مثنوی عشق...گلپا/شریف
@sher_o_asal
"مثنوی عشق"
(آواز در دستگاه سه گاه)
استاد #اکبر_گلپایگانی
تار: استاد #فرهنگ_شریف
شعر: #مهدی_سهیلی
برنامه : بزم شاعران
نشاط انگیز و ماتم زایی ای عشق!
عجب رسواگر و رسوایی ای عشق!
اگر چنگ تو با جانی ستیزد
چنان افتد که هرگز برنخیزد
تو را یک من نباشد ذوفزونی
بلای عقل و مبنای جنونی
تو لیلی را ز خوبی طاق کردی
گل گلخانه آفاق کردی
اگر بر او نمک دادی تو دادی
بدو خوی ملک دادی تو دادی
لبش گلرنگ اگر کردی٬ تو کردی
دلش را سنگ اگر کردی٬ تو کردی
به از لیلی فراوان بود در شهر
به نیروی تو شد افسانه دهر
تو مجنون را به شهر افسانه کردی
ز هجران زنی دیوانه کردی
تو او را ناله و اندوه دادی
زمحنت سر به دشت و کوه دادی
چه دلها کز تو چون دریای خون است
چه سرها کز تو صحرای جنون است
به شیرین دلستانی یاد دادی
وز آن فرهاد را بر باد دادی
سر و جان و دلش جای جنون شد
گران کوهی ز عشقش بیستون شد...
(آواز در دستگاه سه گاه)
استاد #اکبر_گلپایگانی
تار: استاد #فرهنگ_شریف
شعر: #مهدی_سهیلی
برنامه : بزم شاعران
نشاط انگیز و ماتم زایی ای عشق!
عجب رسواگر و رسوایی ای عشق!
اگر چنگ تو با جانی ستیزد
چنان افتد که هرگز برنخیزد
تو را یک من نباشد ذوفزونی
بلای عقل و مبنای جنونی
تو لیلی را ز خوبی طاق کردی
گل گلخانه آفاق کردی
اگر بر او نمک دادی تو دادی
بدو خوی ملک دادی تو دادی
لبش گلرنگ اگر کردی٬ تو کردی
دلش را سنگ اگر کردی٬ تو کردی
به از لیلی فراوان بود در شهر
به نیروی تو شد افسانه دهر
تو مجنون را به شهر افسانه کردی
ز هجران زنی دیوانه کردی
تو او را ناله و اندوه دادی
زمحنت سر به دشت و کوه دادی
چه دلها کز تو چون دریای خون است
چه سرها کز تو صحرای جنون است
به شیرین دلستانی یاد دادی
وز آن فرهاد را بر باد دادی
سر و جان و دلش جای جنون شد
گران کوهی ز عشقش بیستون شد...