‌ی پرورش‌دهنده‌ی خود عشق به طبیعت را و دوستدار محیط زیست بودن را برای کودکان الگوسازی می‌کنند.
یکی از زنان فعال و از پیشگامان و تسهیلگران مدرسه طبیعت در مشهد، به‌تازگی و در روزهای آغاز آذرماه پس از مدتها تحمل درد و رنج بیماری درگذشت. شبنم اسماعیلی یکی از  زنان جوان دغدغه‌مند و کوشا در جهت پرورش عشق به طبیعت برای کودکان بود. عشقی که تا نباشد، نه طبیعتی خواهد ماند و نه محیط زیستی سالم. ادامه‌ی راه شبنم انتخاب زنان بی‌شماری است که می‌خواهند کودکان را برای طبیعت و طبیعت را برای کودکان، پاک، سرسبز و غنی نگاه دارند و دختران کوچک امروز که در دامان چنین زنان بزرگی پرورش می‌یابند، به واسطه‌ی مهری که اکنون نسبت به طبیعت در دل آنان کاشته می‌شود، خود در آینده از پیشگامان حافظان محیط زیست خواهند بود.

نگار گودرزی، تسهیلگر #مدرسه_طبیعت